دختران دانش‌آموز در صف مقدم منهدم‌کنندگان استحکامات حکومت دینی

تظاهرات توده‌ای و خیزش‌های خیابانی سراسری پنجمین هفته خود را نیز پشت سر گذاشت. صدها هزار تن از جوانان ، زنان و کارگران و زحمتکشان درده‌ها شهر و استان کشور برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی به پا خاسته و به نحو خستگی‌ناپذیری به مبارزه در کف خیابان ادامه داده‌اند. توده‌های مردم ستم‌کشیده در اعتراضات و تظاهرات شبانه‌روزی خود با شعارها و تاکتیک‌های رادیکال و سنگربندی خیابانی، اراده خویش را برای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی و تعیین تکلیف قطعی با تمام نظم موجود نشان داده‌اند. در موارد متعددی پایگاه‌های بسیج ، دفاتر و مراکز اسلامی و خودروهای سپاه و نیروی انتظامی را به آتش کشیده‌اند . توده‌های مردم و جوانان مبارز، در برابر یورش مزدوران سرکوبگر حکومتی باروحیه اعتراضی ظاهر می‌شوند ، هراسی به دل راه نمی‌دهند و در برابر وحشی‌گری جیره‌خواران حکومتی و شلیک گلوله و گاز اشک‌آور، با جنگ‌وگریز خیابانی مقاومت نموده‌اند. به‌رغم سرکوب و کشتار بی‌رحمانه و بازداشت‌های گسترده و به‌رغم اقدامات جنایت‌کارانه رژیم از نمونه ربودن معترضین و آتش زدن زندان‌ها، این مبارزات و نبردهای خیابانی ادامه یافته و پیوسته عمق و گسترش بیشتری یافته است.تمام شواهد حاکی از این واقعیت است که جنبش انقلابی آزادی‌خواهانه و برابری طلبانه را سرباز ایستادن نیست.

علاوه بر دانشجویان، دانش آموزان شجاع و مبارز مدارس نیز به‌مثابه بخش پرجوش‌وخروش این جنبش که از همان آغاز همپای زنان و جوانان و طیف‌های گوناگون مردم، فریاد آزادی‌خواهی سر داده‌اند، از مقطعی که دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف مورد هجوم وحشیانه و قهری اوباشان و مزدوران حکومتی قرار گرفت، در ابعاد گسترده‌تری وارد اعتراضات خیابانی شدند و به مبارزات سراسری پیوستند.حضور پررنگ دانش آموزان مدارس به‌ویژه حضور چشمگیر و افتخارآفرین دختران دانش‌آموز، تظاهرات خیابانی با شعارها و اقدامات رادیکال، جبهه انقلاب و مبارزان خیابانی را تقویت کرد و ضربه مهمی بر پیکر ارتجاع حاکم نواخت. جسارت دختران دانش‌آموز در آتش زدن روسری نماد حجاب اسلامی، درآوردن عکس خمینی از کتاب‌های درسی و پاره کردن و آتش زدن و به خاک افکندن و لگدکوب کردن تصویری که پایه‌گذار و قائد اعظم و در زمره مقدسات اصلی جمهوری اسلامی که یک حکومت دینی است، پدیده منحصربه‌فردی بود که در طول بیش از چهار دهه حاکمیت ننگین این رژیم کسی نظیر آن را ندیده بود. پیوستن دختران دانش‌آموز درده‌ها شهر و استان کشور به مبارزات سراسری با شعار مرگ بر دیکتاتور و زن، زندگی، آزادی شورونشاط فزون‌تری را در صفوف جنبش انقلابی دامن زد، این جنبش را تقویت کرد و آن را گامی جلوتر برد.

پیش از آن بر همگان آشکارشده بود که موضوع روسری و حجاب تمام مسئله نیست. حتی در شعارها نیز گفته‌شده بود”حجاب بهانه است، کل نظام نشانه است”.حضور دانش آموزان مدارس در کف خیابان و پیوستن به مبارزات سراسری نیز گرچه با دور افکندن روسری آغاز شد اما بلافاصله به قلب ارتجاع حاکم شلیک شد و کل نظام را نشانه گرفت.درخشش دانش آموزان به‌ویژه دختران دانش‌آموز چنان خیره‌کننده بوده است که نه‌فقط تحسین و ستایش همگان در داخل کشور بلکه تحسین و ستایش و درعین‌حال بهت و حیرت جهانیان نیز را در پی داشت. دانش آموزان مدارس دخترانه با اقداماتی ساده، با اعتراضات و تجمعات مکرر خود در مدارس و با تظاهرات خیابانی نه‌فقط خواست‌های خود، بلکه خواست‌های دموکراتیک و آزادی‌خواهانه و برابری طلبانه عموم توده‌های مردم را به گوش افکار عمومی جهان رساندند و ارتجاع حاکم را حسابی به مخمصه انداختند. اعتراضات ادامه‌دار دانش آموزان و نفی حکومت دینی و معیارهای جمهوری اسلامی، نشان داد که ارتجاع اسلامی دربرده سازی کودکان و نوجوانان و تبدیل آن‌ها به مشتی موجودات بی‌آزار و بچه مسلمان گوش‌به‌فرمان رهبر، به‌کلی ناکام مانده و در تمام این سال‌ها بیهوده خشت بر آب‌زده است. استحکامات چندین ساله حکومت دینی، از خروش دختران دانش‌آموز به لرزه افتاد. ضربه‌ای بزرگ و کاری ، این بار از جایی بر پیکر رژیم فرود آمد که انتظارش را نداشت.

ضربه اما نه‌فقط بر فرق سر استحکامات دینی و ایدئولوژیک نظام پوسیده واردشده بود بلکه کل نظام حاکم و دستگاه سرکوب آن را نیز به چالش کشید. ارتجاع زخم‌خورده همین‌که گیجی ضربه از سرش پرید، سرکوبی خشونت‌بار و بی‌رحمانه را در پیش گرفت و برای انتقام‌جویی از دانش آموزان و معترضان به هر جنایتی دست زد. نیروهای مسلح رژیم مستقیماً به روی کودکان و دانش آموزان گلوله جنگی شلیک کردند و ده‌ها کودک و نوجوان را به قتل رساندند، اسامی و مشخصات ۳۰ تن از آنان انتشاریافته که یک نفر ۱۸ سال و یک نفر ۱۷ سال و بقیه همه بین ۱۲ تا ۱۶ سال سن دارند.صدها تن از دانش آموزان مدارس تهران ربوده‌شده و به زندان‌ها و مراکز امنیتی و نامعلومی منتقل‌شده‌اند. در برخی مدارس ده‌ها تن از دختران دانش‌آموز مورد ضرب و شتم قرارگرفته و با همدستی کامل مدیر مدرسه با نیروهای سرکوب و اطلاعاتی رژیم به دستگاه امنیتی معرفی‌شده‌اند. برخی مدارس به محل استقرار نیروهای سرکوب و تجهیزات آن‌ها تبدیل‌شده‌اند. ون‌های بدون شماره، ماشین‌های بزرگ سپاه که از بیرون نمی‌توان داخل آن را دید وارد دبیرستان‌های دخترانه شده و تعداد زیادی از دانش آموزان را مستقیماً از مدارس ربوده‌اند. در ۲۶ مهر، مأمورین سرکوب با ورود به کلاس درس در مدرسه ۲۲ بهمن شاهین‌شهر، پروانه صالح نیا را بعد از کشیدن موی سر و زدن دستبند، با خودشان بردند. در ارومیه مدیر مدرسه دخترانه “مائده” یک دانش‌آموز را که در کلاس گفته بود مرگ بر دیکتاتور، مورد ضرب و شتم قرار داده و سر او را چند بار به دیوار کوبیده است به‌نحوی‌که به بستری شدن این دانش‌آموز در بیمارستان منجر شده است. معاون مدرسه ” زینبیه” در لامرد(حسن‌پور) دانش‌آموزانی که عکس خمینی را از کتاب‌هایشان کنده بودند، برای مجازات به دستگاه امنیتی معرفی کرده است.در اصفهان شمار زیادی از دانش آموزان بازداشت و تعدادی از آن‌ها به “کانون اصلاح و تربیت” دولت‌آباد منتقل‌شده‌اند. به گفته شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان، این کودکان دانش‌آموز، بدون تفکیک درمیان سایر مجرمین نگهداری می‌شوند. در استان قزوین که دانش آموزان چند دبیرستان دخترانه واقع در ناحیه یک آموزش‌وپرورش این استان تجمعات اعتراضی و تظاهرات خیابانی برپا کرده بودند، مدیران دبیرستان دخترانه “شایستگان” و “شاهد نرگس” عکس و مشخصات چند تن از همین دانش آموزان را در اختیار نیروهای امنیتی قراردادند که با آن‌ها برخورد شود. در یورش وحشیانه نیروهای سرکوب به یک مدرسه دخترانه در اردبیل، “اَسرا پناهی” که در اثر ضربات نیروهای سرکوب به بیمارستان فاطمی منتقل‌شده بود جان باخت. چندین تن دیگر به‌سختی مصدوم شدند و تعداد دیگری از دانش آموزان بازداشت و ربوده شدند.محمدرضا پناهی برادر اَسرا پناهی که زیر فشار و شکنجه وادار به اعترافات دروغین و اجباری شده بود تا عارضه قلبی خواهرش را تأیید کند، ساعاتی بعدازاین که این اعترافات از صداوسیما پخش شد اقدام به خودکشی کرد.فشار بردانش آموزان به‌ویژه دختران دانش‌آموز بیش‌ازپیش تشدید شده است. دانش آموزان را به‌اجبار به مراسم مذهبی و ایدئولوژیک می‌برند و بدین منظور به‌زور و کتک‌کاری متوسل می‌شوند. از دانش آموزان بازجویی و آن‌ها را وادار به اعترافات دروغین می‌کنند.معترضین جوان را به قتل می‌رسانند اما علت مرگ را خودکشی و بیماری و دلایل نخ نمای دیگری اعلام می‌کنند. حتی به دانش آموزان ابتدایی نیز رحم نکرده و به برخی از این مدارس گاز اشک‌آور شلیک کرده‌اند.

دستگاه سرکوب و اطلاعاتی رژیم، مدیران همه مدارس به‌ویژه مدارس دخترانه را تحت‌فشار گذاشته است که دانش آموزان معترض را معرفی کنند. به‌رغم همکاری برخی مدیران ازجمله مدیران سرسپرده و ترسو و بزدل با دستگاه امنیتی که در حکم بازوی اجرایی دستگاه سرکوب عمل کردند و باید پاسخ گوی این عمل ننگین و شنیع خود باشند، بسیاری از مدیران به خواست دستگاه امنیتی تن نداده‌اند و همچنان زیر فشارند. در تهران مدیر یک دبیرستان واقع در منطقه ۴ آموزش‌وپرورش به خاطر احضارها و تهدیدهای مکرر و متوالی دستگاه اطلاعاتی و حراست که مرتباً زیر فشار بود دچار ایست قلبی شد و جان باخت.معصومه عقاب نشین مدیر هنرستان حرفه‌ای در کرج که حاضر نشد فیلم دوربین مداربسته را به مأموران امنیتی بدهد و آن‌ را پاک کرد، ربوده‌شده و به مکان نامعلومی منتقل‌شده است. جواد رضایی مدیر دبیرستان شاهد ناحیه ۳ نیز به خاطر حمایت از اعتراضات دانش آموزان از کار برکنار شد.

سرکوب و کشتار بی‌رحمانه ادامه دارد. بازداشتی‌ها مرتباً درحال افزایش است.زندان‌ها پرشده‌اند از افرادی که پس از آغاز تظاهرات توده‌ای و خیزش‌های شهری دستگیرشده‌اند. درمیان بازداشت‌شدگان، صدها نوجوان و کودک ازجمله دختران دانش‌آموز قرار دارند که همه گونه خطر آن‌ها را تهدید می‌کند.

اگرچه اعتصابات گسترده و سراسری دانشجویان در ۳۰ مهر و همچنین تظاهرات توده‌ای و نبردهای خیابانی و تظاهرات دختران دانش‌آموز در تهران و ده‌ها شهر دیگر در همین روز و روزهای قبل و بعد آن یک‌بار دیگر نشان داد که با سرکوب و بازداشت و زندان نمی‌توان جلو روند رو به رشد جنبش انقلابی را گرفت، اما شرایط حساس جامعه و ربودن پی‌درپی نوجوانان به‌ویژه دختران جوان و کم سن و سال، این ضرورت را پیش پای همه آزادیخواهان می‌گذارد که برای رهایی فوری بازداشت‌شدگان و کل زندانیان سیاسی گام‌های مؤثری بردارند.نباید گذاشت لیست قربانیان رژیم خون‌خوار جمهوری اسلامی  و پرپر شدن گل‌های نشکفته‌ای چون، نیکا شاکرمی، حدیث نجفی، سارینا اسماعیل‌زاده، حنانه کیا، مینو مجیدی، غزاله چلاوی و مهسا امینی طولانی‌تر شود. این واقعیت که رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی در واپسین روزهای حیات ننگین خود ممکن است به هر جنایتی دست بزند،چنین ضرورتی را دوچندان می‌کند.

گرچه آمار بازداشت‌شدگان و تعداد زندانیان اعلام‌نشده اما تخمین زده می‌شود در جریان اعتراضات پنج هفته اخیر چندین هزار نفر درده‌ها شهر کشور بازداشت و زندانی‌شده‌اند که صدها تن آن‌ها را دانشجویان و نوجوانان دانش‌آموز تشکیل می‌دهند. برخی منابع وسازمان‌های مستقل حقوق بشری، تعداد بازداشتی ها را متجاوز از ۷ هزار نفر و آمار کشته‌ها را ۱۸۵ نفر اعلام کرده‌اند که رقم واقعی قطعاً از این بیشتر است. حدود یک هفته قبل، احمد علیرضا بیگی نماینده تبریز در مجلس شورای اسلامی، از ۳۰۰۰ بازداشتی ازجمله ۲۰۰ دانش‌آموز تنها در زندان فشا فویه خبر داد.

گرچه این مرتجعین حقایق را پنهان می‌کنند و آمار درستی ارائه نمی‌دهند، اما از روی همین آمار نیز می‌توان به دامنه بسیار گسترده و وسیع بازداشت‌های اخیر پی برد.سرکوب بسیار شدید و خشونت‌بار و بی‌رحمانه است. شمار بازداشت‌شدگان بسیار بالاست و باید آن را جدی گرفت. از دانش آموزان و دانشجویان زندانی، کارگران زندانی و کل زندانیان سیاسی باید به‌طور همه‌جانبه به دفاع و حمایت برخاست و برای رهایی آنان گام‌های عملی برداشت. این بسیار درست و بجاست که شعار آزادی زندانیان سیاسی به شعارهایی که درنبردهای خیابانی و تظاهرات توده‌ای سر داده می‌شود افزوده شود. درست‌تر و ضروری‌تر اما این است که با سازمان‌دهی اقدام عملی برای آزادی دانش آموزان و کل زندانیان سیاسی وارد میدان شد.سازمان‌دهی تجمعات وسیع و گسترده خانواده‌ها و حامیان زندانیان سیاسی در برابر زندان‌ها و دستگاه قضایی و سایر نهادهای حکومتی، پیگیری  ادامه‌دار و انتشار وسیع و گسترده اسامی و مشخصات زندانیان و محل نگهداری آن‌ها و انعکاس اخبار و سایر اطلاعات مربوطه می‌تواند اهداف و نیات شوم جنایت‌کاران حاکم در بی‌خبر گذاشتن خانواده‌ها و نیز سر به نیست کردن تدریجی یا در اقداماتی از نمونه آتش زدن زندان‌ها را تا حدی خنثی کند.

تا آنجا که به‌طور خاص به دانش آموزان برمی‌گردد، علاوه بر خانواده‌ها و وابستگان آن‌ها که با هر وسیله ممکن از تجمع در مدارس و مقابل زندان و دستگاه قضایی گرفته تا مقابل مجلس، نباید بگذارند فرزندانشان در دست جلادان بمانند. معلمان مدارس بی‌هیچ شبهه‌ای وظیفه‌دارند از شاگردان خود حمایت کنند، اجازه ندهند پای ارگان‌های سرکوب و امنیتی به مدارس باز شود و افزون براین بایستی مجدانه پیگیر وضعیت و آزادی دانش‌آموزانی باشند که بازداشت‌شده‌اند. معلمان سراسر کشور و تشکل‌های مستقل آن‌ها،  در قبال تمام دانش آموزان مسئول‌اند و بایستی در صف مقدم دفاع از دانش آموزان باشند. معلمان سراسر کشور بی‌درنگ و با تمام قدرت بایستی در حمایت از دانش آموزان و برای آزادی فوری آن‌ها وارد میدان شوند. وقت آن است که معلمان و تشکل‌های مستقل معلمان در اعتراض به سرکوب و بازداشت دانش آموزان به پا خیزند و با ابزارهای مؤثری که در اختیاردارند کودکان و نوجوانان اسیر در چنگال دژخیمان را نجات دهند.از معلمان مبارز و زحمتکش و تشکل‌های مستقل آن‌ها خصوصاً شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران که طی دو سه سال گذشته چندین اعتصاب و تجمع سراسری موفقیت‌آمیزی را سازمان داده‌اند، انتظار می‌رفت که در اعتراض به اقدامات دستگاه سرکوب و بازداشت و کشتار دانش آموزان و معترضین، فراخوان اعتراض و اعتصاب بدهند. خوشبختانه با صدور بیانیه و فراخوان اعتصاب، گرچه قدری با تأخیر اما سمت‌گیری درستی را پیشه کرد. شورای هماهنگی در بیانیه ۲۷ و ۳۰ مهر البته سه روز (۲۸ و ۲۹ و ۳۰ مهر  ) عزای عمومی هم اعلام کرد.اما این تاکتیک را کسی جدی نگرفت. تاکتیک اعلام عزای عمومی  نه‌تنها اصلاً کافی و حلال هیچ مشکلی نبود و اساساً تاکتیکی خنثی و بی‌خاصیت بود، بلکه از شرایط سیاسی و جاری جامعه بسیار عقب‌تر بود و نمی‌توانست تأثیری روی روندهای جاری بگذارد. اما تاکتیک اعتصاب و اعلام دو روز اعتصاب ( یکم و دوم آبان) تاکتیک درست و مناسبی است که نه‌فقط مؤثر و مثبت بلکه پاسخ به یک نیاز فوری جامعه نیز هست.شورای هماهنگی در بیانیه مورخ ۲۷ مهر خود نوشت:

“حاکمان، باید بدانند که جامعه‌ی معلمان ایران، این قساوت‌ها و سبعیت را تحمل نمی‌کند و اعلام می‌دارد که ما از مردم هستیم و آن گلوله‌ها و ساچمه‌هایی که در خیابان‌ها به مردم می‌زنید، روح و جان ما را هدف قرار می‌دهد. نفس دانش‌آموز با نفس ما درهم‌آمیخته و ما نمی‌توانیم در میانه‌ی باروت و آتش و ساچمه، روی تخته‌سیاه تمرکز کنیم و برایمان مهم نباشد که حال فرزندان این سرزمین چگونه است. اگر مردم و جامعه فریاد می‌زند، ما هم بخشی از این فریاد و تظلم خواهی هستیم. شورای هماهنگی برای روز یکشنبه ۱ و دوشنبه‌ ۲ آبان تحصن اعلام می‌کند. ما معلمان در این دو روز در مدارس حاضر می‌شویم، اما از حضور در کلاس‌های درس خود‌داری می‌کنیم. شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران با برگزاری این تحصن‌ها، بار دیگر همراهی خود را با مردم اعلام و به حاکمیت اعلام می‌کند که خواسته‌های بنیادین معلمان به رسمیت شناختن حق اعتراض مردم، آزادی بدون قید و شرط تمامی دانش آموزان است و تا زمانی که دانش آموزان به مدرسه برنگردند و حاکمیت دست از کشتار مردم و  کودکان برندارد و صدای به‌حق مردم را با گلوله جواب دهد، به اعتراضات خود ادامه می‌دهیم. ”

شورای هماهنگی در بیانیه مورخ ۳۰ مهر تحت عنوان”هفته همبستگی خانه و مدرسه و خیابان” ضمن تأکید بر مفاد بیانیه قبلی، گامی فراتر نهاد.شورای هماهنگی اعلام کرد اگرچه فراخوان تجمع اعتراضی مستقیمی برای حوادث اخیر نداده است ولی از تمامی اعتراضات برحق آحاد مردم، دانشگاهیان و دانش آموزان دفاع کرده و آن‌ها را به رسمیت می‌شناسد و درواقع بدین گونه تصریح کرد که آماده است وارد تجمعات شود.شورای هماهنگی در انتهای این بیانیه نوشت”در پایان اعلام می‌داریم در صورت عدم آزادی دانش آموزان و معلمان بازداشتی و زندانی و دیگر بازداشت‌شدگان اخیر ازجمله دانشجویان و جوانان شجاع و آحاد مردم و همچنین ادامه روند سرکوب وحشیانه و کشتار معترضین و به‌ویژه شکستن حریم مقدس مدارس، اعتراضات خویش را به شیوه‌های مختلف ازجمله تجمع اعلام کرده و مطالبات برحق خویش را ادامه خواهیم داد”.

اعتصاب سراسری معلمان که از روز یکشنبه اول آبان آغازشده، تاکتیک درست مبارزاتی در لحظه حاضر است و باید آن را به فال نیک گرفت. موفقیت این تاکتیک درگرو استقبال هرچه گسترده‌تر معلمان سراسر کشور از فراخوان شورای هماهنگی و روی‌آوری هرچه وسیع‌تر معلمان به اعتصاب است. در شرایطی که تداوم تظاهرات توده‌ای و نبردهای خیابانی در سرتاسر کشور ارتجاع حاکم را مستأصل ساخته است، در شرایطی که اعتصابات سراسری دانشجویان تداوم‌یافته و مشعل مبارزه در دانشگاه همچنان فروزان است، در شرایطی که اعتراضات دانش آموزان به‌ویژه دختران دانش‌آموز نیز ادامه دارد و استحکامات حکومت دینی از همه سو در معرض ضربات منهدم‌کننده قرارگرفته است، اعتصاب‌های سراسری معلمان و تداوم آن نیز ضربه کاری دیگری بر پیکر پوسیده رژیم وارد می‌کند و بدون شک جنبش اعتصابی را گامی جلوتر می‌برد. خصوصاً آنکه چراغ اعتصابات کارگری نیز روشن‌شده است. در یک هفته گذشته علاوه بر اعتصاب کارگران هفت‌تپه، اعتصاب کارگران شکلات‌سازی آیدین تبریز، اعتصاب کارگران گروه صنعتی انتخاب(اسنوا) در اصفهان،اعتصاب رانندگان کامیون ، اعتصاب تانکرهای حامل سوخت و اعتصاب نیروگاه سیکل ترکیبی آبادان، شاهد هشدارهای جدید برای آغاز اعتصاب نیز بودیم.در این مورد می‌توان به هشدار کارگران فولاد اهواز، هشدار جمعی از کارمندان و کارگران رسمی و پیمانکاری شاغل در پروژه‌های نفتی:شرکت پالایش نفت آبـادان، شرکت پخش فرآورده‌های نفتی آبـادان، شرکت پتروشیمی آبـادان و شرکت پترو سینا آبـادان اشاره کرد.

دست‌کم ۱۲ میلیون کارگر، بیش از۳ میلیون دانشجو،۱۶ میلیون دانش‌آموز، چندین میلیون معلم شاغل و بازنشسته و بازنشستگان تأمین اجتماعی و پرستار، همگی از وضعیت موجود به‌شدت ناراضی‌اند و خواهان تغییر و دگرگونی. حتی اگر نیمی از نصف این تعداد نیز وارد اعتصابات سیاسی سراسری شوند نه‌فقط استحکامات حکومت دینی فرومی‌ریزد بلکه زمینه جاروشدن  کل بساط آن نیز فراهم می‌شود.

متن کامل نشریه کار شماره ۹۹۳  در فرمت پی دی اف:

 

 

POST A COMMENT.