در هفتهای که گذشت اعلام خروج ظاهراً غیرمنتظره نیروهای نظامی آمریکا از سوریه، در صدر اخبار و گزارشهای بینالمللی قرار داشت. رئیسجمهوری آمریکا اعلام نمود: ما داعش را در سوریه شکست دادهایم و این تنها دلیل حضور ما در آنجا بوده است. در پی آن، گفته شد که در فاصله ۶۰ تا ۱۰۰ روز ۲۰۰۰ نیروی نظامی آمریکائی مستقر در سوریه به کشور خودشان بازمیگردند. شیوه مخصوص ترامپ که تصمیماتی را بدون مشورت و هماهنگی با مقامات و نهادهای داخلی و متحدان خارجی آمریکا اتخاذ میکند، موجی از مخالفتهای داخلی و خارجی را به دنبال داشت. تعدادی از سناتورها و اعضای مجلس نمایندگان، مخالفت علنی خود را با این تصمیم ابراز داشتند. نگرانی آنها ازآنرو است که این اقدام ترامپ موقعیت امپریالیسم آمریکا را در خاورمیانه تضعیف نماید، نفوذ روسیه و جمهوری اسلامی را در منطقه خاورمیانه افزایش دهد و باعث بیاعتمادی متحدان آمریکا به این کشور گردد. البته آنها خطر احیاء داعش را نیز چاشنی مخالفت خود کردند. این مخالفت در درون کابینه ترامپ نیز انعکاس یافت و منجر به استعفای وزیر دفاع این کشور گردید. اقدام ترامپ همچنین با مخالفت دولتهای انگلیس، فرانسه و آلمان روبهرو گردید که خروج نیروهای نظامی آمریکا را موجب تضعیف موقعیت خود در سوریه و خاورمیانه میدانند، اما آنها نیز در ظاهر بر نیاز به ادامه مبارزه با داعش تأکید کردند و گفتند تهدیدات داعش از میان نرفته و اقدام ترامپ، مبارزه علیه داعش را به خطر میاندازد.
در این میان، اعلام خروج نیروی نظامی آمریکا از سوریه وخیمترین نتایج را برای کردهای سوریه به بار خواهد آورد. گرچه آنها هماکنون نزدیک به یکسوم خاک سوریه را با منابع نفت و گاز این کشور در اختیاردارند، اما با این تحولات، حامی و تکیهگاه عمده نظامی، سیاسی و اقتصادی خود را از دست میدهند. کردهای سوریه با صدور بیانیهای اعلام کردند “خروج آمریکا پیامدهای منفی برای ثبات منطقهای خواهد داشت و باعث بروز خلأ سیاسی و نظامی خواهد شد و نیروهای این ائتلاف را در پنجه جبهههای متخاصم قرار میدهد.” اما نکته ناگفته در این بیانیه، موقعیت وخیم خود آنهاست. آنها علاوه بر اینکه ازاینپس هرلحظه در معرض تهدیدات و اقدامات نظامی دولت ارتجاعی ترکیه قرار میگیرند، در زد و بندهای سیاسی نیز که هماکنون میان روسیه، ترکیه و جمهوری اسلامی برای بهاصطلاح حل سیاسی بحران سوریه در جریان است، جایگاهی ندارند. ترکیه تاکنون مانع از آن شده است که کردهای سوریه درروند توافقات سیاسی این کشور نقشی داشته باشند. جمهوری اسلامی ایران هم در اجلاس اخیر روحانی و اردوغان، موضع ترکیه را بر سر این مسئله تقویت کرد و بر سرکوب کردها مهر تائید زد. طرفین در بیانیهای مشترک اعلام کردند “حداکثر استفاده از مکانیسم همکاریهای موجود علیه فعالیتهای غیرقانونی و تروریستی عناصر پکک و پژاک در طول مرزهای مشترک” را در برنامههای خود قرار خواهند داد.
در این میان، تنها دو دولت ذینفع در بحران سوریه، از اقدام ترامپ استقبال و رسماً آن را تائید کردهاند. روسیه که عقبنشینی آمریکا از سوریه را موجب تقویت موقعیت منطقهای و بینالمللی خود میداند، اعلام کرد که این تصمیم راه را برای دستیابی به یکراه حل سیاسی در سوریه باز میکند. دولت ترکیه نیز که اکنون دست بازتری در مداخلات خود در سوریه یافته و از حمایت آمریکا نیز برخوردار است، از این اقدام ترامپ خرسند است. جمهوری اسلامی که در ظاهر میبایست از این اقدام آمریکا خرسند باشد، خشنود به نظر نمیرسد، چراکه تقویت موضع ترکیه در سوریه به معنای تضعیف موقعیت جمهوری اسلامی بر سر راهحل منازعه سوریه است. درعینحال، جمهوری اسلامی هنوز مانده است که آیا این اقدام ترامپ رابطهای با اقدامات دیگر وی برای تضعیف جمهوری اسلامی خواهد داشت یا نه؟ از همین روست که هیچ موضع صریحی تاکنون بر سر این مسئله اتخاذ نکرده است. سخنگوی وزارت خارجه تنها به گفتن این چند کلمه اکتفا کرد که آمریکا از اول هم نمیبایست در سوریه حضور یابد.
اما دلیل خروج آمریکا از سوریه چیست؟ از آنجائی که تصمیمگیریهای ترامپ روال پیشین تصمیمگیریهای روسای جمهوری آمریکا را بر هم زده است، تحلیل رسانههای بورژوائی در مورد این اقدام ظاهراً غافلگیرانه ترامپ، عموماً بر حدس و گمان مبتنی است و در ایران هم حدس و گمانهای واهی رسانهها تا آنجا پیش رفته که گویا “عقبنشینی آمریکا از سوریه بخشی از طرح جان بولتون، مشاور امنیت ملی ترامپ و مایک پمپئو برای تمرکز نظامی و امنیتی علیه ایران است.”
در حقیقت اما بودونبود آمریکا در سوریه تأثیری بر تحولات سیاسی این کشور و منافع آمریکا نداشت. نقش امپریالیسم آمریکا از همان دوران اوباما در تحولات سوریه نقشی حاشیهای بود. با مداخله نظامی مستقیم امپریالیسم روس و گستردهتر شدن دامنه مداخلات جمهوری اسلامی و ترکیه، این نقش آمریکا محدودتر شد، تا جایی که ابتکار عمل راهحل سیاسی نیز با اجلاس سوچی خارج از سازمان ملل و اعمالنفوذ قدرتهای بزرگ رقیب، در دست روسیه قرار گرفت. از مدتها پیش، در پی مداخله نظامی مستقیم روسیه و عقبنشینیهای مخالفان اسد، روشن بود که دیگر مرحله نظامی بحران سوریه به پایان رسیده است و حالا با تمرکز مسئله در دست دولتهای روسیه، ترکیه و جمهوری اسلامی ، از مرحله نظامی به مرحله زد و بندها و توافقات سیاسی رسیده است. درحالیکه آمریکا در این مرحله نقشی نداشت، ترامپ وارد بندوبست با دولت ترکیه شد و تلاش نمود با دادن امتیاز حمله نظامی به مناطق دیگری از خاک سوریه به ترکیه و قربانی کردن کردهای متحد خود که نقش اصلی را در سرکوب داعش ایفا کردند، موضع این کشور را در سوریه تقویت کند و منافع آمریکا و قدرتهای غربی را از کانال تقویت ترکیه پیش ببرد. گرچه دولت ترکیه در سالهای اخیر با قدرتهای اروپائی و آمریکا اختلافاتی داشته، اما بههرحال یک عضو ناتو است و بیشترین مناسبات اقتصادی را با این بلوک دارد. بنابراین از مدتی پیش، مذاکرات و بده و بستان ترامپ و اردوغان آغاز شد. آزادی کشیش آمریکائی یک توافق موردی نبود. پی آمد آن، یکرشته توافقات دیگر بود. خواست ترکیه از آمریکا این بود که حلوفصل مسئله سوریه را بر عهده این کشور قرار دهد. غیرممکن است که ماجرای خروج آمریکا از سوریه آنگونه که مقامات ترکیه میگویند، به سادگی از آنجائی آغازشده باشد که ترامپ و اردوغان با یکدیگر تلفنی صحبت کرده باشند و دولت آمریکا به خروج این کشور و چراغ سبز برای حمله نظامی به شرق فرات رضایت داده باشد.
گرچه وزارت خارجه آمریکا اعلام کرد سوءبرداشتی صورت گرفته و هیچگونه چراغ سبزی به ترکیه برای حمله به شرق فرات داده نشده است، اما تحولات بعدی آشکار ساخت که توافقاتی از قبل صورت گرفته و فقط این مانده بود که ترامپ پاسخ قطعی را به اردوغان بدهد. در ادامه همین توافقات است که سخنگوی وزارت خارجه آمریکا میافزاید، آمریکا و ترکیه فعالانه درباره همه مسائل مربوط به امنیت ترکیه و وضعیت شمال سوریه همکاری میکنند. اینکه دقیقاً پسازاین گفتگوها و بده و بستانهاست که دولت آمریکا خبر فروش سه و نیم میلیارد دلاری موشکهای ضد بالستیک پاتریوت را به ترکیه منتشر و ترامپ اعلام میکند نیروی نظامی خود را از سوریه خارج خواهد کرد، ماجرا را روشن میکند. البته قطعاً توافقات دیگری هم بر سر کردهای سوریه و مسئله حمله نظامی صورت گرفته است. وزیر خارجه ترکیه گفت:«ما در مورد وضعیت شهر منبج یک توافق داریم و در مورداجرای آن قبل از خروج نظامیان آمریکایی گفتگو کردهایم.» و قطعاً ترکیه باید به توافقاتی با روسیه هم دست یابد.
اما تصمیم غافلگیرانه ترامپ نباید دور از انتظار پنداشته شود. امپریالیسم آمریکا ازنظر اقتصادی و سیاسی دیگر همان نقشی را که در نیمه دوم قرن بیستم داشت، دارا نیست. بهویژه پس از شکست لشکرکشیهای نظامی بوش در خاورمیانه، آمریکا نه میتواند و نه تمایلی دارد که این ماجراجوئیهای نظامی را با هزینههای هنگفت آن تکرار کند. چنین به نظر میرسد که ترامپ میکوشد بدون اینکه دولت آمریکا با مداخلات نظامی مستقیم وارد درگیریهای نظامی منطقه خاورمیانه شود و هزینههای نظامی و انسانی آن را خود بر عهده گیرد، آن را بر دوش کشورهای دیگر ازجمله ترکیه، عربستان و اسرائیل قرارداده تا سیاست خود را از این طریق در منطقه پیش ببرد و از بابت فروشهای هنگفت تسلیحاتی نیز سودهای کلانی عاید انحصارات آمریکائی سازد. حد اکثر این که از طریق نیروی هوائی از متحدان خود حمایت و پشتیبانی کند. این سیاست، البته جدید هم نیست، همان سیاستی است که از دوران اوباما تحت عنوان جنگهای نیابتی به مرحله اجرا درآمد و ترامپ اکنون پیگیرانهتر آن را ادامه میدهد.
با این اوصاف سرنوشت سوریه پسازاین تحولات سیاسی به کجا خواهد کشید. چنانچه میدانیم از مدتها پیش کشمکش روسیه، جمهوری اسلامی و ترکیه بر سر راهحل سیاسی به نتیجهای نرسیده است. آخرین اجلاس وزرای خارجه سه کشور به همراه نماینده سازمان ملل در ۲۵ آذرماه در ژنو برای توافق بر سر ترکیب اعضای کمیته قانون اساسی و روند انتقال سیاسی، بدون نتیجه پایان یافت. آنها تشکیل این کمیته را به ژانویه سال جدید موکول کردهاند. اما درعینحال که بعید است حتی با حصول توافق اولیه، در کوتاهمدت به توافق نهائی برای یکراه حل سیاسی برسند، یک معضل جدید هم به معضلات پیشین افزودهشده است. تاکنون کردهای سوریه تحت کنترل دولت آمریکا بودند. اکنون اما ۳۰ تا ۴۰ هزار نیروی مسلح بدون اینکه نقشی در حل و فصل اوضاع سیاسی داشته باشند، به حال خود رهاشدهاند. تحت این شرایط درحالیکه روسیه تلاش خواهد کرد، آنها را تحت کنترل و حمایت خود قرار دهد، دولت ترکیه بهشدت مخالفت خواهد کرد و منازعه روسیه و ترکیه، اوضاع را بر سر این مسئله پیچیدهتر خواهد کرد. از همین رو، دولت ترکیه که تا پیشازاین برای اقدام نظامی علیه کردهای سوریه عجله داشت، اکنون این عملیات را به تأخیر انداخته است. اردوغان روز جمعه هفته پیش اعلام کرد: تا زمانی که پیامدهای خروج نظامیان آمریکایی مشخص شود عملیات نظامی در نواحی شرقی رودخانه فرات را به تأخیر میاندازیم. بنابراین، بحران سوریه پیچیدگی جدیدی مییابد و همچنان لاینحل باقی خواهد ماند.
متن کامل نشریه کار شماره ۸۰۳ در فرمت پی دی اف
۱-ساده لوحی است اگر کسی فکر کند که امریکا نیروهای سوریه یا عراق یا افغانستان بطور کامل خارج خواهد کرد. در پی بحران جهانی سرمایه داری که با برنامه های نئولیبرالیسم و جنگ خانمانسوزی که امریکا و متحدان اروپایی اش دز خاورمیانه برای فروش ادوات نظامی کارتل های اسلحه سازی راه انداختند و هزاران کشته بجا گذاشته – نه تنها منطقه را ویران کرده بلکه مردم کشورهای خودشان که با سیاستهای نئولیبرالی فقیر تر شده- کارشان را از دست داده- فرزندانشان را در این جنگ خانمان سوز از دست داده- و سیل مهاجران بی خانمان را بر نمیتابند – چاره ای نداشته که استراتژی خود را از مدتی پیش تغییر دهد – این استراتژی که از دوران اوباما با خروج نیروها از افغانستان و عراق شروع شد – مبنی بر اینکه جنگ در زمین از طریق زمین به عهده نیروهای محلی بوده و آمریکا نقش مشاور و اموزش دهنده و تامین کننده سلاح باشد. بنابراین خروج نیروهای زمینی چیز جدیدی نیست. انچه داد و هوار متیس و دموکراتها را در اورده این است که این کار بایستی تدریجی و با آماده کردن ذهنی نیروهای متحد محلی از جمله نیروهای کرد دموکراتیک در شمال شرقی انجام میشده است. هم دموکراتها و هم جمهوری خواهان می دانند که امریکا فقط در زمین نیروهایش را خارج کرده و در پشتیبانی هوایی – فروش اسلحه و آموزش نیروهایشان در سوریه خواهند ماند.
این مقاله به نادرستی تحلیل میکند که آمریکا منطقه را به ترکیه و روسیه واگذار می کند که کاملا خلاف واقعیت جاری و بسیار سطحی است
۲-تصمیم و اعلام فوری بدون مشورت ترامپ با مشاورانش که صدایشان در آمده به دلایل زیر انجام شده:
الف – بدنبال رسوایی رشوه به معشوقه ترامپ – اعتراف وکیلش (مایکل کوهن) و اعتراف جنرال فلین در اعتراف به دروغگویی در دادگاه عالی که به جهت بررسی نفوذ روسیه در انتخابات ۲۰۱۶ تشکیل شده -و با افشای رانت خواری ترامپ از طریق بنیاد خیریه اش که توسط کل خانواده ترامپ (داماد-پسر -دختر) اداره میشد – و هفته پیش مجبور به انحلال ان شد-ترامپ پیش از پیش خود را در خطر دیده بالاخص با پوششی که مطبوعات به این مسٍله داده و توجه تمام امریکاییها را بخود جلب کرد-ترامپ که نماینده راست ترین بخش جمهوری خواهان است – برای انحراف جامعه امریکایی – بار دیگر با اقدامی جنجالی و بدون مشورت و با اقدامی که احساسات ناسیونالیستی و پوپولیستی جامعه آمریکایی را تحریک کند . گفت : دیگه وقتشه برگردن خانه
ب- با گذشت ۲ سال از ریاست جمهوری ترامپ – با در دست گرفتن اکثریت مجلس توسط دموکراتها و با توجه به مطالب بالا – ترامب نیار به ان دارد که بیش از پیش احساسات پوپولیستی و ناسیونالیستی امریکاییان را تحریک کرده – افکار انان را شستشو داده و پافشاری کند که به تمام وعده های انتخاباتی خود عمل کرده است . دیوار میسازد و دیگر اجازه نمیدهد پول امریکاییهابرای سوریه و افغانستان خرج کند. که این یک روی سکه است
۳- با قتل قاشقچی – روزنامه نگار سعودی و افشاگریهای قطره چکانی اردوان در مورد عربستان حدودا ۲ ماه طول کشید که اردغان حرام زاده که بدنبال باج بزرگی برای حق السکوت در برابر بستن داستان بود- ترا مپ و اردغان معامله ای کردند ” خفه شدن اردغان در مورد پیگیری قتل که احتما ل بهم خوردن روابط سیاسی و اقتصادی ایندو را داشت و واگذاری کنترل منطقه شمال شرقی سوریه به او که نایب امریکا در زمین سوریه باشد . ترامپ کردها را زودتر از انکه پیش بینی شد فروخت. چیزی که زوتر از این باید توسط کردهای سوریه دموکراتیک پیش بینی میشد.
۴-مقاله بسیار سطحی از علل و عوامل شرایط موجود در سوریه و صرفا با نگرشی نه موشکافانه بل کلی -نه نتها به بررسی عمیق این وضعیت بر جنبش آزادیخواهانه – دموکراتیک -رادیکال و مردمی که با مبارزه طولانی و جانفشانیهای این نیروها در استقرار و حفظ کانتونهای دموکراتیک که تنها نمونه عملی موجود در جهان و نشان قدرت شوراها و قدرت مردم بر مردم (نه دولت بر مردم) – نپرداخته بلکه هیچ را جلی جهت حمایت و جلوگیری از صدمات پیش رو ندارد. فقط با نگاهی از بالا (میخواهد بگوید “ما”پیش بینی میکردیم) میگوید کردها باخته اند. این برخوردها چیز جدیدی در جنبش چپ روشنفکری ایران نیست. چرا ای این جنبش هرگز در زمین بازی نبود و از بالا به جنبش در زمین نگریسته است.
۵- دفاع و حمایت سراسری از جمهور فدراتیو و دموکراتیک سوریه برای جلوگیری از حمله احتمالی نیروهای اردوغان فاشیست وظیفه هر آزادیخواه – سوسیالیست و کمونیست است. صرف نظر از اینکه هر کدام از ما چه انتقادی به این جنبش داشته باشیم باید باور کنیم این جنبش چون خونی تازه در کالبد جهانی است که انرا سراسر بی عدالتی – حق کشی – استثمار – کشتار – سکوت – شستشوی مغز برای ندیدن ستم فراگرفته. اگر این جنبش مورد تهاجم و سرکوب شود -سالها بازسازی ان طول می کشد و نسلهای آینده ما را نخواهند بخشید
برای سهیل بسیار ساده است که با یک سری پیش فرضها و برداشتهای شخصی از این مقاله با آوردن کلماتی همچون “ساده لوحی است”، “این مقاله به نادرستی تحلیل میکند”، “مقاله بسیار سطحی”، “کاملا خلاف واقعیت جاری و بسیار سطحی است” و امثالهم سعی در القای نظر خود به خواننده کند. خواننده اما از خود سوال خواهد کرد که در کجای این مقاله نوشته شده “امریکا نیروهایش را از سوریه یا عراق یا افغانستان بطور کامل خارج خواهد کرد”، و یا “آمریکا منطقه را به ترکیه و روسیه واگذار می کند” و یا خواهد پرسید تحلیل غیر سطحی و عمیق و موشکافانه سهیل از اوضاع “جنبش آزادیخواهانه – دموکراتیک -رادیکال و مردمی” کردهای سوریه چیست؟ و راه حل وی “جهت حمایت و جلوگیری از صدمات پیش رو” چیست؟ البته خواننده احتمالاً اصلاً نخواهد پرسید که نویسنده مقاله چه چیز را قصد داشته پیش بینی کند و کجا گفته کردها باخته اند! چرا که خواننده بخوبی میداند که اینگونه برخوردها چیز جدیدی در میان روشنفکران مدعی چپ ایرانی نیست و دفاع و حمایت مثلاً سراسری اینان “برای جلوگیری از حمله احتمالی نیروهای اردوغان فاشیست” نیز از حد حرف فراتر نخواهد رفت. حقیقت تلخ و غم انگیز و تاسف بار اما خارج از اراده و آرزوهای ما جاری است و در نبود حمایتهای عملی و کارآمد همین اینک میبینیم که چگونه از نیروهای دولتی و نظامیان اسد دعوت کرده اند که کنترل شهر منبج را در اختیار بگیرند.
واقعاً که نسلهای آینده ما را بخاطر اینهمه خصومت و انتقادهای غیر سازنده نخواهد بخشید.