بسان هر سال، در اولین گام پاییز، زنگهای آغاز سال تحصیلی به صدا درآمدند. زنگهایی که میبایست زندگی را زیبا، چنان رنگینکمانی با میلیونها پرندهی آوازه خوان و کودکانی خندان، در قلبها و طنین سرودهای ارغوانیمان جاری گردانند، آنجا که در خلوت درونی خود، باغچههایی را که با رنج و کار بارورشان ساختیم گلهای برابری روییدهاند. زنگهایی که میبایست برای همهی کودکان به دور از نژاد، قوم، مذهب، جنسیت و موقعیت طبقاتی به یک رنگ و با یک آهنگ باشند. زنگهایی که برای کودکان جدا از آن که والدینشان کارگر است یا سرمایهدار و وزیر و وکیل و قاضی پیامآور یک رنگی باشند، زنگهای که بگویند یک با یک برابر است.
زنگها اما سخت رنگ باختهاند. زنگهایی که در آن نه نشانی از امید است و نه شادابی. زنگهایی که میگویند یک با یک برابر نیست.
سال تحصیلی جدید در حالی آغاز شد که در اثر افزایش مداوم شکاف طبقاتی و گسترش فقر، امید به موفقیت آموزشی و یک زندگی بهتر از چهرهی میلیونها کودک در خانوادههای کارگری و زحمتکش ربوده شده است. کابینهی روحانی در تداوم و گسترش سیاستهای اقتصادی نئولیبرال، مدارس و آموزش کودکان را نیز به عرصهی تاخت و تاز سرمایه تبدیل کرده و اینگونه بر پیشانی اکثریت بزرگ کودکان، مُهر فقر کوبید.
به گفتهی مولاوردی معاون روحانی، سه میلیون و دویست هزار کودک در سال تحصیلی جدید از حق تحصیل محروم هستند، اگرچه او امروز از آمار ۵ سال پیش برای ما میگوید، آماری که مرکز پژوهشهای مجلس در سال ۹۰ منتشر کرده بود.
براساس آمار منتشره در “سامانه سناد” متعلق به وزارت آموزش و پرورش ۱۲ و نیم میلیون دانشآموز برای سال تحصیلی جدید ثبت نام کردهاند. این در حالیست که جمعیت کودکان ۶ تا ۱۸ سال براساس آمار سال ۹۰ هم اکنون باید حدود ۱۷ میلیون باشد و این جدا از کودکانیست که هیچ شناسنامه و یا مدرک شناسایی ندارند، کودکانی که تعداد آنها بالغ بر یک میلیون نفر است.
طبیعیست میلیونها کودکی را که از حق تحصیل در جمهوری اسلامی محروم شدهاند از محرومترین و فقیرترین کودکان جامعه بدانیم، اما آن بخش از فرزندان کارگران و زحمتکشان نیز که امکان تحصیل را مییابند در شرایطی بسیار نابرابر با کودکانی قرار دارند که از طبقات مرفه میآیند. در واقع هر قدر از ثروتمندترین گروههای جامعه به سمت فقیرترین گروههای جامعه حرکت کنیم به همان نسبت نیز تفاوت در شرایط تحصیلی و امکانات آموزشی چشمگیرتر میگردد.
براساس آمارهای وزارت آموزش و پرورش هم اکنون از ۱۲ و نیم میلیون دانشآموز، یک میلیون و ۳۷۷ هزار نفر در مدارس غیر دولتی و ۶۶۴ هزار نفر در مدارس هیات امنایی مشغول تحصیل هستند. شهریه مدارس غیر دولتی بسته به این که تا چه حد معروف بوده و یا امکانات و برنامههای خاص دارند متفاوت است، اما این تنها شهریه مدارس نیست. اولیای این گروه از دانشآموزان بابت بسیاری از فعالیتهای فوق درسی و عناوین دیگر هزینههای دیگری را متقبل میشوند. هم اکنون شهریه متوسط دبیرستان غیر انتفاعی درجه یک ۹ میلیون تومان است و البته این تنها شهریه ورود به مدرسه است. در مدارس گران قیمت غیر دولتی بهترین معلمان تدریس میکنند و بهترین امکانات برای دانشآموزان فراهم است. حتا وضعیت معیشتی این گروه از معلمان نیز با معلمانی که در مدارس دولتی تدریس میکنند متفاوت بوده و این گروه از معلمان حقوقهای به مراتب بالاتری دریافت میکنند.
این گروه از دانشآموزان ثروتمند همچنین از کلاسهای تقویتی، فوقالعاده و معلمان خصوصی نیز برخوردار هستند. آنها البته هیچ دغدغه مالی ندارند، نگران هزینهها نیستند و حتا فکرش را نیز نمیکنند. برای جبران خستگی ناشی از تحصیل نیز آنها از کلیه امکانات رفاهی، تفریحی برخوردار هستند تا مبادا احساس یک نواختی به آنها دست دهد و تا حد ممکن مدرسه و محیط آن برای آنها جذاب باشد!! اما فرزند یک خانواده کارگری اگر مجبور نباشد در ساعات خارج از مدرسه با کار خود کمک خرج خانواده نباشد، پولی هم در بساط برای تفریح و سرگرمی ندارد.
اگر هزینه یک سال دانشآموزی که از طبقات مرفه است حتا ۱۰۰ میلیون تومان نیز باشد، باز برای والدین او که میلیاردی دست به چپاول زده و خون والدین دانشآموزان دیگر را که کارگرو زحمتکش هستند میمکند هیچ اهمیتی ندارد و به اصطلاح ککشان هم نمیگزد.
اما درست در آن سوی ماجرا، ده میلیون و پانصد هزار دانشآموزی هستند که در مدارس دولتی و در بدترین شرایط مجبور به تحصیل بوده و با مشکلات بسیاری نیز برای ادامه تحصیل روبرو هستند. از یک طرف معضل، مبالغیست که هر سال به والدین بابت هزینههای جاری تحمیل میشود. برای نمونه به نوشتهی سایت “خبرآنلاین” وابسته به مراکز دولتی، وزارت آموزش و پرورش با شانه خالی کردن از پرداخت هزینههای جاری مدارس دولتی از جمله انرژی، مدیران مدارس را مجبور به دریافت هزینهها از خانوادهها میکند.
بودجه وزارت آموزش و پرورش آن قدر ناچیز است که عملا هیچ پولی برای نوسازی و امکانات تحصیلی مورد نیاز دانشآموزان خرج نمیشود، ۹۵ درصد بودجه سال جاری وزارت آموزش و پرورش تنها صرف هزینههای جاری این وزارتخانه از جمله پرداخت حقوق کارکنان و معلمان آموزش و پرورش میشود. وضعیت مالی این وزارتخانه آنقدر افتضاح است که برای نمونه تنها در استان بوشهر به معلمان حق تدریسی و بازنشستگان ۷۵ میلیارد تومان بدهکار است. براساس اخبار منتشره در سایتهای وابسته به دولت، ۳۳ درصد مدارس دولتی فرسوده هستند. به گفتهی شهردار منطقهی ۱۱ تهران میزان مدارس فرسوده مناطق مرکزی شهر تهران به ۶۰ درصد میرسد.
جدا از شهریه و هزینههای دیگری که در طول سال و به بهانههای مختلف به خانوادهها تحمیل میشود، هزینه تامین لوازم تحصیل نیز مشکل دیگری بر سر راه تحصیل فرزندان کارگران و زحمتکشان است، هزینههایی که هم اکنون به صدها هزار تومان بالغ میشود. بیهوده نیست که بسیاری از فرزندان کارگران و زحمتکشان حتا اگر به مدرسه میروند در نیمه راه مجبور به ترک تحصیل میشوند.
به گزارش وبسایت “خبرآنلاین” حداقل هزینه دانشآموز یک میلیون تومان در سال است. حال در نظر بگیرید خانوادهای را که به دلیل دستمزدهای ناچیز حتا از تامین ضروریترین نیازهای خود ناتوان بوده و کل درآمدشان شاید در ماه حتا به یک میلیون تومان نیز به زحمت برسد. براساس سرشماری سال ۸۵ بیش از ۶۰ درصد جمعیت بالای شش سال تحصیلاتی حداکثر در حد دوره راهنمایی و ابتدایی دارند و ۹ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر کاملا بیسواد بودند. براساس سرشماری سال ۹۰ نیز ۹ میلیون و ۷۱۹ هزار نفر کاملا بی سواد بودند که از این تعداد سه میلیون و ۴۵۶ هزار نفر در رده سنی ده تا ۴۹ سال قرار داشتند. بدین ترتیب میتوان فهمید که بخش بزرگی از جمعیت کشور که عموما کارگران و زحمتکشان جامعه و فرزندان آنها را شامل میشود بیسواد و یا کم سواد هستند.
در سالهای اخیر و در حالی که به بهانهی پایین بودن نرخ رسمی تورم دستمزد اسمی کارگران به میزان ناچیزی افزایش یافته، در عوض کالاهای مورد نیاز خانوادههای کارگری همچنان با شتاب گرانتر میشوند. براساس اعلام بانک مرکزی، در سال ۹۲ هزینههای تحصیلی ۳/ ۱۸ درصد افزایش داشته است. در سال ۹۳ افزایش هزینههای تحصیلی برخلاف نرخ تورم رسمی شتاب بیشتری گرفته و ۶/ ۲۳ درصد افزایش یافت. این روند باعث میشود تا سالانه تعداد بیشتری از کودکان از حق تحصیل محروم شوند.
محروم شدن میلیونها کودک از حق تحصیل و محروم شدن میلیونها کودک دیگر از امکانات آموزشی مناسب تنها یک وجه از مشکلات آموزشی کشور است. سیستم آموزشی غلط، ارتجاعی و نامناسب که از افکار ارتجاعی دینی و شووینیستی حاکم نیز متاثر است یکی دیگر از مشکلات سیستم آموزشی است. براساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس در طی ۶ سال اخیر حدود ۵ میلیون دانشآموز مردود شدهاند. این به آن معناست که سالانه ۵/ ۶ درصد دانشآموزان مردود میشوند و این از نشانههای روشن یک سیستم آموزشی ناکارآمد و عقبمانده است.
جدا از وضعیت وخیم آموزشی و دانشآموزان، معلمان نیز به عنوان یکی از پایههای اصلی آموزش از وضعیت اسفباری برخوردارند که در عمل باعث کاهش کیفیت کار آنها میشود، معلمانی که عموما در مدارس دولتی تدریس میکنند. زندگی زیر خط فقر، معضلات معیشتی، اجبار به کار دوم همه عواملی هستند که باعث کاهش کارایی معلم در سر کلاس درس میگردد.
خواستهای معلمان در ارتباط با بهبود فضای آموزشی و وضعیت معیشتی خود که سالها همراه با اعتراض ادامه داشته، از سوی دولت همواره به بهانههای مختلف هم چون نبود بودجه مسکوت گذاشته شده است. این در حالیست که بخش بزرگی از بودجه صرف نهادهای نظامی، امنیتی، جاسوسی، و مذهبی میشود. دهها میلیارد دلار نیز تنها در چند سال اخیر صرف ماجراجوییهای دولت در منطقه شده است. دولتی که برای دستگاههای سرکوب و تحمیق مذهبی همیشه پول دارد، وقتی به معلمان و دانشآموزان میرسد، نالههایاش از بیپولی بلند میشود.
محروم شدن میلیونها کودک از تحصیل و کیفیت بسیار پایین آموزشی در مدارس دولتی در حالیست که حتا بر طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی، تحصیل تا پایان دوره متوسطه باید رایگان میبود. اما ولیفقیه و تمامی نوچههایاش هنگامی که به این موضوعات میرسند دچار آلزایمر تاریخی میشوند، آلزایمری که همهی ظالمان و ستمگران تاریخ در این مواقع دچار آن میشوند.
هم اکنون ایران از نظر وضعیت آموزشی و حق کودکان برای تحصیل یکی از بدترین کشورهای دنیا محسوب میگردد. در بسیاری از کشورهای جهان، حق کودکان برای تحصیل نه در حرف که در عمل نیز به رسمیت شناخته شده و همین دولتهای سرمایهداری مجبور شدهاند تا این حق را در عمل به رسمیت شناخته و شرایط را برای تحصیل عموم کودکان فراهم کنند. شکی نیست که در همه جای دنیا تفاوتهایی به دلیل وجود طبقات، در آموزش و امکانات آموزشی وجود دارد اما در عین حال این واقعیت نیز وجود دارد که به هر حال در بسیاری از این کشورها تمامی کودکان از حق تحصیل بهرهمند هستند و حتا امکانات آموزشی مناسب برای آنها وجود دارد. در بسیاری از کشورهای جهان نه تنها مبلغی بابت شهریه از والدین گرفته نمیشود بلکه حتا وسایل مورد نیاز کودکان از دفتر گرفته تا مداد و خودکار در اختیار آنها قرار داده میشود.
در برخی از کشورها برای کودکان مبالغی از سوی دولت به والدین پرداخت میشود تا صرف هزینههای کودکان شود. حتا برای فعالیتهای آموزشی خارج از مدرسه، از ورزش تا موسیقی نیز سوبسیدهایی برای اقشار کم درآمد در نظر گرفته میشود تا فرزندان آنها نیز بتوانند تا حدودی در این فعالیتها شرکت کنند. بسیاری از مدارس، برنامههای خارج از درس نظیر اردو برگزار میکنند که تمامی دانشآموزان صرفنظر از موقعیت طبقاتی خانواده شان در آنها شرکت میکنند. این در حالیست که در این کشورها نیز همچون ایران نظام سرمایهداری حاکم است. اما در این کشورها به دلیل مبارزات طبقاتی و دستآوردهایی که کارگران در طول این مبارزات بدست آوردهاند، برخی از مسایل همچون آموزش کودکان تا حدود زیادی بهبود یافته است، به طوری که نه تنها در این کشورها آموزش رایگان است، بلکه تا سن ۱۶ سالگی اجباری نیز میباشد و اگر کودکی به مدرسه نرود حتما از سوی مقامات شهری این موضوع پیگیری شده و والدین اجازه ندارند تا مانع رفتن کودکانشان به مدرسه شوند. اما در ایران که دولت جمهوری اسلامی تودهها را از تمامی حقوق خود محروم ساخته و خواستهای تودههای کار و زحمت را با سرکوب پاسخ میدهد، موضوع کاملا برعکس است و هر ساله تعداد بیشتری از فرزندان کارگران و زحمتکشان از حق تحصیل محروم شده و به بیسوادی و کمسوادی محکوم میشوند.
دولت جمهوری اسلامی که دولتی سرکوبگر و متجاوز میباشد، ثابت کرده است که هیچ تلاشی برای بهبود وضعیت آموزشی نخواهد کرد و تا زمانی که بر سریر قدرت قرار دارد سال به سال شرایط آموزشی برای فرزندان کارگران و زحمتکشان بدتر خواهد شد. اگر هم پولی در بساط باشد، پولی که باز حاصل کار و دسترنج کارگران است، صرف هزینههای دستگاه عظیم سرکوب و بوروکراسی خواهد شد، همانگونه که در بودجههای سالیانه شاهد آن هستیم.
حق تحصیل کودکان که جمهوری اسلامی اینگونه وقیحانه آن را نقض میکند امروز یکی از بدیهیترین حقوق شناخته شدهی کودکان در جهان است که در کنوانسیون حقوق کودک نیز به صراحت منعکس شده و بر وظایف دولتها برای تحقق آن تاکید شده است. پیماننامهای که تمام دولتهای جهان از جمله جمهوری اسلامی آن را امضا کردهاند.
سازمان ما نیز که برای استقرار جامعهی سوسیالیستی مبارزه میکند در برنامه خود که در ارتباط با وظایف فوری حکومت شورایی است بر آموزش رایگان و اجباری تا پایان متوسطه و بهرهمندی تمامی دانشآموزان از غذا، پوشاک، وسایل تحصیل و ایاب و ذهاب به هزینه دولت تاکید کرده است، آموزش عالی رایگان، دگرگونی بنیادی و انقلابی در نظام آموزشی، برقراری نزدیک ترین پیوند بین مدرسه و کار اجتماعی مولد، تلفیق آموزش نظری و عملی، جدایی دین از آموزش و ممنوعیت آموزشهای دینی در مدارس از دیگر موارد ذکر شده در این برنامه هستند. تامین امکانات ورزشی و تفریحی و بهبود فوری سطح معیشت کارگران و زحمتکشان از جمله معلمان از دیگر وظایف فوری حکومت شورایی خواهد بود.
نظرات شما