این روزها، جدال حاکمیت با زنان و به تعبیر دقیق تر، نبرد زنان دلاور ایران با جمهوری اسلامی در نفی کامل حجاب اجباری وارد مرحله تعیین کننده ای شده است. جنبش مبارزاتی زنان که پس از قتل حکومتی ژینا امینی با شعار “حجاب بی حجاب” خیابان ها را تسخیر کرد، به رغم افت نسبی مبارزات خیابانی، همچنان شجاعانه خیابان و مترو و پارک و دیگر اماکن عمومی را به میدان رزم بی امان خود با مزدوران وحشی رژیم تبدیل کرده است.
اگر چه زنان سلحشور ایران برای برخورداری از حق پوشش اختیاری تا همینجا هم پیروز میدان نبرد با جمهوری اسلامی بوده اند، اما هیئت حاکمه در مواجهه با کثرت روز افزون زنان “بی حجاب” در اماکن عمومی، مثل مار زخمی به خود می پیچد و برای جبران این شکست با تمام ابزارهای سرکوب به میدان آمده تا زهر شکست و استیصال خود را بر جسم و جان زنان مبارز بریزد. زنانی که این روزها با حضور قدرتمند خود در اماکن عمومی، هشدارهای نهادهای امنیتی و قضایی را به هیچ گرفته اند و با بی اعتنایی به عربده کشی های گله های حزب الله، پر قدرت تر از پیش با پوشش اختیاری در خیابان و مترو و پارک و دیگر اماکن عمومی گام بر می دارند. این حضور پر شمار و بی پروای زنان “بی حجاب” و ایستادگی قهرمانانه آنان در مقابل ارتجاع اسلامی، آنچنان هیأت حاکمه را به خشم آورده که طی ماه های اخیر دستگاه قضایی و دیگر نهادهای سرکوبگر رژیم با تمام قوا به میدان آمده اند تا به زعم خود زنان را به شرایط قبل از ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ باز گردانند.
دور جدید وحشیگری های رژیم در آزار و اذیت زنان با تهدید های جلادی به نام احمدرضا رادان -فرمانده کل نیروی انتظامی- از تاریخ ۱۹ فروردین ۱۴۰۲ تشدید و وارد مرحله تازه ای شد. در این تاریخ بود که این پلیس آدمکُش جمهوری اسلامی با توهم سال های دهه شصت بر صفحه تلویزیون ظاهر شد و خطاب به زنان گفت: “از هفته آینده [۲۶ فروردین] افرادی که کشف حجاب می کنند، ابتدا تذکر می گیرند؛ سپس به محاکم قضایی معرفی می شوند”. پیام سرکوبگرانه ای که از همان آغاز با واکنش سخت جامعه مواجه شد.
هنوز چهره احمدرضا رادان از تلویزیون محو نشده بود که شبکه های اجتماعی در گستره ای وسیع نسبت به تهدیدات او واکنش نشان دادند. از فردای آن روز، کارزار مبارزاتی زنان و مردان برای تبدیل کردن شنبه موعود فرمانده نیروی انتظامی به روز شکست جمهوری اسلامی در گستره ای وسیعتر از پیش آغاز شد.
شنبه ۲۶ فروردین فرا رسید و فرمان سرکوب فرمانده نیروی انتظامی با حمایت همه جانبه دستگاه قضایی و عربده کشی های گله های حزب اللهی شروع شد. صدها رستوران و مغازه یکی پس از دیگری به دلیل حضور زنان “بی حجاب” پلمب شدند. زنان اما عقب نشینی نکردند و مبارزات آنان در ابعاد وسیعتری ادامه یافت. ماموران مزدور جمهوری اسلامی به صورت گروهی در مقابل ورودی مترو و پارک و اماکن تفریحی به صف شدند تا از ورود زنان “بی حجاب” به مکان های عمومی جلوگیری کنند. زنان اما با خلاقیت و ابتکار عمل های جدید از همه این شیوه های سرکوب عبور کردند. دادن پیامک به خودروها، اعمال جریمه های سنگین و ممنوعیت تردد خودروهایی که سرنشینان آن “بی حجاب” بودند، شدت گرفت. زنان و مردان مبارز اما در همراهی با هم و قبول هزینه های سنگین جانی و مالی این موانع را نیز پشت سر گذاشتند. احضار و پرونده سازی برای سینماگران زنِ “بی حجاب” از طرف دستگاه قضایی تشدید شد، حبس های تعزیری و احکام غیر متعارف تحقیر آمیز برای سینماگران زن صادر شد، اما هیچکدام از این وحشیگری های رژیم نتوانست جنبش مبارزاتی زنان را متوقف و آنان را از پیشروی برای رسیدن به حق پوشش اختیاری باز دارد.
با گسترش مبارزات زنان، ناتوانی و استیصال در درون حاکمیت آشکار شد. اختلافات در درون نهادهای سرکوبگر رژیم بالا گرفت. کابینه ورشکسته رئیسی برای جبران این شکست و نشان دادن اقتدار دولت، لایحه جدید “عفاف و حجاب” را تنظیم و به مجلس ارتجاع فرستاد. بر سر محتوا و بندهای این لایحه، شکاف و کشمکش در درون نهادهای رژیم آغاز شد. هرکدام از سران قوا با جدا کردن صف خود از تصمیم نظام در تشدید سرکوب زنان، توپ را به زمین دیگری انداختند و شکست هیأت حاکمه در مقابله با جنبش قدرتمند زنان را به دیگر نهادهای جمهوری اسلامی و کم کاری آنان نسبت دادند.
دو ماه بدین منوال گذشت. در این مدت، صدها رستوران و مغازه و سینما و اماکن گردشگری پلمب شدند. خودروهای بسیاری توقیف و زنان و مردان پر شماری به پرداخت جریمه های سنگین نقدی محکوم شدند. محاکمات قضایی فرمایشی برای زنانی که کشف حجاب کرده بودند، تشکیل و احکام نامتعارف و تحقیرآمیز نظیر شستن درگذشتگان در غسالخانه و مراجعه هفتگی به مراکز روانشناسی برای تعدادی از سینماگران زن نظیر آزاده صمدی و افسانه بایگان صادر شد. تهاجم به زنان به اصطلاح بی حجاب و آزار و اذیت آنان از هر سو شدت گرفت، زنان اما نه تنها مرعوب وحشیگری های رژیم نشدند، بلکه ایستادگی آنان در مقابله با فرامین سرکوبگرانه افزایش یافت و زنان بیشتری با پوشش اختیاری در خیابان ها ظاهر شدند. اعمال دو ماه سرکوب شدید علیه زنان راه به جایی نبرد و زمزمه های شکست رژیم در بازگرداندن زنان به دوران قبل از شهریور ۱۴۰۱ در نهادها و محافل درونی حاکمیت آشکار گردید.
در تداوم این کشمکش های درونی دستگاه های سرکوب و بازگشت جمهوری اسلامی به نقطه صفر بود که روز یکشنبه ۲۵ تیرماه ۱۴۰۲، سعید منتظرالمهدی، سخنگوی نیروی انتظامی با همان تهدیدات دو ماه پیش احمدرضا رادان بر صفحه تلویزیون جمهوری اسلامی ظاهر شد و گفت: “از امروز برخورد با زنان و دختران بد حجاب آغاز شده و پرونده آن ها به قوه قضائیه ارجاع می شود”.
سعید منتظرالمهدی، همچنین از استقرار گشت های خودرویی و پیاده پلیس در سراسر کشور خبر داد و با لحنی تهدیدآمیز گفت: “این گشت ها با هدف انجام ماموریت و برخورد با افرادی که بر هنجارشکنی های اجتماعی اصرار دارند، در خیابان ها مستقر” می شوند.
زمانی که سخنگوی مزدور نیروی انتظامی با حضور در تلویزیون زنان را به سرکوب و بگیر و ببند تهدید می کرد، اصلا به روی خود هم نیاورد که دو ماه پیش ار این، احمدرضا رادان نیز همانند او خطاب به زنان “بی حجاب” گفته بود: “از هفته آینده [۲۶ فروردین] افرادی که کشف حجاب می کنند، ابتدا تذکر می گیرند؛ سپس به محاکم قضایی معرفی می شوند”. فرمانی که از طرف زنان دلاور ایران به هیچ گرفته شد و آنان نشان دادند که همچنان به مبارزات خود برای نفی کامل پوشش اجباری ادامه می دهند و رژیم هم قادر نیست آنان را به روزهای پیش از شهریور ۱۴۰۱ بازگرداند.
اکنون یک هفته از سخنان تهدید آمیز سخنگوی فراجا گذشته است. در این مدت، نیروهای گشت ارشاد با شکل و شمایل جدید همراه با ماشین های شخصی ۲۰۶ به خیابان ها باز گشته اند. در این مدت زنان و مردان حزب اللهی نیز به صورت گله وار در خیابان ها پرسه می زنند و با نمایش قدرت کذایی خود در تلاشند تا زنان را از ادامه مبارزه برای نفی کامل حجاب اجباری و دیگر تبعیضات جنسیتی باز دارند. تلاش مذبوحانه ای که طی یک هفته گذشته کمترین فایده ای برای رژیم نداشته است. چرا که روند انقلابی جامعه و روحیه مبارزاتی زنان امکان پیشبرد چنین سیاست های سرکوبگرانه را از جمهوری اسلامی گرفته است. پس از پیام تهدیدآمیز سخنگوی فراجا، نه تنها زنان مرعوب تهدیدات رژیم نشدند، نه تنها زمین مبارزه را ترک نکردند، بلکه مقاومت زنان و روحیه مبارزاتی آنان در مقابله با سرکوبگران رژیم به تاسی از شرایط انقلابی جامعه تهاجمی تر از گذشته نیز شده است.
در یک سال گذشته سیر تحولات انقلابی جامعه و روند رو به رشد مبارزات زنان برای برخورداری از پوشش اختیاری و نفی تمام تبعیضات جنسیتی به گونه ای پیش رفته است که هیأت حاکمه در مواجهه با زنان در دور باطلی از تصمیمات تکراری و بی ثمر گیر کرده است. حضور پر تعداد زنان “بی حجاب” در مراکز عمومی، عکس ها، کلیپ ها، فیلم ها، گزارشات و ویدئوهایی که این روزها منتشر می شوند، تصویر شور انگیزی از گستردگی حضور زنان با پوشش اختیاری را نشان می دهند. تصاویری روشن و ماندگار از مبارزات رو به رشد زنان که در مواردی حتی گسترده تر از روزهای اوج جنبش انقلابی مردم ایران در ماه های مهر و آبان سال گذشته است. تصاویر منتشر شده از حضور زنان با پوشش اختیاری در مقابل مراکز عزاداری و دینی رژیم، بی توجهی زنان “بی حجاب” به تذکرات گروه های فشار و فراتر از آن نشان دادن انگشت وسط به مزدوران و گله های حزب اللهی، مقاومت دلیرانه زنان و مردان در مواجهه با سرکوبگران نیروی انتظامی به هنگام بازداشت زنان، بی اعتنایی زنان و مردان به احکام تحقیرآمیز دستگاه قضایی و بالاخره حضور شورانگیز سپیده قُلیان با پوشش اختیاری در بیدادگاه جمهوری اسلامی، جملگی بیانگر روحیه تهاجمی زنان در این برهه از مبارزات آنان است. زنانی که اراده کرده اند نه فقط دست آورد مهم جنبش انقلابی “زن،زندگی، آزادی” یعنی نفی حجاب اجباری را حفظ کنند، بلکه مصمم اند این مبارزه پر افت و خیز را به عرصه های وسیعتری از تبعیضات جنسیتی نیز بکشانند. این روحیه تهاجمی و مبارزاتی زنان عملا ابتکار عمل را از سرکوبگران رژیم گرفته و هیأت حاکمه را به دوراهی پذیرش شکست و یا ادامه کج دار و مریز همین وضعیت کنونی کشانده است.
پوشیده نیست پذیرش علنی شکست در تحمیل حجاب اجباری برای جمهوری اسلامی اگر نگوییم امری محال، دست کم در شرایط کنونی غیر قابل تصور است. سیر پر شتاب تحولات جامعه، هیأت حاکمه را به دور باطلی از تهدید و سرکوب با زنان کشانده است که ادامه کاری آن اوضاع را برای رژیم خرابتر خواهد کرد. گسترش مبارزات زنان و تصمیم نهادهای سرکوب در نحوه برخورد با آنان، عملا جمهوری اسلامی را به انشقاق و چند دستگی درونی کشانده است. بازگشت دوباره گشت ارشاد به خیابان، آنهم در شرایط انقلابی موجود و در هفته هایی که به سالگرد قتل حکومتی ژینا امینی و سر آغاز شکل گیری جنبش بزرگ انقلابی “زن، زندگی، آزادی” نزدیک می شویم، از طرف لایه هایی از حاکمیت به خودزنی و “خودبراندازی” نظام تعبیر شده است. در چنین فرایندی از تحولات سیاسی، که جامعه آبستن تغییر و تحولات بنیادی است، سرکوب عریان زنان به شیوه سابق نه تنها ممکن نیست، بلکه ادامه این روند در پرتو شرایط انقلابی جامعه و مبارزات رو به رشد زنان نه شکست که چشم انداز پیروزی های بزرگتری را برای زنان دلاور ایران رقم زذه است.
متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۳۰ در فرمت پی دی اف:
نظرات شما