روز یکشنبه هشتم خرداد ۱۴۰۱، حدود ۱۰۰ تن از سینماگران داخل کشور با صدور بیانیه ای از نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی خواستند که سلاح های شان را زمین بگذارند و به سرکوب مردم معترض ایران پایان دهند.
این بیانیه در ارتباط با ریزش برج متروپل در آبادان صادر شد. ساختمان ده طبقه ای که روز دوشنبه دوم خرداد به یکباره فرو ریخت و تعدادی از کارگران در حال کار و ده ها نفر از مردم آبادان را به کام مرگ گرفت. طبق آمارهای رسمی تا کنون اجساد دست کم ۴۳ نفر از زیر آوار بیرون کشیده شده اند و دست کم ۳۸ نفر دیگر نیز هنوز مفقودند.
امضا کنندگان بیانیه “تفنگت را زمین بگذار” که اسامی بسیاری از چهره های شناخته شده و معروف سینمای ایران در پای این بیانیه درج شده است، با اشاره به اینکه “فوج خروشان مردم ستمدیده از جای جای ایران فریاد همراهی و همدلی با مردم دردمند آبادان سر داده اند”، گفته اند: “اکنون که خشم عمومی از فساد، دزدی، ناکارآمدی سرکوب و خفقان، امواج همبسته ای از اعتراضات مردمی را به دنبال داشته است، ازهمه افرادی که در یگان های نظامی تبدیل به عامل سرکوب شده اند می خواهیم سلاح های خود را بر زمین گذاشته و به آغوش ملت بازگردند.”(تاکید از ما است)
بیانیه اعتراضی سینماگران که طی چند دهه گذشته بی سابقه بوده است، به دلیل همدردی با مردم داغدار آبادان و مهمتر از آن، به علت همگامی با فوج خروشان مبارزات توده های مردم ایران از همان ابتدا با خشم و غضب جمهوری اسلامی مواجه شد. همزمان با صدور این بیانیه، تهدید، ارعاب و تماس های دستگاه های تبلیغاتی، امنیتی و سرکوب جمهوری اسلامی با هدف پس گرفتن امضاها علیه سینماگران امضا کننده این بیانیه شروع شد.
محمد رسول اف، نویسنده و کارگردان شناخته شده سینمای ایران در ارتباط با فشارهای وارده بر امضاکنندگان بیانیه، با انتشار متنی در اینستگرام خبر داد که پس از انتشار بیانیه معروف به “تفنگت را زمین بگذار”، تماس های زیادی از سوی نهادهای مختلف با سینماگران امضا کننده این بیانیه گرفته شده است و ازآنان خواسته اند که امضای خود را پس بگیرند یا با خبرگزاری های رسمی رژیم برای “بی اعتبار کردن” این بیانیه گفت و گو کنند. محمد رسول اف، که خود از امضا کنندگان این بیانیه است، روز سه شنبه ۱۰ خرداد با اشاره به تهدیدهای صورت گرفته و تاکید بر اینکه “عده ای می خواهند با نظامی گری صدای سینماگران علیه خشونت را ساکت کنند، نوشت: “برخی از امضاکنندگان را از دستگیری ترسانده اند یا به برخی گفته اند دیگر نمی توانید کار کنید.”
متعاقب اینگونه تهدیدها و تماس های امنیتی، پس از آنکه تنی چند از سینماگران از جمله داریوش یاری و عبدالله باکیده که با اعتراض به مضمون سیاسی بیانیه امضای خود را پس گرفتند، حسین شریعتمداری مدیر مسئول و نماینده خامنه ای در روزنامه کیهان نوشت: “واکنش تعدادی از سینماگران که نام شان در پای امضای یک بیانیه سیاسی علیه نهادهای دفاعی کشور آمده، نشان می دهد که این بیانیه بدون اطلاع آن ها و یا پس از جمع آوری امضاها به بهانه همدردی با داغدیدگان حادثه متروپل آبادان تنظیم یا تغییر یافته است.”
درست در کشاکش هجوم تهدیدهای امنیتی دستگاه های سرکوب که از هر طرف بر سر امضا کنندگان بیانیه آوار شده بود و جمهوری اسلامی بر این باور بود که با تهدید و ارعاب می تواند دست کم عده قابل توجه ای از سینماگران را مرعوب کند تا امضای خود را پس بگیرند، ده ها سینماگر دیگر به جمع امضا کنندگان اولیه پیوستند.
سه روز پس از صدور بیانیه و به رغم تهدیدات دستگاه های امنیتی جمهوری اسلامی که تلاشی برای پس گرفتن امضاها بود، محمد رسول اف، روز چهارشنبه ۱۱ خرداد اعلام کرد، بیش از ۷۰ نفر دیگر از سینماگران به امضاکنندگان بیانیه “تفنگت را زمین بگذار” پیوسته اند تا ضمن ابراز همدردی با مردم آبادان، مخالفت خود را با خشونت اعلام کنند. اتفاقی که به لحاظ اهمیت سیاسی و بی اثر نشان دادن سیاست تشدید سرکوب و اختناق حاکم بر جامعه بسیار موثر بود. با به میدان آمدن ده ها سینماگر دیگر که بیانیه را امضا کردند، نه تنها سیاست سرکوب رژیم بی اثر ماند، بلکه این واقعیت بر همگان روشن شد که دوران کارآمدی تهدید و سرکوب به سر رسیده است.
تا همین جای کار نشان داده شد که این تعداد از سینماگران امضا کننده بیانیه، دست کم تا این لحظه نه تنها تسلیم ارعاب و تهدیدهای امنیتی رژیم نشده اند، بلکه مصرانه پای اقدام خود ایستاده اند. لذا این جهت گیری جدید سینماگران ایران را باید به فال نیک گرفت و از آن استقبال کرد.
بدون شک صدور چنین بیانیه ای، علاوه بر اینکه گامی مثبت در همگامی با مبارزات مردم و اقدامی جمعی در واکنش به اقدامات سرکوبگرانه رژیم است، اما به طور واقعی بیانگر این حقیقت است که امضاکنندگان این بیانیه به تاسی از دوران انقلابی حاکم بر جامعه به همگامی با “فوج خروشان مردم ستمدیده ایران” روی آورده اند. دوران پر تحولی که حتی سینماگران محافظه کار را نیز به درجه ای از موضع گیری سیاسی کشانده است که در همدلی با مبارزات مردم ایران و علیه “فساد، دزدی، ناکارآمدی سرکوب و خفقان” حاکم بر جامعه موضع گیری و بیانیه سیاسی صادر کنند. همان سینماگرانی که در چند دهه گذشته به رغم کشتار و سرکوب مداوم توده های مردم ایران همواره مهر سکوت بر لب زدند و دست کم تا پیش از سرنگونی هواپیمایی اوکراینی توسط موشک های سپاه پاسداران، کمترین صدای اعتراضی از آنان بر نخاست. تنها بعد از سرنگونی هواپیمای اوکراینی در ۱۸ دیماه ۱۳۹۸ که منجر به کشته شدن ۱۷۶ نفر از سرنشینان آن شد، جمعی از سینماگران ایران با انتشار جمله “من به جشنواره فجر نمی روم” انصراف خود را برای حضور در جشنواره فیلم فجر در بهمن ماه همان سال اعلام کردند. چرا که مجموعه سینماگران ایران در وجه کلی از قشر معینی هستند که عموما در راستای منافع فردی و طبقاتی شان حرکت می کنند و تنها در آستانه تحولات بزرگ اجتماعی و در شرایطی که جامعه در راستای تغییرات بنیادین شتاب گرفته است، پا به عرصه میدان می گذارند.
درست همانند سینماگران زن ایران که طی دهه های گذشته شاهد آزار و اعمال خشونت جنسی علیه زنان همکار خود بودند، ولی هرگز صدای اعتراضی از آنان بر نخاست. اما در شرایط انقلابی موجود و در وضعیتی که جامعه به سمت تحولات انقلابی و تکان های اجتماعی شتاب گرفته است، همین سینماگران زن ساکت پیشین، وقتی در فرودین ماه امسال با افشاگری یکی از همکاران خود در مورد آزار جنسی مواجه شدند، با رویکردی کاملا متفاوت، از پوسته محافظه کارانه و دفاع از منافع فردی بیرون آمدند و با صدور بیانیه ای که امضای دست کم ۳۰۰ سینماگر زن ایران در پای آن بود، نسبت به وجود “سیستماتیک خشونت جنسی” در صنعت سینمای ایران هشدار دادند. سینماگران زنی که اکنون اسامی جمعی از شناخته ترین و مطرح ترین آنان در پای همین بیانیه همدردی با مردم آبادان و در همگامی با “فوج خروشان مردم ستمدیده ایران” دیده می شود که علیه سیاست های سرکوب و کشتار و خشونت جمهوری اسلامی بیانیه صادر کرده اند.
در واقع، صدور چنین بیانیه های سیاسی از طرف جمع وسیعی از سینماگران ایران که بی شک باید از آن استقبال کرد، نشان می دهد که سینماگران ایران پس از ده ها سال سکوت و انفعال، اکنون شرایط انقلابی حاکم بر جامعه را باور کرده و تحت تاثیر تحولات سیاسی مربوط به این دوران معین به حمایت از توده های مردم برخاستهاند.
آنچه مسلم است، از سینماگران امضاه کننده بیانیه “تفنگت را به زمین بگذار” باید حمایت کرد. چرا که آنان در این بیانیه به صورت روشن با “فوج خروشان مردم ستمدیده ایران” اعلام همبستگی کرده اند. آنان اگر چه دیر آمده اند، اما چه خوب است که آمده اند. چه خوب است که آمده اند و در این لحظه های خطیر در کنار مردم ایران قرار گرفته اند و علیه سیاست سرکوب و کشتار جمهوری اسلامی به اعتراض جمعی برخاسته اند. اینکه آنان بنا به منافع طبقاتی خود تا کجا در کنار توده های مردم ایران خواهند ایستاد، مسئله دیگری است که همواره باید آن را مد نظر قرار داد. در جامعه سرمایهداری ایران، هر صنف، قشر و گروه اجتماعی، مطابق منافع طبقاتی خود در مقابل جمهوری اسلامی و مسئله سرنگونی آن قرار می گیرد. تا جاییکه در شرایط وقوع حتی یک انقلاب، در مواردی ارتجاع هم صدای انقلاب را میشنود، تا سر بزنگاه روی به شکست کشاندن انقلاب و منافع کارگران و توده های زحمتکش تاثیرگذار باشد.
لذا، آنچه مهم است و همواره باید به آن توجه داشت، این است که کارگران و توده های مردم ایران در پی این اعتراضات وسیع توده ای و در این فوج خیزش های عمومی که از دی ماه ۹۶ شروع شده و تا به امروز ادامه دارد، چه می خواهند و برای تحقق چه اهدافی مبارزه می کنند.
بی تردید کارگران و انبوه میلیونی توده های مردم ایران به دنبال رهایی از وضعیت فاجعهبار موجود هستند. وضعیتی که بیکاری را در جامعه در ابعادی وسیع، گسترش داده است، نان را از سفره تودههای زحمتکش ربوده است، فقری روز افزون را بر اکثریت جامعه تحمیل کرده و تمامی آزادی های فردی و اجتماعی را از تودههای مردم ایران سلب کرده است. بنابر این روشن است که منافع کارگران و زحمتکشان در دگرگونی بنیادی جامعه از طریق برپایی یک انقلاب اجتماعی است. انقلابی که نظم ستمگرانه موجود را ویران خواهد کرد، حاکمیت شورائی کارگران و عموم توده های زحمتکش را مستقر خواهد ساخت و به فوریت خواستهای تودههای وسیع مردم ایران را متحقق خواهد نمود. بنابراین روشن است که تحقق یک انقلاب برای کارگران و توده های زحمتکش ایران، با اهدافی بسیار فراتر از سرنگونی صرف جمهوری اسلامی همراه است. نا گفته پیداست، کارگران و توده های زحمتکش و تهیدستی که اکنون در کارخانه و خیابان به اعتراض برخاسته اند، معلمانی که در خیابان ها برای تحقق مطالبات شان پیکار می کنند، بازنشستگانی که یکشنبه های اعتراضی را سازمان داده اند، زنانی که برای برابری حقوقی و رهایی از تبعیضات جنسیتی مبارزه می کنند و تمام ستمدیدگان، جملگی منافع شان در برپایی یک انقلاب اجتماعی است. انقلابی بنیادین که با تحقق شعار کار، نان، آزادی، حکومت شورائی، فوریترین مطالبات کارگران و “فوج خروشان مردم ستمدیده ایران” را بیدرنگ عملی خواهد ساخت. انقلابی که خواستهای آزادیخواهانه روشنفکران و نویسندگان و سینماگران ایران نیز در کاملترین و گستردهترین شکل، در آن تجلی خواهد یافت.
متن کامل نشریه کار شماره ۹۷۳ در فرمت پی دی اف:
نظرات شما