یکی از ویژگیهای اول ماه مه امسال، تجمع سراسری معلمان در اعتراض به عدم رسیدگی به خواستهایشان در بیش از پنجاه شهر در ۱۱ اردیبهشت (اول ماه مه) روز جهانی کارگر بود که ضرورت و اهمیت اتحاد معلمان و سایر زحمتکشان با طبقه کارگر و خواستهای مشترکشان را در عمل به نمایش گذاشت. جدا از آنکه گروهی از معلمان خود بخشی از طبقه کارگر محسوب میشوند، واقعیت این است که رهایی معلمان و دیگر زحمتکشان جامعه و تحقق خواستهایشان با رهایی طبقه کارگر و تحقق خواستهای این طبقه گره خورده و جداییناپذیرند.
اینکه معلمان امسال روز جهانی کارگر را برای تجمع سراسری برگزیدند و آن را جایگزین تجمعات ۱۲ اردیبهشت (روز معلم در ایران) کردند، بیانگر درک روشن بخش پیشرو معلمان از ضرورت و اهمیت اتحاد تمامی ستمدیدگان جامعه – بویژه در شرایط کنونی – است. حرکتی که چشمانداز جدید و روشنی را در زمینه گسترش اتحادعملهای واقعی در میدان مبارزه، پیشارو کارگران و دیگر زحمتکشان جامعه ترسیم کرد.
جمهوری اسلامی نیز از همینرو و از وحشت گسترش اتحاد بین ستمدیدگان جامعه، واکنشی بسیار شدیدتر از دفعات گذشته از خود نشان داد. جمهوری اسلامی با واکنش خود اگرچه توانست از میزان اعتراضات و تجمعات کارگران، معلمان و بازنشستگان در این روز بکاهد و شعارهای مختص طبقه کارگر در اول مامه مه تحتالشعاع این موضوع قرار گرفتند، اما حضور معلمان در بیش از ۵۰ شهر شکست دیگری را برای جمهوری اسلامی در عقبراندن جنبش معلمان و به عبارتی دیگر جنبش ستمدیدگان جامعه علیه طبقه حاکم رقم زد. جمهوری اسلامی همچنین نتوانست مانع پژواک خروشان شعار “کارگر، معلم، اتحاد، اتحاد” در فضای جامعهی ستمزده ایران شود.
در پی فراخوان “شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران” برای تجمع در اول ماه مه به منظور پیگیری خواستهای برحق معلمان، جمهوری فاشیستی اسلامی برای ممانعت از برگزاری این تجمعات و نیز تجمعاتی که عموما کارگران شاغل و بازنشسته به مناسبت این روز برگزار میکنند، دستگیری، احضار و تهدید فعالان کارگری و معلمان را آغاز کرد. مزدوران جمهوری اسلامی صبح روز دهم اردیبهشت در استان تهران به منازل ۴ تن از فعالان جنبش معلمان جعفر ابراهیمی، محمد حبیبی، علیاکبر باغانی و رسول بداقی یورش برده و ضمن دستگیری آنها برخی از لوازم شخصی از جمله موبایل و کامپیوتر آنها را ضبط کردند. صبح روز یکشنبه حوالی ساعت ۴ تا ۷ صبح نیز منزل برخی دیگر از فعالان جنبش معلمان همچون اسکندر لطفی (سخنگوی شورای هماهنگی) و مسعود نیکخواه در مریوان، صلاح سرخی در سقز و رضا مسلمی در همدان یورش بردند. همچنین چند تن دیگر از معلمان از جمله منصوره عرفانیان (مشهد)، مسعود فرهیخته (استان البرز)، محمودی (الیگودرز)، علیحاجی (جلفا)، محسن عمرانی، محمود ملاکی، رضا امانیفر و اصغر حاجب (بوشهر) پیش از برگزاری تجمع دستگیر شدند.
در تهران، مزدوران جمهوری اسلامی در لباس نیروهای ضد شورش و عوامل سپاه و اطلاعات در لباس شخصی، ایستاده یا سوار بر موتور، اطراف میدان بهارستان و خیابانهای منتهی به آن و نیز مترو بهارستان را قرق کرده و با تهدید و ارعاب حتا مانع توقف در آن اطراف میشدند. به همین دلیل تعداد محدودی از معلمان شاغل و بازنشسته در پارکهای آن منطقه مدت کوتاهی در کنار یکدیگر جمع شدند. براساس گزارش منتشره در کانال تلگرامی سندیکای کارگران شرکت واحد، تعدادی که عمدتا از بازنشستگان کشوری و تامین اجتماعی بودند، در این روز توسط نیروهای سرکوبگر رژیم دستگیر شدهاند.
در مریوان نیز از همان ابتدا نیروهای سرکوب رژیم که بخشی از آنها نقاب بر چهره داشتند، تمامی خیابانها و کوچههای اطراف اداره آموزش و پرورش شهر و حتا خود اداره را به تسخیر درآورده و مانع عبور عابران میشدند. در پی شکلگیری نطفههای تجمع معلمان، نیروهای سرکوبگر با باتوم و شوکر به آنها یورش برده، تعدادی از معلمان را مورد ضرب و شتم قرار داده و حداقل دو نفر از آنها را دستگیر کردند.
در بوشهر نیز با یورش وحشیانه به تجمع معلمان که تازه در حال شکلگیری بود، بین هشت تا ده معلم را با ضرب و شتم دستگیر و در حالی که آنها را بر روی زمین میکشیدند به ماشینهای نیروی انتظامی منتقل کردند. در دیگر شهرها نیز اگرچه حضور نیروهای سرکوب رژیم محسوس بود، اما معلمان توانستند تجمعات خود را برگزار کنند که در برخی از شهرها همچون شیراز، رشت، سنندج و قزوین با استقبال وسیع معلمان روبرو گردید. در برخی از دیگر شهرها نیز در جریان تجمع و یا بعد از تجمع چند تن از شرکتکنندگان دستگیر شدند، از جمله در مشهد که یک معلم بازنشسته و یک نفر از اولیای دانشآموزان که قطعنامه این روز را قرائت کرده بودند، بعد از تجمع دستگیر شدند.
اما تهدید و ارعاب معلمان از سوی طبقه حاکم به این جا ختم نشد و همزمان تعدادی از معلمان فعال در تشکلها به دادگاه احضار شدند. در سقز برای ۱۰ معلم در دادسرا پرونده تشکیل شد از جمله صلاح سرخی که دستگیر شده بود. در همدان نیز برای دو معلم به نامهای وحید گودرزی و ایرج انصاری پرونده تشکیل و به دادگاه ارسال شد. در کرمانشاه نیز برای دو تن از اعضای انجمن صنفی فرهنگیان کرمانشاه پرونده قضایی تشکیل و به دادگاه ارسال گردید. در قزوین ۷ تن از فعالان کانون صنفی فرهنگیان با پیامک به دادگاه احضار شدند.
اما سیاست چماق رژیم با تمام شدت آن نیز نتوانست معلمان را بهعقب براند. در برخی از شهرها معلمان در حمایت از همکاران بازداشتی خود دست به تجمع و اعتراض زدند. در بوشهر در پی تجمع معلمان در حمایت از دستگیرشدگان، هشت معلمی که در تجمع اعتراضی دستگیر شده بودند آزاد شدند اما قرار بازداشت ۴ معلم دیگر تمدید شد. در الیگودرز در روز ۱۲ اردیبهشت معلمان با خواست آزادی ابراهیم محمودی دست به تجمع زدند. در سنندج معلمان خواستار آزادی صلاح سرخی معلم بازداشتی شدند. “انجمن صنفی معلمان کوردستان – مریوان” نیز با صدور اطلاعیهای اعلام کرد که در صورت عدم آزادی مسعود نیکخواه و اسکندر لطفی در روز یکشنبه ۱۸ اردیبهشت در مدارس دست به اعتصاب زده و روز دوشنبه نیز در برابر اداره آموزش و پرورش دست به تجمع خواهند زد. اطلاعیهای که مورد حمایت چندین انجمن و کانون صنفی معلمان از شهرهای گوناگون قرار گرفت.اعتصاب ۱۸ اردیبهشت با موفقیت انجام گرفت.
از مجموع بازداشتیهای روزهای ۱۰ و ۱۱اردیبهشت براساس آخرین اخبار منتشره تاکنون تعدادی آزاد شده و تنها ۱۱ نفر رسول بداقی، جعفر ابراهیمی، محمد حبیبی و علیاکبر باغانی در تهران، محسن عمرانی، محمود ملاکی، رضا امانیفر و اصغر حاجب در بوشهر، اسکندر لطفی و مسعود نیکخواه در مریوان و هادی صادقزاده در مشهد هنوز در بازداشت بسر میبرند.
همچنین اسماعیل عبدی معلم زندانی که از اول ماه مه دست به اعتصاب غذا زده است، در پنجمین روز از اعتصاب به زندان کچویی (در فردیس کرج) منتقل شد. براساس اخبار منتشره اسکندر لطفی و مسعود نیکخواه نیز در اعتراض به بازداشت خود از همان روز دستگیری (اول ماه مه) دست به اعتصاب غذا زدهاند. تاکنون ۵ زندانی سیاسی دیگر با اعلام حمایت از اسماعیل عبدی دست به اعتصاب غذا زدهاند.
اگرچه رژیم در این خیال بود که اینگونه میتواند جنبش معلمان را به عقب براند و به این وسیله به آنها اعلام کند که جمهوری اسلامی اعتراضات ادامهدارمعلمان را تحمل نخواهد کرد، اما در همین چند روز کاملا مشخص شد که رژیم نه تنها به هدف خود نرسیده، بلکه عملا زمینه را برای اعتراضات بعدی معلمان فراهمتر ساخت.
“شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران” در همان روز اول ماه مه با انتشار بیانیهای ضمن محکوم کردن اقدامات سرکوبگرانهی رژیم و بیان اینکه جمهوری اسلامی “باید به دومیلیون نفر فرهنگی بازنشسته و شاغل و خانوادههای آنها در قبال این بیقانونی صورت گرفته پاسخگو باشد” اعلام کرد که در دفاع از همکاران زندانی خود تجمعات اعتراضی برگزار خواهد کرد.
انجمن صنفی معلمان فارس نیز در بیانیهای که به همین مناسبت منتشر کرد، نوشت: “گستردگی و سبعیت برخی برخوردها به حدی بود که میتوان آن را با حملهی وحشیانهی پلیس در سال ۱۳۴۰ و به خون غلتاندن معلم شهید خانعلی قیاس نمود… همانگونه که بارها تکرار کردهایم جنبش صنفی قائم به فرد نیست و این قبیل تهدیدها و بازداشتهای غیرقانونی و غیرمدنی هیچ خللی در مسیر حقطلبی جنبش صنفی معلمان به وجود نخواهد آورد. رشد و بالندگی این جنبش از جایی آشکار میگردد که هر روز در گوشهای از ایران زمین جنبش صنفی با پایفشاری بر حقوق حقهی خود نضج میگیرد و پرچم عدالتطلبی از هر کوی و برزن بلند گردیده است. آری کارد به استخوان رسیدهها در اثر سیاستهای نابخردانهی حاکمیت روز به روز بیشتر میشوند. اینک جنبشهای عدالتطلبانه در ایران به نقطهی غیر قابل بازگشت رسیده است و این جنبشها به خاموشی نخواهند گرایید و روز به روز فروزانتر خواهند شد”. کانون صنفی فرهنگیان گیلان و انجمن صنفی معلمان کوردستان ( سنندج – کلاترزان ) نیز در بیانیههای خود ضمن محکوم کردن اقدام رژیم، آمادگی خود را برای دفاع از معلمان زندانی با برگزاری تجمعات اعتراضی اعلام کردند.
واقعیت این است که با توجه به شرایط انقلابی حاکم بر جامعه، سرکوب نمیتواند مانند دوران رکود، حاکمیت را به اهداف خود برساند. حتا میتوان گفت که در مواردی میتواند نتیجه عکس برای حکومت داشته باشد. تحسین مصطفی یکی از معلمان مریوان که در جریان تجمع معلمان در این شهر در اول ماه مه به شدت مورد ضرب و شتم نیروهای سرکوب رژیم قرار گرفت، در دلنوشتهای بر این تاکید میکند که دیگر نه تنها از باتوم و شوکر بلکه از گلوله نیز ترسی نیست، مهم تن ندادن به تحقیریست که حاکمیت در حق معلمان و دیگر مردم روا داشته است. او مینویسد: “درد باتوم و شوکر اصلا درد نیست فقط تلخ است. اینگونه است که تو عادت میکنی به درد، اینگونه است که تو میشوی سنگ تیپا خوردهی روزگار و لولیوش مغموم. روز ۱۱ اردیبهشت در روز کارگر یا روز معلم و هر مناسبتی باتوم و شوکر هم اگر بخوری تحفهای است. بله باتوم و شوکر خوردم اما درد ندارم و جالب تر، از باتوم و شوکر و گلوله نمی ترسم ترسم ریخت… طعم درد طعم ترس و همه طعمها قابل تحمل هستند، اما طعم تحقیر نه، طعم تحقیر از بس که تلخ است کشنده است”.
البته از ۱۱ اردیبهشت امسال میتوان دو درس نیز گرفت، مواردی که بیشک معلمان پیشرو از اهمیت آنها آگاه هستند، اما مهم است که قدری بر آن مکث کنیم.
یکی از اهداف رژیم از دستگیریها و پروندهسازی برای فعالان تشکلهای صنفی معلمان، ناتوان کردن این تشکل، و قطع ارتباط فعالان این تشکلها با بدنه معلمان است. به همین دلیل مهم است که تشکلهای صنفی معلمان و اساسا جنبش معلمان، همانطور که در بیانیه انجمن صنفی معلمان فارس آمده نباید و نمیتواند قائم به فرد باشد. باید در پی دستگیری اعضای کانونهای صنفی کسانی باشند که به سرعت خلاء عدم حضور آنها را پُر کرده بهنحوی که اساسا این خلاء احساس نشود، این گونه حتا حربه دستگیری و به زندان کشیدن فعالان صنفی نیز از رژیم گرفته میشود. چرا که در آن صورت تنها نتیجهی دستگیری فعالان صنفی برای حکومت، رادیکالتر شدن اعتراضات خواهد بود.
درس دوم را میتوان از تجربه تجمع اول و یازده اردیبهشت تهران گرفت. بدون تردید جلوگیری از تجمع در تهران در شرایط بحرانی کنونی، برای رژیم از اهمیتی بسیار بالا برخوردار است و برای همین بیشترین حضور نیروهای امنیتی و شدیدترین جو سرکوب را در تهران شاهد هستیم. هم در اول اردیبهشت که حدود ۷۰ نفر دستگیر شدند و هم در روز جهانی کارگر، تعدادی از معلمان شاغل و بازنشسته وقتی با مانع نیروهای سرکوب مواجه شدند، به پارکها مراجعه کرده و در آنجا تجمع کوتاه و کوچکی برگزار کردند. از این موضوع میتوان این نتیجه را گرفت که خوب است در رابطه با مکان تجمع، آلترناتیوهایی وجود داشته باشد که در صورت حضور پُررنگ نیروهای سرکوب در مکانی که از پیش اعلام شده، معلمان و حامیان آنها به سرعت خود را در مکان دیگری سازماندهی کرده و تجمع اعتراضی خود را برگزار کنند، همانطور که در مواردی معلمان از این روش در دههی ۸۰ بهره گرفته بودند.
واقعیت انکارناپذیر همانطور که در بالا و به نقل از بیانیه انجمن صنفی فرهنگیان فارس آمده، این است که مبارزات تودههای ستمدیدهی ایران برای کار، نان و آزادی به نقطهی غیرقابل بازگشت رسیده و روز به روز بر تعداد کارد به استخوان رسیدههایی که به صفوف مبارزه میپیوندند بیشتر میشود.
اطلاعیه “شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران” برای تجمع سراسری در روز پنجشنبه ۲۲ اردیبهشت که در روز شنبه ۱۷ اردیبهشت منتشر گردید، یکی از جلوههای همان رسیدن به نقطهی غیرقابل بازگشت است. نتیجهی سرکوب وحشیانه رژیم در اول ماه مه (۱۱ اردیبهشت)، فراخوان تجمع سراسری ۲۲ اردیبهشت معلمان شد. “شورای هماهنگی” در اطلاعیه خود اعلام کرد که تجمع ۲۲ اردیبهشت را با محوریت ویژه حمایت از معلمان بازداشتی و زندانی، و همچنین اعتراض به عدم اجرای رتبهبندی معلمان، همسانسازی حقوق بازنشستگان، پولیسازی آموزش و حق آموزش رایگان و با کیفیت برای تمامی کودکان برگزار خواهد کرد.
نکته دیگری که باید بر آن کمی درنگ کرد، بیانیه “اتحادیه تشکلهای کامیونداران و رانندگان سراسر ایران” در حمایت از معلمان است، آنها در بیانیه خود هشدار دادند که در صورت عدم آزادی معلمان دربند، رانندگان و کامیونداران دست به اعتصاب و تجمع سراسری خواهند زد. جمهوری اسلامی به جای تن دادن به خواستهای معلمان از جمله آزادی معلمان دربند، اجرای رتبهبندی بدون حقهبازی، همسانسازی حقوق بازنشستگان و آموزش رایگان و با کیفیت، سرکوب را انتخاب کرده است، اما همین سیاست در شرایط انقلابی کنونی، کارگران و دیگر زحمتکشان جامعه را به هم نزدیکتر و متحدتر میسازد که اول ماه مه امسال و یا بیانیه کامیونداران و رانندگان، مثالهایی روشن از درک هرچه بیشتر این ضرورت در سطوح مختلف جامعه است، اتحادی که منجر به تعمیق مبارزه شده و اینگونه جمهوری اسلامی را به پایان خط نزدیکتر میکند.
نظرات شما