آرامستان “آیچی” میعادگاه دیگری برای خانواده‌های جانفشاندگان

با گذشت ۹ ماه از قتل حکومتی مهسا (ژینا) امینی در بازداشتگاه گشت ارشاد، تحرکات نیروهای امنیتی نشان می دهد که نظام فاشیستی جمهوری اسلامی قصد دارد با ایجاد تغییراتی در محل دفن او، دسترسی به مزار ژینا را برای مردم و خانواده ها سخت کند. مزار ژینا  به دلیل موقعیت قرار گرفتن آن در آرامستان “آیچی” که در مسیر جاده اصلی قرار دارد، شرایط ویژه ای را فراهم کرده که دسترسی به مزار ژینا برای عموم مردم آسان است. این امر باعث شده تا نهادهای امنیتی با اِعمال فشار بر فرمانداری و شهرداری سقز، از آن ها خواسته اند تا با ایجاد تغییراتی در آرامستان “آیچی”، مزار ژینا را از دید و دسترس عمومی خارج کنند.

در پی انتشار خبر احتمالی تغییرات در اطراف مزار مهسا امینی و تلاش رژیم برای پنهان سازی آرامگاه او، روز جمعه ۱۹ خرداد ۱۴۰۲، علاوه بر تجمع اعتراضی مردم در مقابل فرمانداری سقز، تعداد زیادی از خانواده های جانفشاندگان جنبش انقلابی “زن، زندگی، آزادی” از شهرهای سنندج، دیواندره و دهگلان به دیدار دیگر خانواده های داغدار در بوکان و سقز رفتند و سپس جملگی با هم در اعتراض به تخریب و محدود سازی آرامستان “آیچی”، بر سر مزار ژینا حضور یافتند. خانواده ها در حالی که تصاویر عزیزان خود را در دست داشتند، از همان ابتدا توسط سرکوبگران جمهوری اسلامی محاصره شدند. خانواده های مبارز و داغدار اما بی توجه به این قشون کشی نیروهای سرکوبگر با عزمی استوار در کنار هم ایستادند و از این همدلی و همبستگی با هم قوت قلب گرفتند. در این اجتماع مادرانه، مادرِ زنده یاد هومن عبداللهی، بیانیه جمع را قرائت کرد و دایه شریفه، مادر جاوید نام رامین حسین پناهی نیز در پایان مراسم به سایر مادران گل داد.

نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی که از این حرکت شجاعانه مادران داغدار به خشم آمده بودند، به هنگام بازگشت خانواده ها از آرامستان “آیچی”، با یورش به مینی بوس های حامل اعضای خانواده های جانفشانده، راه بر آنان بستند و۴۰ نفر را دستگیر کردند. اگرچه تاکنون اکثر دستگیرشدگان آزاد شده اند اما با گذشت بیش از یک هفته هنور تنی چند از آنان در بازداشت هستند.

هم اکنون از شروع موج جدید جنبش انقلابی توده های مردم ایران ۹ ماه گذشته است. جنبشی که با قتل حکومتی ژینا امینی در ۲۶ شهریور ۱۴۰۱ در سقز آغاز شد و با سرعت برق و باد در قالب خیزش و قیام و نبردهای خیابانی سراسر ایران را فرا گرفت. با گذشت چندین ماه و به رغم اینکه مبارزات خیابانی توده های مردم ایران تا حدودی افت کرده است، اما مبارزه با حاکمیت ارتجاعی جمهوری اسلامی به اشکال مختلف ادامه دارد و این تداوم مبارزه ناشی از عمق نارضایتی توده های مردم ایران از حکومتی مستبد و آدمکش و به طریق اولی برگرفته از وضعیت انقلابی حاکم بر جامعه است. هم اینک اوضاع جامعه بسیار متلاطم و توفانی است. خشم و بی تابی عمومی سراسر کشور را فرا گرفته است. به رغم تشدید سرکوب و بگیر و ببند، نبض جامعه یکسره در تب و تاب تغییرات بزرگ اجتماعی می زند. زنان همچنان پیشتار مبارزه هستند، معلمان و بازنشستگان برای تحقق مطالبات خود در کف خیابان ها حضور دارند، اعتصابات کارگری در جریان است، دانشجویان در مقابل سرکوب نیروهای امنیتی ایستاده اند، جمعه های اعتراضی زاهدان با شعارهایی نظیر “ایرانی، اتحاد، انقلاب، آزادی”، ” زندانی سیاسی آزاد باید گردد” و ” کُرد و بلوچ و آذری، آزادی و برابری” همچنان در جریان است  و فریاد رسای خانواده های جانفشاندگان جنبش انقلابی ماه های گذشته از هر سو بلند است.

جمهوری اسلامی اما در مواجهه با نارضایتی که اکنون در جای جای جامعه جاریست، شمشیر از رو بسته و با توسل به سلاح سرکوب در مقابل توده های مردم ایران ایستاده است. سلاحی که طی سال های اخیر و بویژه در پی شکل گیری موقعیت انقلابی در جامعه، تا حدود زیادی کارآیی خود را از دست داده و توده های مردم ایران به رغم یکه تازی رژیم در عرصه سرکوب و زندان و بگیر و ببند، همچنان آشکارا در مقابل جمهوری اسلامی ایستاده و بر سرنگونی انقلابی آن تاکید دارند.

همراه با مجموعه مبارزات جاری، اکنون خانواده های جانفشاندگان جنبش انقلابی “زن، زندگی، آزادی” نیز با ایستادن در کنار هم و سازماندهی دیدارهای جمعی، شیوه نوینی از استقامت و پایداری و مبارزه را تجربه می کنند. تجربه ای گرانقدر از جسارت و همدلی مبارزاتی برگرفته از پایداری سترگ مادران “خاوران”  که در شرایط کنونی به شدت خشم جمهوری اسلامی را برانگیخته است.

دیدارهای علنی و آشکار خانواده ها با همدیگر، حضور دست جمعی آنان بر مزار جانفشاندگان جنبش انقلابی، سرود خوانی و گرفتن جشن تولدهای پیاپی بر مزار عزیزانشان، از جمله اشکال نوین مبارزاتی است که این روزها خانواده های داغدار را به یاری و همدلی با هم کشانده است. این سنت مبارزاتی اگر چه در دهه های گذشته هم وجود داشت و خانواده های جانفشاندگان دهه ۶۰ با حضور در گلزار خاوران، همواره یاد و نام و آرمان های انقلابی آن عزیزان سرفراز را زنده نگاه داشته اند، اما ابعاد این حرکت مبارزاتی در این بازه زمانی بسیار فراتر از دوره های گذشته است. نمونه های آن را  به صورت روزانه شاهد هستیم و برجسته ترین نمونه آن هم دیدار تعداد کثیری از خانواده ها با خانواده های دیگر جانفشاندگان این جنبش انقلابی در کردستان و حضور جمعی شان بر مزار ژینا امینی است. حرکتی انقلابی و اعتراضی که به شدت خشم نیروهای امنیتی رژیم را بر انگیخت. به گونه ای که ده‌ها تن از اعضای خانواده ها به هنگام بازگشت از آرامستان “آیچی” بازداشت شدند.

جمهوری اسلامی که انتظار داشت با بازداشت ده ها نفر از خانواده ها، رعب و وحشت را در منطقه ایجاد کند، نه تنها به نتیجه دلخواه خود نرسید، بلکه بر عکس با واکنش اعتراضی وسیعتری از طرف مردم سقز و بوکان مواجه شد.  روز سه شنبه ۲۳ خرداد، بازار و کسبه سقز در حمایت از خانواده های بازداشت شده و همچنین در اعتراض به تلاش حکومت برای پنهان سازی مزار ژینا امینی در آرامگاه “آیچی”، با بستن مغازه ها به صورت یکپارچه اعتصاب کردند. عصر همان روز نیز، مغازه داران شهر بوکان به این اعتصاب پیوستند. حرکتی به هنگام، که موجی از امید و همدلی مبارزاتی  را در دل انبوه خانواده های داغدار و توده های مردم ایران زنده کرد.

فشار بر خانواده ها، تخریب قبرها و نابود سازی مکان هایی که پیکر جانفشاندگان مبارزات کنونی در آن قرار دارد، امر دیروز و امروز نیست. آنچه را که اکنون جمهوری اسلامی با هدف محدود سازی و پنهان کردن قبر ژینا امینی انجام می دهد، طی سالیان متمادی در گلزار “خاوران” دنبال کرده است. اینگونه اقدامات تخریبی مزدوران جمهوری اسلامی، ادامه همان سیاستی که طی هفته های گذشته با به آتش کشیدن مزار مجید کاظمی در آستانه سالروز تولدش انجام دادند. کاری که پیش از این با تخریب مزار ابوالفضل آدینه کردند. نوجوان ۱۶ ساله ای که در ۱۶ مهر ماه ۱۴۰۱ در مشهد با شلیک گلوله های مزدوران امنیتی جمهوری اسلامی کشته شد. تخریب مزار میلاد سعیدیان جو، از جان فشاندگان ایذه در ۲۵ آبان سال گذشه، شکستن سنگ قبر محسن شکاری، معترض اعدام شده توسط جمهوری اسلامی، شعارنویسی بر سنگ قبر کیان پیر فلک، کودک ۹ ساله ای که شامگاه ۲۵ آبان ۱۴۰۱ با شلیک ماموران حکومتی در ایذه جان باخت و صدها نمونه دیگر از اینگونه حرکت های ایذایی و تخریبی که توسط مزدوران جمهوری اسلامی صورت می گیرد، جملگی برای محو و نابود سازی مکان هایی است که هرکدام از آنان به یک سمبل مبارزاتی برای توده های مردم ایران تبدیل شده اند.

بر خلاف تصور ظاهری، اگر جمهوری اسلامی سنگ قبری را تخریب می کند، مزاری را به آتش می کشد و نام و نشان مزار دیگری را با شعارنویسی های خود می پوشاند، این صرفا ناشی از کینه و نفرت رژیم نسبت به یک تکه سنگ یا چند وجب خاک نیست که پیکر این عزیزان جان فشانده در آنجا آرمیده اند. تخریب این اماکن، تخریب سمبل های مبارزاتی مردم است. تخریب و  محو سازی اماکنی است که این روزها هر کدام به مکانی برای تجمع مردم و خانواده ها تبدیل شده است. کینه ورزی جمهوری اسلامی به مزار ژینا امینی و پنهان سازی مزار او در آرامستان “آیچی”، بدان سبب است که اکنون نام و مزار ژینا، به اسم رمز جنبش “زن، زندگی، آزادی” در ایران و جهان تبدیل شده است. همانگونه که گلزار “خاوران” با نام و یاد جان فشاندگان دهه ۶۰ در قلوب مردم ایران جای گرفته است.

تخریب و محوسازی مزار جانفشاندگان، فشار بر خانواده ها و پرونده سازی علیه آنان که در پی افت نسبی مبارزات خیابانی شدت گرفته است، تنها بخشی از تشدید سرکوب در جامعه است. هم اینک، جمهوری اسلامی با استفاده از فرصت بدست آمده در حال انتقام گیری از توده های مبارز و رزمنده مردم ایران است. توده هایی که طی جنبش انقلابی نیمه دوم سال گذشته، تا مرز سرنگونی جمهوری اسلامی پیش رفتند و اکنون هیئت حاکمه همانند ماری زخم خورده به فکر انتقام از مردم و مبارزات آنان است. تشدید سرکوب در جامعه اگرچه اینروزها در جای جای کشور جاریست و کم و بیش همه اقشار جامعه را فرا گرفته است، اما به دلیل وضعیت ویژه در دو منطقه  کردستان و بلوچستان، میزان این سرکوبگری در این مناطق به مراتب بیشتر از سایر نقاط کشور است. اگر در کردستان به دلیل وضعیت مبارزاتی مردم این منطقه، سرکوبگران جمهوری اسلامی تاحدودی دست به عصا حرکت می کنند، اما در بلوچستان اوضاع به صورت دیگری پیش می رود. در بلوچستان، نیروهای سرکوب، شمشیر انتقام از رو بسته اند و تحت پوشش اعدام متهمان مواد مخدر، عملا کشتار جوانان بلوچ را در پیش گرفته اند. با این همه و به رغم تشدید سرکوب، آنچه در جامعه جاریست، همانا شیوه های مختلف مبارزه علیه حاکمان فاسد و جنایتکار جمهوری اسلامی است. توده های مردم ایران بی توجه به گسترش ابعاد سرکوب رژیم، با روی آوری به اشکال مختلف مبارزه که هم اینک در جای جای کشور جاریست، هیئت حاکمه را ناتوان و مستاصل کرده اند.

اوضاع کنونی جامعه ما به گونه سال های دهه ۶۰ نیست که جمهوری اسلامی بتواند با تکیه بر سر نیزه جامعه را مرعوب و به سکون بکشاند. در شرایط کنونی، توده ها از دیوار سرکوب عبور کرده اند. زنان با مبارزات دلیرانه خود رژیم را به سردرگمی کشانده اند. رشد شبکه های اجتماعی و سرعت خبررسانی، جمهوری اسلامی را در مدیریت کردن اخبار جعلی ناتوان کرده است. بر خلاف دهه ۶۰، هر اقدام سرکوبگرانه رژیم، ساعاتی بعد در مقابل چشم جهان و جهانیان قرار می گیرد. انتقال درست خبر، سرعت انتشار مبارزات مردم و سرعت اطلاع رسانی از فجایع و جنایات جمهوری اسلامی، سران رژیم را به استیصال کشانده است. اکنون کمتر مادری از مادران جانفشانده را می توان یافت که از تهدیدات رژیم در هراس باشد. کمتر پدری را می توان یافت که از ایستادن به پای فرزند جانفشاده خود بترسد. شجاعت مادران و پدران و ایستادگی آنان در مقابل تهدیدات رژیم، نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی را مستاصل کرده است. همدردی خانواده ها با هم و ایستادگی آنان در کنار هم، جلوه های باشکوهی از تقویت و همدلی مبارزاتی را در جامعه گسترانده است.

تمامی این مختصات به ما می کوید که موقعیت کنونی جامعه به کلی متفاوت با دهه های گذشته است. اکنون روند مبارزاتی توده های مردم ایران فراتر از آن است  که رژیم بخواهد و یا بتواند با توسل به سرکوب و بازداشت و اعدام و بگیر و ببند، جامعه را مرعوب و توده ها را از پیشروی به سوی انقلاب باز دارد. موقعیت انقلابی موجود در جامعه، فقر و گرانی روز افزون، نارضایتی عمومی مردم، ناتوانی رژیم و شکست سیاست های آن در تمام عرصه ها، شرایط دیگری را برای کارگران و زنان و معلمان و بازنشستگان و دانشجویان و سایر اقشار مردم رقم زده است. بر بستر مجموعه چنین شرایطی است که وقتی خبر ایجاد تغییرات و محدود سازی در اطراف مزار ژینا در آرامستان “آیچی” انعکاس یافت، خانواده ها از شهرهای سنندج و دیواندره و دهگلان به بوکان و سقز رفتند و از آنجا با جمع وسیعتری بر مزار ژینا امینی حضور یافتند. مزاری که اکنون همراه با هزاران مزار با نام و بی نام دیگر جانفشاندگان سال های اخیر به میعادگاه دیگری برای خانواده های مبارزان تبدیل شده است.

 

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۲۵  در فرمت پی دی اف:

 

POST A COMMENT.