در سوریه چه می گذرد؟

نزدیک به نُه ماه است که اوضاع سیاسی سوریه با بحرانی همه جانبه روبه رو شده است و مبارزاتی که برای آزادی و بهبود وضعیت معیشتی در تونس، مصر، یمن و بحرین آغاز شد به این کشور خاورمیانه هم رسید. اما موقعیت جغرافیایی – سیاسی این کشور و سابقه اش  در آن چه ناسیونالیسم عربی نامیده می شد و همچنین تاریخچه ی حرب حاکم، حزب بعث، وابستگی مذهبی خانواده ی الاسد به شیعه علوی در کشوری با اکثریت سنی و چند عامل دیگر موجب شد که بحران در سوریه ابعادی بگیرد که عمدتاً در دیگر کشورهای عرب شمال آفریقا و خلیج فارس از وجود آن ها خبری نیست. اما آن چه در تمامی این کشورها تقریباً مشترک است، جرقه ی کوچکی ست که ابتداء برای آغاز جنبش ها زده شد. مردم تونس در این روزها نخستین سال خودسوزی اعتراضی یک فروشنده ی دوره گرد را که منجر به آغاز جنبش توده ای و برکناری زین العابدین بن علی شد، پاس داشتند. در سوریه نیز جرقه ای کوچک در شهری از این کشور موجب شد که اعتراضات شکل بگیرند.

چند نوجوان در شهر درعا شعارهایی علیه حکومت خودکامه بشار الاسد بر در و دیوار نوشتند، نیروهای پلیس آنان را فوراً دستگیر کردند، هنگامی که مادران این نوجوانان برای آزادی اشان تجمع نمودند پلیس آنان را نیز بازداشت کرد و موهای سرشان را تراشید. این اقدام پلیس موجب شد که جرقه ی جنبش توده ای در سوریه زده شود و به تدریج تمام کشور را فرا بگیرد.

شعارنویسی نوجوانان علیه حکومت در درعا یک اتفاق ساده نبود. این شهر به تنهایی نماد مجموعه ای از تضادهایی ست که وضعیت را در سوریه به نقطه ی انفجار رساند. درعا شهری‏ست بامردمی بسیار فقیر. اکثریت اهالی آن سنی مذهب هستند. مسئولان آن بی کفایتند و نیروهای امنیتی با بی رحمی بر این شهر فرمانروایی می کنند.

در نخستین تظاهرات که در درعا و دیگر شهرهای سوریه از جمله حمص و حماء برپا شدند بیش تر شعارها برای  حذف وضعیت اضطراری، آزادی تشکلات غیردولتی و آزادی ها به طور کلی بودند. با این حال برخی نیروها که در اعتراضات نقش دارند، از جمله اخوان المسلمین، توانستند شعارهای ارتجاعی مذهبی را نیز مطرح کنند تا بر این نکته انگشت گذارند که اقلیت علوی بر اکثریت شصت درصدی سنی در سوریه حکومت می کند. این در حالی ست که رژیم اسدها از سال ها پیش عملاً با بورژوازی سنی و مسیحی اتحاد محکمی برقرار کرد. مردم سوریه همچنین با توجه به اتحاد استراتژیک جمهوری اسلامی ایران با سوریه شعارهایی را علیه آن در تظاهرات خود مطرح نمودند.

در برخی از مناطق سوریه مانند لاذقیه حکومت از اختلافات مذهبی بهره برداری نمود و تلاش کرد تا با استفاده از آن به درگیری میان مردم دامن بزند. در این منطقه علوی ها دارای اکثریت هستند و هنگامی که اعتراضات در آن جا نیز آغاز شدند، حکومت تا آن جا پیش رفت که زد و خورد مسلحانه بین شیعیان و سنیان شکل بگیرد. اما به رغم تمام تحریکات، اتفاق مهمی در این زمینه در آن منطقه رخ نداد.

به جز جرقه ی جنبش که با شعارنویسی نوجوانان در درعا، تجمع مادران برای آزادی فرزندان خود و سرکوب آنان، زده شد، جنبش مردم سوریه در ماه های بعد شاهد رویدادهای دیگری بود. در ماه آوریل جنبش توده ای به بانیاس رسید. بشار الاسد که در پایان ماه مارس قول یک رشته اصلاحات را داده بود در تلویزیون ظاهر شد و اعلام نمود که بر یک خواسته ی دیگر مردم گردن می گذارد. او گفت که وضعیت اضطراری اعلام شده در سال ۱۹۶۳ میلادی پایان یافت! اما نه وعده ی اصلاحات و نه پایان وضعیت اضطراری که بیش از چهار دهه به درازا کشیده بود مردم تشنه ی آزادی را راضی نکرد. جنبش ادامه یافت و حکومت دوباره چهره ی واقعی خود را با ارسال تانک ها به درعا نشان داد. ادامه ی اعتراضات در سوریه در ماه مه به صحنه ی بین االمللی کشیده شد. اتحادیه اروپا برخی از مسئولان بلندپایه ی رژیم اسد را تحریم نمود. اما روسیه و چین از هر گونه تنبیه دیگری علیه سوریه در سازمان ملل متحد جلوگیری کردند. در ماه ژوئن و ژوئیه نیز اعتراضات و تظاهرات مردم در گوشه و کنار سوریه ادامه یافت. در این لحظه این دیگر اتحادیه اروپا نبود که خواستار تحریم هایی علیه حکومت اسد شد. ترکیه نیز دست به تحرکاتی زد و با توجه به عدم وجود یک آلترناتیو واقعی و مترقی عده ای از مخالفان را در این کشور گرد هم آورد. در ماه ژوئن همچنین درگیری هایی بین نظامیان وفادار به حکومت و آنانی که ارتش را ترک کرده بودند در جسر الشغور درگرفت. در همین ماه بود که حماء، چهارمین شهر بزرگ سوریه به پا خاست. سوای ترکیه، کشورهای اروپایی و به ویژه امپریالیست های فرانسوی و همچنین آمریکایی از ماه ژوئن تلاش هایی را برای شکل دهی به یک اپوزیسیون همگام با خود آغاز کردند.

در ماه اوت با ادامه ی جنبش توده ای حکومت اسد دست به یک رشته عقب نشینی دیگر زد و اعلام کرد که نظام چند حزبی را می پذیرد. در همین ماه کشورهای عرب گوش به فرمان قدرت های غربی نیز آغاز به موضع گیری علیه رژیم اسد نمودند. در ماه سپتامبر سازمان ملل متحد اعلام نمود که از ابتدای جنبش توده ای تا این ماه دست کم ۲۶۰۰ تن از معترضان در سرکوب ها کشته شده اند. در ماه سپتامبر شهر استانبول به مکانی برای اعلام موجودیت شورای ملی سوریه تبدیل شد، تشکلی که ظاهراً دربرگیرنده ی نیروهای مخالف حکومت است اما بسیاری از مخالفان مترقی و به ویژه نیروهای چپ سوری در آن حضور ندارند. در ماه نوامبر اتحادیه عرب تصمیم گرفت عضویت سوریه را با ۱۸ رأی از ۲۲رأی معلق کند. سازمان ملل متحد هزار نفر دیگر به تعداد کل جان باختگان سرکوب ها اضافه کرد و در پایان ماه نوامبر اعلام نمود که ٣۶۰۰ تن در مصاف با پلیس، ارتش ونیروهای امنیتی سوریه جان خود را از دست دادند.

رژیم سوریه از آغاز جنبش توده ای در ماه مارس ۲۰۱۱ تاکنون به ترفندهای گوناگونی دست زده است که جنبش را آرام کند و مردم را وادار نماید تا به خانه هایشان برگردند. یکی از این ترفندها تأکید بر حمایت هایی ست که این رژیم از فلسطینیان می کند. در این زمینه سرمقاله نویس روزنامه ی قدس چاپ لندن در شماره ی ۲۷ مارس ۲۰۱۱ موضع جالبی گرفت که بازنگارشش خالی از لطف نیست. عبدالباری اطوان نوشت:”همبستگی با مقاومت لبنان (حزب الله) و پذیرش رهبران سازمان های فلسطینی (حماس) در حالی که بقیه کشورهای عرب از آن اجتناب می کردند می تواند ستودنی باشد. اما چه تضادی می تواند بین حمایت از مقاومت لبنان و فلسطین و تحقق مطالبات مردم سوریه باشد؟ اگر تضادی بین این ها هست، بهتر است این حمایت پایان یابد و به مطالبات مردم سوریه برای آزادی بیش تر و پایان فساد توجه گردد. زیرا ملتی که سرکوب می شود نمی تواند به ملت سرکوب شده ی دیگری یاری رساند.”

به جز ترفند حمایت از به اصطلاح مقاومت لبنان و فلسطین که سال هاست به حمایت از تشکلات ارتجاعی همچون حزب الله و حماس خلاصه شده است، رژیم بشار اسد تلاش کرد تا خود را با توجه به پیشینیه ی ملی گرایانه اش، تنها ضامن یکپارچگی کشور با توجه به گوناگونی ملی (کردها و عرب ها) و مذهبی (سنی، شیعه و مسیحی) نشان دهد. این رژیم همچنین از مداخلات نظامی امپریالیستی در عراق و لیبی بهره جویی کرد و تلاش نمود تا مردم را از آن بترساند. اما تمام این ترفندها تاکنون بی نتیجه مانده است و مردم سوریه همچنان به رغم سرکوب های خونین به خیابان ها می آیند و هر چند فاقد یک رهبری انقلابی ‏اند خواهان نان و آزادی هستند.

در برخورد با جنبش توده ای همان گونه که نیروهای ارتجاعی داخلی مانند اخوان المسلمین تلاش می کنند که آن را به خدمت اهداف واپسگرایانه ی خود بگیرند، نیروهای خارجی هم  در تکاپو هستند تا بتوانند از درون اپوزیسیون بورژوایی نیرویی را به رستاخیز مردم سوریه تحمیل کنند. اتحادیه اروپا و آمریکا بیش از پیش به تحریم ها و تنبیهات دامن می زنند و از اسد می خواهند تا دیر نشده قدرت را رها کند. ترکیه و کشورهای عضو اتحادیه عرب در همین چارچوب و از جنبه های دیگری اقداماتی را علیه رژیم بشار اسد انجام می دهند. در آن سوی صحنه نیز این رژیم دارای حمایت های ریز و درشتی ست. در میان حامیان رژیم اسد می توان به جمهوری اسلامی ایران اشاره کرد که در صورت از دست دادن سوریه بزرگ ترین متحد منطقه ای خود را از دست می دهد و سدهای فراوانی را در اجرای اهداف پان اسلامیستی خود خواهد یافت. در دانه درشت های حمایت کننده از سوریه باید به روسیه و چین اشاره کرد که در چارچوب تضادهای جهانی بورژوایی در برابر اتحادیه اروپا و آمریکا صف آرایی کرده اند.

تضادهای داخلی و بین المللی که به بخشی از آن ها اشاره شد منجر به این شده که جنبش توده ای در سوریه پس از نه ماه همچنان در کش و قوس باقی بماند. بی شک این جنبش هنوز پتانسیل های آزاد نشده ی دیگری دارد که می توانند در فعل و انفعالات ماه های آینده سرنوشت ساز باشند.

  متن کامل نشریه کار در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.