گر به تنگ آیند، به جنگ آیند

با پیشروی‌های سریع طالبان در هفته‌های اخیر، بسیاری سقوط دولت افغانستان را در آینده‌ای نزدیک اجتناب‌ناپذیر می‌دانستند، اما در پی عدم مقاومت نیروهای ارتش و امنیتی افغانستان، طالبان زودتر از پیش‌بینی‌ها به دروازه‌های کابل رسیدند. به گفته مقامات کابینه مبنی بر گفتگو و توافق، پیش‌بینی می‌شد طالبان پشت دروازه‌های کابل در انتظار انتقال مسالمت‌آمیز قدرت در انتظار بمانند، اما فرار اشرف غنی این پیش‌بینی را نیز از اعتبار انداخت. روز ۱۵ اوت (۲۴ مرداد) با ورود طالبان، ترس و اضطراب بر کابل مستولی گشت. هراسی نه تنها ناشی از دیده‌ها و شنیده‌های مردم درباره دوران دهشت‌بار سلطه طالبان، بلکه حاصل عملکرد ۲۰ ساله‌ی این گروه بی‌رحم در ترور، بمب‌گذاری‌ که کشتار و ناامنی را به بخشی از زندگی روزمره مردم بدل کرده بود. در نتیجه از همان ساعات اولیه، بسیاری از مردم خیابان‌ها را به نیروهای مسلح طالبان واگذاشته و در خانه‌ها پناه گرفتند. به ویژه گزارش‌ها حاکی از آن بود چهره شهر از زنان پاک شده است. در سال‌های ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ که طالبان بر افغانستان مسلط بود، زنان نه تنها از حق کار و تحصیل محروم بودند، بلکه تنها پوشیده در برقع و چادر و روبنده و در همراهی با مرد محرم اجازه خروج از خانه را داشتند. قوانینی که تخلف از آن‌ها مجازات‌های شدیدی در پی داشت.

بنابراین پیش‌بینی می‌شد که زنان از حضور در خیابان‌ها حداقل برای مدتی خودداری کنند. اما این پیش‌بینی نیز تحقق نیافت. هنوز دو روزی از حضور نیروهای مسلح طالبان در شهر نگذشته بود که روز ۱۷ اوت (۲۶ مرداد) تعدادی از زنان بدون چادر و روبنده با پلاکاردهایی در دست در برابر کاخ ریاست جمهوری گرد آمدند و خواستار حفظ دستاوردهای حقوق زنان از جمله حق تحصیل، مشارکت سیاسی و کار شدند. طالبان که چنین انتظاری نداشتند، در برابر این حرکت اولیه حیرت‌زده شدند. چرا که نام طالبان با اعدام و شکنجه و سنگسار و قطع دست و پا گره خورده بود و کمتر کسی در قلمرو این گروه جسارت سرکشی داشت. در نتیجه، این حرکت شجاعانه به یکباره جو ارعاب ناشی از حضور طالبان را در هم شکست.

این زنان، معدودی از بسیار زنانی بودند که وعده‌های سخنگویان طالبان مبنی بر تغییر و رعایت حق زنان در تحصیل و کار در چارچوب شریعت را باور نکرده بودند. چرا که جدا از آشنایی با “چارچوب شریعت” طالبان، در جریان پیشروی این گروه، گزارش‌های متعددی از ممانعت طالبان از خروج زنان از خانه، اخراج خشونت‌بار زنان از محل‌های کار و دانشگاه‌ها منتشر شده بود.

در روزهای بعد باز زنان، هر بار پرشمارتر در شهرهای مختلف به تظاهرات خیابانی پرداختند. همراه با اعلام کابینه و حذف زنان از ارگان‌ها و نهاد‌های دستگاه دولتی شماری از زنان در هرات تظاهرات کردند. در کنار تظاهرات و گردهمایی‌های زنان، مردم شهرهای مختلف در مخالفت با طالبان و دخالت پاکستان در امور داخلی این کشور به خیابان‌ها آمدند.

۲۶ اوت (۴ شهریور) ذبیح‌الله مجاهد، سخنگوی طالبان، زنان را تهدید کرد و از آنان خواست در خانه بمانند، “چون شبه‌نظامیان هنوز آموزش کافی ندیده‌اند و نمی‌توان برای حسن رفتار آن‌ها با زنان تضمین داد.” بهانه‌ای که پیش از این نیز طالبان با توسل به آن زنان را از جامعه حذف کرده بود.

۲۹ اوت (۷ شهریور) خبرگزاری “پژواک” افغانستان از ممنوعیت پخش موسیقی و حضور زنان مجری در شبکه‌های تلویزیونی و رادیویی قندهار خبر داد. خلف وعده طالبان تنها به رعایت حقوق زنان محدود نشد.

روز ۳۱ اوت (۱۰ شهریور) صدها تن در کابل در اعتراض به دخالت پاکستان در امور افغانستان دست به تجمع زدند. زنان نیز در صف اول این اعتراضات حضور داشتند. طالبان با شلیک گلوله کوشیدند معترضان را مرعوب سازند و تعدادی از خبرنگاران را نیز بازداشت کردند. چند ساعت بعد خبرنگاران با پیکرهای در هم کوفته بر اثر ضرب و شتم و کبود از اثر شلاق‌ها آزاد شدند. تعدادی نیز کشته شدند.

روز ۲ اوت (۱۱ شهریور) با اعلام کابینه طالبان ، شماری از زنان هرات به اعتراض برخاستند.

۸ سپتامبر (۱۷ شهریور) با وجود تیراندازی‌های شدید در تظاهرات روز قبل در کابل، بار دیگر زنان و مخالفان طالبان به خیابان‌ها آمدند. نیروهای طالبان به زنانی که فریاد “آزادی، آزادی” سر داده بودند حمله کرده و آنان را به باد شلاق و چوب گرفتند. اعتراضات و تظاهراتی که محدود به کابل نبود، بلکه در چندین شهر در روزهای مختلف به وقوع می‌پیوستند.

طالبان که از شوک ناشی از حیرت اولیه خارج شده بود و دریافت که زنان از حق‌طلبی دست نخواهند شست، برگزاری هر گونه تظاهراتی را غیرقانونی، آشوب‌گری و “فتنه” خواند و ۹ سپتامبر (۱۸ شهریور) وزارت داخله افغانستان طی بیانیه‌ای انجام تظاهرات را “تحت هر نام و عنوانی” ممنوع اعلام کرد و رعایت شرایط  “قانونی” را الزامی دانست. این طنز تلخ تاریخ است، تروریست‌هایی که بدون رعایت هیچ معیار اخلاقی و انسانی سال‌های متمادی مردم را هدف ترورهای خود قرار داده و هزاران زن و مرد و کودک غیرنظامی را به خاک و خون کشیده‌اند، اکنون از اعتراضات “قانونی” سخن می‌گویند.

به این ترتیب طی کم‌تر از یک ماه، اعتراضات و حق‌طلبی زنان از سویی بر حباب دهشت طالبانی ترک انداخت؛ از سویی دیگر به شایعات و گمانه زنی درباره تغییر طالبان پایان داد. چرا که پیش‌بینی می‌شد طالبان برای تحکیم موقعیت داخلی و جلب حمایت بین‌المللی خواهد کوشید مدتی کوتاه چهره‌ای “متفاوت” از خود به نمایش بگذارد، اما سرکشی شجاعانه زنان، ناگزیرش ساخت تا نقاب “تغییر” از هم بدرد و به تهدید و ضرب و شتم زنان و روزنامه‌نگارانی روی آورد که از اعتراضات زنان گزارش تهیه می‌کردند. واقعیتی که بسیاری از فعالین زنان بارها پیش از این بر آن تأکید کرده بودند. از جمله یکی از زنان کنشگر افغان که در مصاحبه‌ای گفته بود: “آنها در این مدت زنان و مردان زیادی را به جرم زن بودن، فعال مدنی و حقوق بشر بودن کشته‌اند. به جرم هزاره بودن دختر مدرسه‌ای‌ها را کشتند. واقعا چطور می‌توانیم بگوییم آن‌ها تغییر کرده‌اند.”

اما هشدارهای فعالین حقوق زنان و گزارش‌های منتشر شده و کارنامه ارعاب و قتل و ترور طالبان در تمامی بیست سال گذشته، حتا رویدادهای هفته‌های اخیر، مانع از آن نشد که سران سیاسی آمریکا و اروپا و حتا مقامات نهادهای بین‌المللی از دل بستن به “تغییر” طالبان و انتظار برای “برآورد تغییرات” و “لزوم گفتگو” دست بشویند. چرا که آن‌ها به وعده‌های دیگر طالبان دل بسته‌اند. به تمایل طالبان به برقراری روابط اقتصادی و ایجاد امکانات سرمایه‌گذاری‌های خارجی با پایان جنگ داخلی و برقراری “امنیت” طالبانی بر کشور. وعده‌ای که تحقق آن با مخالفت‌های مردم آینده‌ای ناروشن در پیش دارد.

صحبت از دستاوردهای زنان افغانستان در ۲۰ سال گذشته بسیار است. اما واقعیت آن است که پیشرفت‌های کنونی زنان ناشی از ۲۰ سال اشغال افغانستان توسط دولت‌های امپریالیست غرب نیست. جنبش زنان افغانستان سابقه‌ای صد ساله با فراز و فرودهای بسیار دارد. از آن‌جایی که مجال مرور این تاریخ صد ساله نیست، همین قدر کافی است اشاره شود که با قدرت‌گیری هر نیروی اسلام‌گرا، به رغم تفسیرهای متفاوت مذهبی، همواره این زنان بوده‌اند که اولین قربانی قوانین اسلامی و شریعت گشته‌اند. برای نمونه تنها در دوره طالبان نبود که دسترسی زنان به تحصیل و کار محدود گشت، بلکه در پی برقراری حاکمیت “مجاهدین” در سال ۱۳۷۱، و در زمان برهان‌الدین ربانی بود که با صدور فتوایی محدودیت‌هایی بر سر راه تحصیل و کار زنان برقرار شد. تسلط طالبان بر افغانستان در پی سقوط دولت مجاهدین، تنها دامنه این محدودیت‌ها را تا جایی گسترد که زنان را به کنج خانه‌ها راند.

باز در روند توافق آمریکا با طالبان و در روند معاملات بعدی بین سیاستمداران افغانستانی و گروه طالبان تنها موضوع غایب، حقوق زنان و دستاوردهای آنان بوده است. اکنون نیز پس از تسلیم قدرت به طالبان، اظهارات و عملکرد مقامات مختلف سیاسی و نهادهای بین‌المللی تأییدگر این ادعاست. سیاستمداران و مسئولان نهادهای بین‌المللی که از وضعیت زنان در کشورهای زیر سلطه دولت‌های اسلام‌گرا آگاه‌اند و از آن مهم‌تر، دوران سلطه طالبان و عملکرد این گروه ارتجاعی تروریست را طی سالیان گذشته شاهد بوده‌اند، اکنون برای توجیه مماشات و سازشکاری با واپس‌گراترین نیروی اسلام‌گرا به ریسمان پوسیده وعده‌ها و ادعاهای طالبان متوسل شده‌اند. برای نمونه  مصطفی بن مسعود، رئیس عملیات میدانی یونیسف، در یک نشست خبری سازمان ملل متحد گفت، به همکاری با مقامات طالبان خوش‌بین است و حمایت آنها از آموزش دختران را به عنوان دلیل خوشبینی خود ذکر کرد. سران دولت‌های غربی در شتاب‌اند هر چه زودتر باب “گفتگو” با طالبان را باز کنند تا بر سر “مسایل” مختلف از جمله “حقوق زنان” با آن‌ها تعامل کنند! وزیر امور خارجه آلمان اعلام کرده است، این کشور در نظر دارد سفارت خود در کابل را باز کند، البته بدون به رسمیت شناختن امارت اسلامی طالبان!  فرستاده ویژه سازمان ملل در امور افغانستان به کشورهای عضو شورای امنیت پیشنهاد می‌کند، دارایی‌های بلوکه شده این کشور به افغانستان فرستاده شود، البته با این اطمینان که طالبان در موارد “نادرست” از آنان استفاده نکند! و در برابر رویدادهای هفته‌های گذشته و عملکرد طالبان در عرصه رعایت حقوق زنان و آزادی بیان از ابراز “نگرانی” کوتاهی نمی‌کنند! واقعیت تلخی که زنان افغانستان نیز دریافته‌اند. آنان در یکی از تجمعات خود پلاکاردی در دست داشتند که بر روی آن نوشته بود: “دنیا چقدر بی‌رحمانه تماشایمان می‌ کند.”

مدیر بخش آسیا و اقیانوسیه برنامه توسعه سازمان ملل روز ۱۰ سپتامبر (۱۹ شهریور) اعلام کرد در حال حاضر ۷۲ درصد از جمعیت افغانستان زیر خط فقر زندگی می‌کنند و احتمال می‌رود تا اواسط سال ۲۰۲۲، این خطر فقر ۹۷ درصد جامعه را در کام خود فرو برد. فقری که اولین قربانیان آن زنان هستند. از این‌رو، مطالبه‌گری زنان در زمینه کار، تحصیل و مشارکت سیاسی و آزادی، هم حق مسلم آنان است و هم در کشوری فقرزده که سال‌های طولانی جنگ‌های داخلی و ترورها بسیاری از زنان را بی‌سرپرست کرده است و تأمین معاش خانواده را بر دوش آنان گذاشته است، از اهمیت بیش‌تری برخوردار می‌گردد. زنانی که بدون کار امکان ادامه زندگی و تأمین معیشت خود و خانواده‌شان را نخواهند داشت. به فرض اجازه کار، بدون تحصیل، از دستیابی به مشاغل تأمین‌کننده‌ی معاش خود محروم خواهند شد. همچنین زنانی که بدون برخورداری از آزادی و مشارکت در تصمیم‌گیری‌های سیاسی، بسیاری از حقوق‌شان را از دست خواهند داد.

اگر اعتراضات زنان را در متن دهشت طالبانی، فقر گسترده، جامعه مردسالارانه و مذهبی افغانستان قرار دهیم، برجستگی و جسارت مبارزه کنونی فعالین زن را درمی‌یابیم. زنانی که تنها برای حفظ حقوق خود به میدان مبارزه قدم نگذاشته‌اند، بلکه از حقوق میلیون‌ها زن و کودکی دفاع می‌کنند.

از مسایل مطرح دیگر این روزها در افغانستان، تشکیل “دولت همه‌شمول” است. امری که نه تنها سران سیاسی افغانستان بلکه کشورهای منطقه و حتا دولت‌های غربی نیز بر آن تأکید دارند تا از خطر رقابت میان جنگ‌سالاران و بروز جنگ‌ داخلی بکاهند. اما زنان در تعریف هیچ یک از آنان از “دولت‌همه‌شمول” جایی ندارد. دولت‌های غربی به خوبی به ماهیت دولت طالبانی یا هر دولت مذهبی دیگر در ائتلاف با طالبان و “جایگاه زنان” در چنین دولت‌هایی واقف‌اند. چانه‌زنی جنگ‌سالاران و سیاستمداران پیشین افغانستان و طالبان بر سر “دولت همه‌شمول”، تشکیل دولتی است با مشارکت خودشان؛ یعنی تمامی دسته‌جاتی که در دهه‌های گذشته در فرو بردن این کشور در گنداب کنونی نقش داشته‌اند. آنان نیز همگی بر سر کنار گذاشتن زنان از این “دولت همه‌شمول” توافق دارند و حاضر به هر گونه معامله‌ای بر سر آن هستند، چنان که در معاملات تسلیم قدرت به طالبان، نه فعالین واقعی حقوق زنان مشارکتی داشتند و نه اصولا حقوق زنان در گفتگوها جایی داشته است. در این میان نباید از نقش کشورهای مرتجع منطقه غافل شد که هر یک از جناحی در میان طالبان و جنگ‌سالاران حمایت می‌کنند. کشورهایی که حتا پیش از قدرت‌گیری طالبان به نوعی آن‌ها را با دعوت و مذاکره به رسمیت شناخته بودند و احتمالا طالبان نیز وعده‌هایی به آن‌ها داده بودند. جمهوری اسلامی یکی از این کشورهاست. سران این رژیم در برقراری روابط حسنه با طالبان چنان عجول اند که حتا تاب تحمل مخالفت افغانستانی‌های مقیم ایران و مردم با امارت اسلامی کشور همسایه را ندارند. چرا که خود طالبانی دیگر است با همان دیدگاه و رویکرد به زنان. از همین روست که مخالفت مردم ایران با طالبان را به درستی مخالفت با خود تفسیر می‌کند.

زنان افغانستان در طی ۲۰ سال گذشته بسیاری از دستاوردهای خود را، حتا آن هنگامی که هیئت قانونی گرفته بودند، در نبردی روزمره با نظام مردسالار و فرهنگ ارتجاعی مذهبی و مردسالارانه به دست آورده‌اند و نه به علت تشکیل “ان جی او”ها و اجرای پروژه‌های نمایشی در ویترین‌های پرزرق و برق. آنان سالیان مدید در برابر مقاومت و مخالفت رهبران مذهبی و سیاسی مرتجع، فاسد و زن‌ستیز و جامعه مردسالار ایستادند و به همت توان خود تحصیل کرده و در بازار کار مشارکت کردند. تا به همین جا، آنان با جسارتی بی‌نظیر در برابر طالبانی که نیروهای امنیتی و نظامی و رئیس جمهور و سران سیاسی را به هزیمت واداشت ایستاده‌اند و عرصه خیابان را به طالبان وانگذاشته‌اند. این که در آینده مبارزات زنان در برابر طالبان ددمنش چه اشکال و سمت و سویی به خود بگیرد، امری است که باید در آینده شاهد آن بود اما تا همین جا نیز نشان داده‌اند “گر به تنگ آیند، به جنگ آیند”.

متن کامل نشریه کار شماره ۹۳۷ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.