انقلاب های نیمه کاره کشورهای عرب و چشم انداز آن ها

از ابتدای سال جاری میلادی مردم چندین کشور عرب شمال آفریقا و خاورمیانه یکی پس از دیگری به صورتی گسترده و بی سابقه پا به صحنه ی مبارزه ای سیاسی گذاشتند که نتایج مختلفی در کشورهایشان داشت. در تونس، رئیس جمهور خودکامه که چند دهه برسرکار بود به سرعت کنار رفت و ائتلافی از اعضای دولت گذشته وبرخی اعضای نیروهای مخالف به رتق و فتق امور پرداختند. در مصر نیز حسنی مبارک شتابان از قدرت گریخت و با توجه به توهمی که وجود داشت، ارتشیان “موقتاً” ارکان قدرت را به دست گرفتند. لیبی، کشور دیگری ست که با اعتراضات مردمی در صدر اخبار قرار گرفت،  در آن جا اما وضعیت از مبارزه علیه رژیم معمر قذافی به یک جنگ داخلی فرارویید. جنگی که از سویی با ساختار قبیله ای لیبی و از سویی دیگر، و به ویژه، با دخالت مستقیم امپریالیستی به خصوص فرانسه امکان پذیر گشت. سوریه و رژیم موروثی اسدها نیز از دیگر کشورهای عرب خاورمیانه است که همچنان با مبارزات گسترده توده ای روبه روست. در این کشور رژیم حاکم به سرکوب مردم می پردازد و در عرض چند ماه گذشته لااقل ۱۵۰۰نفر را از پای درآورده است. یمن و بحرین نیز از دیگر کشورهای عرب حاشیه جنوبی خلیج فارس هستند که با اعتراضاتی کمابیش گسترده همراه بوده اند. اگر در یمن کشاکش همچنان ادامه دارد، در بحرین اوضاع اکنون آرام تر به نظر می رسد.

نکته ی حائز اهمیت در روزهای اخیر این است که در تونس و مصر مردم بار دیگر به میدان آمدند و با تظاهرات و راهپیمایی، اعتراض خود را علیه وضعیت موجود و عملی نشدن وعده ها اعلام کردند.

خبرگزاری ها گزارش دادند که در تونس مردم بار دیگر به خیابان ها آمده و اعلام کردند که چند ماه پس از سقوط دیکتاتور و وعده های داده شده برای ایجاد تغییر به ویژه در ساختار سیاسی کشور، هنوز اقدامی صورت نگرفته است. در تونس و حومه ی آن مردم معترض شاهد آن بودند که نیروهای پلیس برای ایجاد ترس و وحشت تیراندازی هوایی کردند و به پرتاب گاز اشک آور دست یازیدند. در یکی از حومه های نزدیک تونس هلیکوپترهای پلیس علیه معترضان به پرواز درآمدند. وزیر کشور تونس اعلام کرده است که افراط گرایان اسلامی در روزهای اخیر به مراکز پلیس حمله کرده و تعدادی سلاح را به یغما بردند. این ادعای وزیر کشور در حالی صورت می گیرد که هم زمان با آغاز دوباره ی اعتراضات نسبت به عملی نشدن وعده ها چند تظاهرات مردمی برای حمایت از جدایی دین از دولت نیز صورت گرفته است. تحولات روزهای گذشته در تونس نشان می دهد که مردم نسبت به چند ماه پیش اکنون یک گام به جلوتر گذاشته اند، از سویی دوباره به میدان آمده اند و اعلام می کنند که حاضر نیستند ادامه ی وضعیت گذشته را بپذیرند و از سویی آشکارتر از گذشته انزجار خود را از احتمال شکل گیری آلترناتیو مذهبی در تونس به نمایش می گذارند.

در مصر هم مردم به پیش می روند. در این کشور نیز چندین تظاهرات در میدان تحریر قاهره صورت گرفته است و تحصن هایی سازمان داده شدند. روز جمعه ۱۵ ژوئیه ده ها هزار نفر در سراسر مصر تظاهرات کردند و با شعار “جمعه ی آخرین اخطار” گفتند که حاضر نیستند ارتشی را بپذیرند که بخواهد به ادامه ی وضعیت گذشته همت گمارد. گستردگی اعتراضات به نحوی بود که رئیس دولت قول داد در عرض سه روز پس از “جمعه ی آخرین اخطار” به سرعت کابینه را ترمیم کند و گفت و گوهایی را برای اجرای اصلاحات به پیش برد. با این حال تعدادی از معترضان دوباره در میدان تحریر اردو زدند و گفتند که تا مطالباتشان تحقق نیابد این میدان را ترک نخواهند کرد. این افراد می گویند که لااقل باید مسئولان دوران حسنی مبارک محاکمه شوند و از مجازات افراد معترض در دادگاه های نظامی جلوگیری گردد. دولت قول داده است که خود مبارک را در شرم الشیخ محاکمه خواهد کرد و فرماندهان ارتش نیز گفته اند که در دادگاه های نظامی این معترضان نیستند که مجازات می شوند بلکه کسانی هستند که علیه مردم اقدام نموده اند. برخی از جریانات بورژوایی که در اعتراضات علیه حسنی مبارک شرکت داشتند اکنون مخالفت خود را با ادامه ی اعتراضات مردمی در مصر اعلام می کنند که می توان از میان آن ها به “جنبش ۶ آوریل” اشاره کرد. مجموعه ی جریانات اسلامی و به خصوص اخوان المسلمین نیز گفته اند که اعتراضات اخیر “بی مورد” هستند. هر چند فعلاً تظاهرات و اعتراضات در مصر تعداد کم تری از مردم را به میدان کشیده است اما سطح مطالبات و از جمله درخواست هایی مانند تعیین حقوق حداقل در سطح ۱۵۰ یورو در ماه و ریزش توهم مردم نسبت به ارتش مصر نشان می دهد که در مصر نیز مبارزه به مرحله عالی تری ارتقا یافته است.

از یمن خبر می رسد که یک شورای انتقالی شکل گرفته است. در این شورا افراد گوناگونی حضور دارند که یکی از آنان رئیس جمهور سابق یمن جنوبی، علی ناصر محمد است. این شورا که هفده عضو دارد روز ۱۶ ژوئیه تشکیل شد. این در حالی ست که عبدالله صالح، رئیس جمهور یمن بار دیگر برای درمان به عربستان سعودی رفته است. وی روز ۶ ژوئن در مسجد کاخ ریاست جمهوری هدف یک موشک قرار گرفت و به شدت مجروح شد. شورای انتقالی اعلام کرده است که می خواهد عبدالله صالح را وادار به ترک قدرت نماید. این شورا به جز این، وظیفه ی ویژه ی دیگری برای خود تعریف نکرده است. هر چند این شورا خود را یک تشکل موقت نامیده است، اما ائتلافی از دیگر احزاب و تشکلات اپوزیسیون گفته است که از شورای مذکور حمایت نخواهد کرد. در یمن این عربستان سعودی ست که به رژیم برای سرکوب مردم کمک می کند و از آن جایی که خود عربستان یک مهره ی استراتژیک قدرت های بزرگ امپریالیستی ست، می توان گفت آن ها به طور ضمنی از رژیم حاکم و سرکوب گری هایش حمایت می کنند.

در لیبی جنگ داخلی همچنان ادامه دارد و نیروهای هوایی ناتو، فرانسه و آمریکا هر از چند گاهی با پرتاب بمب های مرگبار آشکارا از اپوزیسیونی حمایت می کنند که از هم اکنون سرسپردگی کامل خود را به آن ها اعلام کرده است. این سرسپردگی را می توان از یک جمله ی نیکولا سارکوزی، رئیس جمهور فرانسه، دریافت. این فرد اخیراً گفت:”ما در تونس و مصر خوب عمل نکردیم، اما در ساحل عاج و لیبی به موقع وارد عمل شدیم.” به عبارت دیگر سارکوزی بر این امر انگشت می گذارد که نه فقط فرانسه که مجموعه ی قدرت های بزرگ امپریالیستی در ابتداء علیه مبارزات مردم در تونس و مصر عمل نکردند و  تولد جنبش های توده ای را در این کشورها درنیافتند، اما برای حفظ منافع خود در ساحل عاج و لیبی مستقیماً وارد عمل شده و به هر دو به درجات مختلف تجاوز نظامی کردند. واقعیت هم همین است. امپریالیسم فرانسه به نحو احسن در امور داخلی ساحل عاج و لیبی دخالت نمود تا خیزش نیروهای مخالف را به نفع خود مصادره به مطلوب کند و با پشتیبانی از نیروهای ارتجاعی در این کشورها نه فقط تأمین منافع اقتصادی خود را بیمه کند که مطمئن گردد که در آینده نیز کسانی برسرِ کار گمارده خواهند شد که مانند غلامان حلقه به گوش دستورهای صندوق بین المللی پول و بانک جهانی را اجراء کنند.

یک روزنامه ی روسی اخیراً فاش کرد که “شورای انتقالی ملی لیبی” به فرانسه قول داده است که پس از سقوط قذافی و به قدرت رسیدن اعضای این شورا، ۳۵ % منابع نفتی این کشور در اختیار فرانسه قرار خواهد گرفت.

قدرت های بزرگ سرمایه داری می کوشند تا رژیم های ارتجاعی عرب مانند امارات متحده عربی و عربستان سعودی را تقویت کنند. آن ها در عین حال با طبقه ی بورژوازی محلی متحد می شوند و برخی از جناح های آن را برای روز مبادا در نظر می گیرند. این موضوع نه فقط در لیبی که در سوریه نیز دیده می شود. قدرت های امپریالیستی می خواهند در صورت لزوم به استقرار جناح دیگری از بورژوازی کمک کنند. طبقه ی کارگر و اقشار زحمتکش مردم سوریه از وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی موجود ناراضی اند. مطالبات مردم برای ایجاد تغییر و یک زندگی بهتر مطالباتی برحق اند. اما همین مطالبات می توانند توسط نیروهای امپریالیستی در جهت سرنگونی رژیم بشار اسد و به قدرت رسیدن یک نیروی بورژوایی دیگر مورد سوء استفاده قرار بگیرند. در سوریه ما شاهد اعتراضات توده هایی هستیم که با توجه به سیاست های خصوصی سازی و نئولیبرالی فقیر شده اند و وضعیت معیشتی آن ها سخت تر گشته است، اما در همین کشور ما شاهد این هم هستیم که قدرت های امپریالیستی می خواهند یک جناح دیگر از بورژوازی را حاکم کنند که کم تر از رژیم اسد برایشان دردسر ایجاد کند، برای مثال از اتحاد با جمهوری اسلامی چشم پوشی کند و از حمایت گروهای فلسطینی دست بردارد.

نگاهی به وضعیت کشورهای تونس، مصر، لیبی، سوریه، یمن و بحرین نشان می دهد که مردم این کشورها در خطوط کلی برای نان و آزادی به میدان آمده اند. وضعیت هر کدام از این کشورها با دیگری متفاوت است و نیروهای مختلفی در هر یک از آن ها در درون و بیرون عمل کرده و می کنند. واقعیت این است که در روزهای اخیر مردم تونس و مصر به مرحله ی عالی تری از مبارزه گام گذاشتند. وضعیت در لیبی و سوریه همچنان آشفته است و نمی توان به راحتی سرانجام آن را پیش بینی نمود. در یمن و بحرین حرف اول هنوز حرف حاکمان خودکامه و سرکوب وحشیانه است. اختلاف وضعیت در این کشورها یک واقعیت است، اما واقعیت دیگر این است که در تمامی این کشورها غیبت یک آلترناتیو کارگری سوسیالیستی بیش از پیش چشم انداز انقلاب های نیمه کاره آن ها را تیره کرده است. غیبت این آلترناتیو و این که بالاخره همان توده هایی که به میدان آمده اند هنوز به این واقعیت نظر ندارند که مهم رئوس قدرت ها نیستند که باید بروند که ارکان نظم موجود و به ویژه نظم اقتصادی ست که باید زیر و رو شود از جمله ضعف های عمده ایست که این جنبش ها در آن گرفتارند. نیروها و قدرت های امپریالیستی نیز که به خوبی از این غیبت آگاهند با استفاده از تمام توان خود و به ویژه قدرت عظیم رسانه ای که دارند نه فقط در کشورهای مذکور که در سراسر جهان سعی می کنند تا به افکار عمومی شکل و جهت مطلوب خود را بدهند. با اینوجود نباید این نکته را از نظر دور داشت که ورود توده های وسیع مردم به عرصه مبارزه سیاسی، توده های مردمی که سالیان دراز در رکود سیاسی به سر برده اند، دستاورد بزرگی برای آن ها محسوب می شود. چرا که توده ها در جریان عمل و حرکت سیاسی‏ست که آگاه و متشکل می شوند.

برای این که تمام عقب ماندگی های نه فقط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، بلکه فرهنگی بتوانند جبران شوند و توده های مردم تونس، مصر، لیبی، سوریه، یمن و بحرین بتوانند به نان و آزادی برسند، راهی به جز نشانه رفتن قلب مسئله – نظام سرمایه داری – نیست. نظام سرمایه داری جهانی و ارتش حامیان و کارگزاران آن ادعا می کنند که نظمی بهتر از نظم سرمایه داری وجود ندارد و سیستم اقتصادی و سیاسی کاپیتالیستی بهترین نظمی ست که تاکنون بشریت به خود دیده است. به رغم این ادعا وضعیت کشورهای عرب شمال آفریقا و خاورمیانه که حلقه های ضعیف این نظم اند و کشورهایی مانند یونان، اسپانیا و پرتغال که بخش دیگری از این نظم اند خلاف این واقعیت را نشان می دهد. آلترناتیو نظام سرمایه داری جهانی و جهانی شده همچنان نظام برتر و عالی تر سوسیالیستی ست.

متن کامل نشریه در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.