“مسئلۀ زن”

از: النور مارکس و ادوارد اولینگ

بخش پنجم (آخرین قسمت)

ترجمۀ زهره مهرجو

۲۷ نوامبر ۲۰۱۶

نکتۀ دیگر ما، پیش از آنکه به آخرین قسمت این مقاله برسیم، آن پیامد لازم سیستم امروزی مان – فحشا است. این پدیدۀ مضر، همانطور که قبلا متذکر شده ایم، در برخی از کشورهای اروپایی به رسمیت شناخته شده؛ و قانونی گشته است. تنها چیزی که در اینجا احتیاج به اضافه کردن به آن داریم؛ این امر پُرواضح است که حامیان اصلی آن افراد طبقه بالا می باشند. از طبقۀ اشراف، البته که انتظار نمی رود؛ ولی تکیه گاه اصلی این سیستم شنیع، کاپیتالیستِ آبرومند، ثروتمند و به ظاهر پرهیزکارترین است.

این امر تنها به دلیل انباشته شدن بیش از حد ثروت، و عادت به تجمٌل بعنوان پیامد آن نمی باشد. واقعیت مهم این است که در یک جامعۀ بنا شده بر سرمایه، که در نتیجه مرکز آن، طبقۀ مرفه سرمایه دار است؛ فحشا – یکی از بدترین پیامدهای چنین جامعه ای؛ عمدتاً توسط همان طبقه حمایت می شود. این نکته، بار دیگر بروشنی به اصول اخلاقی اشاره می کند که ما در شکل جدید اجتماعی؛ قویاً خواستار آن هستیم.

چیزی که می توان گفت مجلۀ پال مال* در موارد بخصوصی ما را با آن آشنا ساخته؛ در مورد فحشا بطور عمومی صدق می کند. برای خلاص شدن از پدیده فحشا، ما باید شرایط اجتماعی مولٌد آن را از میان برداریم. قرار ملاقات های نیمه شبانه، پناهگاه های پریشان حالان، تمام تلاش هایی که با خوش نیٌتی برای مبارزه با این مشکل خطرناک انجام می پذیرند؛ همانطوری که مبتکران آنها با نومیدی اعتراف می کنند؛ بی نتیجه اند. و همچنان بی نتیجه باقی خواهند ماند، تا زمانی که آن سیستم تولیدی باقی است که با بوجود آوردن انبوه جمعیت–کار اضافی؛ مردان و زنان مجرمی را می سازد که بطرز غم انگیزی به حال خود رها شده اند.

از شرٌ این سیستم تولید کاپیتالیستی خلاص شوید – سوسیالیست ها می گویند؛ و فحشا نیز از بین خواهد رفت.

این ما را به آخرین نکته هدایت می کند. چه چیزی است که ما سوسیالیست ها، خواهان آن هستیم؟ چیست که انتظارش را داریم؟ چه چیزی است که از آمدنش، به همان اندازه که از طلوع آفتاب فردا؛ مطمئنیم..؟ چه تحولات اجتماعی را معتقدیم که رسیدن شان نزدیک است؟ و چه تغییراتی در شرایط زنان را بعنوان پیامد این تحولات؛ پیش بینی می کنیم؟

بگذارید همۀ پیشگویی های دقیق در این زمینه را رد کنیم. او که با استدلال، بر اساس مشاهدۀ یک سری پدیده ها، رویداد اجتناب ناپذیری را که به سویش هدایت می شوند؛ می بیند، یک پیشگو نیست! یک فرد به همان اندازه ای که محق نیست دربارۀ امری مسلٌم شرط ببندد؛ نمی تواند در آن زمینه پیشگویی نیز بکند.

برای ما واضح به نظر می رسد که همچون انگلستان، جامعه آلمان که اساس اش را صاحبین مُلک آزاد تشکیل می دادند، بوسیلۀ سیستم فئودالی جایگزین شد؛ و سیستم فئودالی بوسیلۀ سیستم کاپیتالیستی.. از اینرو این آخری هم، مثل پیشینیانش ابدی نیست و بوسیلۀ سیستم سوسیالیستی جایگزین خواهد گشت. واضح بنظر می رسد که همانگونه که بردگی به رعیتی، و رعیتی به بردگی-مزدی امروزی بدل شد، این آخری هم به شرایطی گذر خواهد کرد که در آن تمام ابزار تولید نه به اربابِ برده، نه به اربابِ رعیت، و نه به اربابِ بردۀ مزدی – سرمایه دار؛ متعلق خواهد بود، بلکه به جامعه در کلیٌت آن.

ما با پذیرفتن ریسک برانگیختن آن خنده و تمسخر همیشگی، اعتراف می کنیم که به جزئیات کارکرد سوسیالیستی جامعه، به همان اندازه ای آماده ایم داخل شویم؛ که اولین سرمایه داران هنگامیکه سیستم کنونی را بنا نهادند؛ آمادگی داشتند. هیچ چیزی از آن سر و صدای مبتذلِ طالب جزئیات دقیق امور، تحت شرایط اجتماعی که ما معتقدیم جهان به سوی رسیدن به آن حرکت می کند؛ عامیانه تر، غیرعادلانه تر و نشاندهندۀ درک ناچیزتر نیست.

مفسٌر هیچ حقیقت بزرگ جدید، و هیچیک از پیروان او؛ نمی توانند به پی بردن به تمام آن حقیقت و پیامدهای نهایی اش امیدوار باشند. آیا آنهایی که کشف جاذبه بوسیلۀ نیوتن را رد کردند؛ چون او بوسیلۀ بکاربردن آن، نِپتون را پیدا نکرده بود؛ چنین امیدی داشتند؟ یا آنهایی.. که تئوری انتخاب طبیعی داروین را به این دلیل انکار نمودند که غریزه مشکلاتی را ارائه می داد ..؟

با این وجود، این دقیقاً همان کاریست که مخالفین سطح متوسط سوسیالیزم انجام می دهند؛ همیشه با یک آرامش احمقانه، و نادیده انگاشتن این واقعیت، که برای هر مشکل یا بدبختی که آنها تصور می کنند از اجتماعی کردن ابزار تولید بوجود خواهد آمد؛ یک درجه بدترش در جامعه رو به زوال امروزی، حقیقتاً موجود است.

چه چیزی است که ما از آمدن آن مطمئنیم؟ ما رشتۀ افکارمان را از بِبل تا به اینجا رساندیم، به دروازه ای که راه هایش را کار او بطور کلی به ما اشاره کرده؛ و از اینرو برای پاسخ دادن به این سئوال با خوشنودی و قدرشناسی به او بازمی گردیم: “جامعه ای که در آن تمام وسایل تولیدی متعلق به عموم اند، جامعه ای که برابریِ کامل همه را، بدون امتیاز دادن به هیچیک از جنس ها؛ برسمیت می شناسد، و بکار گرفتن هر گونه پیشرفت یا اکتشاف تکنیکی و علمی را میسٌر می سازد؛ جامعه ای که همۀ آنانی را که در حال حاضر غیرتولید کننده اند یا اعمالشان برای خود و جامعه زیان آور است، بیکاره ها و طفیلی ها را به کار می گیرد؛ و جامعه ای که با به حداقل رساندن مدت زمان کار لازم برای نگهداریش؛ شرایط ذهنی و جسمی تمام اعضای خود را به بالاترین حد ممکن ارتقاء می دهد.”

ما نه از خود و نه از مخالفین مان، پنهان نمی کنیم که اولین قدم برای رسیدن به چنین جامعه ای؛ لغو کلیۀ مالکیت های خصوصی زمین و سایر ابزار تولیدی است. با چنین چیزی، دولت به گونه ای که امروز موجود است؛ از میان برداشته خواهد شد. هیچ اشتباهی درباره اهداف ما، رایج تر از آن ابهامی نیست که موجب می شود مردم سردرگم اینگونه تصور کنند که، تغییرات و شرایط مطلوب ما، تحت یک حکومت دولتی – مثل رژیم کنونی؛ امکان پذیر می باشند.

دولت در حال حاضر، یک نهاد- فشار در جهت حفظ شرایط کنونیِ مالکیت و نظم اجتماعی است. نمایندگان آن، معدود مردانی از طبقات مرفه و بالا هستند، که برای بدست آوردن مقام هایی با درآمدهای هنگفت با هم رقابت می کنند. دولت تحت شرایط سوسیالیستی – اگر در واقع کلمه ای با یک چنین وابستگی های تاریخی کریه باقی بماند– ظرفیتِ سازمان یافتۀ اجتماع کارگران خواهد بود. مقامات رسمی آن، در شرایطی نه بهتر و نه بدتر از سایر شهروندان خواهند زیست. جدایی بین هنر و کار، تضاد میان کارهای ذهنی و یدی؛ که روح هنرمندان را عذاب می دهد، بی آنکه در اکثر موارد خود از دلایل اقتصادی آن آگاه باشند؛ محو خواهد گشت.

و حالا هنگام این سئوال می رسد که، چگونه وضعیت آیندۀ زنان و از اینرو نژاد انسانی؛ از همه این چیزها تأثیر می پذیرد؟ ما ممکن است از دو سه چیزی کاملاً مطمئن باشیم. بقیه را، تکامل جامعه به تنهایی و به گونه مثبتی تعیین خواهد کرد؛ با اینکه هر کدام از ما ممکن است دربارۀ هر مورد خاصی، نظر خودمان را داشته باشیم.

واضحاً، برای همه بدون استثناء جنسیت؛ برابری وجود خواهد داشت. از اینرو، زنان مستقل خواهند بود: تحصیل و سایر فرصت های زندگیِ او، با مردان یکسان خواهد بود. از او، مثل مردان، در صورت بهره مند بودن از سلامت ذهنی و جسمی (و در این ظرفیت، شمارۀ زنان چقدر بالا خواهد رفت!) انتظار خواهد رفت که برای برآورده شدن نیازهای جامعه، و بنابراین برآورده شدن نیازهای خودش؛ روزانه یک، دو یا سه ساعت کار اجتماعی انجام دهد. پس از آن، او آزاد خواهد بود که به هنر یا علم، تدریس یا نویسندگی، یا هر سرگرمی دیگری بپردازد. فحشا بهمراه محو شدن شرایط اقتصادی که آن را بوجود آوردند، و هنوز هم آن را به ضرورتی مبدل می سازند؛ از بین خواهد رفت.

اینکه در جامعه سوسیالیستی، تک همسری یا چندهمسری رایج خواهد شد، یکی از جزئیاتی است که تنها می توان از زاویه شخصی در موردش صحبت کرد. حل شدن این مسئله در ابرها و ابهامات سیستم سرمایه داری نمی گنجد. شخصاً، ما معتقدیم که تک همسری غالب خواهد شد. شمار مردان و زنان تقریباً یکسانند، و اینچنین به نظر می رسد که بالاترین ایده آل؛ ترکیب کامل، هماهنگ و پایدار دو زندگی انسانی باشد.

چنین ایده آلی که امروزه تقریباً غیرممکن می باشد؛ حداقل نیازمند چهار چیز است. اینها عبارتند از: عشق، احترام، تشابه فکری و ادارۀ نیازمندی های زندگی. امکانپذیریِ هر یک از این چهار مورد، در سیستمی که به سویش حرکت می کنیم؛ بسیار بیشتر از سیستمی است که در حال حاضر تحت آن زندگی می کنیم. آخرین مورد مطلقاً برای همه تضمین خواهد شد. همانگونه که هِلمر در اثر ایبسِن، به نورا می گوید: “زندگیِ خانگی آزادی و زیبایی خود را از دست می دهد، اساس آن را مستقیماً قرض ها و بدهی ها تشکیل می دهند.” (۱) اما هنگامیکه فرد عضوی از جامعه است؛ و نه فردی منزوی شده که برای بقای خودش مبارزه می کند، هرگز به قرض و بدهی نیازی نخواهد بود.

تشابه فکری – تحصیلات یکسان برای مردان و زنان، پرورش دادن این دو در کنار هم، تا زمانی که سرانجام دست در دست هم نهند؛ امکانات بیشتری را برای چنین چیزی فراهم می سازد. آن محصول ناشایسته کاپیتالیزم، در اثر تنیسن (۲) بنام یادبود “In Memoriamزن جوان و گفته اش که: “من نمی توانم درک کنم؛ من عشق می ورزم” به افسانه ها خواهد پیوست. همه خواهند آموخت که بدون درک کردن، عشق نمی تواند وجود داشته باشد. و عشق و احترام – که امروزه به دلیل خطاها و کمبودها، محصولات سیستم تجاری جامعه، کمیاب گشته و یا از دست رفته اند؛ راحت تر میسٌر خواهند شد و تقریباً هیچگاه محو شدنی نخواهند بود.

پیمان بین مرد و زن طبیعتی کاملاً خصوصی خواهد داشت، بدون دخالت هیچ مأمور رسمی. زن دیگر نه خدمتکار مرد؛ بلکه با وی برابر خواهد بود. به طلاق دیگر نیازی وجود نخواهد داشت.

و نظر ما راجع به تک همسری بعنوان بهترین شکل جامعه، چه صحیح باشد و چه اشتباه؛ می توانیم در این زمینه مطمئن باشیم که بهترین حالت، بوسیلۀ آگاهی بالاتر و غنی تر از آگاهی ما؛ برگزیده خواهد شد. ما به همان اندازه می توانیم مطمئن باشیم که ازدواج های–مبادله ای با چندهمسریِ یکجانبه، که در دوران غم انگیز ما رواج دارد؛ انتخاب نخواهد شد. بیشتر از همه، می توانیم یقین داشته باشیم که دو بلای بزرگی که در کنار بقیه مشکلات، کمک به ویرانیِ روابط بین مرد و زن می کنند؛ از میان خواهند رفت. این دو؛ رفتار کردن با مردان و زنان بعنوان دو هستیِ متفاوت، و فقدان حقیقت می باشند.

دیگر برای مرد و زن، قانون های متفاوتی وجود نخواهند داشت. اگر جامعۀ آینده، مانند جامعۀ امروز اروپا، داشتن معشوقه در کنار همسر را، حق مردها بداند؛ ما می توانیم یقین داشته باشیم که همین آزادی برای زنان نیز وجود خواهد داشت. آن نقاب شنیع، دروغگویی مدامی که زندگی خانگیِ تقریباً همۀ انگلیسی ها را به یک هیپوکراسی (دو رویی) سازمانیافته مبدل می سازد؛ نیز دوام نخواهد آورد.

هرآنچه را که عقیدۀ تکامل یافته و هدفمند اجتماع، بعنوان صحیح ترین تشخیص دهد؛ عادلانه و آشکارا به اجرا در خواهد آمد. زوج ها قادر خواهند بود آن چیزی را انجام دهند، که اکنون فقط عده معدودی توانش را دارند – بروشنی از چشمان هم، به قلب یکدیگر بنگرند.

ما شخصاً معتقدیم که پیوند بین یک مرد و یک زن، برای همه بهترین خواهد بود؛ و اینکه هریک از اینها در قلب دیگری آن چیزی را خواهد یافت که در چشم هاست – تصویری از خود.

 

توضیحات:

(۱) Henrik Ibsen

۱۸۲۸ – ۱۹۰۶ میلادی، زاده نروژ، یک نمایشنامه نویس، شاعر برجسته و از بنیانگذاران تئاتر مدرن به شمار می رود. از وی اغلب بعنوان پدر رئالیسم یاد می کنند.

در اثر او بنام “خانۀ عروسک” “A Doll’s House”

Nora Helmer بیشتر اوقات خود را در صحنه بعنوان یک عروسک می گذراند: شخصیتی بی روح و پاسیو، که فقط به اندازۀ ناچیزی متعلق به خودش (خالص) می باشد. تمام زندگی او ساختۀ نُرم های اجتماعی و پاسخ به خواسته های دیگران است.

(۲) Alfred Tennyson

۱۸۰۹ – ۱۸۹۲ میلادی، از شعرای برجسته قرن نوزدهم بریتانیا بود.

Pall Mall Gazette *

 

منابع:

“مسئلۀ زن، از: النور مارکس و ادوارد اولینگ” – ترجمۀ زهره مهرجو:

بخش اول تا چهارم – سایت سیاسی و فرهنگی مجلۀ هفته:

«مسئلۀ زن» – از: النور مارکس و ادوارد اولینگ، بخش چهارم

“مسئلۀ زن – النور مارکس و ادوارد اولینگ، ۱۸۸۶ میلادی”، آرشیو مارکسیست ها:

https://www.marxists.org/archive/eleanor-marx/works/womanq.htm

POST A COMMENT.