جمهوری اسلامی رفتنی است، عادی سازی شرایط ممکن نیست

بحران انقلابی سراپای جامعه را فرا گرفته است. ژرفای این بحران به حدی است که راه استمرار جمهوری اسلامی را از هر سو بسته است. در عرصه اقتصادی کشتی رژیم به گل نشسته است. بودجه سال جاری با کسری چند صد هزار میلیارد تومانی مواجه است. دلار از مرز ۴۰ هزار تومان فراتر رفته است. خزانه دولت خالی، درآمد ارزی پائین و بانکها یکی پس از دیگری در حال ورشکستگی اند. گستره ناامنی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آنچنان وسیع و پر دامنه است که گردشگران خارجی کمترین رغبتی جهت سفر به ایران ندارند. به اعتراف سایت‌های خبری وابسته به رژیم، این عدم امنیت برای گردشگران خارجی تا بدان حد بالاست که جمشید حمزه زاده، رئیس جامعه هتل داران ایران اعلام کرده است: بیش از “۸۵ درصد” گردشگران خارجی از کشورهای اروپایی، آمریکایی و آسیایی، سفرهای خود را به ایران لغو کرده اند.

از بحران ژرف و مزمن اقتصادی که بگذریم، در عرصه سیاسی و ایدئولوژیک نیز بحرانی فراگیرتر از بحران اقتصادی بر گلوی نظام چنگ انداخته است. ابعاد فروپاشی اقتدار سیاسی و ایدئولوژیک رژیم تا بدان حد ژرف و عمیق است که نه تنها جمهوری اسلامی در عرصه داخلی و بین المللی بکلی مفتضح شده است، بلکه این بحران به لایه های در درون نظام هم سرایت کرده و بسیاری از عناصر شناخته شده درون رژیم که تا پیش از این با داشتن بالاترین مسئولیت های قضایی، اجرایی و قانونگذاری در خدمت اهداف جنایتکارانه رژیم بودند، اکنون نسبت بقاء جمهوری اسلامی دچار تردید شده و هشدار داده اند که حاکمیت در اداره کشور به “بن بست” رسیده است.

پوشیده نیست، آنچه اکنون بر جامعه حاکم است، ادامه روندی است که از دی ماه ۹۶ شروع شد و ذهنیت جامعه، با ورود به یک دوران پر تحول انقلابی به سمت انقلاب و ایجاد یک دگرگونی عمیق اجتماعی سوق داده شد. نیاز به انقلاب و سرنگونی جمهوری اسلامی که از دیماه ۹۶ به باوری عمومی در جامعه تبدیل شد، با قتل حکومتی مهسا (ژینا) امینی در ۲۶ شهریور ماه  ۱۴۰۱، همگانی‌تر شد و توده های مردم ایران را در گستره ای وسیع به میدان مبارزات خیابانی و رو در رویی علنی با رژیم کشانید.

بعد از قتل مهسا امینی، سیر شتابان اعتراضات عمومی، تداوم مبارزات قهرمانانه توده های مردم ایران، گسترش نبردهای خیابانی و روند رو به رشد اعتصابات کارگری آنچنان سرعت گرفت که هراس و سراسیمگی از وقوع یک انقلاب اجتماعی سراپای هیئت حاکمه را فرا گرفت. اکنون با گذشت ۱۰۰ روز از شروع موج نوین اعتراضات توده ای، اگرچه از گستردگی اعتراضات خیابانی توده های مردم ایران تا حدودی کاسته شده است – پدیده ای که در روند تحولات بزرگ اجتماعی امری کاملا طبیعی است- اما کاهش نسبی این گستردگی اعتراضات خیابانی، خامنه ای و تمام دستگاه های تبلیغاتی رژیم را  بر آن داشته تا با توسل به تبلیغات دروغین، اعتراضات انقلابی مردم را پایان یافته و به تاسی از آن اوضاع کشور را عادی جلوه دهند.

در این میان، البته تکلیف خامنه ای بسیار روشن است. چرا که علی خامنه ای در تمامی این سال های سپری شده، برای خود فقط یک وظیفه قائل بوده که آن هم به هیچ گرفتن اعتراضات مردمی و سرکوب بی رحمانه توده های مردم ایران در همه اعتراضات بوده است. اینکه خامنه ای حضور صدها هزار نفری توده های مردم ایران در شهرهای مختلف کشور را در حد “چهار نفر” جوان “فریب خورده” می بیند، اینکه خامنه ای برای روحیه دادن به بسیجیان مزدور و آدمکش رژیم که در مقابل عظمت مبارزات مردم ایران روحیه خود را باخته اند، به آیه های قرآن متوسل می شود و با صدای لرزان، آنان را به پیروزی بر دسیسه های “دشمن” نوید می دهد، همه بیانگر سیاست همیشکی خامنه ای مبنی بر به هیچ گرفتن مبارزات قهرمانانه مردم ایران است. سیاستی که تماما با هدف تحقیر مبارزات مردم، ندیدن حضور گسترده آنان در کف خیابان ها و نشنیدن صدای پر طنین خشم و انزجارآنان از جمهوری اسلامی، تبیین شده است. روندی که این روزها به تاسی از دستورات خامنه ای به کل دستگاه های تبلیغاتی رژیم هم سرایت کرده و مجموعه حاکمیت، از روزنامه های امنیتی کیهان و جوان گرفته تا صدا و سیمای جمهوری اسلامی، از فرماندهان لُمپن و عربده کَش  سپاه و بسیج گرفته تا وزارتخانه های علوم و ارشاد اسلامی جملگی وارد میدان شده اند و هم صدا با هم از سرکوب و خاموشی جنبش انقلابی ایران سخن می گویند و چنین وانمود می کنند که جامعه به شرایط عادی مورد نظر رژیم باز گشته است.

در هجوم چنین تبلیغات سازمان یافته، محمد مهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی رژیم، به تاسی از جایگاهی که در آن قرار دارد بیش از دیگران وارد میدان شده و برای پیشبرد سیاست عادی سازی جامعه، هنرمندان و سینماگران را چه با زبان “تهدید” و چه با زبان “خواهش” به اجرای کنسرت و ساختن فیلم سینمایی دعوت کرده است.  این وزیر مزدور و سرکوبگر جمهوری اسلامی که پیش از این، همه هنرمندان و سینما گران منتقد و معترض را به بازداشت و اخراج از کار هنری در حیطه نظام تهدید می کرد، بعد از رسوایی شانزدهمین جشنواره بین المللی “سینماحقیقت” که با عدم استقبال مردم برای تماشا وعدم استقبال هنرمندان در ارائه فیلم و عدم حضور داوران شناخته شده در هیئت داوران مواجه شد، این بار نه با زبان “تهدید” که با زبان “خواهش” از هنرمندان خواست تا با ارائه کنسرت موسیقی برای عادی سازی وضعیت جامعه تلاش کنند.

محمد علی اسماعیلی، روز سه شنبه ۲۲ آذر ماه ۱۴۰۱ در حاشیه بازدید از محل برگزاری شانزدهمین جشنواره بین المللی “سینماحقیقت” در مورد شروع برگزاری کنسرت های موسیقی گفت: “از نظر ما هیچ محدودیتی برای آغاز فعالیت های هنری وجود ندارد…من از عموم هنرمندان به ویژه از اهالی موسیقی خواهش می کنم فعالیت های خود را آغاز کنند. ما در معاونت هنری همه پیش بینی های لازم را انجام داده ایم. از نظر دولت و وزارت ارشاد هیچ محدودیتی برای برگزاری کنسرت وجود ندارد”. (تاکیدها از ما است)

او در پیش برد این سیاست فریبکارانه رژیم تا بدان جا پیش رفت که روز ۳۰ آذر اعلام کرد: “نهادهای امنیتی پیگیر آغاز برنامه های هنری هستند”. خواهش وزیر ارشاد اسلامی از هنرمندان به ویژه اهالی موسیقی برای عادی جلوه دادن اوضاع جامعه و کشاندن پای نیروهای امنیتی در پیشبرد این سیاست رژیم، در شرایطی صورت گرفته است که هنوز تحصن دانشجویان در بسیاری از دانشگاه ها ادامه دارد. هنوز توده های مردم ایران در تعدادی از شهرها از جمله زاهدان، سمیرم، تهران، کامیاران، دیواندره، ایذه و سنندج با سر دادن شعار “مرگ بر خامنه ای”، “زن، زندگی، آزادی” و “مرگ بر دیکتاتور” در کف خیابان ها حضور دارند. هنوز طناب دار بر گلوی تعدادی از بازداشت شدگان قرار دارد. هنوز به صورت روزانه در گوشه و کنار مملکت جوانانی توسط نیروهای امنیتی ربوده می شوند، جوانان دیگری زیر شکنجه کشته می شوند و جوانانی هم پیکر بی جان شان در سردخانه ها پیدا می شوند. این تلاش نظام برای عادی جلوه داده وضعیت جامعه در شرایطی صورت می گیرد که هنوز خانواده هایی هستند که با یک تماس تلفنی نیروهای امنیتی از مرگ فرزندان خود آگاه می شوند. هنوز خانواده هایی هستند که با تهدید و ارعاب سیستماتیک مزدوران سرکوبگر رژیم مواجه اند تا در مورد قتل فرزندان خود سکوت کنند و یا اعلام کنند که فرزندان آنان خودکُشی کرده اند.

خامنه ای و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی رژیم در شرایطی از عادی بودن وضعیت کشور سخن گفته و هنرمندان را به اجرای کنسرت موسیقی فرا خوانده اند که هنوز خانواده های زیادی به صورت روزانه در حال خاکسپاری عزیزان خود هستند. هنوز به رغم اینکه کابوس مرگ و شکنجه سراسر ایران را فرا گرفته است،اما صدای اعتراضات خیابانی با محوریت شعار “مرگ بر خامنه ای” در کف خیابان ها به گوش می رسد. هنوز سر دادن شعارهای شبانه، شعار نویسی بر دیوارها، آویزان کردن تصاویر جانباختگان بر پل های شهر، تداوم اعتصابات دانشجویی و رشد اعتصابات کارگری در سراسر ایران جاری است. دستگاه های تبلیغاتی رژیم در شرایطی بر سرکوب جنبش انقلابی مردم ایران و از پایان این جنبش سخن می گویند، که هنوز توده های مردم ایران به اشکال گوناگون در سنگر مبارزه حضور دارند و با شعار “جمهوری اسلامی نمی خواهیم”، سرنگونی رژیم را فریاد می زنند. یک نمونه اش، تظاهرات گسترده مردم زاهدان در روز جمعه دوم دیماه است که با شعار “مرگ بر خامنه ای” و “جمهوری اعدامی نمی خواهیم” خیابان های زاهدان را به لرزه در آوردند. نمونه دیگر اعتراضات مردم سمیرم است که روز پنجشنبه اول دی ماه، با جمعیتی انبوه بر مزار مراد بهرامیان حاضر شدند و با شعار “مرگ بر خامنه ای” و “تجاوز توی زندان، اینم بود توی قرآن”، جلوه های دیگری از تداوم جنبش انقلابی مردم ایران را به نمایش گذاشتند. در همین روز، مردم کامیاران، دیواندره، سردشت، ایذه، سنندج و شیراز نیز با تجمعات وسیع بر سر مزار عزیزان جانباخته شان نظیر فواد محمدی، آرتین رحمانی، عیسی بیگلری و امید مویری حاضر شدند و با سر دادن شعار “مرگ بر دیکتاتور” و”قسم به خون یاران، ایستاده ایم تا پایان” نشان دادند که این جنبش را سر باز ایستادن نیست. همچنین روز شنبه سوم دیماه ۱۴۰۱ نیز شاهد اعتراضات خیابانی مردم ایران در چندین شهر کشور از جمله در تهران، کرج، اصفهان و مشهد بودیم. توده های مردمی که در میان برف و باران دست به راهپیمایی اعتراضی زدند و با سر دادن شعارهای “مرگ بر خامنه ای” و “جمهوری اسلامی نمی خواهیم” به حاکمیت نشان دادند که جنبش انقلابی مردم ایران زنده است و با سرکوب و کشتار از پای نخواهد نشست.

اینکه به رغم زنده بودن جنبش انقلابی توده های مردم ایران، چرا حاکمیت تلاش دارد تا شرایط جامعه را عادی جلوه دهد، ناشی از تداوم جنبش انقلابی مردم ایران، تعمیق بحران درونی رژیم، شکست کلیه سیاست های نظام و پیامد آن انزوای سیاسی جمهوری اسلامی در عرصه داخلی و بین المللی است، که رژیم را به طرز بی سابقه ای در انظار عمومی مفتضح کرده است. در عرصه داخلی، ذهنیت و باور مردم به انقلاب و سرنگونی رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی اکنون به امری مسجل و مسلم تبدیل شده است. خدشه وارد کردن بر این یقین عمومی مردم به انقلاب و دگرگونی و ایجاد تردید در این یقین مسلم که جمهوری اسلامی رفتنی است، عاجل ترین هدف خامنه ای و هیئت حاکمه در مواجهه با اراده انقلابی توده های مردم زحمتکش ایران است. هدف دوم خامنه ای و دستگاه تبلیغاتی حاکمیت، دادن امید و قوت قلب به نیروهای بسیج و عناصر سرخورده درون نظام است. تردیدی که این روزها تا سطوح بالای نظام هم رسوخ کرده است. نکته سوم برگزاری جشنواره فیلم و سینما و موسیقی دهه فجر است که طی ماه آینده باید برگزار شود. جشنواره ای که نظام به لحاظ تبلیغاتی به شدت نیازمند آن  است که هنرمندان و سینماگران در این جشنواره حضور فعال داشته باشند.

در عرصه خارجی اما جمهوری اسلامی در وضعیتی به مراتب وخیم تر از اوضاع داخلی قرار دارد. مقاومت قهرمانانه توده های مردم ایران به ویژه مبارزات زنان، جهان را به تحسین واداشته است. در پی مبارزات قهرمانانه مردم ایران، فشار افکار عمومی مردم کشورهای جهان، به ویژه دولت های غربی را واداشته، نسبت به جمهوری اسلامی مواضعی متفاوت و سخت تر اتخاذ کنند. قبول “کفالت سیاسی” بازداشت شدگان متهم به محاربه و یا محکوم به اعدام در ایران که از طرف نمایندگان پارلمان کشورهای اروپایی صورت گرفته است، اگرچه امری سمبلیک و فاقد قدرت اجرایی است، اما به لحاظ سیاسی ابتکار جدیدی است که موضوع زندان و زندانیان سیاسی محکوم به اعدام را در گستره ای جهانی در معرض افکار عمومی قرار داده اند. اقدامی که تا کنون بی سابقه بوده و جمهوری اسلامی را در عرصه بین المللی با چالش جدیدی مواجه کرده است. اخراج جمهوری اسلامی از کمیسیون مقام زن سازمان ملل، تشکیل کمیسیون حقیقت یاب سازمان ملل برای بررسی ابعاد شکنجه و اعدام و کشتار بازداشت شدگان ماه های اخیر، و نیز تشدید تحریم ها، معلق ماندن احیای توافق برجام، زمزمه های بردن نام سپاه پاسداران در لیست گروه های تروریستی، عدم سرمایه گذاری های خارجی و لغو سفر بیش از “۸۵ درصد” گردشگران خارجی به ایران و ده ها مورد دیگر که جملگی به تاسی از تحولات انقلابی ماه های اخیر که در اذهان خارجی نبود امنیت سیاسی- اجتماعی را در کشور دامن زده است، مجموعا شرایط انزوا و بن بستی را برای رژیم رقم زده اند، که هیئت حاکمه را بر آن داشته تا تمام سیاست تبلیغاتی خود را بر فروکش کردن موج نوین انقلابی و پیامد آن عادی نشان داد وضعیت کشور متمرکز کند.

سیاستی که کمترین ثمری برای خامنه ای و جمهوری اسلامی نخواهد داشت. چرا که تلاطمات انقلابی موجود در کشور و باور توده های مردم ایران به انقلاب  و سرنگونی جمهوری اسلامی آنچنان فراگیر است،  که نه فقط در عرصه داخلی، بلکه در عرصه بین المللی نیز این یقین را در اذهان عمومی تقویت کرده است که جمهوری اسلامی رفتنی است و عادی سازی شرایط برای هیئت حاکمه ایران ممکن نیست.

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۰۲  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.