فیدل کاسترو، چهره ماندگار تاریخ

روز ۲۵ نوامبر (۵ آذر) خبرگزاری‌های جهان، خبر درگذشت فیدل کاسترو، رهبر انقلاب کوبا را انتشار دادند. فیدل در رهبری انقلابی قرار داشت که پس از انقلاب سوسیالیستی روسیه و انقلاب چین تأثیر بزرگی در سراسر جهان و در صفوف انقلابیون و کمونیست‌های کشورهای مختلف برجای نهاد.
پیروزی انقلاب کوبا در ۱۹۵۹، موج نوینی از اعتلای جنبش‌های انقلابی و روی‌آوری به عمل انقلابی در مبارزه علیه سرمایه‌داری و امپریالیسم و برای برپایی انقلاب سوسیالیستی در پی داشت. چهره‌های شاخص این انقلاب، فیدل کاسترو و چه گوارا به سمبل‌های محبوب مبارزه تبدیل شدند. در بسیاری از کشورهای جهان به‌ویژه در آمریکای لاتین، جنبش‌های انقلابی جدیدی با الهام از راه و روش انقلاب کوبا شکل گرفتند. اما این جنبش‌ها به قاره آمریکا محدود نشد، بلکه در قاره‌های دیگر جهان نیز پدید آمدند.
دامنه تأثیر انقلاب کوبا، به ایران نیز رسید. مطالعه تجربه کوبا به یکی از مباحث محافل و گروه‌های مارکسیست آن دوران تبدیل شد که در جستجوی راهی برای غلبه بر بی‌عملی و روی‌آوری به مبارزه‌ای فعال بودند. از دل این مباحث و مطالعه تجربه انقلاب کوبا و دیگر جنبش‌های مسلحانه آمریکای لاتین بود که عملیات مسلحانه در سیاهکل شکل گرفت و سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران متولد شد.
این‌که پس از گذشت نزدیک به شش دهه از پیروزی انقلاب کوبا، در شرایطی که اوضاع جهان به‌کلی متفاوت از آن ایام است و فیدل نیز دیگر یک مقام دولتی کوبا نبود، خبر درگذشت وی انعکاس بین‌المللی می‌یابد، بازتابی است از نقشی که انقلاب کوبا و رهبر آن فیدل کاسترو در مرحله معینی از تحولات جهانی ایفا نمودند و مقاومتی است که خود کوبا و رهبر آن در برابر امپریالیسم تجاوزگر و بی‌رحم آمریکا از خود نشان دادند.
فیدل کاسترو مبارزه خود را علیه امپریالیسم و رژیم‌های دست‌نشانده آن در کوبا از دورانی که دانشجوی دانشکده حقوق در هاوانا بود آغاز نمود. این دوره‌ای است که جامعه کوبا با بحران‌ سیاسی روبه‌روست ، نارضایتی از وضع موجود گسترده است و جنبش دانشجویی یکی از جنبش‌های فعال و رادیکال کوبا بود.
فیدل درنتیجه فعالیت‌های خستگی‌ناپذیر و توانایی‌های منحصربه‌فرد در سخنرانی‌های تجمعات اعتراضی دانشجویان به‌زودی از محبوبیت فراوانی در میان دانشجویان برخوردار شد و در رأس جنبش دانشجویی قرار گرفت. گرچه در این دوره با نظرات سوسیالیستی کارل مارکس آشنایی پیداکرده بود، اما هنوز یک دمکرات انقلابی ضد دیکتاتوری و ضد امپریالیست عضو حزب خلق کوبا بود که از خوزه مارتی الهام می‌گرفت. از همین روست که مبارزات او محدود به کوبا نبود، برای شرکت در مبارزات مسلحانه علیه رژیم دست‌نشانده دومینیکن داوطلب شد و در مبارزات مردم کلمبیا نیز مشارکت نمود.
آشنایی بیشتر وی با نظرات مارکس، انگلس و لنین، بر جهت‌گیری فعالیت‌های او تأثیر گذاشت و با ایجاد یک سازمان مخفی در ۱۹۵۲، آغاز به فعالیت در نواحی فقیرنشین نمود. در طول یک سال صدها تن را در همین سازمان مخفی عضوگیری کرد که اغلب آن‌ها از میان توده‌های کارگر و زحمتکش نواحی فقیرنشین بودند. فیدل با این سازمان‌دهی، در تدارک برپایی مبارزه مسلحانه برآمد. حمله مسلحانه به پادگان مونکادا را در ۲۶ ژوئیه ۱۹۵۳، سازمان‌دهی کرد تا با خلع سلاح پادگان و مسلح کردن توده‌ها، قیام مسلحانه را شعله‌ور سازد. این حمله به پادگان مونکادا که ۱۶۵ تن در آن مشارکت داشتند، به علت ناهماهنگی عملیات با شکست روبه‌رو شد. اکثر انقلابیون کشته و زخمی و تعدادی نیز دستگیر شدند. در جریان محاکمه بر سر این مسئله، فیدل از اقدام خود ویارانش دفاع کرد. دادگاه وی را به ۱۵ سال حبس و رائول کاسترو را به ۱۳ سال محکوم کرد.
آیا شرایط عینی برای روی‌آوری توده‌ها به قیام مسلحانه آماده بود که فیدل و یاران وی در تدارک این قیام برآمدند؟
اعتراضات گسترده توده‌ای، بی‌ثباتی سیاسی در درون هیئت حاکمه، شکاف عمیق فقر و ثروت، واقعیت‌های جامعه کوبا در آن دوران بود. درحالی‌که انحصارات آمریکایی و شرکای داخلی آن‌ها، سودهای کلانی از استثمار کارگران و چپاول و غارت منابع کوبا به جیب می‌زدند و این کشور به مرکز عیاشی ثروتمندان تبدیل‌شده بود، متجاوز از ۹۰ درصد مردم این کشور از مسکن، برق، آب تصفیه‌شده بی‌بهره بودند و حتی غذای کافی برای سیر کردن شکم خود نداشتند. بااین‌وجود سطح آگاهی طبقاتی کارگران که سوابق طولانی در فعالیت‌های اتحادیه‌ای و سوسیالیستی داشتند بالابود. گروهی‌ از این کارگران عضو حزب سوسیالیستی خلق بودند که حزبی ریویزیونیست – رفرمیست از نمونه حزب توده ایران بود که مشغول زد و بند با طبقه حاکم بود. بنابراین حزبی نبود که طبقه کارگر را برای برپایی قیام و انقلاب سازمان‌دهی کند. گرچه موقعیت انقلابی هنوز پدید نیامده بود، اما اعتلای جنبش و نارضایتی توده‌ای از وضع موجود در آن حد بود که در طول یک سال حدود هزار تن در تشکیلات زیرزمینی جنبش تحت رهبری کاسترو سازمان‌دهی شوند.
پس از حمله به پادگان مونکادا، فیدل کاسترو و یاران او در زندان، بر تشکیلات خود نام جنبش ۲۶ ژوئیه، گذاشتند. زندان فرصت دیگری بود که رهبران جنبش ۲۶ ژوئیه با آثار و عقاید بنیان‌گذاران سوسیالیسم عمیق‌تر آشنا شوند. اما دوره زندان چندان به طول نینجامید و زیر فشار افکار عمومی، رژیم دیکتاتوری ناگزیر به عفو عمومی زندانیان سیاسی شد. فیدل و رائول پس از آزادی، به همراه گروهی از اعضای تشکیلات جنبش ۲۶ ژوئیه عازم مکزیک شدند تا با تجدید سازمان‌دهی، مبارزه مسلحانه را از سر بگیرند.
در ۲۵ نوامبر سال ۱۹۵۶ یک گروه ۸۱ نفره از انقلابیون جنبش ۲۶ ژوئیه که در رأس آن‌ها فیدل کاسترو، ارنستو چه‌گوارا، رائول کاسترو و کامیلوسین فوگوس قرار داشتند عازم کوبا شدند. آن‌ها در ۲ دسامبر به‌محض ورود به سواحل کوبا موردحمله نیروهای هوایی باتیستا قرار گرفتند . تنها ۱۲ تن از این گروه جان بدر بردند که مبارزه مسلحانه را در کوه‌های سیه‌رامائسترا آغاز کردند. مبارزه‌ای که دو سال در کوه‌ها و شهرها ادامه یافت، تا سرانجام به سرنگونی رژیم باتیستا و پیروزی انقلاب کوبا انجامید.
اما این انقلاب در کشوری که شیوه تولید سرمایه‌داری بر آن حاکم بود، چه وظائفی در دستور کار داشت و اساساً مضمون آن چه بود؟ گرچه در رأس جنبش ۲۶ ژوئیه که انقلاب را رهبری کرد، شخصیت‌هایی با افکار و عقاید سوسیالیستی قرار داشتند، اما یک حزب کمونیست در رأس آن قرار نداشت و به روال اشکال پیشین مبارزات کارگری به پیروزی نرسیده بود. حتی فیدل کاسترو که رهبر شناخته‌شده جنبش بود، به دلایل تاکتیکی، از ابراز سوسیالیستی بودن انقلاب خودداری می‌کرد و همین مسئله نیز امپریالیسم آمریکا را در برخورد اولیه با آن دچار تردید کرده بود. در واقعیت، اما انقلاب کوبا، انقلابی با مضمون سوسیالیستی بود که به شکلی ویژه در جزیره کوچکی با ۶ میلیون جمعیت در حیاط‌ خلوت امپریالیسم آمریکا شکل‌گرفته بود و می‌بایستی به‌زودی ماهیت خود را برملا کند. دقیقاً از فردای ورود رهبران انقلاب به هاوانا، از ۲ ژانویه، روند اقدامات رادیکال که عموماً در خدمت بهبود شرایط معیشتی توده‌های کارگر و زحمتکش بود آغاز گردید. افزایش دستمزد کارگران و توده‌های زحمتکش، کاهش حقوق‌های بالا، کاهش اجاره مسکن و آغاز تولید انبوه مسکن برای واگذاری به افراد کم‌درآمد. ملی کردن بهداشت و درمان و گسترش امکانات بهداشتی و درمانی، ایجاد امکانات برای سالمندان و کودکان ،افزایش امکانات آموزشی و بالاخره نخستین رفرم ارضی برای محدود ساختن مالکیت بر زمین و ممنوعیت تملک بر زمین توسط خارجی‌ها ، اولین و فوری‌ترین اقدامات بودند.
با افزایش اقدامات رادیکال و رشد ابتکار عمل توده‌ای، در مدتی کوتاه، مقامات وابسته به بورژوازی لیبرال که هنوز در رأس برخی نهادهای دولتی قرار داشتند، یا برکنار شدند یا خود آن‌ها در اعتراض به قرار گرفتن انقلابیون کمونیست در رأس مؤسسات عمومی و دولتی، استعفا کردند. تدریجاً دولت بورژوائی به‌کلی برچیده شد. ابتکار عمل در دست کمیته‌های انقلاب و شوراهای محلی و میلیشای خلقی قرار گرفت. این اقدامات در همین حد نیز برای امپریالیسم آمریکا قابل‌تحمل نبود. یورش همه‌جانبه اقتصادی، سیاسی و نظامی برای خفه کردن انقلاب کوبا به مرحله اجرا درآمد. سهمیه شکر صادراتی کوبا به آمریکا، قطع شد تا ازنظر اقتصادی ضربه کاری به انقلاب وارد آورند. شرکت‌های آمریکایی پالایشگاه‌های نفت را تعطیل کردند. محاصره اقتصادی آغاز گردید. اما این اقدامات نتوانست کمترین خللی در اراده توده‌های انقلابی کوبا و فیدل کاسترو وارد آورد. بالعکس در طی چند مرحله، کلیه صنایع و مؤسسات صنعتی، کشاورزی، مالی و خدماتی وابسته به انحصارات آمریکایی ملی اعلام شدند و به مالکیت عمومی درآمدند. امپریالیسم آمریکا حمله نظامی خلیج خوک‌های را با سازمان‌دهی ضد انقلابیون فراری کوبایی به مرحله اجرا درآورد. اما توده‌های انقلابی مردم در کمتر از ۴ روز این حمله نظامی را درهم شکستند. عملیات ایذائی مسلحانه، بمب‌گذاری در کشتی‌های عازم کوبا و ده‌ها اقدام تروریستی مسلحانه دیگر، علیه انقلاب کوبا انجام گرفت. سازمان جاسوسی امپریالیسم آمریکا که با شکست‌های پی‌درپی مواجه شده بود، صدها توطئه را برای قتل فیدل کاسترو سازمان‌دهی کرد. اما فیدل از تمام این توطئه‌ها جان سالم بدر برد.
پس از حمله نظامی خلیج خوک‌ها در ۱۹۶۱ کاسترو آشکارا بر خصلت سوسیالیستی انقلاب کوبا تأکید کرد و گفت امپریالیست‌ها هرگز ما را نخواهند بخشید، به‌این‌علت که بغل گوش آن‌ها یک انقلاب سوسیالیستی برپا کرده‌ایم.
روند دگرگونی‌های سوسیالیستی کوبا که اکنون از حمایت اتحاد جماهیر شوروی نیز برخوردار شده بود، تسریع شد.
تا این مقطع دستگاه دولتی جدیدی جای دستگاه دولتی پیش را گرفت. تمام مؤسسات تولیدی و خدماتی که ملی اعلام‌شده بودند، تحت کنترل کارگران و تشکل‌های توده‌ای آن‌ها قرار گرفتند و تولید بر طبق برنامه سازمان‌دهی شد. اقدامات اقتصادی در کوبا ازآن‌رو سریعاً می‌توانست پیشرفت کند که کوبا نه با بقایای فئودالیسم در عرصه اقتصادی مواجه بود و نه خرده‌بورژوازی شهر و روستا، نقش مهمی در اقتصادی داشتند. دورانی از شکوفایی زندگی توده‌های مردم کوبا آغازشده بود.
در همان حال که حقوق دمکراتیک مردم کوبا، برابری حقوق اجتماعی و سیاسی زن و مرد، جدایی کامل دین از دولت، برافتادن هرگونه نابرابری نژادی و قومی و ده‌ها مورد دیگر به شکلی رادیکال به مرحله عمل درآمد، کوبا در طی چند سال به کشور نمونه‌ای ازلحاظ رفاه عمومی نسبی، آموزش رایگان، برخورداری همگان از امکانات بهداشتی و درمانی، برخورداری مردم از مسکن تبدیل شد.
اما توأم با این دست‌آوردها، سوسیالیسمی که در کوبا بنا می‌شد از ضعف‌ها و انحرافات مختص آن دوران برکنار نبود. گرچه فیدل کاسترو و چه‌گوارا هر دو به درجات مختلف از انحرافاتی که اردوگاه سوسیالیستی شوروی درگیر آن بود، آگاهی داشتند و تلاش می‌کردند با آن‌ها مرزبندی کنند و فاصله بگیرند، اما جبر شرایط انقلاب کوبا در جزیره‌ای از جهات مختلف در محاصره امپریالیسم، سرانجام راهی برای آن باقی نگذاشت که وارد مدار و الگوی سوسیالیسم روسیه شود. از اینجاست که می‌بینیم حزب کمونیستی که در مقطعی از انقلاب کوبا شکل گرفت، جای پرولتاریا را در عرصه سیاسی و اقتصادی می‌گیرد. حکومت حزبی جای حکومت مستقیم پرولتاریا را می‌گیرد، بوروکراتیسم رشد می‌کند و ساختمان سوسیالیسم نیز بر همین منوال با تصمیمات و برنامه‌ریزی‌های حزبی و تحت کنترل و ابتکار آن انجام می‌گیرد. گرچه ابتکارات توده‌ای و سازمان‌های توده‌ای کارگری تا مقطعی بیش از آن چیزی بود که حتی در اتحاد شوروی آن سال‌ها وجود داشت. بر طبق همان الگو آزادی‌های سیاسی با سیستم تک‌حزبی بیش‌ازپیش محدود شد. این واقعیتی است که توطئه‌ها و دشمنی‌ بی‌انتهای امپریالیسم آمریکا یک عامل مهم در برچیدن برخی آزادی‌ها در کوبا بود. اما اگر تا مرحله‌ای این محدودیت آزادی‌ها توجیه داشت، پس از ثبات انقلاب دیگر توجیهی نداشت و نتیجه درک معینی بود که در اردوگاه تحت رهبری شوروی حاکم بود.
در عرصه اقتصادی نیز کوبا نتوانست تبدیل به کشور صنعتی پیشرفته و رهاشده از اقتصاد تک‌محصولی شود. ورود کوبا به پیمان کومکن، به‌رغم کمک‌های اتحاد شوروی و حتی خرید شکر به بهایی گران‌تر از نرخ بازار، این اقتصاد تک‌محصولی را تقویت کرد. نیاز به محصولات صنعتی بر طبق تقسیم‌کار در بازار این پیمان، از کشورهای دیگر عضو تأمین می‌شد. بدیهی بود که اگر روزی این مناسبات از هم بگسلد، تمام اقتصاد کوبا و دست‌آوردهای سوسیالیستی آن فرو خواهد پاشید. در عمل نیز فروپاشی شوروی همین نتیجه فاجعه‌بار را برای انقلاب کوبا داشت. کشوری که در سال ۱۹۸۹، ۸۵ درصد از حجم کل بازرگانی آن با اتحاد شوروی بود و درآمد حاصل از این تجارت نیمی از درآمد ملی کشور کوبا را تشکیل می‌داد، به‌تمام‌معنا فلج شد.
کاسترو در پانزدهمین کنگره حزب کمونیست کوبا تصویر تیره‌وتاری از شرایط اقتصادی کوبا پس از فروپاشی شوروی ارائه داد. تا جایی که گفت، واردات موردنیاز فوری در فاصله ۹۳ – ۱۹۸۹ به یک‌چهارم حجم خود کاهش یافت. در سال ۱۹۹۲ صدها هزار کارگر مؤسسات صنعتی و کشاورزی درنتیجه نبود مواد خام و واسطه‌ای، بیکار و کارخانه‌ها تعطیل شدند. کسری بودجه ابعاد بی‌سابقه‌ای به خود گرفت و پول رایج به‌شدت سقوط کرد. در پی این وخامت اوضاع اقتصادی است که نارضایتی و اعتراض توده‌ای نیز بالا می‌گیرد.
گرچه فیدل کاسترو به‌رغم اصرار پاره‌ای از سران کشورها، حاضر نشد با پذیرش سیاست اقتصادی نئولیبرال پرچم تسلیم را بالا ببرد، اما سیاست “دوران خاصی” هم که به مرحله اجرا درآمد، چیزی جز روند احیاء سرمایه‌داری نبود. سرمایه‌گذاری خارجی تحت ضوابطی مجاز اعلام شد. دلار آمریکا به‌عنوان یک ارز قانونی امکان گردش در اقتصاد را پیدا کرد. نزدیک به نیمی از مزارع کشت نیشکر به تعاونی‌های کوچک واگذار شد و بالاخره گسترش توریسم و درآمد حاصل از آن اساس درآمد دولت قرار گرفت که بار دیگر کوبا را به نیم‌قرن پیش بازگرداند. البته اوضاع اقتصادی کمی بهتر شد، اما این بهبود مدیون رشد مناسبات سرمایه‌داری بود. این روندی است که همچنان ادامه دارد. بنابراین با فروپاشی شوروی، آنچه نیز در کوبا به نام سوسیالیسم وجود داشت، فروپاشید.
به‌موازات همین بازگشت سرمایه‌داری، سیاست خارجی کوبا نیز تغییر کرد. یکی از خصائل برجسته انقلاب کوبا و رهبران انقلاب کوبا، فیدل کاسترو و چه‌گوارا، از همان آغاز، پایبندی آن‌ها به انترناسیونالیسم و کمک و حمایت از جنبش‌های انقلابی بود. چه‌گوارا در همین راه در بولیوی به دست دشمنان بشریت به قتل رسید. فیدل کاسترو در رهبری انقلاب و دولت کوبا، کمک‌های بی‌دریغی به انقلابیون کمونیست کشورهای آمریکای لاتین کرد. اما این همبستگی بین‌المللی به آمریکای لاتین محدود نبود. کمک‌های تسلیحاتی، سیاسی و انسان دوستانه به جنبش‌های انقلابی دیگر، حتی اعزام نیروی نظامی برای یاری‌رساندن به مردم تعداد از کشورهای آفریقایی در مبارزه علیه امپریالیسم، استعمار و نژادپرستی از صفحات درخشان پایبندی انقلاب کوبا و رهبران آن به انترناسیونالیسم پرولتری بود که هرگز فراموش نخواهد شد.
گسیل واحدهای داوطلب پزشکی به همراه انواع و اقسام امکانات دارویی و بهداشتی برای نجات مردم کشورهای آفریقا و حتی آمریکای لاتین نمونه دیگری از تلاش برای انجام‌وظیفه‌ انترناسیونالیستی و همبستگی بود.
اما در مرحله‌ای دیگر، پس از فروپاشی شوروی و روند فروپاشی سوسیالیسم کوبایی، این انترناسیونالیسم نیز از میان رفت. کوبا وارد مناسباتی شد که دیگر سازگار با انقلاب نبود. کاسترویی که زمانی حاضر نبود در برخورد با ارتجاع مذهبی یک‌لحظه کوتاه بیاید و در رأس یک حزب و دولت آته‌ئیست قرار داشت، اکنون دست دوستی به‌سوی پاپ درازمی‌کند و تسهیلاتی برای پیروان و مبلغان وی قائل می‌شود. او همچنین از سران مرتجع جمهوری اسلامی که ده‌ها هزار کمونیست و آزادی‌خواه را کشتار کردند، گویا به خاطر مبارزه ضدامپریالیستی‌اش تجلیل کرد. البته شیوه برخورد کاسترو و دولت کوبا به جمهوری اسلامی صرفاً به دلیل عقب‌گرد انقلاب کوبا و بده و بستان‌های اقتصادی نبود، بلکه ناشی از یک دیدگاه انحرافی به مبارزه ضد امپریالیستی بود که بخشا از شرایط آمریکای لاتین و بخش دیگر آن از سیاست و دیدگاه ریویزیونیستی حاکم بر کشورهای اردوگاه منشأ می‌گرفت. بر اساس این تفکر که هم‌اکنون نیز در میان گروه‌های توده‌ای و شبه توده‌ای ایران وجود دارد، هر مرتجعی که به نحوی با آمریکا مخالف است، مترقی دانسته می‌شود که گویا باید با آن متحد شد و از آن حمایت نمود. بنابراین همان‌گونه که سازمان ما و دیگر جریانات انقلابی ایران سیاست کوبا را در قبال جمهوری اسلامی و دیدار با مقامات آن محکوم کردند، مردم ایران و انقلابیون کمونیست ایران حق‌دارند که هرگز آن را در کارنامه منفی دولت کوبا و فیدل کاسترو فراموش نکنند. اما این بدان معنا نیست که بر تمام کارنامه کاسترو و انقلاب کوبا خط بطلان کشیده شود. از دیدگاه ما کمونیست‌ها برخلاف افراد مذهبی به‌ویژه شیعیانی که به معصومیت و خطاناپذیری امامان و پیشوایان خود باور دارند، هیچ انسانی مصون از خطا و اشتباه نیست. لذا قضاوت در مورد هر فردی به‌ویژه وقتی‌که صحبت از شخصیت‌های بزرگ در میان است، باید بر اساس مجموع رفتار و کردار آن‌ها باشد. همان‌گونه که در سراسر این نوشته به آن اشاره شد، فیدل کاسترو تمام زندگی‌اش مبارزه برای تغییر جهان، مبارزه برای رهایی انسان‌ها از چنگال ستم و استثمار، مبارزه علیه سرمایه‌داری و امپریالیسم بود، بی‌تردید وی اشتباهات و خطاهای نظری و عملی متعددی نیز داشت. اما خدمات او بسیار افزون‌تر از خطاهای او بود. باید بر تمام تلاش‌های انقلابی و کمونیستی فیدل کاسترو ارج نهاد و یاد او را به‌عنوان یک انقلابی و کمونیست برجسته گرامی داشت.

متن کامل نشریه کار شماره ۷۳۰ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.