سیاست‌های راسیستی جمهوری اسلامی علیه پناهجویان ستم‌دیده‌ی افغان

بعد از حمله به ۳ آخوند مزدور در مشهد که منجر به کشته شدن دو تن از آن‌ها شد، موج جدیدی از نفرت‌پراکنی علیه مردم ستم‌دیده‌ی افغانستان در ایران شکل گرفته است، موجی که به‌رغم تکذیب‌های مقامات رده بالای جمهوری اسلامی، رد پای حکومت در آن آشکار است.

ابتدا می‌باید از این موضوع شروع کرد که اساسا علت قتل دو آخوند مزدور جمهوری اسلامی و قاتل آن‌ها هنوز به‌طور یقین مشخص نیست و مشکل است که باور کرد آن جوان افغان که در فیلم‌های منتشر شده از لحظه‌ی دستگیری وی نه چاقویی در دست دارد و نه دست و  لباس‌اش خونی‌ست و نه مانند داعشیان شعاری سرداد، قاتل باشد. هم‌چنین در مورد تبار ازبک و سنی بودن یا هزاره و شیعه بودن آن اخبار متناقضی منتشر شده است.

اصرار مقامات بالای جمهوری اسلامی درست بعد از حادثه بر “تکفیری” بودن “قاتل”، آن‌هم در حالی که هیچ تحقیقاتی صورت نگرفته بود، دلیل دیگری بر ساختگی بودن اخبار جمهوری اسلامی و در نتیجه عدم اعتماد به گزارش‌ها و اخبار منتشر شده از سوی رژیم است.

به‌خصوص آن‌که براساس اخبار منتشره از سوی خود رژیم، این سه آخوند در مناطق حاشیه‌ای مشهد فعال بودند. همه می‌دانند که فعالیت آخوندها در این مناطق با دو هدف مشخص است. یکی استخدام مزدور از میان جوانان فقیر و بیکار برای برنامه‌های جنگ‌طلبانه رژیم و دوم سوءاستفاده از فقر زنان و دختران حاشیه‌نشین مشهد برای وادار ساختن آن‌ها به تن‌فروشی، به‌خصوص برای توریست‌های خارجی که پول زیادی از این راه نصیب آخوندها در مشهد می‌شود.

بعد از این ماجرا و تکفیری خواندن “قاتل”، موج حمله به افغان‌های مقیم ایران هم آغاز شد که نشان می‌داد کاری سازماندهی شده است. محمود احمدی بیغش نماینده مجلس اسلامی و عضو کمیسیون امنیت ملی در توئیتر نوشت: “حمله گستاخانه تبعه افغانی به سه روحانی در صحن حرم مطهر امام رضا، نشان از اتفاقات ناخوشایند توسط مهاجرین بی‌هویت افغانی برای کشور در آینده دارد. حمایت از طالبان منفور لکه ننگی برای ماست. تا دیر نشده باید همه اینها را بدون هیچ دفع‌الوقتی از کشور اخراج کرد. فقط استان تهران توسط یک میلیون و ششصد هزار افغانی محاصره شده است“. ابوالفضل ظهره‌وند سفیر پیشین جمهوری اسلامی در افغانستان نیز در گفت‌وگو با سایت رویداد ۲۴ سخنان مشابهی بر زبان ‌آورد. او ‌گفت: “داعش و جریانات تکفیری که متاسفانه در افغانستان و در داخل پاکستان خیلی قوی هستند و تا زمانی که اخراج نشده‌اند ما باید همیشه این را به عنوان تهدید بدانیم”.

هم‌چنین موجی هدایت شده از سوی گروه‌هایی مشخص در شبکه‌های اجتماعی با فیلم‌هایی عموما “جعلی” علیه افغان‌های مقیم ایران و به‌اصطلاح “هجوم‌ افغان‌ها” به ایران منتشر گردید. حتا شایعه کردند که یک دختر ۱۴ ساله یزدی توسط یک افغان ربوده و پس از تجاوز به قتل رسیده است که موضوع به سرعت تکذیب شد. نکته ماجرا در این بود که عموم گروه‌های وابسته به طبقه حاکم چه در داخل حاکمیت، چه در خارج حاکیمت و چه حتا در خارج از کشور در این سیاست راسیستی و نژادپرستانه ضد افغان هم صدا بودند، در میان آن‌ها البته برخی سعی کردند نظرات راسیستی خود را با توجیهات و روشهای عوام‌پسندانه به مردم بقبولانند.

واقعیت این است که سیاست نژادپرستانه و ضد پناهنده جمهوری اسلامی موضوع جدیدی نیست. سیاستی که به اشکال مختلف تبلیغ شده و به خورد مردم ناآگاه داده شده است. از دیرباز ورود افغان‌ها به برخی از شهرها و استان‌ها ممنوع شده بود. افغان‌های پناهنده، در حالی که هیچ خدماتی از دولت نمی‌گیرند، مجبورند با کمترین دستمزد، سخت‌ترین کارها را انجام دهند. این در حالی‌ست که همه دولت‌های جهان از سازمان ملل بابت “میزبانی و خدماتی” که به پناهندگان ساکن آن کشور ارائه می‌کنند، پول دریافت می‌کنند.

جمهوری اسلامی و طبقه حاکم در تمام این سال‌ها از حضور افغان‌ها در اشکال گوناگون بهره‌برداری کرده‌ است. بازار کار یک نمونه است که کارگران افغان با دستمزدهای بسیار پایین‌تر از حداقل دستمزد و بدون بیمه از سوی کارفرمایان از جمله پیمانکاران شهرداری‌ها به کار گرفته می‌شوند. در امور درمانی و آموزش و پرورش نیز سیاست راسیستی و تبعیض‌آمیز جمهوری اسلامی بر کسی پوشیده نیست. جمهوری اسلامی هم‌چنین از حضور افغان‌ها در کشور به‌عنوان یک کارت در سیاست خارجی بهره‌برداری می‌کند. یکی دیگر از سوء استفاده‌های جمهوری اسلامی انداختن تقصیر بسیاری از معضلات و نابسامانی‌های اقتصادی و اجتماعی بر گردن افغان‌هاست که در روزهای اخیر به‌ویژه شاهد این نوع بهره‌برداری از حضور افغان‌ها در ایران توسط جمهوری اسلامی بوده‌ایم.

روزنامه به‌اصطلاح اصلاح‌طلب شرق در گزارشی بسیار مزورانه همین صدای حاکمیت را بازتاب داده و سعی می‌کند با ظاهری بی‌طرفانه اما کاملا آگاهانه، بسیاری از مشکلات اقتصادی هم‌چون گرانی مسکن را به حضور پناهندگان افغان نسبت دهد. در گزارش این روزنامه که به قلم فردی به نام “مریم شکرانی” منتشر شده، به‌نقل از منوچهر بهرویان که این “گزارشگر” او را کارشناس اقتصاد مسکن معرفی می‌کند، آمده است: “بحران آب در دهه‌های آینده بسیاری از شهرها و زمین‌های مسکونی ایران را غیرقابل سکونت خواهد کرد و سیل مهاجرت افغانستانی‌ها به ایران و رشد تقاضای زمین و مسکن در حالی رخ می‌دهد که مساحت زمین‌های قابل سکونت ایران به دلایل مختلف از‌جمله بحران آب کم و کمتر می‌شود و همین مساله می‌تواند در آینده موجب بحران زمین شود. چنان‌که در همین زمان هم دولت برای تأمین زمین واحدهای مسکن حمایتی با مشکلات متعدد مواجه بوده است”.

در ادامه این گزارش با تیتر “توزیع غیرمستقیم یارانه میان افاغنه”، به نقل از آلبرت بغزیان که این روزنامه آن را “اقتصاددان” معرفی می‌کند، آمده است: “مهاجرت بدون ضابطه افاغنه به ایران می‌تواند کشور را درگیر کسری بودجه بیشتر کند. در ایران غالب کالاها از آب و انرژی تا غذا و حمل‌ونقل مشمول یارانه می‌شوند و سیل مهاجرت افغانستانی‌ها به ایران می‌تواند تقاضا برای کالا و خدمات یارانه‌ای را افزایش داده و در شرایطی که اقتصاد کشور رشد درخور‌توجهی نداشته، درگیر کسری بودجه شود و از آنجا که محل تأمین کسری بودجه غالبا چاپ پول است، این اتفاق می‌تواند منجر به تورم بیشتر و فقیرتر‌شدن ایرانی‌ها شود”.

اما صریح‌ترین بیان دیدگاه‌های راسیستی‌ در این گزارش متعلق به اکبر شوکت رئیس “کانون سراسری انجمن‌های کارگران ساختمان” است. او در این گزارش وقیحانه مشکلات کارگران ساختمانی را به کارگران افغان نسبت داده و با بیان بیکاری و معضلات حقوقی کارگران ساختمانی ایرانی مدعی می‌شود که بازار کار ساختمانی را کارگران افغان به تصرف درآورده‌اند. او می‌گوید: “برخی کارگران افغانستانی در ایران تبدیل به پیمانکار و کارفرما شده‌اند و این کارفرمایان فقط کارگران هم‌وطن خودشان را سر کار می‌برند… پیشروی افغانستانی‌ها در تسخیر بازار کارگران ساختمانی ایران به حدی بوده است که در برخی فنون مانند نمای سنگ رومی، بازار را کامل از دست ایرانی‌ها خارج کرده و اعداد گزافی برای دستمزد خود طلب می‌کردند… در برخی مشاغل مانند تولید کفش دست‌دوز یا دامداری در شهرهایی مانند قم افاغنه کارفرما شده‌اند و بازار را تقریبا به طور کامل از دست ایرانی‌ها گرفته‌اند و ادامه این روند می‌تواند بسیاری از مشاغل کارگری را از دست قشر ضعیف ایران خارج کند“.

این گزارش یک نمونه روشن از تفکر راسیستی و تلاش طبقه حاکم و رسانه‌های‌اش در انداختن تقصیر شرایط بد اقتصادی از تورم تا بیکاری بر گردن پناهجویان افغان است. اما مردم ایران به‌خوبی می‌دانند که هدف رژیم از این تبلیغات انحراف افکار عمومی از واقعیت‌های جامعه ایران است. البته در این میان افرادی ناآگاه و بخشا لمپن نیز هستند که تحت‌تاثیر شرایط و تبلیغات دست به اقداماتی غیرانسانی علیه افغان‌های ساکن ایران می‌زنند که در روزهای اخیر نمونه‌هایی از این رفتارهای غیرانسانی با افغان‌ها از جمله وادار کردن‌شان به توهین به افغانستان و مردم‌اش و نیز عقاید مذهبی‌شان در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده که لازم است مردم در هر کجا در برابر این اقدامات غیرانسانی ایستاده و آن را تقبیح کنند. مردم ایران، عموم کارگران و زحمتکشان، اسیر این روش‌های مزورانه رژیم برای فرار از پاسخ‌گویی به مطالبات توده‌های کار و زحمت نشده و نخواهند شد.

در حالی که فقر بیداد می‌کند و هر روز از قدرت خرید حقوق و دستمزد کارگران و زحمتکشان جامعه کاسته می‌شود، جمهوری اسلامی سعی می‌کند به هر ابزاری متوسل شود تا چند روزی به عمر خود بیافزاید. بر همگان روشن است که بحران اقتصادی رکود – تورمی که مدام بر عمق و شدت آن افزوده می‌شود و عامل اصلی گرانی و بیکاری می‌باشد، هیچ ربطی به پناهجویان افغان ندارد و مضحک است که گرانی‌ افسارگسیخته و بیکاری حداقل ده میلیونی بویژه جوانان را به پناهجویان افغان نسبت داد.

بخش بزرگی از مردم افغانستان نیز این را به‌خوبی دریافته‌اند که نه کارگران و زحمتکشان ایران که این جمهوری اسلامی‌ است که به تفرقه و ایجاد دودستگی بین توده‌های ستم‌دیده‌ی ایران و افغانستان دامن می‌زند. تظاهرات در برابر سفارت جمهوری اسلامی در کابل و کنسولگری آن در هرات و به آتش کشیدن درب کنسولگری نشان می‌دهد که مردم افغانستان به‌درستی جمهوری اسلامی را عامل آزار و اذیت افغان‌های پناهجو می‌دانند.

این حق مردم افغانستان است که به‌خاطر شرایط فاجعه‌بار حاکم بر افغانستان چه قبل از طالبان و چه امروز که طالبان بر سریر قدرت است، برای نجات جان خود و برای حقوق انسانی خود، به کشورهای دیگر پناه ببرند، اما برخلاف ادعای جمهوری اسلامی درمورد پذیرش پناهجویان افغان، واقعیت این است که سیاست پناهنده‌پذیری جمهوری اسلامی یکی از راسیستی‌ترین سیاست‌ها در جهان معاصر است. جمهوری اسلامی حاضر نیست حتا به کودکانی که مادرشان ایرانی‌ اما پدرشان افغان است شناسنامه ایرانی بدهد!! کارگران افغان حتا از حداقل‌های قانونی در نظام جمهوری اسلامی هم محروم هستند، همان حداقلی که چند برابر کمتر از خط فقر است.

جمهوری اسلامی عامدانه دست کارفرمایان و پیمانکاران را برای استثمار وحشیانه کارگران افغان باز گذاشته است. کارگران افغان باید به مانند کارگران ایرانی از دستمزد و حقوق برابر برخوردار باشند. اما نظام سرمایه‌داری حاکم که تنها سود برای‌اش اهمیت دارد، به این موضوع حتا فکر هم نمی‌کند. او فقط به این فکر می‌کند که چگونه می‌تواند دستمزد کمتری بدهد و چگونه و تا کجا می‌تواند نیروی کار را ارزان‌تر و پایین‌تر از ارزش‌اش بخرد. این خواست و مساله سرمایه‌داران است که کاملا با سیاست جمهوری اسلامی همسو و همراه است.

توده‌های ستم‌دیده‌ی ایران که سال‌ها ستم یک رژیم سرمایه‌داری قرون وسطایی مذهبی را تجربه کرده‌اند، همدرد توده‌های ستم‌دیده افغان هستند، دردشان مشترک است و راه حل این درد نیز مشترک.

 

متن کامل نشریه کار شماره ۹۶۶در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.