تلاش ارتجاع حاکم برای سرپوش گذاشتن بر ابعاد میلیونی کودکان کار

مسئولان برخی دستگاه‌های دولتی که ظاهراً یکی از وظایف آن‌ها به نحوی مرتبط با کودکان کار است، در هرسال یک روز یادشان می‌آید که در جامعه ایران پدیده‌ای به نام کودکان کار وجود دارد، با رسانه‌های دولتی پیرامون این معضل جامعه ایران گفتگو می‌کنند تا با ارائه مشتی آمار کذب، یک مسئله بزرگ اجتماعی نظام سرمایه‌داری ایران را  با این آمار، کوچک جلوه داده و منشأ آن را هم به خارج از ایران ربط دهند.

امسال هم رئیس کمیته سلامت شورای شهر تهران به مناسبت روز جهانی مبارزه با کار کودک(۱۲ ژوئن) در این مورد اظهارنظر کرد و گفت: “یکی از مشکلات شهر تهران، کودکان خیابان و کار است. این کودکان دچار مشکلات جسمی و روحی می‌شوند و از سویی دیگر حضور آن‌ها در خیابان‌ها مشکلاتی برای شهروندان ایجاد می‌کند. باوجود تعداد متولیان متعدد، آمار کودکان کار در کشور و به‌ویژه در شهر تهران روزبه‌روز در حال افزایش است. ۷۰ هزار کودک کار در خیابان‌های تهران وجود دارد که ۸۰ درصد از این افراد ایرانی نیستند.” وی افزود:” چرا اجازه ورود اتباع خارجی به‌عنوان کودکان کار داده می‌شود  و خواستار “مقابله با ورود کودکان کار خارجی و برخورد قاطعانه با باندهای کودکان کار در تهران شد.”

دو ماه پیش نیز سرپرست دفتر امور آسیب‌دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی کشور در گفتگو با ایسنا گفته بود: ” بر اساس آخرین پیش‌بینی‌های انجام‌شده، درمجموع حدود ۱۲۰ هزار کودک کار در کشور وجود دارد.”

همه مقامات دستگاه‌های ذی‌ربط ، همواره  یک آمار و اظهارنظر دست‌به‌نقد در اختیار دارند و می‌گویند: حداکثر تعداد کودکان کار در ایران ۱۲۰ هزار مورد است. ۵۰ تا ۷۰ هزار نفر از آن‌ها  در تهران هستند. ۷۰  تا ۸۰ درصد این کودکان نیز ایرانی نیستند و راه‌حل هم سهل و ساده است: پلیس و شهرداری آن‌ها را از خیابان‌ها جمع کنند و با ورود کودکان “اتباع خارجی” مقابله شود.

البته در کشوری که کودکان را در خیابان‌ها به گلوله می‌بندند، کودکان کار خیابانی را به‌عنوان مجرم دستگیر می‌کنند و در قرنطینه به‌نوعی در زندان نگه ‌می‌دارند، در کشوری که هرسال حدود یک‌میلیون کودک از فرط فقر، ترک تحصیل می‌کنند و آمار کودکان کار جزء اسرار دولتی محسوب می‌شود، چیزی جز این آمار قلابی و غیرواقعی نمی‌توان از این حقوق‌بگیران نظام استبدادی انتظار داشت.

این آمارها و موضع‌گیری‌های دولتی  بیش از آن‌که بتواند بر ابعاد هولناک کودکان کار و سرمنشأ آن، سرپوش بگذارد و چهره کریه نظم حاکم بر ایران را بزک کند، رسواکننده دروغ‌های پاسداران این نظم است.

نخست این‌که این مراکز وقتی از کودک کار صحبت می‌کنند، برای آن‌ها کودکان کار همان کودکانی هستند که همه‌روزه در خیابان‌های شهرهای  بزرگ ایران  می‌بینیم. اما کودکان کار خیابان که جلو چشم همه هستند، یک جزء بسیار کوچک  از جمعیت چندین میلیونی کودک کارند که ظاهراً کسی آن‌ها را نمی‌بیند.

آنچه دیده می‌شود، ده‌ها هزار کودکی است که در خیابان‌ها به کار دست‌فروشی، فال فروشی، گل‌فروشی، شیشه‌پاک‌کنی، وزن‌کشی، اسفند‌ دود کنی، ساززنی، زباله گردی، جمع‌آوری ضایعات آهن و پلاستیک و غیره مشغول‌اند.

آنچه دیده نمی‌شود میلیون‌ها کودک ۵ تا ۱۸ است که در کارگاه‌های تولیدی و خدماتی علنی و زیرزمینی از نمونه قالی‌بافی، چاپخانه، قالب‌سازی، مبل‌سازی، نجاری، شیشه و بلورسازی، تولید قطعات صنعتی و محصولات موردنیاز صنایع بزرگ، صنایع تبدیلی کشاورزی، شیرینی سازی، نانوائی ، مراکز زباله‌سوزی، طلا سازی،  ‌تولیدی‌های پوشاک، بافندگی، دوزندگی، پرس‌کاری، تعمیرکاری و مکانیکی، سیمان،  کارگاه بازیافت زباله،  تولید مواد غذائی، بسته‌بندی‌ها، کفاشی، چرم ، کیف دوزی، کوره‌پز خانه‌ها، گلخانه‌ها، انبازها، دامداری،  پرورش و فراوری طیور، شیلات و آبزیان،  کشاورزی، ساختمان، معادن، کول بری، سوخت بری،  شاگردی در واحدهای صنفی خدماتی و توزیعی و خلاصه در همه‌جا به‌استثنای کارخانه‌ها و مؤسسات خدماتی بزرگ،  مشغول به کارند.

جمعیت این کودکان کار در ایران چقدر است. آمار رسمی و قطعی وجود ندارد. گاه منابع غیررسمی و تحقیقاتی آماری ارائه داده‌اند. می‌گویند تعداد کودکان کار رقمی بین ۳ تا ۷ میلیون برآورد می‌شود. سال ۹۶ یک نماینده مجلس، رقم ۷ میلیون را اعلام کرد. سال ۹۸ شهردار تهران گفت تعداد کودکان کار بیش از سه میلیون تخمین زده می‌شود. بنابراین  تنها از راه غیرمستقیم می‌توان یک برآورد از تعداد این کودکان داشت. باید دید چه تعداد از کودکان در سنین ۶ تا ۱۸  سال در هرسال از تحصیل بازمانده‌اند. چراکه تمام این کودکانی که ترک تحصیل می‌کنند، فرزندان کارگران، مردم زحمتکش و فقیر هستند که باید تأمین‌کننده بخشی از هزینه‌های روزمره خانواده خود شوند.  فعلاً کودکان بدون شناسنامه و کودکان زیر شش سال را کنار می‌گذاریم و به همین ترک تحصیل‌کرده‌ها بپردازیم.

بر طبق گزارش‌های مراکز رسمی دولتی، به‌طور متوسط در هرسال رقمی نزدیک به یک‌میلیون کودک در سن تحصیل یا اساساً به مدرسه نمی‌روند، یا در اواسط  دوره ابتدائی و متوسطه ترک تحصیل می‌کنند.

وزیر آموزش‌وپرورش جمهوری اسلامی ۵ دی ۱۴۰۱، گفت: یک‌میلیون و ۴۰۰ هزار نفر بازمانده از تحصیل در کشور شناسایی‌شده است.

بر طبق گزارش سازمان جهانی یونیسف تعداد کودکان ۶ تا ۱۶ ساله بازمانده از تحصیل  در ایران در سال تحصیلی ۱۳۹۵-۱۳۹۴ بیش از ۷۷۰ هزار نفر بوده و این آمار بدون در نظر گرفتن کودکان افغانستانی بازمانده از تحصیل است.

سال ۱۴۰۱،‌ مرکز پژوهش‌های مجلس، تعداد دانش‌آموزان بازمانده از تحصیل را در یک سال پیش از آن، ۹۱۱ هزار و ۲۷۲ کودک یا نوجوان اعلام کرد. بنابراین می‌توان از همین آمار کودکانی که در هرسال ترک تحصیل می‌کنند دریافت که آمار ۷ میلیونی کودکان کار رقمی نزدیک به واقعیت است.

این جمعیت حدود یک‌میلیونی از پسران و دخترانی که به گفته همین مرکز پژوهش‌های مجلس تعدادشان سال به سال افزایش می‌یابد و هرسال  ترک تحصیل می‌کنند و برخلاف اظهارنظر مقامات نژاد‌پرست دولتی “اتباع بیگانه” هم نیستند، پس از ترک تحصیل چه می‌کنند؟ روشن است در کشوری که ۸۰ درصد جمعیت زیرخط فقر قرار دارند و حدود ۲۰ میلیون فقیر و گرسنه‌اند،  پی کار کردن می‌روند و تبدیل به کودک کار در کارگاه‌ها و مراکز تولیدی و خدماتی زیرزمینی و روزمینی می‌شوند. این کودکان محروم از هرگونه حق‌وحقوق و بدون هرگونه پشتوانه‌قانونی در وحشتناک‌ترین شکل ممکن به کار واداشته می‌شوند و استثمار می‌شوند. دولتی‌ها گاه فقط از کودکانی صحبت می‌کنند که توسط باندها در خیابان‌ها به کار واداشته می‌شوند، مورد انواع آزارهای جنسی و روحی قرار می‌گیرند و دستمزد ناچیزی به آن‌ها پرداخت می‌شود. اما این‌که در کارگاه‌ها و مؤسسات تولیدی و خدماتی زیرزمینی و علنی چه بر سر این کودکان کار می‌آید ، چگونه آزار می‌بینند، کتک می‌خورند، حتی مورد تجاوز قرار می‌گیرند و به چه شکل وحشیانه‌ای استثمار می‌شوند، جسم و جانشان تباه می‌شود و از همان دوران کودکی به انواع بیماری‌ها مبتلا می‌شوند، مطلقاً چیزی نمی‌گویند. چون از اساس وجود این جمعیت چندمیلیونی را انکار کرده‌اند. تنها در موارد بسیار استثنائی گزارش‌هایی از این کودکان در برخی نشریات دیده می‌شود.

یک نمونه آن گزارشی است که چند ماه پیش روزنامه شرق تحت عنوان ” گزارش میدانی «شرق» از کار کودکان در کارگاه‌های زیرزمینی و آسیب‌های فجیع ناشی از آن ” از کارگاه‌های بلورسازی انتشار داد و شرایط فاجعه‌بار این کودکان را در یک نمونه آن نشان داد:” زهرا پیمان یکی از پژوهشگران کودکان کار در گفت‌وگو با «شرق» می‌گوید:

“وضعیت در کارگاه‌های بلور بسیار وحشتناک است، هیچ‌گونه وسیله ایمنی‌ای هم ندارند. این بچه‌ها در کوره با دمایی بین ۸۰۰ تا ۱۴۰۰ درجه حرارت کار می‌کنند، برخی از بچه‌ها هم جلوی کوره نیستند ولی شیشه را از کوره درمی‌آورند و به‌سرعت باید این کار را انجام دهند که همین خیلی وقت‌ها منجر به حادثه می‌شود. بدون هیچ وسیله‌ای و با دمپایی در کارگاه کار می‌کنند و گاهی شیشه‌ها روی دمپایی آن‌ها می‌ریزد. این بچه‌ها انواع آسیب را آنجا می‌بینند؛ حتی بین آن‌ها آسیب چشم‌داشتیم که مواد به داخل چشمش افتاده و کامل از بین رفته. بریدگی‌های بسیار وحشتناک، سوختگی‌های زیاد روی صورت، دست و گردن همه در شرایط کاری این بچه‌ها وجود دارد. معمولاً از شش صبح تا هفت بعد‌از‌ظهر چیزی حدود ۱۰ یا ۱۲ ساعت کار می‌کنند. این بچه‌ها تعطیلات هم سرکار می‌روند و هیچ زمان استراحتی ندارند….

این‌ها در حالی است که دستمزد زیادی هم ندارند. طبق بررسی ما که البته برای سال گذشته است، دستمزد بچه‌ها معمولاً هفته‌ای ۴۰۰ هزار تومان بوده یعنی بین ۳۲۰ تا ۴۵۰ هزار تومان متغیر بود که به سابقه کاری و سن ‌و سال مربوط می‌شود. در کنارش چیزی که اهمیت دارد این است که بچه‌ها دیگر هیچ زمانی برای تفریح ندارند، مگر اینکه آخر شب با‌هم فوتبالی بازی کنند‌ اما به‌طور‌کلی اوقات فراغتی ندارند؛ چون حتی روزهای تعطیل هم باید کار کنند. صدمات جسمی این بچه‌ها بسیار زیاد است؛ دست‌وپاهایشان می‌سوزد، کپسول یا شیشه روی پاهایشان می‌افتد و بدون لباس ایمن در کارگاه کار می‌کنند. حتی در مواردی هم اگر درست کار نکنند، توسط کارفرما کتک می‌خورند.”

چرا این بچه‌ها مشغول به کار می‌شوند و مادران و پدران‌ آن‌ها تحمل و گاه تشویق می‌کنند؟ پاسخ این سؤال برکسی پوشیده نیست. از هرکس که سؤال کنید خواهد گفت، فقر فراگیر جامعه.

فقر، بیکاری و گرسنگی  در جامعه ایران به درجه‌ای است که خانواده‌های کارگر و زحمتکش نه‌تنها نمی‌توانند هزینه‌های تحصیل فرزندانشان را تأمین کنند، بلکه حتی نمی‌توانند خوردوخوراک روزمره خود را تهیه کنند. بنابراین کودکان جبراً باید مشغول به کار شوند تا کمک‌خرج خانواده خود باشند. درست است که در ایران به علت ابعاد گسترده فقر، فراوانی کارگاه‌های کوچکی که هیچ‌گونه نظارتی بر آن‌ها در یک کشور استبدادی وجود ندارد و بی حقوقی کارگران، ابعاد کودکان کار بسیار گسترده است تا جایی که بخشی از آن‌ها در خیابان‌ها جلو چشم همه حضور دارند، اما در اساس، کودک کار جزء جدائی‌ناپذیر نظام سرمایه‌داری است. چراکه نیروی کاری بسیار ارزان است.  سرمایه‌دار و کارفرمائی که در پی کسب حداکثر سود است، همان‌گونه که در نمونه گزارش شرق دیدیم به‌جای استخدام  کارگر، کودک کار را قرار می‌دهد، یک دستمزد بسیار ناچیز به این کودک می‌پردازد، کمترین هزینه جانبی که به یک کارگر معمولی تعلق می‌گیرد، به این کودک تعلق نمی‌گیرد، چون هیچ حق‌وحقوقی ندارد. ساعات بیشتری به کار واداشته می‌شود. اغلب بیش از یک کارگر معمولی رسمی و غیررسمی استثمار می‌شود و درنتیجه سود بیشتری عاید سرمایه‌دار می‌گردد. اگر هم در تعداد کمی از کشورهای جهان استفاده از کار کودک بسیار محدودشده یا در موارد استثنائی وجود ندارد، نتیجه مبارزه طبقه کارگر آن کشورها و تشکل‌های کارگری است، که این هم در کشورهای استبدادی از نمونه ایران اصلاً وجود ندارد. دستور‌العمل‌ها و اقدامات برخی سازمان‌های بین‌المللی نظیر سازمان بین‌المللی کار که روزی را هم به نام روز مبارزه با کار کودک تعیین کرده‌اند، بیشتر فرمالیته است و تأثیری جدی در این مسئله نداشته و نخواهد داشت. اگر تأثیری می‌داشت، کار کودک در ایران لااقل این ابعاد چندین میلیونی را نداشت. برای  برانداختن  کار کودک و کودکان کار باید نظام سرمایه‌داری را برانداخت. در نظام سرمایه‌داری البته می‌شود با مبارزه کارگران، کار کودک را محدود کرد، گرچه درجایی که استبداد و دیکتاتوری عریان طبقه سرمایه‌دار حاکم است، همین نیز ممکن نیست.  سازمان ما که هدف فوری خود را سرنگونی جمهوری اسلامی و استقرار یک حکومت شورایی در ایران قرار داده است، در برنامه مطالبات فوری خود نه‌فقط خواستار ممنوعیت بی‌قیدوشرط  کار کودکان و ممنوعیت استخدام کودکان و نوجوانان در سنین تحصیل زیر ۱۸ سال شده، بلکه خواستار آموزش اجباری رایگان تا پایان دوره متوسطه است.

 

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۲۵  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.