در چند ماه گذشته مردم ایران سخنان تکراری و عموماً تحقیرآمیز خامنه ای را در بی ارزش شمردن مبارزات سلحشورانه توده های زحمتکش و بپاخاسته علیه جمهوری اسلامی را زیاد شنیده اند. سخنانی مشمئزکننده که رهبر جمهوری اسلامی هر بار خشم و نفرت درونی خود را از مردم و مبارزات گسترده آنان با کلیدواژه هایی نظیر “عده ای پیاده نظام”، “تعداد معدودی مغرض”، “تعداد زیادی غافل و سطحی” و یا “جمعی اراذل و اوباش” به خورد هواداران خود می دهد. اینگونه سخنان نفرت انگیر خامنه ای از بس تکرار شده اند، دیگر برای عموم مردم به امری آشنا تبدیل شده و همگان پیشاپیش می دانند که او در هر سخنرانی چه می خواهد بگوید و چگونه با تکرار کلیدواژه “دشمن” و نسبت دادن تمامی شکست ها و ناتوانی های حکومت به دشمنان فرضی نظام، تلاش دارد تا کورسویی از امید و خوش باوری را در خود و نیز در دل هواداران ناامید و سرخورده جمهوری اسلامی زنده نگه دارد. از این رو، سالروز مرگ خمینی فرصتی برای او شد تا بار دیگر همان مزخرفات همیشگی اش را که به سان صفحه ای خِش برداشته دردوری باطل تکرار می شوند، بازگو کند.
علی خامنه ای، در سخنرانی ۱۴ خرداد خود، اگرچه از روی ناچاری به وجود پاره ای از مشکلات کشور همانند مشکل معیشتی، گرانی و تورم اشاره و “همه این مشکلات را قابل رفع” اعلام کرد، اما بلافاصه برای سرپوش نهادن بر نقش خود و جمهوری اسلامی در ایجاد ویرانگری های موجود، همه مشکلات جاری نظام و جامعه را به دشمنان خیالی جمهوری اسلامی نسبت داد و گفت: “کار دشمن این است که مرتب مشکلات را به رخ جوان ایرانی بکشد” و آنان را از نظام “ناامید” کند. رهبر خودکامه، مستبد و شکست خورده جمهوری اسلامی که این روزها از موقعیت ضعیف نظام، بهم ریختگی درونی رژیم، ناامیدی و ریزش نیروهای درون حاکمیت به خوبی آگاه است، برای تقویت روحی و جلوگیری از ریزش بیشتر هواداران حزب اللهی خود، عامل این “ناامیدی” را، طبق معمول به دشمنان نظام نسبت داد و گفت: “دشمن نمی خواهد بگذارد پدیده های امیدآفرین در عرصه فناوری، ایجاد زیرساخت های صنعتی و کشاورزی، و در ایجاد ساختارهای بسیار مهم حمل و نقل که به مراتب بیشتر از مشکلات است، دیده شود”.
اینکه او از کدام پدیده های “امید آفرین” در عرصه صنعت و کشاورزی و حمل و نقل ویران شده کشور حرف می زند، بر کسی روشن نیست. اینکه او از کدام پدیده های “امیدآفرین” بویژه در زندگی توده های مردم محروم حرف می زند، برکسی معلوم نیست و خود نیز برای جلوگیری از آبروریزی نظام، همواره به یک مشت کلی گویی دروغین بسنده کرده و حتی حاضر نیست یک نمونه از این پدیده های به زعم خود “امیدآفرین” را که لااقل در زندگی روزانه مردم ایران قابل لمس باشد، نام ببرد. چرا که خود بیش از هرکسی بر عملکرد ویرانگر جمهوری اسلامی طی ۴۴ سال گذشته آگاه است و بخوبی می داند که اگر انگشت بر هر پدیده ای بگذارد که مردم ایران به صورت روزمره با آن سر و کار دارند، آنچنان بوی گند و تعفن در هوا خواهد پیچید که حتی نفس کشیدن برای خود خامنه ای هم ناممکن خواهد شد.
با این همه، اگر به فرض محال بخواهیم ویرانگری های جمهوری اسلامی طی چهاردهه گذشته را نادیده بگیریم و دست کم فقط بر اوضاع وخامت بار زندگی مردم در همین لحظه کنونی متمرکز شویم، آن چنان تصویر مرگباری به نام زندگی در مقابل جامعه ظاهر می شود که ادامه زندگی را برای توده های کار و زحمت نه فقط دشوار که در مواردی حتی ناممکن کرده است.
هم اینک، سرکوب و کشتار و بی حقوقی سراسر کشور را فرا گرفته است. گرانی راه نفس کشیدن را بر مردم بسته است. بیکاری بیداد می کند. افزایش سرسام آور اجاره بهای مسکن، گروه و گروه از مستاجران را به حاشیه نشینی کشانده است. گوشت و مرغ و میوه از سفره مردم حذف شده است. نبود دارو، زندگی بسیاری از بیماران خاص را با تحمل دردهای مرگ آور توامان کرده است. فشار بر زندانیان، کشتن کودکان و به خودکُشی کشاندن جوانان بخشی از اخبار جاری کشور است. سطح آموزش و پرورش به وضعیت فلاکتباری رسیده است. معلمان و بازنشستگان از کمترین امکانات رفاهی بی بهره اند. درمان و بهداشت در بدترین وضعیت ممکن قرار دارد. التهاب گران شدن بنزین، سراسر جامعه را فرا گرفته است. پژواک دزدی و اختلاس و رانت خواری سران رژیم در جای جای کشور پیچیده است. نان، به عنوان اولین و در دسترس ترین قوت لایموت زحمتکشان، در حال پرکشیدن از سفره مردم است. امید جوانان نسبت به آینده بکلی از بین رفته است. خشم و نفرت و انزجار از جمهوری اسلامی به بالاترین حد خود رسیده است. جامعه در حال انفجار است و توفان های سهمگین تری در راه اند.
حال در چنین شرایطی که جمهوری اسلامی تمام راه های امید را به روی مردم بسته است، تنها یک عنصر جنایتکار و جانی و آدمکُشی به نام خامنه ای می تواند با عبور از همه مرزهای وقاحت از وجود پدیده های”امیدآفرین” در جامعه حرف بزند و مدعی شود که “دشمن نمی خواهد بگذارد پدیده های امیدآفرین که به مراتب بیشتر از مشکلات است، دیده شود”. انبوه مشکلات موجود در جامعه، مشکلات امروز و دیروز نیستند که خامنه ای با فریبکاری وعده حل آن را به جوانان می دهد. اگر این مشکلات مادی و معیشتی توسط جمهوری اسلامی حل شدنی بودند که طی چهار دهه گذشته باید حل می شدند و دیگر نیازی نبود تا خامنه ای امروز در کمال ورشکستگی حل آن را به جامعه وعده دهد.
سخنان خامنه ای اما زوایای دیگری هم داشت. او در بخش دیگری از صحبت هایش، ناخواسته اعتراف کرد که جنبش انقلابی سال گذشته که بعد از قتل حکومتی ژینا (مهسا) امینی سراسر کشور را فرا گرفت، همچنان “ادامه” دارد. خامنه ای اگرچه بر ادامه کاری اعتراضات توده های مردم ایران اذعان کرد، اما برای بی اثر کردن این اعتراف صریح و ناخواسته خود، بلافاصله شکل گیری اعتراضات سراسری و ادامه کاری آن را به “آخرین تلاش دشمنان تا به امروز” نظام نسبت داد و با تکرار اینکه “اغتشاشات پائیز گذشته دراتاق های فکر کشورهای غربی انجام شد”، اعتراضات وسیع و سراسری مردم بپاخاسته و متنفر از جمهوری اسلامی را بی مقدار خواند و برای تقویت روحیه نیروهای بسیجی و حزب اللهی، نظام را “قدرتمند” و ماندگاری آن را به نیروهای متزلزل و واخورده درون نظام وعده داد.
همه آنهایی که روند سخنان خامنه ای را طی سالیان دراز دنبال کرده اند و می کنند، به خوبی می دانند که یکی از ویژگی بارز تمام سخنرانی های او بویژه در سال های اخیر، همانا تحقیر مبارزات مردم، لاپوشانی کردن انبوه مشکلات جامعه، انکار فقر و گرانی و بیکاری در کشور، و تاکیدات مکرر او بر رشد و ترقی نظام بوده است. روندی که خامنه ای با تکیه بر کلیدواژه “دشمن”، زور می زند تا همه ناکامی های خود و شکست های پیاپی جمهوری اسلامی را به دشمن نسبت دهد. دلیل آن هم دست کم برای توده های مردم ایران روشن است.
در پی گسترش خیزش و قیام و جنبش های انقلابی سال های گذشته و به طور اخص در بازه زمانی جنبش انقلابی “زن، زندگی، آزادی”، هرچه شعار “مرگ بر خامنه ای” و ” “مرگ بر دیکتاتور”، ابعاد وسیعتری یافت، دشمنی خامنه ای با مردم بیشتر شد. هرچه فریاد “مرگ بر جمهوری اسلامی” گستره وسیعتری از جامعه را فرا گرفت، خشم و کینه و دشمنی خامنه ای نیز نسبت به توده های مردم بپاخاسته افزایش یافت. خشمی افسار گسیخته که هر بار بیش از پیش با تحقیر مردم و کوچک شمردن مبارزات قهرمانانه آنان توامان شده است. این نفرت فزاینده خامنه ای را بیش از هر زمان دیگری می توان در سخنان او در روز ۱۴ خرداد ماه جاری دید.
خامنه ای در سخنان اخیر خود با لحنی مشمئز کننده و جملاتی بسیار تحقیرآمیز، مردم قهرمان و مبارز ایران را به چهار گروه تقسیم کرد. گروه اول را “پیاده نظام دشمن” خواند. از گروه دوم به عنوان “تعداد معدودی مغرض” نام برد. گروه سوم را “تعداد زیادی غافل و سطحی” خواند و گروه چهارم را نیز “جمعی اراذل و اوباش” معرفی کرد. و در نهایت همه این گروه های چهارگانه را در زمره فریب خوردگانی دانست که توسط دشمنانی “احمق”، علیه جمهوری اسلامی هدایت و سازماندهی می شوند. خامنه ای، اگرچه از روی عجز و ناتوانی و از منظر امید بخشی به نیروهای متزلزل خود، این چنین مردم مبارز و سلحشور ایران را تحقیر کرد، اما در عین حال بر ادامه کاری جنبش انقلابی مردم ایران اعتراف کرد و از نیروهای بسیجی و هواداران رژیم خواست با تقویت “ایمان” و “امید” در مقابل “آماج دشمن” ایستادگی کنند. چرا که به زعم او “تلاش وسیع دشمنان متوجه این است که ایمان و امید را در مردم [بخوان نیروهای مزدور رژیم] از بین ببرد”.
اینکه خامنه ای تاکید دارد جنبش انقلابی پاییز گذشته خاتمه نیافته است، اینکه او برای غلبه بر شرایط کنونی بر تقویت ایمان و روحیه سرکوبگران رژیم تاکید دارد، تماما برگرفته از شرایط مبارزاتی و روحیه انقلابی حاکم بر جامعه است که او و جمهوری اسلامی را این چنین هراسان کرده است.
تداوم حضور سلحشورانه زنان قهرمان ایران، آنهم بدون حجاب اجباری در خیابان و مترو و پارک، و دیگر اماکن تفریحی که روز به روز هم در حال افزایش است، می تواند یکی از موارد مهم نگرانی خامنه ای در اعتراف او به ادامه کاری جنبش انقلابی ماه های گذشته باشد. جنبشی که به رغم افت مبارزات خیابانی همچنان به صورت روزانه در جای جای کشور ادامه دارد و به سادگی هم تمام نخواهد شد. تدام این جنبش انقلابی و راه های مقابله با آن از جمله موضوعاتی است که کشمکش های درونی رژیم را تقویت کرده و نوعی بهم ریختگی را در درون هیئت حاکمه دامن زده است.
گسترش اعتصابات کارگری، حضور خیابانی معلمان و بازنشستگان، اعتراضات دانشجویی، سیر شتابان ریزش نیروهای حزب اللهی وفادار به جمهوری اسلامی، از جمله وجوه دیگری از تداوم جنبش انقلابی “زن، زندگی، آزادی” است، که نگرانی و خشم خامنه ای را در دشمنی با توده های مردم ایران دو چندان کرده است. اینکه عناصر شناخته شده ای از درون نظام که در روزگاری نه چندان دور جزو حواریون خامنه ای بودند، اکنون یکی پس از دیگری از نظام کنده می شوند و در مقابل خامنه ای صف آرایی می کنند، اینکه نیروهای بسیجی رژیم، نسبت به نظام و ماندگاری آن مسئله دار شده اند، نتیجه بلافصل تداوم جنبش انقلابی مردم و به طور اخص حضور سلحشورانه زنان برای حفظ و گسترش دستاورد نفی حجاب اجباری در چند ماه گذشته است.
اینکه فرمانده کل سپا پاسداران، ساعاتی بعد از سخنان خامنه ای در ۱۴ خرداد امسال، اطلاعیه می دهد و بر وفاداری نیروهای سپاه و بسیج نسبت به “رهبر جمهوری اسلامی” تاکید دارد، علاوه بر تداوم جنبش، وجه دیگری از شرایط بحرانی جامعه و به بیان دیگر نشانگر رشد نارضایتی، ناامیدی، سرخوردگی و ریزش نیروهای رژیم در میان نهادهای سرکوبگر است. وضعیتی نامطلوب برای جمهوری اسلامی که این چنین خامنه ای را بر آن داشته تا بخش وسیعی از سخنان خود را در امید دادن به جوانان حزب اللهی اختصاص دهد. اینکه خامنه ای با تعریف و تمجید از فداکاری مزدوران بسیج در ماه های گذشته [بخوان نقش سرکوبگری آنان در جامعه]، آنان را به تقویت “ایمان” و “امید” در مقابل “آماج دشمن” فرا خوانده است، تماما ناشی از بهم ریختگی درونی نظام در شرایط کنونی است. غافل از اینکه مردم مبارز ایران که سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی را در دستور کار خود قرار داده اند، دیگر قابل برگشت به روزهای قبل از شهریور ۱۴۰۱ نیست. در ۸ ماه گذشته، جمهوری اسلامی آنچه از کشتار و اعدام و سرکوب را در توان داشت و می توانست عملی کند، در گستره ای وسیع علیه مردم ایران بکار گرفته است. در موقعیت انقلابی کنونی و در شرایطی که توفان های سهمگین تری در راه اند، نه جمهوری اسلامی قادر است به صرف تکیه بر زور و سرنیزه مردم را به عقب نشینی بکشاند و نه توده های مردم اجازه این کار را به هیئت حاکمه خواهند داد. در شرایط کنونی، آنچه برای خامنه ای باقی مانده است، بازگویی همان سخنان بی مایه و همیشگی اوست که به سان صفحه ای خِش برداشته مدام تکرار می شوند، تا شاید بتواند روزنه های امیدی را در دل نیروهای متزلزل نظام ایجاد کند.
متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۲۴ در فرمت پی دی اف:
نظرات شما