اعتصاب فراگیر و سراسری کارگران پیمانی و پروژهای نفت و گاز و پتروشیمی که از آخرین روزهای خرداد ۱۴۰۰ آغاز شد بیش از سه ماه ادامه یافته است. در طول این اعتصاب درازمدت البته با دو رویکرد مشخص مواجهیم، از یکسو در مراحل اولیه و هرچقدر اعتصاب طولانیتر میشده، بخشهای زیادتری از کارگران در شرکتهای مختلف به اعتصاب پیوستهاند، از سوی دیگر در برخی شرکتها که پیمانکاران خواست افزایش دستمزد و اجرای طرح بیست روز کار ده روز مرخصی را پذیرفتند و وعدههایی در مورد بهبود شرایط خوابگاهها و ایجاد مراکز غذاخوری دادهاند، کارگران نیز به اعتصاب پایان داده و به سرکار بازگشتهاند. اگر که تیرماه و نیمه اول مرداد عمدتاً به رویکرد نخست اختصاص داشته باشید، رویکرد دوم اما از نیمه دوم تیرماه به بعد پررنگ میشود بهنحویکه تا قبل از پایان سومین هفته شهریور، بیش از ۳۰ شرکت پیمانکاری خواست افزایش دستمزد و طرح بیست- ده را میپذیرند و کارگران این شرکتها نیز به سرکارهای خود بازمیگردند. برچیدن شرکتهای پیمانکاری و لغو قوانین مناطق ویژه اقتصادی از خواستهای مهم کارگران بوده است اما برمبنای این ارزیابی عمومی که در شرایط کنونی و با توجه به توازن قوای فعلی، این خواستها را فعلاً نمیتوان بر سرمایهداران تحمیل کرد، لذا پذیرش یا تحقق آنها، شرط پایان اعتصاب نبوده است. ازاینرو در هر جا که پیمانکاران، خواست افزایش دستمزد و اجرای طرح بیست روز کار ده روز مرخصی را پذیرفتند، کارگران نیز به سرکار بازگشتند. برخی شرکتها و پیمانکاران که مجبور بودند پروژههای ناتمام را زودتر به اتمام برسانند و جلو خسارت بیشتر را بگیرند، راه دیگر نداشتند جز اینکه این خواستها را به پذیرند. تداوم اعتصاب گسترده و سراسری و اتحاد کارگران، بسیاری از شرکتها را به پذیرش این خواستها واداشت بهنحویکه در برخی شرکتها مانند پترو پالایش کنگان، شرکت تناوب و شرکت اکسیر در عسلویه ، کارفرما قول داد دستمزدها را حتی دو برابر و در برخی شرکتهای دیگر تا ۵ / ۱ برابر افزایش دهند . در نشست کارگران جوشکار پالایشگاه آبادان با پیمانکار، کارگران خواهان افزایش دستمزد به ۲۷ میلیون تومان شدند. کارفرما که طرح بیست – ده را میپذیرفت، اما به دستمزد بالاتر از ۱۹ میلیون رضایت نمیداد ولی در اثر پیگیری و فشار متشکل کارگران سرانجام کارفرما پذیرفت دستمزدها را به ۲۴ میلیون تومان افزایش دهد و بعدازآن بود که کارگران به سرکار بازگشتند. کارگران برق و ابزار دقیق “پتروسام صدرا” در مذاکره با کارفرما خواهان ۳۰ درصد افزایش دستمزد شدند که پیمانکار به افزایش بیشتر از ۲۰ درصد رضایت نداد و کارگران پس از پایان مذاکرات دوباره وارد اعتصاب شدند. درهرحال بسیاری از پیمانکاران اجرای طرح بیست- ده و افزایش دستمزد را پذیرفتند اما بسیاری دیگر از این شرکتها حاضر به پذیرش این خواستها نشدند که اعتصاب در این شرکتها ادامه یافته است.
در اعتصاب سراسری و درازمدت کارگران پیمانی نفت و گاز و پتروشیمی ما با یک رویکرد سومی هم روبرو هستیم. بسیاری از پیمانکارانی که به کارگران اعتصابی وعده اجرای طرح بیست- ده و افزایش دستمزد داده بودند، پس از بازگشت کارگران به سرکار، وعدهها و قول و قرارهای خود را زیر پا گذاشتند و به آن عمل نکردند . کارگران این واحدها در اعتراض به خلف وعده پیمانکار و برای پیگیری خواستهای خویش، دوباره وارد اعتصاب شدهاند. این رویکرد که از اوایل نیمه دوم شهریور آغازشده تا به امروز یکشنبه چهارم مهر ۱۴۰۰ ادامه داشته است. به چند نمونه از اعتصاب دوباره کارگران اشاره میکنیم؛ روز شنبه سوم مهر، کارگران شرکت IGC فعال در پروژههای فاز۱۴عسلویه در اعتراض به خلف وعده پیمانکاران، دوباره دست به اعتصاب زدند. ۳۰ شهریور، کارگران پیمانی شرکت تولید برق غرب کارون عیناً به همین دلیل دست از کار کشیدند. ۲۷ شهریور در شرکت اکسیر و سایر شرکتهای مستقر در بخش توسعه فاز ۱۴ عسلویه وقتی اعلام شد طرح بیست- ده اجرا نمیشود و دستمزدها فقط ۱۵ درصد افزایش مییابد، کارگران دوباره وارد اعتصاب شدند و بعد از راهپیمایی، در مقابل دفتر مدیریت مپنا تجمع کردند. در همین روز کارگران شرکت پیمانکاری پارس قدرت در پتروپالایش کنگان دوباره دست به اعتصاب زدند. ۲۲ شهریور کارگران پروژهای “استیم” شاغل در سایت یک پتروشیمی بوشهر، ۲۰ شهریور کارگران آکسین صنعت، ۱۷ شهریور کارگران پتروسام صدرا و قبل از این تاریخ کارگران شاغل در شرکت OGCC پالایشگاه اصفهان در اعتراض به عهدشکنی پیمانکاران و برای پیگیری مطالبات خویش دوباره وارد اعتصاب شدهاند. شایانذکر است که در همین بازه زمانی چند تجمع کارگری ازجمله تجمع کارگران ایذه در مقابل فرمانداری، تجمع کارگران شرکت تهران جنوب در اسکله مجیدیه، تجمع کارگران پروژهای در مقابل مجلس و تجمع کارگران شرکت pomc فاز ۱۳ مقابل ساختمان اداری شرکت برگزارشده است. همچنین کارگران در برخی شرکتهای دیگر ازجمله در شرکتهای فاز ۱۴، شرکتهای فعال در پالایشگاه آبادان، پتروشیمی سلمان فارسی در ماهشهر، پادجم، پروژه جاسک، پارس فنل به پیمانکاران هشدار و اولتیماتوم دادهاند که اگر به خواسته آنها مبنی بر بیست روز کار و ده روز مرخصی و افزایش حقوق به میزان درخواستی آنها پاسخ داده نشود، تمام این کارگاهها را به تعطیلی و اعتصاب خواهند کشاند.
اعتصاب سراسری نفت تا هماکنون دستاوردهای مهمی داشته که سازمان ما مکرر در مورد آن سخن گفته و مقاله نوشته است. در اینجا قصد نداریم این دستاوردها را عیناً بازگو کنیم. در بررسی این اعتصاب بزرگ و سراسری از لحظه آغاز و ادامه آن تا این لحظه چهارم مهر ۱۴۰۰ که نزدیک به ۱۰۰ روز ادامه داشته است، خصوصیات و نکات مهم و بارزی عیان و آشکار میشوند که در اساس مبین تغییراتی مهم در وضعیت کلی و مبارزاتی کارگران پیمانی نفت و گاز و پتروشیمی است.صد روز اعتصاب درعینحال کمبودهای آن را آشکارتر ساخته و ضرورتهایی را پیش پی کارگران آگاه و پیشرو صنعت نفت قرار میدهد. شناخت کمبودها و پاسخ درست و اصولی به آن، کارگران صنعت نفت را با شتاب بیشتری ازآنچه تاکنون داشته، به جلوصحنه سیاسی خواهد راند. بگذارید این تغییرات و کمبودها را از نزدیک موردبررسی قرار دهیم.
یکی از عرصههای مهمی که در ارتباط با کارگران نفت دچار تغییر شده، شکستن فضای نیمه پادگانی و جو شدید پلیسی در نفت است. صنعت نفت و گاز و پتروشیمی برای طبقه حاکم همواره یک نقش استراتژیک داشته است. طبقه سرمایهدار و رژیم سیاسی آن همیشه مراقب بودهاند از ناحیه اعتراض و اعتصاب کارگران خللی در تولید و فروش نفت و مشتقات آن به وجود نیاید. در دوره حاکمیت جمهوری اسلامی، این کنترل و مراقبت، شدیدتر از دوران رژیم سلطنتی اعمالشده و یک جو شدید امنیتی و خفقان پلیسی بر نفت حاکم بوده است که در طول چند دهه بهویژه طی ۲۵ سال اخیر، تأثیرات بازدارندهای بر اعتصاب و اعتراض کارگران داشته است. با اعتصاب سراسری اخیر کارگران پیمانی و پروژهای، این فضا و تابوی اعتراض و اعتصاب و ترس از آن، تا حدود بسیار زیادی درهمشکسته شده و از نفت رخت بربسته است. درهم شکستن فضای امنیتی و شبه پادگانی البته معنایش این نیست که رژیم، سرکوب و بگیروببند و ارعاب را کنار نهاده یا از شدت آن کاسته است. کما اینکه در جریان همین اعتصاب، با شکایت کارفرما، چند کارگر فعال و پیشرو در آبادان احضار شده و مورد بازجویی و ارعاب قرارگرفتهاند و مدیریت پتروشیمی کاویان عسلویه ۵ تن از کارگران اعتصابی را به اداره اطلاعات معرفی نموده است. علیرغم این اما جو خفقان و ترس از اعتصاب و اعتراض بهکلی فروریخته است. به یادآوریم اعتصاب سراسری کارگران پیمانی را در مرداد سال گذشته. در آن اعتصاب پسازآنکه کارفرمایان وعدههایی در مورد رسیدگی به خواستهای کارگران دادند، اعتصاب پایان گرفت. اما پس از پایان اعتصاب کارفرمایان به وعدههای خویش عمل نکردند و دست کارگران خالی ماند. باید مدتها میگذشت تا تک جوشهای اعتراض و اعتصاب کارگران در این یا آن بخش پدیدار میشد. یک سال طول کشید تا کارگران برای تحقق خواستهای خویش، دوباره وارد یک اعتصاب فراگیر و سراسری شدند. وضعیت اما در شرایط کنون بهکلی تغییر کرده است. همینکه مشخص میشود کارفرما وعدههای خود را زیر پا گذاشته است، کارگران بلافاصله دست به اعتصاب میزنند. نه یک سال، یا یک ماه حتی یک هفته نیز منتظر نمیمانند. کارگران پیمانی و پروژهای نفت در جریان اعتصاب اخیر خود بیش از گذشته به اهمیت اتحاد و اعتراض متشکل پی بردهاند. این کارگران نسبت به قدرت خویش شناخت به دست آورده و این نکته را دریافتهاند که اگر متحد باشند و اعتراض متشکل را سازمان دهند، قادرند پیمانکاران بیرحم را نیز وادار به عقبنشینی کنند. اعتصاب سراسری و تجمعات متعدد نهفقط روحیه اعتراضی و جسارت کارگران را ارتقا داد بلکه درعینحال نشان داد که کارگران با عمل خویش، فضای ارعاب و پلیسی گذشته را تا حدودی به سود خویش تغییر دادهاند. پیمانکاران نیز بهرغم برخورداری از همه گونه حمایتهای دولتی دیگر نمیتوانند عیناً به شیوه گذشته با کارگران پیمانی و پروژهای نفت رفتار کنند. از این نظرگاه وضعیت کارگران پیمانی نفت نهفقط به قبل از اعتصاب سراسری سال گذشته بلکه حتی به قبل از اعتصاب سراسری کنونی نیز برنخواهد گشت.
نکته بسیار مهم دیگر میزان تشکل یابی کارگران پیمانی نفت است که در جریان این اعتصاب به میزان محسوسی افزایشیافته است. جریان اعتصاب، زمینه آشنایی و ارتباط میان کارگران پیشرو چه در سطح یک شرکت و چه در سطح شرکتهای مختلف و فرامحلی را فراهم ساخت. این کار گران پیوندها و روابطی میان خود ایجاد کرده و بخشا تشکلهایی را نیز لااقل در حد نطفهای ایجاد کرده یا زمینه شکلگیری آن را فراهم ساختهاند. کمیتهها و تشکلهایی را در محل کار خود به وجود آورده و در این زمینهها نسبت به قبل از اعتصاب، گامهایی به جلو برداشتهاند. در یک جمله موقعیت کارگران پیمانی نفت و گاز و پتروشیمی ازلحاظ تشکل یابی بعد از اعتصاب با قبل از آن قابلمقایسه نیست. این موقعیتی که درواقع از نتایج اعتصاب است به موقعیت قبل از اعتصاب بر نخواهد گشت. این تلاشها و تشکلهای نطفهای نهفقط میتواند پایه تشکل مستقل کارگری در هر واحد باشد بلکه از پیوند این تشکلها است که میتوان تشکل مستقل و سراسری کارگران پیمانی و پروژهای نفت را سازمان داد که یکی از ضرورتهای مبرم مرحله کنونی مبارزات این کارگران و تعمیق مبارزات آنها است. به علت همین کمبود و ضعف اساسی است که کارگران دهها شرکت در ادامه یا پایان اعتصاب ونیز شرایط پایان اعتصاب نتوانستند متحد و هماهنگ تصمیمگیری کنند و ادامه یا توقف اعتصاب عملاً از یک رهنمود سراسری مرتبط با توده کارگران محروم ماند. اعتصاب اخیر نشان داد که “شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت” اگرچه خود دستاوردی بود برای کارگران که با انتشار بیانیهها و موضعگیریهای بهموقع خود توانست نقش مفید و مثبتی در اعتصاب ایفا کند، اما این” شورا” نتوانست بهعنوان یک تشکل سراسری کارگران پیمانی عمل کند. به این دلیل روشن که نمایندگان تشکلهای محل کار و تولید در این شورا حضور نداشتند. “شورا” با بدنه کارگری ارتباط لازم و وسیع نداشت و به خاطر ابعاد گسترده اعتصاب و پراکندگی شرکتها، نمیتوانست نقش یک تشکل سراسری مرتبط با بدنه کارگری را ایفا کند. هرچند در هدایت و رهبری نسبی اعتصاب چنانکه اشاره شد نقش مفید و مؤثری داشت.
در اینجا باید به یک نکته دیگر نیز اشارهکنیم و آن، برگزاری مجمع عمومی در برخی واحدها در جریان اعتصاب اخیر است. در برخی مناطق مانند ایذه و بهویژه هفشجان مجامع عمومی بزرگی برگزار شد. مجمع عمومی هفشجان نقش مهمی در انتخاب نمایندگان کارگران داشت کما اینکه پس از مجمع عمومی هفشجان و انتخاب چند تن از کارگران بهعنوان نماینده، در جلسات بعدی با پیمانکاران، همین نمایندگان منتخب حضور یافته و در دفاع از حقوق و خواستهای کارگران با پیمانکاران وارد مذاکره شدند. انتخاب چند نماینده که توانسته بودند در مذاکره با پیمانکاران خواستها و اراده کارگران را نمایندگی کنند، گامی بهپیش بود. روشن است که از جمع این نمایندگان منتخب یا با شرکت تعدادی ا ز آنها میتوان تشکل مستقل کارگری را در محل سازمان داد. افزون براین نفس برگزاری این مجامع عمومی در آشنایی کارگران بخشها و واحدهای مختلف با یکدیگر بهویژه کارگران پیشرو نقش مهم و مفیدی ایفا نمود. روشن است که این آشناییها و ارتباطها میتواند زمینهها و فاکتورهای مهمی برای هماهنگی مبارزات و ایجاد تشکل سراسری باشد. علیرغم این نقش مثبت مجمع عمومی اما باید تأکید نمود که مجمع عمومی نمیتواند جای تشکل کارگری را بگیرد و نمیگیرد. مجمع عمومی تشکل کارگری نیست بلکه بنا بهضرورت و نیاز مشخصی تشکیل میشود و بعدازآنکه آن ضرورت و نیاز مشخص تأمین شد، کار مجمع عمومی نیز به پایان میرسد تا زمانی دیگر که نیازی دیگر و ضرورتی دیگر تشکیل آن را ایجاب کند. گرایشی انحرافی سعی میکند مجمع عمومی را بهعنوان تشکل کارگری جا بزند و به این بدفهمی دامن میزند. کمترین زیان طرز تفکر و بینشی که مجمع عمومی را تشکل کارگری میداند این است که کارگران را از ایجاد تشکل مستقل در محل کار و تولید بازمیدارد. مجمع عمومی تشکل کارگری نیست اما میتواند توسط کارگران یا توسط یک تشکل کارگری فراخوان داده و تشکیل شود. مجمع عمومی تشکل کارگری نیست اما میتواند نمایندگانی را انتخاب کند که آنها یک تشکل کارگری را در محل کار و تولید سازمان دهند. تشکل کارگری در محل کار و تولید باید توسط خود کارگران ایجاد شود و دربرگیرنده آگاهترین و مبارزترین و مورد اعتماد ترین کارگران باشد و بهویژه در شرایط کنونی قابل ادامه کاری باشد. تشکل کارگری چه در شرایطی که کارگر پای چرخ تولید است و مشغول کار، چه زمانی که این چرخ را متوقف ساخته است باید از منافع کارگران دفاع کند و صرفنظر از هر نامی که داشته باشد باید تجلی دهنده اراده کارگران و مدافع منافع کارگران باشد.
پیشرفتهای مبارزاتی در نفت نسبت به سال گذشته غیرقابلانکار است. نفت اما از کمبودهای معینی در رنج است که تشکلهای مستقل در محل کار و تولید در رأس آن است و فقط این نیست.فقدان یک تشکل مستقل سراسری مرتبط با بدنه کارگران از کمبودهای بسیار مهم و ایجاد آن از ضرورتهای مبرم تعمیق و گسترش مبارزه در نفت است. کارگران مشغول به کار در واحدها و شرکتهای متعدد پیمانکاری نیازمند تشکل مستقل در این شرکتها هستند. کارگران پیمانی و پروژهای نفت برای سازماندهی اعتصابات موفقیتآمیز سراسری نیازمند تشکل مستقل و سراسری هستند. این کارگران گرچه در جریان اعتصاب اخیر بیشازپیش به این نیاز پی برده و در هردو زمینه نیز تجاربی آموختهاند، اما نباید فراموش کرد که ارتقا و تعمیق بیشتر مبارزه درگرو تشکیل این تشکلها است. وظیفه تشکیل این تشکلها بردوش کارگران آگاه و پیشرو است.
ضعفها و کمبودهای یادشده، متأسفانه منحصر به کارگران نفت نیست. این ضعف و کمبودها همهشمول است و کل طبقه کارگر از آن رنج میبرد. کارگران ایران کماکان از تشکلهای پایدار خویش، از تشکل سیاسی و حزب اخص طبقاتی خویش نیز محروماند. وظیفه همه کمونیستها و پیشروان کارگری است که یاریرسان پروسه تشکیل حزب طبقه کارگر باشند. در اعتصاب سراسری اخیر کارگران نفت و گاز و پتروشیمی، از غیبت کارگران رسمی باید بهعنوان نقطهضعف بزرگ دیگری یادکرد. متأسفانه اقدام مهمی برای پر کردن این شکاف دیده نمیشود. دستی که از سوی کارگران پیمانی و پروژهای برای اتحاد دراز شده، از آنسو مورد استقبال لازم قرار نگرفته است. تلاش برای برطرف ساختن این شکاف و نقطهضعف و گسترش اتحاد در صفوف کارگران را باید دوچندان کرد. ازیاد نبریم که؛ چاره کارگران وحدت و تشکیلات است.
نظرات شما