مردم جهان روز بیستم اکتبر تقریباً مستقیم شاهد صحنه های فجیع مرگ معمر قذافی روی صفحه ی تلویزیون ها و تارنماهای اینترنتی بودند. او که بیش از چهار دهه با مشتی آهنین بر این کشور حکومت کرد، وادار شده بود برای نجات جان خود در لوله ای که ظاهراً برای فاضلاب تعبیه شده خود را پنهان کند. هنگامی که شورشیان وی را یافتند ابتدا مجروحش نمودند و سپس، معلوم نیست چند دقیقه یا ساعتی بعد، او را عمداً به قتل رساندند وبعداً هم جنازه اش را در محلی نامعلوم دفن کردند.
شورای ملی انتقالی نمادین سه روز بعد، بیست و سوم اکتبر را روز “آزادی کامل لیبی” اعلام نمود و “ناتو” چند روز پس از آن اعلام کرد که روز سی و یکم اکتبر در ساعت ۲۳ و ۵۹ دقیقه به وقت محلی به حضور و عملیات خود در این کشور پایان می دهد.
پس از مرگ معمر قذافی عده ای با توجه به قتل عمد وی توسط شورشیان بر آن برآمدند تا به دفاع از وی و کارنامه ی چهل و دو ساله ی حکومتش بپردازند و این نکات را که در لیبی بیسوادی تقریباً در دوره ی حکومت وی برکنده شد یا مردم در رفاه نسبی بودند عمده کنند. عده ای دیگر نیز عمداً یا سهواً نقش مرگبار “ناتو” و برخی کشورها، به ویژه قطر را در سرنگونی رژیم سرهنگ معمر قذافی نادیده گرفتند و به ارسال پیام شادباش و تبریک به مردم لیبی دست یازیدند تا این که مصطفی عبدالجلیل، وزیر سابق دادگستری رژیم معمر قذافی که اکنون رنگ عوض کرده است و ریاست “شورای ملی انتقالی” را بر عهده دارد روز ۲۳ اکتبر، اعلام نمود که از این پس هیچ قانونی در لیبی نباید خارج از چارچوب شرع اسلامی باشد. این چنین “نخستین روز آزادی لیبی” مصادف شد با نخستین روز هجوم به ابتدائی ترین حقوق مردم و به ویژه نیمی از آنان که زنان هستند و در همین روز دریافتند قانون چندهمسری که قبلاً دراین کشور ملغاشده بود ، دوباره برقرار شده است.
همانگونه که پیش تر در نشریه “کار” مطرح شده بود سرنگونی معمر قذافی نبایستی به آزادی لیبی تعبیر می شد. سیر تحولات روزهای اخیر درستی این موضع را ثابت کرد. اما به راستی در لیبی چه اتفاقی افتاد و چه آینده ای در انتظار طبقه ی کارگر و دیگر زحمتکشان این کشور است؟
پس از جنبش های توده ای در برخی کشورهای عرب شمال قاره ی آفریقا به ویژه تونس و مصر، در ابتدای سال جاری میلادی اعتراضاتی نیز در شرق لیبی شکل گرفتند. این اعتراضات با شتابی شگفت آور و پرسش برانگیز در اواسط فوریه و به ویژه در شهر بنغازی شکلی مسلحانه به خود گرفتند. بنغازی، دومین شهر بزرگ لیبی پیش تر نیز به گهواره ی مخالفان رژیم معمر قذافی شهرت یافته بود. اعتراضات به بنغازی و شرق لیبی منحصر نشدند و روز بیستم فوریه به طرابلس، پایتخت این کشور هم سرایت کردند. رژیم قذافی نیز که در سال های گذشته هر گونه اعتراضی را عمدتاً در نطفه خفه کرده بود، این بار نیز استثنائی بر قاعده قائل نشد و فقط در نخستین روزهای اعتراض در بنغازی دست کم صد تن را با استفاده از نیروهای سرکوب دولتی و همچنین هواداران خود به قتل رساند و کشتار نمود.
رژیم معمر قذافی مانند هر حکومت ستمگر و خودکامه ای و از جمله رژیم جمهوری اسلامی ایران پایه هایی سست داشت که به سرعت با نخستین اعتراضات به لرزه افتادند و حتا در میان دست اندرکاران و سردمداران خود رژیم نخستین علائم فروپاشی نمایان شدند. این چنین بود که نماینده لیبی در لیگ عرب و سفیر آن در سازمان ملل متحد استعفاء دادند و اعلام نمودند که به “انقلاب” می پیوندند. گروه هایی از سربازان و حتا درجه داران ارتش لیبی نیز جدایی خود را از دستگاه سرکوب قذافی اعلام کردند.
شگفت آورتر از شکل گیری پرشتاب مخالفت مسلحانه علیه قذافی، تشکیل دولت موقت یا دولت سایه به رهبری مصطفی عبدالجلیل در روز ۲۶ فوریه ۲۰۱۱ بود. هنوز دو هفته ای از تشکیل این دولت نگذشته بود که دولت امپریالیستی فرانسه، آن و شورای ملی انتقالی را به رسمیت شناخت. در این لحظه با توجه به پیشروی نیروهای مخالف در شهرهای شرق لیبی، به ویژه برقه و رأس لانوف، ارتش وفادار به قذافی و اعضای میلیشای وی دست به ضدحمله ی وسیعی زدند و در جنوب بنغازی متمرکز شدند. در این زمان دیگر نمی شد سخن از انقلاب و جنبش توده ای نمود و تحولات در لیبی شکل نزاع دسته های مسلح داخلی به خودگرفته بودند. ساختار اجتماعی قبیله ای لیبی دراین تغییر وضعیت حائز اهمیت است، چرا که قبایل مخالف قذافی در یکسو و قبایل موافق وی در سوی دیگر در برابر هم صف آرایی کردند.
روز ۱۷ مارس ۲۰۱۱، الن ژوپه، وزیر جنگ فرانسه در شورای امنیت سازمان ملل متحد در نیویورک حضور یافت و خواستار رأی گیری به نفع قطعنامه ای شد که با شرکت امپریالیسم انگلستان برای حمله ی نظامی به لیبی تدوین شده بود. البته این قطعنامه به این ترتیب تنظیم شده بود که می خواهد با ایجاد یک منطقه ی ممنوع پرواز برای نیروی هوایی لیبی از “کشتار مردم” جلوگیری نماید. اعضای شورای امنیت با ده رأی موافق، بدون مخالف و پنج ممتنع این قطعنامه را تصویب کردند. تدوین قطعنامه ی ۱۹۷۳ بار دیگر این موضوع را در افکار عمومی زنده کرد که نه فقط شورای امنیت سازمان ملل متحد که خود این سازمان به نهادی برای قانونی کردن تجاوزات و تعدیات قدرت های امپریالیستی تبدیل شده است. جالب این که یک پیمان مرگبار، جنگ طلب و امپریالیستی به نام “ناتو” هم به بازوی مسلح این شورا تبدیل شده است.
باری، فقط دو روز پس از سخنرانی ژوپه و تصویب قطعنامه ی مذکور یک تجاوز نظامی دریایی – هوایی با شرکت فرانسه، انگلستان و آمریکا آغاز شد. این موضوع بر همگان آشکار شد که امپریالیست ها پیش از تصویب قطعنامه، خود را برای حملات گسترده به لیبی آماده کرده بودند و تمام ادوات و ابزار را در مدیترانه به خط نموده بودند.
گفته می شود که نیروی هوایی و دریایی ناتو و به ویژه ارتش های متجاوز فرانسه، انگلستان و آمریکا از مارس تا اکتبر دست کم ده هزار عملیات داشتند. اگر در هر حمله همانطور که اعلام شده است چهار بمب پرتاب شده باشد، ده ها هزار بمب از هوا و دریا به سوی لیبی پرتاب کرده اند. واضح است که این بمب های پیشرفته را در صحراهای لم یزرع و غیرمسکونی لیبی نریخته اند و به جز زیرساخت ها و تأسیساتی از قبیل آب آشامیدنی، بیمارستان ها، مدرسه ها، ایستگاه های رادیو و تلویزیون و غیره، بمب های فراوانی را نیز بر روی سر مردم غیرنظامی و عادی نیز فروریخته اند. بر اساس آن چه آنان خود “لطمات جانبی” می نامند و بر طبق برآوردهای تاکنونی، تا سی هزار نفر در بمباران های “ناتو” جان خود را از دست دادند.
اما آیا فقط ناتو در لیبی به عملیات نظامی دست زد؟ اکنون که رژیم قذافی سرنگون شده به تدریج جلوه های دیگری از واقعیات برملاء می گردند. یان بلاک در شماره ی ۲۶ اکتبر روزنامه ی انگلیسی گاردین گزارش داد که مصطفی عبدالجلیل، رئیس شورای ملی انتقالی لیبی برای شرکت در کنفرانسی به دوحه پایتخت قطر رفت. وی از کمک های قطر قدردانی نمود. چرا که دولت قطر نه فقط حمایت دولت های دیگر عرب منطقه را برای قطعنامه ی ۱۹۷۳ جلب نمود بلکه صدها تن از نیروهای ارتش خود را برای حمایت از شورشیان وابسته به شورای ملی انتقالی و آموزش نظامی آنان به این کشور فرستاد. مسئولان دولت قطر همچنین گفته اند که مبلغ چهار صد میلیون دلار به شورشیان مخالف رژیم معمر قذافی پول داده اند، یک کانال تلویزیونی برای آنان راه اندازی نمودند و به آنان کمک کرده اند تا بتوانند نفت بنغازی را صادر کنند. به عبارت دیگر پیمان امپریالیستی “ناتو” حملات هوایی و دریایی را با هزاران عملیات و ده ها هزار کشته بر عهده داشته است و مستشاران قطری که حالا می خواهند ارتش جدید لیبی را آموزش دهند شورشیان لیبیایی را به ارتش پیاده نظام امپریالیست ها تبدیل نمودند. امپریالیست های متجاوز فرانسوی، انگلیسی و آمریکایی فقط به بمباران های هوایی بسنده نکردند آنان از پشتیبانی گروه های مسلحی همچون گروه عبدالحیکم بالحج، عضو سابق القاعده و دیگر مزدوران اسلامگرا برخوردار بودند. اکنون همین ها هستند که به همراه افرادی همچون علی صلبی خواهان اجرای شریعت اسلامی در لیبی هستند. علی صلبی یک اسلامگرای افراطی لیبیایی ست که سال ها در قطر زندگی کرده است.
افکار عمومی جهانی شاهد بودند که نیروهای وابسته به شورای ملی انتقالی لیبی پیش از سرنگونی رژیم به امضای قراردادهای اقتصادی به خصوص برای نفت لیبی دست زدند. لیبی دومین تولید کننده نفت قاره ی آفریقا و دوازدهمین تولید کننده ی نفت در جهان است. کشورهای امپریالیستی نه برای حفاظت از جان مردم که برای محروم کردن رقبای خود همچون چین از منابع نفتی لیبی به آن تجاوز کردند. اخیراً شرکت های نفتی چینی قراردادهای جدیدی برای استخراج و بهره برداری از منابع بکر نفتی لیبی با رژیم قذافی امضاء کرده بودند. این کشورها سپس به پیاده نظام خود در چارچوب شورای ملی انتقالی یاری رساندند تا معمر قذافی را از طریق تلفن ماهواره ایش ردیابی کنند و به قتل برسانند. “ناتو” و افرادی از قبیل نیکولا سارکوزی، رئیس جمهور فرانسه به هیچ وجه مایل نبودند که معمر قذافی زنده دستگیر شود تا احتمالاً در دادگاهی محاکمه گردد و اسراری را که در همکاری های گذشته با این کشورها دارد فاش کند. برای نمونه معمر قذافی در ابتدای حملات نظامی ناتو به لیبی گفته بود که می تواند به همگان ثابت کند که چگونه نیکولا سارکوزی با استفاده از کمک های هنگفت مالی برخی سران کشورهای آفریقایی انتخاب شده است. آیا همین نیکولا سارکوزی نبود که روز ۲۵ ژوئیه ۲۰۰۷ به لیبی رفت تا به بهانه ی آزادی پرستاران بلغاری زندانی در لیبی به امضای قراردادهای چند میلیاردی با قذافی بپردازد؟ آیا پس از این دیدار نبود که ارتش لیبی موشک های ضد تانک “میلان” را دریافت کرد؟ آیا پس از این سفر سارکوزی به لیبی نبود که شرکت فرانسوی امسیس یکی از پیشرفته ترین سیستم های استراق سمع و کنترل اینترنت را در اختیار رژیم معمر قذافی گذاشت؟
تجربه ی لیبی و تحولاتش بار دیگر نشان داد که در صورت عدم وجود یک آلترناتیو انقلابی و به طریق اولی کارگری، نیروهای امپریالیستی می توانند با سوء استفاده از یک جنبش توده ای به عناوین مختلف در آن دخالت کنند و به نام “انسان دوستی و حفاظت از جان مخالفان” و با شناخت از ساختارهای عقب مانده ی نظام های مختلف دیکتاتوری از گوشه ای شروع کنند و بر کل کشوری استیلاء یابند. قدرت های امپریالیستی می توانند در اجرای منویات پلید خود در کشوری مانند لیبی از اختلافات قبیله ای بهره ببرند. آن ها می توانند در کشوری دیگر به اختلافات قومی و ملی دامن بزنند و گروه های مثلاً ناسیونالیست را در اختیار خود بگیرند. اگر شورای ملی انتقالی واقعاً برآمده از اراده ی توده های مردم لیبی بود دلیلی نداشت که از پیمان متجاوز “ناتو” بخواهد تا به جای این که در روز سی و یکم اکتبر به حضور و عملیات خود پایان دهد، لااقل تا پایان سال جاری در لیبی بماند. اگر این شورای ارتجاعی نماینده ی مردم لیبی بود دلیلی نداشت که بدون هر گونه نظرخواهی “شرع اسلامی” را قانون پایه ای لیبی بنامد و چندهمسری و ستم به زنان را در دستور فوری کار خود قرار دهد.
بر طبق آخرین اخباری که روز سی ام اکتبر منتشر شده است، شورشیان وابسته به شورای ملی انتقالی در حال انتقام گیری هستند و در شهرهای مختلف برخی را به صورت گروهی در ملاء عام تیرباران می کنند. آنان این اعمال ضدانسانی خود را به نام پاک سازی لیبی از عناصر مدافع رژیم “سابق” جلوه می دهند. این چنین است که ساکنان شهری در صد و بیست کیلومتری طرابلس به خبرنگار رویترز گفته اند که نیروهای وابسته به شورای ملی انتقالی در حال انتقام گیری قبیله ای در این شهر هستند. دیده بان حقوق بشر از مسئولان شورای ملی انتقالی خواسته است تا گزارشی از ده ها جسد رها شده در خیایان های سرت، زادگاه قذافی، تهیه کنند. دیده بان حقوق بشر تأکید کرده است که این جسدها متعلق به کسانی ست که “اعدام” شده اند و در درگیری جان خود را از دست نداده اند. همین سازمان اعلام می کند که نیروهای مسلح شورای ملی انتقالی ساکنان شهر مصراته را “تروریزه” می کنند.
تجربه ی لیبی ماهیت برخی از نیروهای اپوزیسیون ایرانی را نیز بار دیگر نمایان کرد. گروه هایی از اپوزیسیون بورژوایی به حمایت تجاوز نظامی “ناتو” از لیبی پرداختند و مبلغ آن شدند. برخی از سلطنت طلبان حتا مدعی اند که بدون “ناتو” نمی توان به آزادی رسید! برخی نیروهای دیگر اپوزیسیون بورژوایی در بهترین حالت برای قتل فجیع معمر قذافی اشک تمساح ریختند و فقط این قتل را محکوم کردند. این ها که لحظه ای را برای منع مردم از اعمال قهر انقلابی از کف نمی دهند در اعلامیه ها و موضع گیری هایشان حتا در یک جمله هم که شده به کشتار مردم بی دفاع در بمباران های “ناتو” اشاره نکردند و تلویحاً بر تجاور نظامی “ناتو” مهر تأئید کوبیدند. برخی چپ های قلابی هم با ارسال پیام تبریک به اصطلاح به مردم لیبی به جشن و پایکوبی پرداختند. عده ای دیگر هم فقط سرنگونی رژیم قذافی را برجسته کردند و در حالیکه خود را حزب طبقه ی کارگر می دانند ذره ای به نقش طبقه ی کارگر و عدم حضورش، که خود می تواند موضوع دیگری باشد، اشاره نکردند. این در حالی ست که باید دوباره و چند باره بر این نکته تأکید گردد که سرنگونی رژیم و مرگ معمر قذافی نه پایان ستم و بیدادگری در لیبی که آغازی دیگر در شکل و نام دیگری در این کشور است.
نظرات شما