“برجام دو” و شمشیر از رو بستن خامنه ای

kar_logo01پیام نوروزی حسن روحانی و متعاقب آن واکنش تند و تیز خامنه ای در سخنرانی روز اول فروردین، به روشنی نشان می دهد که سال ۹۵ برای جناح های هیئت حاکمه ایران سالی پر تنش تر از ۹۴ خواهد بود. روحانی در پیام نوروزی اش به تاسی از توافق هسته ای میان جمهوری اسلامی و قدرت های بزرگ جهانی که از آن به عنوان برنامه جامع اقدام مشترک یا “برجام” نام برده می شود، سال جاری را سال تحقق آشتی ملی یا “برجام دو” اعلام کرد. روحانی در توضیح و تبیین دیدگاه مورد نظرش گفت: “برجام دو” همان اقدام مشترک ملی در داخل کشور است که با وحدت، آشتی و با همدلی شروع خواهد شد؛ برجامی که قبل از اقتصاد از اخلاق آغاز می شود.
خامنه ای اما، دنیای دیگری در ذهنش دارد. دنیایی پر از وحشت از تعمیق شکاف های موجود در هیئت حاکمه و نگرانی از تحولاتی که در زیر پوست جامعه جریان دارد. این وحشت و نگرانی خامنه ای بیش از هر زمان دیگری در پیام نوروزی او بازتاب داده شد. پیامی صریح، روشن و به شدت عتاب آمیز نسبت به روحانی و مجموعه سیاست های جاری دولت در عرصه داخلی و خارجی.
لذا، هنوز ساعاتی از پیام نوروزی رئیس دولت “تدبیر و امید” نگذشته بود، که ایده “برجام دو” روحانی با واکنش تند و تیز رهبر جمهوری اسلامی مواجه گردید. خامنه ای که هر ساله روزهای آغازین نوروز را در مشهد می گذراند؛ در سخنرانی اول فروردین خود، سال ۹۵ را سال “اقتصاد مقاومتی در اقدام و عمل ” نامید و لذا، از همین نظرگاه در سرتاسر سخنان نوروزی خود با اعلام عدم رضایت از روند پیشرفت توافق هسته ای، عدم اجرای اقتصاد مقاومتی و تاکید دوباره برمقوله نفوذ دشمن بر نخبگان کشور حملات خود را روی ایده “برجام دو” متمرکز کرد. او با تاکید بر اینکه سیاست مورد نظر آمریکا این است: که وانمود کنند ملت ایران بر سر یک دو راهی قرار دارد و اینکه یا باید با آمریکا کنارآیند یا باید بطور دائم فشارهای آمریکا و مشکلات ناشی از اون را تحمل کنند، گفت: “در قضیه هسته ای توافق شد، این را اسمشو گذاشتیم برجام. برجام دیگری در قضایای منطقه، برجام دیگری در قضایای قانون اساسی، برجام دو و سه و چهار و الی غیر ذالک بایستی بوجود بیاد تا ما بتوانیم راحت زندگی کنیم. این منطقی است که سعی می کنند این منطق را در بین نخبگان جامعه و از سوی نخبگان جامعه به افکار عمومی جامعه منتقل کنند”.
رهبر جمهوری اسلامی که در روند توافق هسته ای با پذیرش “نرمش قهرمانانه” و نوشیدن جام زهر اتمی هم اکنون با تبعات روز افزون این عقب نشینی خفت بار در عرصه داخلی و خارجی مواجه است در ادامه صحبت هایش با تاکید بر اینکه، “اگر عقب نشینی کردید، دشمن جلو میاد، تدریجا موضوع را به این خواهند کشاند که اصلا نیروی قدس چرا تشکیل شده است، سپاه چرا تشکیل شده است، چرا باید سیاست داخلی جمهوری اسلامی طبق اسلام تطبیق داده بشود، این ها بر خلاف آزادی است” این بار بیش از هر زمان دیگری نگرانی و وحشت خود را از وضعیت موجود و روندی که جمهوری اسلامی در آن قرار گرفته است، به نمایش گذاشت. خامنه ای در جمعبندی سخنانش ضمن هشدار به کابینه روحانی و دیگر ارگان های جمهوری اسلامی نسبت به طرح ایده برجام دو و سه و چهار و وضعیت موجود جامعه، همه نگرانی و آشفتگی فکری اش را در یک جمله خلاصه کرد: “خوب این همان چیزی است که بنده بارها عرض کرده ام. این تغییر سیرت جمهوری اسلامی است. ممکنه صورت جمهوری اسلامی محفوظ بماند، اما از محتوای خود به کلی تهی بشود. دشمن این را می خواهد”.
مواضع اعلام شده در سخنرانی اول فرودین خامنه ای تنها گوشه ای از جدال لفظی و سیاسی میان روحانی و خامنه ای آنهم در نخستین روز سال جدید بود. در واقع، روز اول فروردین ۹۵، بجای روز “آشتی ملی” مورد نظر حسن روحانی به روزی پر از ستیز و تنش میان رهبری نظام و ریاست جمهوری تبدیل شد. به مثابه ضرب المثل عامیانه “سالی که نکوست از بهارش پیداست”، جدال لفظی روز اول فروردین همینجا متوقف نشد و روزهای پس از آن نیز، منازعات و رو در رویی آشکار خامنه ای با روحانی و عقبه اش از جمله رفسنجانی در سطوح وسیعتری سر باز کرد.
پرتاب موشک های دوربرد جمهوری اسلامی با قدرت حمل کلاهک هسته ای از جمله موضوعات دیگری بود که خامنه ای، فرماندهان سپاه و مجموعه باندهای مغبون در توافق اتمی با هلهله وشادمانی، قدرت موشکی جمهوری اسلامی را به رخ آمریکا و اسرائیل کشیدند. آزمایش و پرتاب موشک های بالستیک که با تحسین و تمجید خامنه ای از اینگونه اقدامات سپاه پاسداران همراه شده بود، با انتشار متن توئیتی از پایگاه اطلاع رسانی هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام مواجه شد. “دنیای فردا، دنیای گفتمان است، نه موشک ها” جمله ای بود که در توئیتر رفسنجانی انتشار یافت. پخش این توئیت در جامعه و باز نشر آن در شبکه های اجتماعی و رسانه های بین المللی آتش خشم خامنه ای را چنان شعله ور ساخت که او اینبار بی مهاباتر از روز اول فروردین، انتشار دهندگان چنین ایده هایی را نا آگاه و “خائن” خطاب کرد. خامنه ای روز ۱۱ فروردین در دیدار با جمعی از مداحان در واکنش به توئیت منسوب به هاشمی رفسنجانی گفت: “کسانی که می گویند دنیای فردا، دنیای مذاکره است و دنیای موشک نیست، اگر این حرف از روی ناآگاهی گفته شده باشد یک مسئله است، اما اگر از روی آگاهی باشد خیانت است”.
پس از این واکنش های تند و تیز خامنه ای بود که حلقه های پیرامونی او نیز به تاسی از رهبرشان و اینبار با طرح شعار “خائن” پر طمطراق تر از پیش، بر طبل تبلیغات علیه جناح روحانی- رفسنجانی کوبیدند و بدین سان روزهای نوروز ۹۵ با فاز جدیدی از تعمیق منازعات درونی هیئت حاکمه ایران رقم خورد.
آنچه طی ایام تعطیلات نوروزی در درون هیئت حاکمه ایران گذشت، نه منازعات خلق الساعه ای بود و نه کشمکش های غیر قابل پیش بینی. جمهوری اسلامی نظام تنش هاست و طی ۳۷ سال حاکمیت خود همواره با اینگونه کشمکش های درونی مواجه بوده است. آنچه اینبار اما، تازگی داشت واکنش های خشمگینانه خامنه ای علیه جناح به اصطلاح اعتدال گرای رژیم است. اینبار رهبر جمهوری اسلامی نه علیه “اصلاح طلبان” حکومتی که علیه جناح روحانی- رفسنجانی شمشیر را از رو بسته است. در واقع، واکنش های خامنه ای پیامد تحولاتی ست که هیئت حاکمه ایران در پی توافق هسته ای و دوران “پسا برجام” با آن مواجه شده است. دورانی که به رغم توافق جامع اتمی، بحران های سیاسی و اقتصادی جمهوری اسلامی همچنان گلوی رژیم را می فشارند و تا به امروز هم هیچ چشم انداز روشنی برای تعدیل یا حل این بحران ها در کوتاه مدت متصور نیست.
با تحقق توافق هسته ای و پایان یافتن یک دوره دهساله پر تنش میان جمهوری اسلامی و کشورهای پنج بعلاوه یک، اگرچه با گذشت نزدیک به یک سال هنوز گشایشی تعیین کننده برای حل بحران های سیاسی – اقتصادی رژیم رخ نداده است در این میان اما، توازن قوا و کفه سیاسی باندهای رژیم، چه در درون هیئت حاکمه و چه در سطح جامعه با تغییراتی رقم خورده است. این تغییر توازن قوا و صف بندی های درون هیئت حاکمه که با توافق اتمی شکل ژله ای به خود گرفته بود، در روند “پسا برجام” و در نهایت با نمایش انتخاباتی ۷ اسفند ۹۴ تا حدودی از شکل ژله ای خود خارج شده و هم اینک تغییر و تحولات ملموس تری را چه در عرصه داخلی و چه در روابط خارجی به نفع جناح روحانی- رفسنجانی رقم زده است.
واکنش های عصبی و خشمگینانه خامنه ای نیز ریشه در روند تحولات دوران “پسابرجام” و تغییرات صورت گرفته در صف بندی های درونی هیئت حاکمه دارد. از یک طرف، اصلاح طلبان حکومتی ادعاهای به ظاهر اصلاح طلبانه شان را کنار گذاشته و عملا به زائده جناح روحانی- رفسنجانی تبدیل شده اند و در سوی دیگر، بخشی از نیروهای طیف اصولگرایان نیز به جرگه “اعتدال گرایان” پیوسته اند. بر بستر چنین تحولاتی، هم اینک روحانی، رفسنجانی و مجموعه عقبه آنان نه تنها خود را طیف پیروزمند میدان کشمکش ها درونی رژیم می بینند، بلکه خامنه ای و مجموعه نهادها انتصابی تحت امر او نیز با آگاهی از صف بندی های درونی هیئت حاکمه خطر پیشروی های بیشتر جناح مقابل را احساس کرده و از این رو بر خلاف دوره های گذشته، در همین دوران چهار ساله اول ریاست جمهوری روحانی زنگ خطر را به صدا در آورده اند. در واقع، آنچه طی دو سال کشمکش بر سر روند توافق هسته ای در درون هیئت حاکمه ایران جاری بود، هم اینک با شدت بیشتری ادامه می یابد.
لذا، بر بستر چنین شرایطی و با توجه به مجموعه تحولات جاری، هیئت حاکمه ایران و به تبع آن شخص خامنه ای در دو عرصه با چالش های جدی مواجه است. چالش اول منازعات درونی جمهوری اسلامی است که فعلاً پایانی بر آن نبوده و نخواهد بود. چالش دوم، بحران اقتصادی حاکم است که برآیند این بحران در اعتراضات و اعتصابات روبه رشد کارگران و نارضایتی عمومی اقشار زحمتکش و تحت ستم جامعه تجلی یافته است.
در چالش اول، خامنه ای و مجموعه نهادهای انتصابی او به رغم پذیرش “نرمش قهرمانانه” و تن دادن به توافق هسته ای، هم اینک فقط به این می اندیشند تا از قَبَل توافق اتمی صرفا گشایشی برای پیشرفت اقتصادی و در نهایت راهی برای برون رفت از بحران رکود- تورمی موجود در جامعه حاصل شود. برای خامنه ای و نیروهای تحت امر او هرگز پذیرفتنی نیست که جناح روحانی-رفسنجانی با سنگر گرفتن پشت توافق هسته ای (برجام) بخواهند از این نمد نقبی برای تغییر سیاست های تاکنونی جمهوری اسلامی در عرصه داخلی و خارجی بزنند. برای خامنه ای و فرماندهان نظامی سپاه هرگز پذیرفتنی نیست تا جناح مقابل با پیش کشیدن طرح برجام های دو و سه و چهار بخواهند روند سیاسی بیرون از قدرت دولتی و یا بعضا مناسبات قدرت در درون هیئت حاکمه را به نفع خود سمت و سو بدهند. با پیش آمدن چنین وضعیتی، خامنه ای و ارگان های انتصابی اش همچنانکه که تاکنون نشان داده اند، بی هیچ تردیدی در مقابل پیشروی سیاسی آنان خواهند ایستاد.
از نظرگاه خامنه ای با پیشروی سیاسی باند روحانی-رفسنجانی و تحقق آنچه که او از آن به عنوان برجام های دو و سه و چهار نام می برد، ولی فقیه حکومت تمام هژمونی و اسلام خواهی خود و نظام جمهوری اسلامی را بر باد رفته می بیند. به عبارت دیگر همانگونه که خود در پیام نوروزی اش اذعان کرده، تحقق چنین امری به معنای “تغییر سیرت جمهوری اسلامی است”.
این همان نکته ای است که تصورش نیز خامنه ای و دارو دسته اش را دچار کابوس می کند. تمام وحشت، نگرانی و توپ و تشرهای عتاب آمیز خامنه ای علیه روحانی و رفسنجانی را باید در همین مقوله و در چهار چوب باورهای اسلامی خامنه ای و هژمونی طلبی او در مجموعه هیئت حاکمه ایران و کل منطقه دید. در واقع با چنین نگاهی به رغم اینکه خامنه ای و دار و دسته حکومتی اش مدام از دشمنی آمریکا حرف می زنند، اما خطر واقعی را هم اکنون نه در بیرون بلکه در درون نظام احساس می کنند. این احساس خطر از یک سو به کرات توسط خامنه ای با اسم رمز “نفوذ دشمن” در نخبگان نظام تکرار می شود و از سوی دیگر فرماندهان نظامی سپاه نیز این روزها با عمده کردن تهدید های داخلی، اهداف و مقاصد خامنه ای را پی می گیرند و بر طبل مواضع وی می کوبند. سخنان امیرعلی حاجی زاده، فرمانده نیروی هوافضای سپاه در روزهای پس از پرتاب موشک های دوربرد، مبنی بر اینکه: “نیروی نظامی نگران تهدید خارجی نیست و نگرانی ما از درون کشور، از داخل، از آقازاده‌ها، از برادرزاده‌ها و خواهرزاده‌ها و از کسانی است که روی تصمیم‌گیران و تصمیم‌سازان اثر می‌گذارند”، به روشنی عمق چالش منازعات درونی هیئت حاکمه ایران را بازتاب می دهد.
چالش دوم اما، تحولاتی است که هم اکنون در زیر پوست جامعه جاریست. اعتراضات و اعتصابات کارگری روز بروز در حال گسترش است، جو نارضایتی عموی تمام جامعه را فرا گرفته است. فقر و بیکاری بیداد می کند، سفره کارگران و زحمتکشان روز به روز تهی تر می شود، دزدی، چپاول و فساد تمام ارگان های هیئت حاکمه را فرا گرفته است. شکاف طبقاتی در جامعه بحران زده ایران چنان دهن باز کرده که حتا صدای اعتراض پاره ای از خود حکومتیان و چپاولگران مردم نیز بلند شده است. پوشیده نیست که در چنین وضعیتی، چالش اصلی نظام مقابله با نیروی عظیم کار و زحمت است. تجربه ۳۷ سال حاکمیت جمهوری اسلامی به خوبی نشان داده است که در مواجهه و مقابله با این چالش سترگ، تمام جناح های رنگارنگ حاکمیت، از سبز و بنفش و نارنجی گرفته تا اصولگرایان، “اصلاح طلبان” و “اعتدال گرایان” به سرعت در هم تنیده می شوند و به صورت یک “امت واحده” زیر علم رهبری نظام و علیه مردم سینه می زنند. چرا که جملگی فارغ از همه تضادها، کشمکش ها و منازعاتی که با هم دارند، بر جایگاه ولی فقیه و نقش او در ماندگاری و استمرار جمهوری اسلامی واقف هستند. لذا، وقتی این چالش سترگ در سطح عمومی و همگانی سر باز کند و پای جنبش توده ای و جنبش کارگری به وسط کشیده شود، تمام جناح های حاکمیت با یک تشر خامنه ای و در مواجهه با احکام حکومتی ولی فقیه سر تعظیم فرود آورده و توده ها را در پای خامنه ای قربانی می کنند. این همان نکته ای است که بی توجهی به آن تاکنون بیشترین ضربات را بر جنبش های اجتماعی ایران وارد کرده و پس از این نیز می تواند لطمات جدی بر مبارزات توده های مردم ایران وارد سازد.
لذا، از آنجا که همه تب و تاب ها و بحران های موجودی که هیئت حاکمه ایران را مجبور به پذیرش “نرمش قهرمانانه” و سر کشیدن جام زهر اتمی کرد، هنوز از دور خارج نشده اند و کماکان گلوی جمهوری اسلامی را می فشارد، توهم به روحانی و اینکه او و کابینه اش به نفع توده مردم کاری انجام دهد و یا بعضا در مسیر “حقوق شهروندی” و کاهش فشارهای امنیتی قدمی بردارد، یک توهم محض است. همانگونه که بارها و بارها گفته ایم، باز هم به صراحت تمام می گوئیم، نه اصلاح طلبان، نه اعتدال گرایان و نه باند روحانی-رفسنجانی و نه هیچ نیروی دیگری از درون هیئت حاکمه ایران نه می توانند و نه در ماهیت آنان است که در مسیر حل مشکلات مردم گام بردارند.
مجموعه هیئت حاکمه ایران بر شط خون مردم قتل عام شده، موج سواری می کنند و نزاع شان اگرچه بسیار جدی است، اما این نزاع هرگز برای منافع توده مردم نیست. کشمکش ها و منازعات آنان، ابتدا برای سهم بری بیشتر از ثروت های کلان جامعه است و در گام بعدی اختلاف نظر بر سر نحوه حکومت کردن بر توده ها با هدف استمرار و بقاء بیشتر این حکومت است. روحانی با فریب “حقوق شهروندی”، وعده دروغین کاهش فضای امنیتی و ایده “برجام دو” کارگران و توده مردم را به مسلخ سیاست نئولیبرالیسم اقتصادی می برد و خامنه ای با شمشیر از رو بستن برای روحانی و رفسنجانی بر شیوه حکومتی اش جهت تحقق امپراطوری اسلامیش پای می فشارد.
منافع کارگران و توده های میلیونی ایران اما، نه شرکت در دعواهای طرفین که سود بردن از کشمکش ها و منازعات درونی این نظام منفوراست. سود بردن از شکاف درونی نظام برای گسترش مبارزات توده ای و بسیج شدن در جنبش های اجتماعی. هر چه شکاف و تضادهای درونی هیئت حاکمه بیشتر باز شود، هرچه هیئت حاکمه ایران از درون ضعیف و ضعیفتر گردد، بی تردید مفری برای کارگران و توده مردم ایران گشوده می شود تا با نیرو و عزم بیشتری به تسویه حساب نهایی با این رژیم جنایتکار برخیزند.

متن کامل نشریه کار شماره ۷۱۴ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.