شکست اقتدار رژیم در رویارویی با زنان

این روزها، جدال حاکمیت با زنان و به تعبیر درست تر، جدال زنان با جمهوری اسلامی برای نفی حجاب اجباری و برخورداری آنان از حق آزادی انتخاب پوشش وارد مرحله تازه ای شده است. جنبش “حجاب بی حجاب” که پس از قتل حکومتی ژینا امینی در همگامی با جنبش انقلابی توده های مردم ایران، خیابان ها را به تسخیر خود درآورد، این روزها به رغم فروکش کردن مبارزات عمومی مردم، همچنان با سلحشوری تمام در مقابل سرکوبگران جمهوری اسلامی ایستاده و در تداوم مبارزه برای پوشش اختیاری خیابان و مترو و پارک و دیگر اماکن عمومی را به میدان رزم خود با مزدوران رژیم تبدیل کرده است.

زنان سلحشور ایران در نفی حجاب اجباری اگر چه به طور نسبی پیروز میدان نبرد با جمهوری اسلامی هستند، اما هیئت حاکمه در مواجهه با کثرت روز افزون زنان بی حجاب در اماکن عمومی، همانند مار زخمی به خود می پیچد و هر لحظه مترصد فرصت است تا زهر خود را بر جسم و جان زنان بی حجاب بریزد. زنانی که این روزها بی توجه به هشدارهای دستگاه های امنیتی و فرامین قضایی، در روندی رو به رشد کشف حجاب می کنند و آزاد و سبکبال در خیابان ها گام بر می دارند. با این همه و به رغم ایستادگی قهرمانانه زنان در مقابل ارتجاع اسلامی، در سوی دیگر این جدال نابرابر، خامنه ای و دستگاه قضایی رژیم، خشمگین و غضبناک از حضور بی پروای زنان بی حجاب در خیابان و پارک و مترو و میدان های شهر به خود می پیچند و برای رهایی از این شکست محتوم تمام قوای خود را برای سرکوب جنبش “حجاب بی حجاب” بسیج کرده اند تا دوباره زنان را به شرایط قبل از ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ باز گردانند. بدان امید که حجاب اسلامی له شده در زیر پای زنان دلاور را دوباره بر سر آنان بنشاند.

حاکمان مرتجع جمهوری اسلامی، که این روزها خود را شکست خورده میدان نبرد با زنان می بینند،  در پی فروکش کردن نسبی مبارزات خیابانی، برای انتقام گیری از زنان مبارز ایران در دو جبهه وارد میدان نبرد با آنان شده اند. جبهه نخست، انتقام گیری از دانش آموزان دختری است که در روزهای اوج جنبش نوین انقلابی مردم ایران به مبارزه روی آوردند، حجاب از سر برکشیدند، از کلاس درس خارج شدند و دوشادوش زنان در جشن پرشکوه روسری سوزان حضور یافتند. انتقامی رذیلانه که از آذر ماه سال گذشته با حملات شیمیایی زنجیره ای به مدارس دخترانه شروع شد و تا به امروز هم ادامه دارد. در این جبهه، جمهوری اسلامی با هدف ایجاد رعب و وحشت در درون خانواده ها و انتقام گیری از دختران و دانش آموزان جوانی که نقش به سزایی در به دور افکندن روسری های خود در جنبش “زن، زندگی، آزادی” داشتند، حملات شیمیایی به مدارس را آغاز کرد. ابعاد این فاجعه هولناک چنان عظیم بوده است که تا کنون هزاران دانش آموز دختر و پسر دچار مسمومیت شیمیایی شده اند، بسیاری از آنان با آمبولانس به مراکز درمانی انتقال یافته اند که تا کنون چند دانش آموز به دلیل شدت مسمومیت جان باخته اند. این تهاجم شیمیایی رژیم به مدارس که طی ایام نوروزی متوقف شده بود، با بازگشایی مدارس، دوباره شروع و به صورت زنجیره ای ادامه دارد. تا جایی که در دو هفته بعد از تعطیلات نوروزی، ده ها مدرسه دخترانه در شهرهای مختلف ایران مورد تهاجم شیمیایی عوامل رژیم قرار گرفته اند.

اگر تا پیش از تعطیلات نوروزی، واکنش دانش آموزان، معلمان، خانواده ها و کل جامعه در مواجهه با این اقدام جنایتکارانه جمهوری اسلامی، واکنشی محدود، غافلگیرانه و همراه با سردرگمی بود، اما در دور جدید واکنش مردم و خانواده ها به گونه دیگری رقم خورده است. اعتراضات وسیع جوانان و معلمان و خانواده های دانش آموزان، و درگیری خیابانی آنان با نیروهای سرکوبگر رژیم در تعدادی از شهرها از جمله سنندج، شاهین شهر، نقده، بانه، ارومیه، مهاباد و سقز نمونه آشکاری از شکل گیری اعتراضات توده ای در مواجهه با حملات شیمیایی اخیر به مدارس است.

با بازگشایی مدارس در پایان تعطیلات نوروزی، پس از آنکه تعدادی از مدارس در شهرهای کردستان مورد حملات شیمیایی قرار گرفتند، مردم نیز به مقابله با این جنایت رژیم برخاستند. در سنندج خانواده ها در اعتراض به حملات شیمیایی مدرسه ای را بستند. در نقده  مردم به همراه خانواده های دانش آموزان در مقابل یک مدرسه پرچم جمهوری اسلامی را به زیر کشیدند و علیه رژیم شعارهای ضد حکومتی سر دادند. در سقز، جوانان و مردم مبارز این شهر در اعتراض به حملات شیمیایی با شعار “مرگ بر خامنه ای” به خیابان آمدند. اعتراضات وسیع و خیابانی مردم سقز در روزها ۲۰ و ۲۱ فروردین ماه جاری، نمونه ای از عزم و اراده مردم و خانواده‌ها را در مقابله با مسمومیت سازی زنجیره ای دانش آموزان به نمایش گذاشت. گستردگی ابعاد اعتراضات در سقز به حدی بود که در روز  ۲۱ فروردین، بازار و کسبه این شهر نیز در اعتراض به حملات شیمیایی به صورت یکپارچه اعتصاب کردند. علاوه بر کسبه و بازار سقز، انجمن صنفی معلمان کوردستان (سقز و زیویه) نیز با صدور بیانیه ای، تهاجم سیستماتیک شیمیایی به مدارس را محکوم و جمهوری اسلامی را عامل اینگونه اقدامات جنایتکارانه معرفی کرد.

با این همه، حملات شیمیایی در روز سه شنبه ۲۳ فروردین هم در شهرهای دیگر ادامه یافت و در این روز دست کم ۳۰ مدرسه دخترانه با حملات شیمیایی مواجه شدند. روز شنبه ۲۶ فروردین تعدادی از مدارس سنندج و شاهین شهر مورد حملات شیمیایی قرار گرفتند. در این روزمردم شجاع شاهین شهر اصفهان یکی از پرشورترین و گسترده ترین اعتراضات خیابانی را علیه حملات شیمیایی رژیم برپا کردند. انبوه جمعیت معترض در مقابل اداره آموزش و پرورش این شهر که حضور زنان و دختران در آن بسیار چشمگیر بود با شعارهایی نظیر “مرگ بر حکومت بچه کُش”، “دروغگو و دروغگو”، “بی شرف بی شرف” و “زن آزاده منم، هیز تویی هرزه تویی” از فرمانده نیروی انتظامی که با تهدید خواهان متفرق شدن جمعیت حاضر در صحنه بود، پذیرایی کردند. در ۲۶ فروردین همچنین دو دبیرستان دخترانه و یک دبستان در مهاباد هدف حملات شیمیایی قرار گرفته و تعدادی از دانش آموزان مسموم و به مراکز درمانی منتقل شدند. در ۲۶ فروردین همچنین دو دبیرستان دخترانه و یک دبستان در مهاباد هدف حملات شیمیایی قرار گرفته و تعدادی از دانش آموزان مسموم و به مراکز درمانی منتقل شدند. در همین رابطه فعالین مدنی مهاباد از تمامی دانش آموزان این شهر خواسته ا‌ند به دلیل نبود امنیت جانی برای دانش آموزان، تمامی دانش آموزان سطوح مختلف مدارس مهاباد، کلاسهای درس را بایکوت کنند. روز ۲۷ فروردین نیز تعدادی از مدارس دخترانه،  از جمله مدرسه دخترانه طراوت در ارومیه، مدرسه دخترانه شهید ناصری هرسین دراستان کرمانشاه، مدرسه قاسم سلیمانی کرج، مورد حمله شیمیائی قرار گرفتند.

تردیدی نیست هیئت حاکمه ایران همواره از روبرو شدن با مردم معترض وحشت داشته و دارد و طبیعتا از گسترش اعتراضات توده ها در این شرایط بحرانی به شدت در هراس است. در واقع با گسترش اعتراضات علنی معلمان، خانواده های دانش آموزان و توده های مردمی که این روزها واکنش اعتراضی آنان نسبت به حملات شیمیایی گسترش یافته است، باید شاهد شکست رژیم در جبهه تهاجم به دختران دانش آموز باشیم.

در جبهه دوم، که رویارویی مستقیم هیئت حاکمه با زنان به اصطلاح بی حجاب در جامعه است، اوضاع رژیم خرابتر از آن است که بتواند با بگیر و ببند و تهاجم عریان به زنان، حجاب اجباری را دوباره بر سر آنان بپوشاند. آن زنان دلاوری که در روزهای پس از قتل ژینا امینی در گستره ای به وسعت ایران جشن روسری سوزان به راه انداختند و اکنون نیز در گستره ای فزاینده، بی شال و کلاه و مانتو، و با پوشش اختیاری در خیابان ها و اماکن عمومی ظاهر می شوند، دیگر ممکن نیست با توپ و تشر خامنه ای و یا بگیرو ببند دستگاه قضایی به روزهای پیش از ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ باز گردند.

این یک ادعا نیست. این را شرایط عینی جامعه به صد سخن فریاد می کند. در دوران انقلابی حاکم بر جامعه که توده های مردم ایران برای سرنگونی جمهوری اسلامی بپا خاسته اند، در موقعیت انقلابی کنونی و در شرایطی که بحران های عمیق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، تمام تار و پود نظام را فرا گرفته است، روند حرکت اعتراضی مردم و تلاطمات جامعه به گونه ای است که دیگر هیئت حاکمه ایران حتی اگر بخواهد قادر نیست زنان را  به شرایط گذشته بازگرداند. در دوران انقلابی موجود، نه فقط سرکوب عریان زنان ممکن نیست، بلکه هرگونه تعرض عریان به زنان، شرایط را برای رژیم سخت تر خواهد کرد.

اکنون سیر تحولات جامعه و روند رو به رشد مبارزات زنان برای برخورداری از پوشش اختیاری و نفی تمام تبعیضات جنسیتی رژیم را به وحشت انداخته است. کثرت زنان “بی حجاب” در مراکز عمومی و عکس ها، کلیپ ها، فیلم ها، گزارشات و ویدئوهایی که این روزها – آنهم در ایام ماه رمضان- منتشر می شوند، تصویر شور انگیزی از گستردگی حضور زنان با پوشش اختیاری را نشان می دهند. تصویر روشنی از مبارزات رو به رشد زنان که در مواردی حتی گسترده تر از روزهای اوج جنبش انقلابی مردم ایران در ماه های مهر و آبان سال گذشته است. در یکی از فیلم ها، یک عنصر مزدور آمر به معروف، دختر جوان بی حجابی را به داشتن روسری فرا می خواند. دختر جوان دیگری که دارای حجاب است، در اعتراض به فرد مزاحم و در همراهی با دختر به اصطلاح “بی حجاب”، حجاب از سر بر می گیرد. در آمل رستورانی به دلیل ورود زنان بی حجاب و اجرای موسیقی زنده پلمپ می شود، جمعیتی انبوه از زنان و مردان در وسط  خیابان و در جلوی همان رستوران پلمپ شده بدون حجاب اسلامی رقصان و پایکوبان فریاد می زنند، رستوران را پلمپ کردید، “حالا بیایید خیابان را هم پلمپ کنید”. در دانشگاه نوشیروانی بابل، نیروهای حراست به دانشجوی دختری گیر می دهند، دانشجوی پسری به حمایت او می آید، وقتی می خواهند دانشجوی پسر را بازداشت کنند، بقیه دانشجویان دخالت کرده و مانع بازداشت او می شوند. مشابه چنین وضعیتی در علامه و هنر تهران نیز پیش آمده است.

این روزها، ویدئوهای منتشر شده از تردد پر شمار زنان “بی حجاب”  در خیابان ها و اماکن عمومی به گونه ای است که بعضی از زندانیانی که بعد از ۷ ماه از زندان آزاد شده اند، وضعیت خود را همانند اصحاب “کهف” توصیف کرده اند. یکی از آنان در واکنش به وضعیت موجود و حضور پر تعداد زنان بی حجاب در خیابان ها گفته است، در طی هفت ماهی که در زندان بوده شرایط جامعه به لحاظ کثرت حضور زنان بی حجاب در خیابان و پارک و مترو آنچنان تغییر کرده است که در باورش نمی گنجد.

دیدن وضعیت کنونی جامعه و مشاهده تعداد پرشمار زنان بی حجاب در خیابان ها، البته بیانگر نیمی از تصویر جامعه است که صف آرایی زنان در مقابل رژیم را می نمایاند. نیمه دیگر این رویارویی، تلاش بی وقفه خامنه ای و مجموعه دستگاه های سرکوب رژیم در بازگرداندن زنان به شرایط گذشته است. جدالی که جمهوری اسلامی و احمد رضا رادان، فرمانده فاشیست نیروی انتظامی از روز شنبه ۲۶ فروردین با دوربین های نصب شده در خیابان ها فرمان حمله به زنان بی حجاب را صادر کرده اند. نه فقط زنان دلاور ایران، بلکه اقشار دیگری از جامعه نظیر سینماگران، وکلای دادگستری و دانشجویان نیز در همراهی با زنان به مقابله با فرمان سرکوب و بگیر و ببند زنان برخاسته‌اند و به جمهوری اسلامی و فرمانده نیروی انتظامی نه گفته اند.

آنچه اکنون موقعیت زنان را با گذشته متفاوت کرده است، همانا همراهی و همدلی دیگر گروه های جامعه با زنان است. بر بستر موقعیت انقلابی و تلاطمات سیاسی حاکم بر جامعه، در این مرحله از رویارویی زنان با جمهوری اسلامی، آنان دیگر تنها نیستند. سینماگران زن با کشف حجاب به دیدار خانواده های جانباختگان می روند. وکلای دادگستری، با استناد به قوانین خود جمهوری اسلامی، دستور ضبط خودروهای حامل زنان بی حجاب را غیرقانونی دانسته و مجریان چنین طرحی را مجرم اعلام کرده اند.

در چنین فرایندی از تحولات  که جامعه آبستن تغییر و دگرگونی های بنیادی است، روشن است جمهوری اسلامی با تکیه بر سرنیزه دیگر قادر به بازگرداندن زنان ایران به دوران پیش از قتل ژینا امینی نیست و زنان سلحشور ایران در رویارویی با جمهوری اسلامی، شکست اقتدار رژیم را در حوزه حجاب اجباری آشکارا به نمایش گذاشته اند.

حال که هیئت حاکمه ایران در رویارویی با زنان، شاهد شکست را در آغوش گرفته است، بگذار خامنه ای از سر استیصال زنان دلاور ایران را “فریب خورده” بخواند و برای فریب دیگران کشف حجاب را “حرام شرعی و سیاسی” اعلام کند. بگذار محسنی اژه ای، رئیس قوه قضائیه، از خشم بر خود بلرزد و زنان سلحشور  را از داغ و درفش و سرکوب دستگاه قضایی به هراساند. بگذار امامان جمعه، از دیدن انبوه زنان “بی حجاب”، سر بر آسمان بگیرند و زوزه کشان زنان را “ویرانگر” کانون خانواده بخوانند. بگذار احمدرضا رادان، رئیس پلیس و فرمانده نیروی انتظامی رژیم، با رگ‌های برآمده از گردن اعلام کند: “از روز شنبه ۲۶ فروردین، افرادی که در معابر عمومی ، خودرو و یا در اماکن تجاری، اقدام به کشف حجاب کنند با اسناد و مدارک به محاکم قضایی معرفی می شوند”، بگذار تمامی آخوندهای مفتخور جمهوری اسلامی در این دوران سرنوشت ساز جدال زنان با جمهوری اسلامی، “نگران” پوشش زنان در “تابستان داغ” پیش رو باشند و از رویارویی پیروزمندانه زنان در شکستن اقتدار رژیم، از غصه دق کنند و بمیرند.

 

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۱۶  در فرمت پی دی اف:

 

POST A COMMENT.