جمهوری اسلامی و سرکوب نویسندگان و روزنامه‌نگاران

تحت حاکمیت دولت استبدادی  دینی  حاکم بر ایران،  نویسندگان و روزنامه‌نگاران ( به‌استثنای گروه معدودی جیره‌خوار دستگاه استبداد دینی) همواره با سرکوب ، زندان، اعدام و قتل‌های وحشیانه دستگاه‌های اطلاعاتی و قضائی آدم کش رژیم روبه‌رو بوده‌اند. دلیل آن نیز بر کسی پوشیده نیست. دولت دینی دشمن آشتی‌ناپذیر آزادی است. در روزهای اخیر بازداشت، محکومیت و به زندان انداختن پی‌درپی نویسندگان و روزنامه‌نگاران بار دیگر خبرساز شده است. هنوز مدتی از محکومیت و به بند کشیدن سه عضو کانون نویسندگان ایران نگذشته که خبر محکومیت منشی هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران، آرش گنجی در هفته گذشته انتشار یافت.

پیش‌از این رضا خندان (مهابادی) و بکتاش آبتین هریک به شش سال و کیوان باژن به سه سال و نیم زندان محکوم شدند و هم‌اکنون دوران اسارت خود را در زندان اوین سپری می‌کنند. اتهام آن‌ها انتشار نشریه‌ داخلی کانون نویسندگان ایران، مشارکت در تدوین کتاب تاریخچه‌ کانون،”۵۰ سال کانون نویسندگان ایران” انتشار بیانیه‌های کانون و حضور در مراسم سالگرد محمدجعفر پوینده، محمد مختاری و احمد شاملو اعلام شد.

در پی محاکمه و محکوم شدن این نویسندگان به حبس، متجاوز از ۱۳۰۰ نویسنده و فعال اجتماعی با صدور بیانیه‌ای ضمن محکوم کردن اقدامات سرکوبگرانه رژیم علیه اعضای  کانون نویسندگان ایران، خواستار آزادی فوری این نویسندگان زندانی شدند. در بخشی از این بیانیه آمده بود: “آنچه این نویسندگان کرده‌اند مخالفت با سانسور و دفاع از آزادی بیان بی‌هیچ حصر و استثنا برای همگان بوده است. به بند کشیدن این نویسندگان آزادی‌خواه، به‌ویژه در شرایط اوج‌گیری شیوع ویروس کرونا، ادامه‌ی همان روند قتل‌های سیاسی زنجیره‌ای نویسندگان و آزادی‌خواهان به‌منظور خفه کردن هرگونه صدای اعتراض به ستم و مخالفت با سرکوب است.”

رژیم ستمگر حاکم بر ایران،اما  نه‌تنها این نویسندگان را همچنان دربند نگه‌داشته ، بلکه سرکوبگری علیه کانون را با محاکمه و محکوم کردن یکی دیگر از اعضای کانون به زندان، ادامه داد.

به گزارش  کانون نویسندگان ایران، هشتم دی، دادگاه آرش گنجی، منشی هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران برگزار شد و وی با اتهامات جعلی «اجتماع و تبانی به‌قصد اقدام علیه امنیت ملی»، «تبلیغ علیه نظام» و «عضویت و همکاری با گروهک مخالف نظام» درواقع اما به اتهام ترجمه‌ی کتابی درباره‌ی تحولات کردستان سوریه (کلید کوچک دروازه‌ای بزرگ) جمعاً به ۱۱ سال زندان محکوم شد.

علاوه بر بازداشت و به بند کشیدن نویسندگان، جمهوری اسلامی سرکوب روزنامه‌نگاران را نیز تشدید کرده است. در چند ماه اخیر، گزارش‌های متعددی از بازداشت و محاکمه روزنامه‌نگاران، که برخی از آن‌ها حتی در مطبوعات تحت سانسور وابسته به جناح‌های رژیم کار می‌کردند و نیز وبلاگ نویس‌ها انتشار یافته است. سرکوبگری جمهوری اسلامی علیه روزنامه‌نگاران به حدی افزایش‌یافته که سازمان‌های بین‌المللی دفاع از خبرنگاران،  مکرر در گزارش‌های خود جمهوری اسلامی را یکی از شاخص‌ترین رژیم‌های دیکتاتوری جهان در سرکوب و فشار به روزنامه‌نگاران و خبرنگاران معرفی نموده‌اند. این سازمان‌ها در گزارش‌های متعدد خود، اقدامات سرکوبگرانه رژیم  را محکوم نموده و از نهادهای حقوق بشری  وابسته به سازمان ملل خواسته‌اند، فشار بر جمهوری اسلامی را برای متوقف ساختن سرکوبگری‌ها، اخراج، زندان و قتل خبرنگاران تشدید کنند.  سازمان گزارشگران بدون مرز نیز در تازه‌ترین رده‌بندی جهانی آزادی مطبوعات ، ایران را در رده ۱۷۳ در میان ۱۸۰ کشور جهان قرار داده است. جمهوری اسلامی اما همچنان به سیاست‌های سرکوبگرانه خود ادامه داده و حتی آن را تشدید کرده است.

جمهوری اسلامی که در چنگال بحران‌های ژرف گرفتار است، برای ادامه بقای ننگین خود ، از هیچ جنایتی فروگذار نمی‌کند.  فقط این نیست که اختناق، سانسور و به بند کشیدن نویسندگان و روزنامه‌نگاران را تشدید کرده، بلکه ابایی ندارد که مردم ایران را در ابعاد صدها نفره به قتل برساند. کشتار آبان ماه ۹۸ که در جریان آن ۱۵۰۰ تن از مردم ایران به قتل رسیدند و هزاران تن بازداشت شدند، اوج قساوت و وحشی‌گری این رژیم را نشان داد. اعدام‌ مخالفان، آدم‌ربائی و شکنجه در زندان‌ها ، بازداشت و محکوم کردن کارگران، معلمان، دانشجویان، زنان، نویسندگان و روزنامه‌نگاران به حبس‌های سنگین و شلاق، روال کار روزمره رژیمی در ایران است که سرآمد تمام رژیم‌های استبدادی و جنایتکار جهان است.

دولت دینی اسلامی شیعه‌گرای حاکم بر ایران ، که هم‌زمان دو وظیفه پاسداری از نظم سرمایه‌داری و دین اسلام را در اوج بحران، زوال و گندیدگی آن‌ها بر عهده دارد، به‌ویژه در بطن بحران سیاسی کنونی، اقدامات سرکوبگرانه،  وحشیانه و ضد انسانی خود را تشدید کرده است تا شاید بتواند، نظم ارتجاعی موجود را از سرنگونی و فروپاشی  نجات دهد.

نظام سرمایه‌داری حاکم بر ایران  با تمام عواقب وخیمی که برای کارگران و زحمتکشان به بار آورده، در بحرانی چنان عمیق گرفتار است که به‌رغم تمام تلاش طبقه حاکم، هیچ راه‌حلی برای آن یافت نشده است. این نظام اقتصادی-اجتماعی سرتاپا بحرانی، چنان نارضایتی و اعتراض عمیقی را به بار آورده ، که هر آن احتمال قیام توده‌های کارگر و زحمتکش برای سرنگونی آن وجود دارد. رژیم ارتجاعی حاکم  از این بابت سخت در هراس به سر می‌برد. در همین حال،  دولت دینی نیز در میان توده‌های  وسیع مردم ایران به‌کلی رسوا و بی اعتبارشده است. مردم ایران که زمانی از روی ناآگاهی و اسارت در چنگال خرافات دینی و دروغ‌های قرن‌های متمادی دستگاه فریب و تحمیق مذهبی در این پندار خام بودند که اسلام و دولت دینی بهشت را روی زمین برای آن‌ها به ارمغان خواهد آورد، در عمل به عینه دیدند که یکی از فاسدترین، وحشی‌ترین و سرکوبگرترین دولت‌های استبدادی در تاریخ بشریت همین دولت دینی اسلام‌گراست. مردم به تجربه دیدند که جانشینان خدا بر روی زمین، جز یک‌مشت دزد و غارتگر، یک‌مشت جلاد آدمکش، چیز دیگری نیستند. نفرت از دولت دینی در میان مردم ایران به اوج خود رسیده است. بنابراین، جمهوری اسلامی که در درون این بحران‌ها و نارضایتی وسیع توده‌ای گرفتار است، تلاش می‌کند با تکیه‌بر ماشین سرکوبش ، وحشی‌گری را به نهایت برساند و با تشدید سرکوب،  نظم موجود را نجات دهد. اما تا کنون هرچه تلاش کرده و هرچه بر دامنه اقدامات ارتجاعی خود، افزوده است، این بحران‌ها عمیق‌تر شده‌اند.

استبداد، خفقان، سرکوب و کشتاری که جمهوری اسلامی در ایران به راه انداخته، حقیقتاً در سراسر جهان  نمونه ندارد. در تمام جهان کنونی حتی در میان مستبدترین رژیم‌های سرکوبگر نمی‌توان نمونه‌ای برای آن سراغ گرفت. در کجای جهان امروز می‌توان رژیمی را یافت که همچون آبان ماه سال گذشته ایران، نیروهای مسلح مزدور رژیم، بی‌رحمانه ۱۵۰۰ تن از مردمی را که با دست‌خالی به اعتراض برخاسته‌اند، به گلوله ببندد، کشتار کند و هزاران تن را ببند بکشد؟ کدام کشور جهان را می‌توان سراغ گرفت که چوب‌های دار و جوخه‌های اعدام  در سراسر کشور برپا باشد و همه‌روزه خبر از اعدام‌های علنی و مخفی در زندان‌های آن انتشار یابد؟ کدام کشور جهان را می‌توان سراغ گرفت که رژیم حاکم بر آن در اتحاد با باندهای بین‌المللی آدم کش مافیائی، در پی ترور هر مخالفی در خارج از کشور، آدم‌ربائی و  بمب‌گذاری در گردهم‌آئی‌های مخالفین باشد؟ این‌همه جنایت و بی‌رحمی تنها از عهده رژیمی ساخته است که نام الله را بر پرچم خود حک کرده است و به نام الله پاسداری از نظام سرمایه‌داری را برعهده‌گرفته است. حتی جنایات بدنام‌ترین رژیم‌های دیکتاتوری پاسدار نظم سرمایه‌داری سده گذشته نیز از نمونه  فاشیسم موسولینی در ایتالیا و یا دیکتاتوری‌های نظامی آمریکای لاتین از نمونه پینوشه که بسیار در مورد آن‌ها گفته و نوشته‌شده است، قابل‌مقایسه با جنایات بی‌انتهای جمهوری اسلامی نیست. رژیم فاشیست ایتالیا در کشورهایی که اشغال کرد، جنایات بی‌شماری به بار آورد. اما همین رژیم فاشیست پاسدار نظم سرمایه‌داری، سخت‌ترین مجازاتی را که علیه دشمنان سوگند خورده نظام سرمایه‌داری، رهبران حزب کمونیست ایتالیا اعمال کرد، زندان بود. پاسداران حاکمیت الله در ایران اما فقط هزاران تن از کمونیست‌ها و آزادی‌خواهان را کشتار نکرده‌اند، فقط زنان، دانشجویان، معلمان، روزنامه‌نگاران  و نویسندگانی را که عضو هیچ سازمان مخالفی هم نبودند، به قتل نرساندند، بلکه حتی پیروان مذاهب دیگر ازجمله بهائیان را نیز به بند کشیدند و کشتار کردند.

یکی از جنایتکارترین دیکتاتوری‌های نظامی قرن گذشته رژیم پینوشه در شیلی بود که برای نجات سرمایه‌داری با سرکوب و کشتار سوسیالیست‌ها و کمونیست‌ها بر سر کار آمد. گزارش‌ کمیسیون‌ حقیقت‌یاب در مورد جنایات دیکتاتوری پینوشه نشان می‌دهند که حدود ۳ هزار تن از مردم شیلی به دست آدم کشان دیکتاتوری پینوشه اعدام یا ناپدید شدند و حدود  ۴۰هزار تن در زندان‌ها آزار و شکنجه دیده‌اند. این را مقایسه کنید با حدود ۱۰ هزار مخالف رژیم جمهوری اسلامی که در طول یک دهه، در دهه ۶۰ اعدام شدند که  ۵ هزار نفر آن‌ها زندانیان سیاسی محکوم‌به حبسی بودند که در طول چند روز در سال ۶۷ در زندان‌های جمهوری اسلامی اعدام شدند. آمار زندانیان و شکنجه‌شدگان دوران جمهوری اسلامی نیز تا به امروز  صد هزار را پشت سر گذاشته است.  البته رژیم‌های دیکتاتوری عریان دیگری هم درگذشته بوده‌اند که برای حفظ نظم حاکم ،جنایت و کشتار کردند، اما در هیچ کجای جهان در قرن گذشته نیز هیچ طبقه و رژیمی را نمی‌توان یافت که چهار دهه پی در پی، کارش کشتار مردم بوده باشد و  گروه‌های مختلف مردم، کارگران، معلمان، دانشجویان، زنان، اقلیت‌های ملی و مذهبی، نویسندگان، هنرمندان، روزنامه‌نگاران و خلاصه کلام هرکه را که می‌توان به تصور آورد، از جهات مختلف زیر فشار و سرکوب رژیم  استبدادی و دیکتاتوری عریان باشند. به‌راستی اگر قرار به مقایسه باشد، جمهوری اسلامی را فقط می‌توان با رژیم جنایتکار نازیسم هیتلری مقایسه کرد.

بنابراین رژیمی رسوا که اکنون جنایت و وحشی‌گری را تا به آنجا رسانده که در قرن بیست و یکم حتی کارگرانی را که برای تحقق مطالبات صنفی خود مبارزه می‌کنند، به شکنجه با شلاق محکوم می‌کند، عجیب نیست که نویسنده‌ای را به خاطر ترجمه یک کتاب به ۱۱ سال حبس محکوم کند. تمام این وحشی‌گری‌ها ذاتی جمهوری اسلامی است و تا وقتی‌که این رژیم بر سر کار باشد، همه‌روزه این سرکوب‌ها و وحشی‌گری‌ها در اشکال مختلف ادامه خواهد یافت.  در این نوشته دیگر جای بحث نیست که این رژیم جنایتکار و خون‌آشام در عرصه‌های اقتصادی و اجتماعی ، چه فاجعه‌ای برای کارگران و زحمتکشان به بار آورده است. مردم ایران راه نجاتی از این‌همه جنایت و فاجعه طبقه سرمایه‌دارحاکم بر ایران و دولت دینی پاسدار منافع آن ندارند، جز این‌که برای سرنگونی آن‌ها اقدام کنند. به مبارزه خود شکلی سازمان‌یافته و هدفمند بدهند. کمیته‌های اعتصاب را در محل کار و کمیته‌های محلات را در محل زندگی ایجاد و برای برپائی یک اعتصاب سرا سری تلاش کنند.  به تظاهرات روی‌آورند. با اقدامات عملی از مبارزات یکدیگر حمایت کنند و سرانجام نظم حاکم را براندازند. تجربه مبارزات مردم سراسر جهان نشان داده است که هیچ دیکتاتوری و نیروی مسلح سرکوبگری یارای برابری با مردمی که متحد و متشکل به نبرد برای سرنگونی ستمگران  برمی‌خیزند، نخواهد داشت.

متن کامل نشریه کار شماره  ۹۰۲ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.