فجایعی که پی‌درپی رخ می‌دهند

تنها پس از گذشت یک هفته از انفجار در محوطه شرکت دریایی سینا وابسته به بنیاد مستضعفان در بندر رجایی،  بدون این‌که علت واقعی فاجعه‌ای که به مرگ و مصدومیت صدها تن از مردم ایران انجامید روشن شود، سکوت چنان سنگینی بر وسایل ارتباط‌جمعی رژیم حاکم شده که گوئی اصلاً اتفاقی رخ نداده است. این روال مرسومی است که تحت حاکمیت رژیم استبدادی جمهوری اسلامی بر سر هر جنایتی در پیش‌گرفته می‌شود. در چند روز نخست آرام‌آرام تعدادی از کشته‌ها اعلام می‌شوند. مقامات رژیم موضع واحدی را در قبال فاجعه اتخاذ و آن را در هر گفتگو و سخنرانی تکرار می‌کنند. بعد هم نتیجه نهایی را به نظر ارگان‌های ذی‌ربط و امنیتی موکول می‌کنند که مدت‌ها بعد، آن را به‌گونه‌ای که ساخته‌وپرداخته‌اند، اعلام  ‌کنند. ماجرا بی سر و صدا به فراموشی سپرده می‌شود.

چرا این انفجار رخ داد؟ پرده‌پوشی و دروغ‌پردازی‌های رژیم در مورد علت واقعه  از لحظه نخست انفجار آغاز شد.

واقعیتی را که نمی‌توانستند انکارش کنند رخ‌داده بود و این انفجار ناشی از مواد منفجره  در بندر رجائی بود. انکار واقعه‌ای به این بزرگی ممکن نبود. بنابراین می‌بایستی به نحوی رفع‌ورجوع  شود که اصل ماجرا همچون تمام فاجعه‌آفرینی‌های پیشین رژیم پنهان بماند. اعلام شد  کانتینر‌هایی که در گوشه‌ای از این بندر دپو شده بودند دارای مواد شیمیایی بودند و دچار انفجار شده‌اند. اما ادعا کردند عمدی نبوده و خرابکاری داخلی و خارجی در کار نبوده است . صرفاً  یک سهل‌انگاری بوده است. اولین  سؤالی که در برابرشان قرار گرفت این بود که ظاهراً بر طبق مقررات بندر، محوطه سینا برای بار‌های عادی بوده است و نه خطرناک. محموله‌هایی  که احتمال آتش‌سوزی و انفجار در آن‌ها هست، معمولاً در محوطه شرکت «افق چکاد» تخلیه و بارگیری می‌شده‌اند.

گفتند بله! این‌که مواد انفجاری از محوطه شرکت سینا سر درآورده  علتش عدم اظهار محتوای واقعی محموله از سوی یک شرکت البته ” ناشناس” بوده که کانتینرها را وارد کرده بود، مواد شیمیایی را به‌عنوان مواد کم‌خطر اظهار کرده که هزینه کمتری برایش داشته باشد. علاوه بر این، واگذاری کار به پیمانکارانی که آموزش لازم را ندیده‌اند آن‌هم مؤثر بود که ضوابط، آن‌چنان سفت‌وسخت گرفته نشده است. توجیه پشت توجیه.

یکی از اعضای هیئت اعزامی  مجلس ارتجاع  به بندر در مورد این حادثه می‌گوید:” سهل‌انگاری، قصور و کوتاهی در انجام وظایف بندرداری و امور ایمنی است. از طرفی، جدای از موضوعات ایمنی، مشکلات مقررات بنادر ما و نبودن سیستم‌های کنترلی و نظارتی برای ورود و خروج کالا‌ها است. ما هیچ اشرافی بر مبادی ورودی اولیه یعنی از بارگیری روی کشتی به ساحل نداریم. یعنی هر نوع کالایی می‌تواند با اظهار دروغ با بارنامه جعلی وارد شود و ما تا قبل از ترخیص از گمرک و خروج از ایکس ری‌های پایانی هیچ کنترلی که چه کالایی وارد کشور شده، نداریم. ”

به همین سادگی!  گویا بندر، یک دروازه بی‌دروپیکر بوده است. شرکتی، محموله‌ای را وارد کرده و نگفته که مواد منفجره است. دروغی از روز روشن‌تر. اولاً- ویدیویی که از فیلم‌برداری هوائی پخش شد، نشان داد که چهار انفجار جدا از یکدیگر رخ‌داده و کانتینر یک شرکت نبوده است. دوم این‌که برخلاف این اظهارنظرها ، گرچه  می‌دانیم در نظام سیاسی فاسد بر ایران همه‌چیز با پول و رشوه حل می‌شود، اما محموله‌های وارداتی  با بررسی وارد محوطه می‌شدند و این‌یکی نمی‌توانسته به‌سادگی بدون اعلام  وارد بندر شده باشد. سوم، این ماده منفجره را شرکت بی‌نام‌ونشان برای چه مصرفی در ایران وارد کرده است؟  ظاهراً ادعا می‌شود که «نیترات آمونیوم» بوده و برای تهیه کود شیمیایی در کشاورزی. اما خبرگزاری مهر روز ۸ اردیبهشت در گفتگو با صیاد فرهادی، رئیس انجمن تولیدکنندگان کود شیمیایی کشور نوشت: “وی در پاسخ به این پرسش خبرنگار مهر که ایران چقدر نیترات آمونیوم موردنیاز خود را وارد می‌کند، گفت: نیترات آمونیوم به دلیل خاصیت انفجاری که دارد در ایران اجازه استفاده در بخش کشاورزی ندارد.

وی افزود: این ماده شیمیایی اجازه واردات نداشته و مقدار ناچیزی هم که در داخل تولید می‌شود با نظارت وزارت دفاع است. همچنین تمام نیاز داخل از محل تولید کشور تأمین می‌شود. وی درباره محل مصرف این ماده شیمیایی هم گفت: نیترات آمونیوم بیشتر در بخش نظامی مورداستفاده قرار می‌گیرد و مقداری هم در بخش معادن مصرف می‌شود.”

بنابراین هر آنچه هم که خواسته باشند مسئله را پوشیده بدارند، سر از بخش نظامی درمی‌آورد.  ازاین‌رو علت این انفجار و فاجعه ناشی از آن نا روشن باقی ماند تا روزی که باحوصله، نظر ساخته‌وپرداخته خود را اعلام کنند.

در مورد تعداد کشته‌ها و مصدومین هم همان شیوه مرسوم رژیم برای کنترل خشم و نارضایتی مردم و این‌که هرگز تعداد دقیق آن مشخص نشود. از تعداد ۵ کشته شروع کردند و تا ۷۰ و ۱۰۰ ادامه یافت و متوقف شد. حالا تعدادی از خانواده‌های مفقودشدگان در مقابل بندر تجمع کرده‌اند تا تکلیف عزیزان ناپدید شده آن‌ها روشن شود.  در مورد ۱۳۷۵ مصدوم هم اعلام شد، بهبود یافتند. اما به‌واقع  معلوم نشد بر سر این مصدومان چه آمد ؟ چند تا مردند و چه تعداد اعضای بدن خود را از دست دادند.

اما در کنار نظر دولتی‌ها در مورد علت انفجار و ماده شیمایی آن،  نظر دیگری هم بیشتر از سوی منابع خارجی مطرح شد که انفجار را ناشی از موادی عنوان کردند که بر طبق گزارش سایتی که نقل‌وانتقال دریایی را ردیابی می‌کند از چین به ایران صادرشده و در بندر تخلیه‌شده‌اند.

به گفته آن‌ها کشتی‌های چینی محموله‌های پرکلرات سدیم که برای تهیه سوخت جامد موشک‌های قاره‌پیما مورداستفاده بوده در این بندر تخلیه کرده‌اند و انفجار ناشی از این مواد بوده است.

سخنگوی وزارت دفاع رژیم اما گفت: هیچ‌گونه محموله وارداتی یا صادراتی برای سوخت و یا کاربرد نظامی در محدوده حادثه آتش‌سوزی بندر شهید رجایی وجود نداشته و ندارد.

اما این‌که بالاخره علت این فاجعه چه بوده و حقیقت چیست؟  مادام که جمهوری اسلامی بر ایران حاکم است، مثل بسیاری موارد دیگر، روشن نخواهد شد و البته تعیین‌کننده هم نخواهد بود. چراکه باوجود رژیم دیکتاتوری حاکم به فرض اصلاً اعلام شود که آنچه رخ داد مواد انفجاری مورداستفاده نظامی سپاه بوده یا خرابکاری داخلی و خارجی، تغییری در اصل ماجرا نخواهد داد و هیچ اتفاق ویژ‌ه‌ای رخ نخواهد داد. بنابراین حقیقت مرتبط با علت انفجار عجالتاً پوشیده و پنهان باقی می‌ماند. اما حقیقتی که روشن است و بر عموم مردم ایران آشکار، این اولین فاجعه در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی نیست و آخرین آن هم نخواهد بود. در یک نظام سیاسی استبدادی  پوسیده و فاسد ، در کشوری که سرتاپای آن را بحران فراگرفته است. در یک نظم ازهم‌گسیخته،  در کشوری که تمام ارکان اقتصادی- اجتماعی آن در حال فروپاشی است. هرروز باید در انتظار یک فاجعه جدید بود.

فاجعه‌ای که در روز شنبه هفته گذشته در بندر رجایی رخ داد و صدها تن از مردم زحمتکش و ستمدیده ایران براثر آن کشته و معلول شدند،  اتفاقی بدون زمینه و لحظه‌ای نبود، ادامه فجایعی است که پی‌درپی در جامعه ایران رخ می‌دهند و هر بار ابعادی فاجعه‌بار‌تری به خود می‌گیرند. این رویداد فاجعه‌بار عمق پوسیدگی ، از هم‌گسیختگی  و زوال نظمی را نشان می‌دهد که در چنگال تضادها و بحران‌های ژرف گرفتار است و از آنجائی که راهی برای خروج از بن‌بست پیدا نکرده است، مدام سیر قهقرائی می‌پیماید و پی‌درپی فاجعه می‌آفریند.

جامعه ایران مملو از فجایعی است که نظم پوسیده سرمایه‌داری در ایران به بار آورده است. فاجعه‌ها وقتی‌که عمومیت دارند ظاهراً به چشم نمی‌خورند و برجسته نمی‌شوند، اما گاه که به شکلی جدید و منحصر به فرد رخ می‌دهند ، دیده می‌شوند  و از نمونه آتش‌سوزی و فروریختن ساختمان پلاسکو، فروریختن برج متروپل آبادان، کشتار مسافران هواپیمای مسافربری اوکراینی، کشتار کارگران زمستان یورت یا معدنجوی طبس برجسته می‌شوند.

در جامعه بحران‌زده و ازهم‌گسیخته ایران امروز متجاوز از ۸۰ درصد مردم زیرخط فقر زندگی می‌کنند. میلیون‌ها تن بیکارند. میلیون‌ها تن گرسنه سر بر بالین می‌گذارند. میلیون‌ها کودک از تحصیل بازمانده و به کودکان کار در کارگاه‌ها و خیابان‌ها تبدیل‌شده‌اند. هرروز هزاران تن از مردم ایران از گرسنگی و بیماری‌هایی که محصول جامعه کنونی و بحران‌های آن هستند، جان خود را از دست می‌دهند. هرسال ۲۰ هزار تن در یک نظم پر هرج‌ومرج فقط درنتیجه تصادفات می‌میرند و ده‌ها هزار معلول می‌شوند. در هرسال بیش از ۳۰ هزار تن از مردم ایران درنتیجه آلودگی هوا جان می‌دهند و ده‌ها هزار تن به بیماری‌های علاج ناپذیر مبتلا می‌شوند. میلیون‌ها تن از مردم ایران در چنگال اعتیاد به مواد مخدر گرفتارند. رشد جرم و جنایت ابعادی چنان وسیع به خود گرفته که مردم حتی در خیابان و خانه خود احساس امنیت نمی‌کنند. تعداد زندانیان در ایران لااقل ۲۵۰ هزار نفر است و هرسال متجاوز از ۱۰۰۰ تن  به جوخه اعدام سپرده می‌شوند. این‌ها همه نمونه‌هایی از بی‌شمار فجایعی است که نظم حاکم بر ایران به بار آورده است و چون عمومیت دارند ظاهراً عادی شده و به چشم نمی‌آیند. تجربه نیز به وضوح نشان داده است مادام که جمهوری اسلامی بر ایران حاکم باشد، حتی تعدیلی در بهبود اوضاع رخ نخواهد داد. آنچه بوده و خواهد بود، فجایعی است که پی‌درپی رخ می‌دهند و ابعاد وسیع‌تری به خود می‌گیرند.

 

متن کامل نشریه کار شماره ۱۱۱۸در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.