طرح “آشتی ملی”، اهداف و واکنش ها نسبت به آن

  روز ۱۹ بهمن محمد خاتمی رئیس جمهور پیشین ایران در دیدار با “جمعی از ایثارگران، جانبازان و آزادگان” از ضرورت “آشتی ملی” در میان نیروهای درون نظام سخن گفت. او در این دیدار ضمن اشاره به تهدیدهای دونالد ترامپ رئیش جمهور آمریکا علیه جمهوری اسلامی گفت: “معتقدم آلان بهترین موقعیتی است که می توان فضای آشتی ملی را در کشور حکم فرما کرد”.
پیشنهاد خاتمی از همان ساعت های اولیه انتشار بیرونی آن، واکنش های متفاوت و بعضا متضادی را در درون نیروهای هیئت حاکمه ایران برانگیخت. تاج زاده معاون سیاسی وزارت کشور دوران خاتمی و از نیروهای شاخص “اصلاح طلبان” اولین کسی بود که با ذوق زدگی به حمایت از این پیشنهاد برخاست. او طی مصاحبه ای با خبرگزاری ایلنا، ضمن توضیحات بیشتری در مورد پیشنهاد خاتمی گفت: “آشتی ملی، یعنی احیای همان شعار همه با هم ابتدای انقلاب و زنده کردن شعار ایران برای ایرانیان عصر اصلاحات”. در جبهه مخالف، صادق لاریجانی رئیس قوه قضایه، یک روز بعد در پاسخ به سئوال ایلنا ضمن رد پیشنهاد خاتمی گفت: “آشتی ملی زمانی معنا دارد که در اصول اساسی اختلاف داشته باشیم، که نداریم”. حسن روحانی نیز در سخنرانی ۲۲ بهمن، ضمن اشاره تلویحی به مسئله آشتی ملی گفت: “همه در پیروی از رهبر معظم انقلاب در پی اجماع و آشتی و انسجام ملی هستیم”. شمخانی دبیر شورای امنیت ملی ایران، مراسم ۲۲ بهمن را “نماد آشتی ملی” دانست و علی مطهری نایب رئیس مجلس اسلامی نیز اعلام کرد: “آشتی ملی برای همه دوره‌ها ضروری است ولی برای این دوران ضروری‌تر است”.
در حالی که موضوع “آشتی ملی” و واکنش های متفاوت نسبت به آن همچنان در جامعه داغ بود، خامنه ای اما، با اتخاذ یک موضع قاطع در مخالفت با این پیشنهاد، آب پاکی را روی دست همه ریخت.
خامنه ای روز چهارشنبه ۲۷ بهمن در جمع گروهی از مردم آذربایجان شرقی ضمن بی معنی دانستن تعبیر آشتی ملی گفت “مگر مردم با هم قهر هستند که بخواهند آشتی کنند؟ قهری وجود ندارد، البته مردم ما با کسانی که در سال ۸۸ به روز عاشورای حسینی اهانت کردند و با قساوت و لودگی و بی‌حیایی، جوان بسیجی را در خیابان لخت کردند و کتک زدند، قهر هستند و با آنها آشتی هم نمی‌کنند”. در واقع موضع خامنه ای بیان همان نظر قاضی القضات منصوب او بود که پیش از همه در مخالفت با پیشنهاد “آشتی ملی” واکنش نشان داده بود.
با توجه به واکنش های متضادی که مختصرا به آن اشاره شد، حال ببینیم خاتمی و بقیه اصلاح طلبان حکومتی چه برداشتی از طرح “آشتی ملی” دارند؟ آنان با چه ایده ای به طرح این موضوع روی آورده اند و چه اهدافی را در پیش رو دارند؟ مخالفت قاطع خامنه ای برای چیست و رهبر مطلق العنان جمهوری اسلامی چه رویایی را در سر دارد؟
واقعیت این است که طرح “آشتی ملی” از طرف خاتمی و دیگران، نه این روزها، بلکه از همان زمان بازداشت و در حصر قرار گرفتن میر حسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی به شکل های مختلف تا به امروز مطرح شده است. اینبار اما، با تاکیدی بیشتر و از منظری کاملا آشکار توسط خاتمی مطرح و به سرعت به گفتمان روز “اصلاح طلبان” تبدیل شد. با توجه به جملاتی که در بالا از مواضع “اصلاح طلبان” نقل شد، از هر منظری که به موضع آنان نسبت به مسئله “آشتی ملی” نگاه کنیم کاملا آشکار است که برداشت آنان از “آشتی ملی” اساسا طرحی برای آزادی تمامی زندانیان سیاسی، ایجاد فضای مناسب و غیر امنیتی برای زنان، جوانان و دیگر اقشار جامعه یا طرحی برای آزادی تشکل های کارگری و دمکراتیک نیست. طرح “آشتی ملی” خاتمی هرگز گامی در مسیر مسدود کردن راه کارهای امنیتی جمهوری اسلامی برای توده مردم، احقاق حق آزادی بیان و آزادی اجتماعات برای منتقدین و سرکوب شدگان جامعه نیست. مهمتر اینکه از نگاه آنان در بیان طرح “آشتی ملی” هیچ جایی هم جهت ایجاد فضای لازم و مناسب برای فعالیت تمامی احزاب و نیروهای سیاسی جامعه در فردای تحقق هر چند محال این “آشتی ملی” مورد نظر آنان وجود ندارد. آشتی مورد نظر خاتمی که با پسوند ملی هم آمیخته شده است در واقع همان آشتی میان خامنه ای با “اصلاح طلبان” و به طریق اولی آشتی میان رهبر جمهوری اسلامی با میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و کروبی است. پر واضح است که هدف آنان نیز از طرح “آشتی ملی” صرفا کوششی است برای سهم خواهی بیشتر در قدرت و در خواست ملتمسانه از خامنه ای برای هموار کردن راه پذیرش بیشتر آنان در درون هیئت حاکمه ایران. موضع خاتمی و بقیه “اصلاح طلبان” اگر در دوره های پیشین لااقل تا حدودی با همان شعارهای به ظاهر اصلاح طلبانه مزین بود اکنون اما، چند صباحی ست که با شیوه های دریوزگی از کانون قدرت در آمیخته است. طی سال های اخیر، خاتمی و مجموعه نیروهای عقبه او آنچنان از شعارهای به ظاهر اصلاح طلبانه پیشین شان عقب نشینی کرده اند که اکنون حتا در ظاهر هم فرق چندان مشخصی میان آنان و بخش وسیعی از اصولگرایان دیده نمی شود. در شرایط موجود آنان در بسیاری جهات با اصولگرایان درآمیخته اند. این وضعیت البته با مرگ رفسنجانی برایشان عینیت بیشتری یافته و چه بسا خود را نسبت به گذشته در شرایط ضعیف تر و بدتری هم احساس می کنند.
از این نظر، طرح “آشتی ملی” خاتمی و تاکید همیشگی او در وفاداری به نظام و رهبری و نیز تقاضای او از مردم برای “حضور در راهپیمایی ۲۲ بهمن” همه و همه تلاشی است برای نزدیک شدن “اصلاح طلبان” حکومتی به خامنه ای جهت تسهیل بیشتر حضور آنان در مجموعه هیئت حاکمه ایران. در واقع “اصلاح طلبان” حکومتی هم اینک تداوم حضور و بقاء حداقلی خود در حاکمیت را، نه در تکرار شعارهای به ظاهر اصلاح طلبانه، بلکه در مجیز گویی از خامنه ای و نزدیک شدن به او ارزیابی می کنند. بیهوده نیست که مصطفی کواکبیان از چهره های با نفوذ “اصلاح طلبان” در مجلس ارتجاع اسلامی ابتدا ۲۸ بهمن در توئیت شخصی و دو روز بعد در نطق پیش از دستور خود در مجلس اعلام کرد: “من از رهبری تقاضا دارم که به دفتر خود دستور دهند که زمینه ارتباط هرچه بیشتر با اصلاح طلبان فراهم شود”.
پوشیده نیست که اقدامات این چنینی “اصلاح طلبان”، چند صباحی است که به موضع راهبردی آنان در مواجهه با خامنه ای تبدیل شده است. پیشنهاد “آشتی ملی” خاتمی نیز صرفا در چهارچوب همین استراتژی قابل فهم است. این استراتژی “اصلاح طلبان” هر چقدر هم به دیوار بسته خامنه ای برخود کند، باز هم آنان هیچ راهی بجز دریوزگی بیشتر از خامنه ای جهت خزیدن به کانون قدرت برای خود متصور نمی بینند. موضوعی که خامنه ای هم به خوبی بر آن اشراف دارد و مواضع خود در برخورد به خاتمی و دیگران را نیز بر اساس آن تنظیم می کند. لذا، تا جاییکه به خامنه ای مربوط می شود او طی سال های اخیر با مانور دادن روی همین پاشنه آشیل “اصلاح طلبان” آنان را به خوبی مدیریت کرده و موقعیت خود را نیز در هرم قدرت بیش از پیش تثبیت کرده است.
با وجود این، خامنه ای بیش از هر کسی به نقش خاتمی و “اصلاح طلبان” حکومتی درحفظ و تحکیم جمهوری اسلامی ودر کشاندن توده های مردم و به ویژه بخش های وسیع خرده بورژوازی مرفه شهری به پای صندوق های رای واقف است. خامنه ای حتا به تاثیر اعلام وفاداری و همبستگی مداوم آنان به نظام و رهبری جهت مشروعیت بخشیدن به جمهوری اسلامی در عرصه داخلی و بین المللی نیز به خوبی آگاه است. از این رو، سیاست خامنه ای هرگز در طرد “اصلاح طلبان” از قدرت به طور کامل نبوده و نخواهد بود. سیاست راهبردی خامنه ای استفاده مدیریت شده از توان مادی و معنوی آنان در محدوده هایی از قدرت است که خود تشخیص می دهد. این سیاست راهبردی خامنه ای بعد از قیام دانشجویی ۷۸ در دوران ریاست جمهوری خاتمی به تدریج شروع شد و تا به امروز هم ادامه داشته است. زمانی که خامنه ای در روز های اوج قیام دانشجویی تیر ماه ۷۸ دانشگاه های تهران بر صفحه تلویزیون جمهوری اسلامی ظاهر شد و با چشمان گریان اعلام کرد، اگر عکس من را هم پاره کردند، اشکالی ندارد و معترض دانشجویان نشوید، او هنوز خامنه ای امروز نبود. در آن زمان، او حتا تصورش را هم نمی کرد که روزی روزگاری فرا رسد که به چنین اقتداری از قدرت و ثروت دست یابد. اگرچه او از همان سال ها برای رسیدن به این هدف برنامه ریزی کرد و سال از پی سال با سازماندهی ارگان های موازی امنیتی و قدرت دادن بی حد و حصر به نهادهای انتصابی تحت امرش همانند شورای نگهبان، دستگاه قضایی و سپاه پاسداران برای رسیدن به این هدف خیز برداشت.
امروز خامنه ای ازقدرت بیشتری برخوردار است و رهبری مطلق العنان، دیکتاتوری لجام گسیخته و سلطه بی حد و حصر خود را بر کلیت جامعه و همه نیروهای “اصلاح طلب” گسترانده است. او هم اکنون همانند شعبده بازی کار کشته می داند در کجا و در چه محدوده ای باید از وجود نیروهای “اصلاح طلب” به نفع خود و بقاء حکومت اسلامی سود ببرد. او توانسته است “اصلاح طلبان” را همواره در مسیر روزنه های رسیدن به قدرت امیدوار نگه دارد، بی آنکه آنان را کاملا از قدرت طرد کند. خامنه ای با توجه به تثبیت قدرت بلا منازع خود در حاکمیت، وضعیت متزلزل “اصلاح طلبان” و نیز با توجه به تحلیلی که خود از شرایط بحرانی حاکم بر منطقه دارد، طرح “آشتی ملی” خاتمی را به هیچ گرفت و آشکارا از موضع قدرت بر آنان نهیب زد: مگر مردم با هم قهر هستند که بخواهند آشتی کنند؟ قهری وجود ندارد”. او به این هم بسنده نکرد و در همان حال برای خاتمی، موسوی، کروبی و زهرا رهنورد شاخ و شانه کشید و همچنان بر “تداوم قهر” و “عدم آشتی” با آنان تاکید ورزید. علاوه بر این، برخورد خامنه ای به روحانی و کابینه اش نیز کاملا نشان می دهد که او از همین مقدار سهمی هم که آنان در قدرت دارند راضی نیست و مدام در تلاش است تا پیشروی و ورود بیشتر آنان به درون ارگان های اجرایی را سد کند.
در واقع، موقعیتی را که خامنه ای در راس هیئت حاکمه ایران بدست آورده است، حاصل بیش از دو دهه اقدامات امنیتی و سرکوبگرانه او در حذف تدریجی همه منتقدین طراز اول خود در درون حاکمیت بوده است. اکنون که خامنه ای به این جایگاه مطلوب خود در دورن هیئت حاکمه رسیده است، دیگر نیازی نمی بیند تا بار دیگر و با دست خود نیروهای “اصلاح طلب” را بیش از آنی که خود تشخیص می دهد تقویت کند. خامنه ای بدون پذیرش “آشتی ملی” هم، همه “اصلاح طلبان” حکومتی را به تبعیت بی چون و چرا از خود و قوام بخشیدن به استمرار نظام اسلامی وا داشته است. برای درک این موضوع و تاثیر نقش “اصلاح طلبان” حکومتی در بقاء و استمرار جمهوری اسلامی که در واقع تداوم بخشیدن به نکبت و بدبختی توده های مردم ایران است، هیچ نیازی به دانش سیاسی نیست. هر کسی که ریگی در کفش ندارد و یا منافع اش با بقاء جمهوری اسلامی گره نخورده باشد، می داند که جمهوری اسلامی از خیرِ سر همین نیروهای “اصلاح طلب” است که تاکنون دوام آورده است. نیروهایی که هر ۴ سال یک بار با توهم “اصلاحات”، بخش هائی از توده های مردم را به پای صندوق رأی می کشانند که به سرکوب‏گران خود، رأی دهند.
مضافا اینکه موضوعاتی از قبیل شرایط بحرانی منطقه، روی کار آمدن دونالد ترامپ و هم چنین اوضاع نابسامان داخلی خصوصا در این برهه زمانی، خامنه ای و نهادهای تحت امرش را بر آن داشته تا برای فائق آمدن بر وضعیت موجود بیش از هر زمان دیگری به یک دستی نهادهای حکومتی توجه کنند. به زعم خامنه ای راه حل مقابله با تهدیدهای رئیس جمهور آمریکا، فائق شدن بر بحران داخلی و اوضاع نابسامان منطقه ای، نه فراهم کردن زمینه های ورود بیشتر “اصلاح طلبان” به درون حاکمیت، بلکه ایجاد حکومتی یک دست با قدرتی منسجم و تفوق بالای نظامی است.، بنابر این، با توجه به همه واقعیات موجود مخالفت قاطع خامنه ای با پیشنهاد “آشتی ملی” خاتمی لااقل در این برهه زمانی امری بسیار روشن و قابل پیش بینی بود.

متن کامل نشریه کار شماره ۷۳۶ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.