جاسوس پروری در مدارس، تحت لوای احیای امر به معروف و نهی از منکر

هشتم مهرماه سال جاری جاری خبرگزاری ها به نقل از علیرضا کاظمی، معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پروش از تدوین و ابلاغ دستورالعمل احیای امر به معروف و نهی از منکر در تمامی کلاس های درسی ایران خبر دادند.

علیرضا کاظمی، با تاکید بر سازماندهی دو ساختار امر به معروف، تحت عنوان “یاوران معروف” و “یادآوران معروف” در مدارس ایران اعلام کرد: “یادآوران، دانش آموزانی هستند که از هر کلاس یک نفر در حوزه توسعه و ترویج معروف انتخاب و فعالیت می کنند، یادآوران معروف نیز یکی از همکاران مدرسه از معلمان تا ناظم به عنوان مربی و سرپرست دانش آموزان منتخب در راستای اجرای سیاست های ابلاغیه کار را مدیریت می کند.”

بر اساس محتوای ابلاغیه فوق قرار است در تمامی کلاس های مدارس دوره ابتدایی و متوسطه از میان معلمان و دانش آموزان افرادی برای “امر به معروف” و “تذکرات دینی” به دانش آموزان هر کلاس گمارده شوند.

علیرضا کاظمی، در ادامه صحبت های خود، برای کمرنگ کردن هدف اصلی این ابلاغیه که همانا اشاعه خبرچینی، جاسوس پروری، پلیسی کردن مدارس و در یک کلام ایجاد فضای رعب و وحشت در کلاس های درس است، گفت: “راستگویی”، “کار و تلاش” در راستای اقتصاد مقاومتی و حمایت از کالای ایرانی و نیز “احسان به پدر و مادر” از جمله سه محتوای این ابلاغیه هستند که برای دوره ابتدایی، متوسطه و خانواده ها در نظر گرفته شده است.

اگرچه کنترل سطوح مختلف جامعه، از مهد کودک گرفته تا مدارس، از دبیرستان تا دانشگاه، از کوچه و خیابان تا اندرون خانه و سرک کشیدن به زندگی خصوصی توده های مردم ایران امر تازه ای نیست که اکنون شاهدش باشیم، اما، شیوه جدیدی را که وزارت آموزش و پروش در خصوص کنترل مدارس، معلمان و دانش آموزان برگزیده است، بی تردید اقدامی کاملا متفاوت با گذشته است. اقدامی مشمئز کننده که به تبعیت از اعمال سیاست های کلی نظام در امر سرکوب و امنیتی کردن بیشتر جامعه در شرایط کنونی انجام گرفته است.

پوشیده نیست که جمهوری اسلامی همواره با اِعمال سرکوب های عریان و امنیتی نگه داشتن فضای جامعه به حیات ننگین خود ادامه داده است. هیئت حاکمه ایران بدون کشتار و سرکوب، بدون بگیر و ببند، بدون زندان، بدون ایجاد رعب و وحشت در سطوح مختلف جامعه، حتا یک روز هم قادر به ادامه حیات نیست. طی چهل سال گذشته، توده های مردم ایران در هیچ دوره ای از ساطور دستگاه های سرکوب و ستم این نظام ارتجاعی در امان نبوده اند. کارنامه فضاحت بار جمهوری اسلامی در اِعمال تبعیضات جنسی و بی حقوقی محض زنان آنچنان آشکار است که نیاز به هیچ توضیحی ندارد. اِعمال ستم، سرکوب، کشتار و بگیر و ببند توده‌های وسیع مردم،از کارگران گرفته تا دانشجویان و معلمان، از اقلیت های دینی تا ملیت های تحت ستم، از شاعران و نویسندگان تا روزنامه نگاران و فعالان سیاسی – اجتماعی طی چهار دهه گذشته امر متداول هیئت حاکمه ایران بوده و همه گروه های اجتماعی هر کدام به نوعی مستقیم و غیر مستقیم شلاق سرکوبگری های جمهوری اسلامی بر گرده شان نشسته است.

با این همه و به رغم بکارگیری انواع شیوه های سرکوب عریانی که جمهوری اسلامی تاکنون علیه توده های مردم ایران به کار گرفته است، نهادهای به ظاهر فرهنگی نیز از جمله ابزارهایی هستند که در گستره ای وسعیتر در خدمت دستگاه های عریض و طویل سرکوب بوده اند.

بکارگیری این شیوه سرکوب غیر عریان که عموما از طریق نهادهای فرهنگی و آموزشی وابسته به دستگاه قدرت اِعمال می شود، علاوه بر کاربست عمومی آن در سطوح مختلف جامعه، بیش از همه در وزارت آموزش و پرورش و کلاس های درس متداول بوده است. جاسوسی، کنترل افکار معلمان غیر خودی و دانش آموزان، ترویج خرافات دینی و ایجاد فضای پلیسی از جمله شیوه های متداولی است که جمهوری اسلامی برای تحمیق بیشتر مردم از همان بدو ورود کودکان به مهدکودک تا دوره های بالاتر آموزشی به طور پیگیر و مستمر به‌کار گرفته است. با این همه، نتیجه و حاصل این همه سرمایه گذاری برای نظام چه بوده است؟

در واقع هیچ. وضعیت کنونی و شرایط عینی جامعه نشان می دهد که همه آن تلاش ها و سرمایه گذاری های کلان جمهوری اسلامی در این مسیر نقش بر آب شده اند. همان دانش آموزانی که در نظام آموزشی کشور و در فضای پلیسی مدارس پرورش یافته اند، اکنون در مقابل جمهوری اسلامی و سیاست های سرکوبگرانه آن قد علم کرده اند. در دهه های گذشته و در شرایطی که مدارس ایران بخشی از حیاط خلوت جمهوری اسلامی بود، نوجوانان و دانش آموزان تربیت شده در همین نظام ارتجاعی این چنین سلحشورانه در مقابل حاکمان اسلامی سینه سپر کرده اند، تا چه رسد به شرایط کنونی و در وضعیتی که طبقه حاکم در بحران های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دست و پا می زند و جامعه نیز به دوران اعتلای انقلابی گام نهاده است.

در دوره‌ای که هنوز دانش آموزان و توده ها مردم ایران در توهم جمهوری اسلامی بودند، سیاست های به اصطلاح فرهنگی و در واقع پلیسی و جاسوس پروری هیئت حاکمه ایران در مدارس این چنین با شکست و رسوایی مواجه شده است، تا چه رسد به شرایط کنونی که دروغ، دزدی، فساد و بحران های ناعلاج، تمام تار و پود جمهوری اسلامی را فرا گرفته و دانش آموزان نیز در تجربه عینی خود بجز ریا، دروغ و فریبکاری تجربه دیگری از نظام جمهوری اسلامی ندارند.

در چنین وضعیتی، سخنان علیرضا کاظمی، معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پروش مبنی بر اینکه یکی از سه محتوای تدوین و ابلاغیه “امر به معروف و نهی از منکر” همانا ترویج “راستگویی” در میان دانش آموزان است، به مزاحی برای خندیدن بیشتر شبیه است تا ترویج “راستگویی” در مدارس.

به‌رغم تمام واقعیات موجود و اینکه جمهوری اسلامی در این مسیر با شکست قطعی مواجه شده است، اکنون این پرسش مطرح است که چه اتفاقی در جامعه افتاده و یا در شرف رخ دادن است که وزارت آموزش و پرورش این چنین به تکاپو افتاده تا مجددا سیاست امنیتی و پلیسی را تحت پوشش امر به معروف و نهی از منکر در کلیه کلاس های دوره ابتدایی و متوسطه سازماندهی کند؟ آنهم نه از طریق عوامل مزدوری که تا پیش از این تحت عنوان معلمان امور دینی و تربیتی در امر کنترل معلمان و دانش آموزان و نیز ترویج خرافات دینی همواره فعال مایشاء در مدارس بوده اند، بلکه اینبار امر جاسوس پروری، خبرچینی و پلیسی کردن مدارس را به صورت “انتخابات” و گماردن افراد به ظاهر “منتخبی” از میان دانش آموزان و معلمان، پیش ببرند. یعنی اینبار از طریق خود معلمان و دانش آموزان هر کلاس فضای مدارس را به محیطی برای جاسوس پروری و ترویج خرافات دینی تبدیل کنند. یا آنگونه که معاونت پرورشی و فرهنگی آموزش و پرورش جمهوری اسلامی اعلام کرده: “هدف از اجرای این ابلاغیه در مدارس، سهیم شدن تمامی معلمان از معلم ریاضی تا زبان انگلیسی در امر آموزش امر به معروف و نهی از منکر به دانش آموزان است.”

پاسخ به این پرسش در یک جمله نهفته است. وجود بحران انقلابی در جامعه و اعتلای انقلابی موجود که از دیماه گذشته شکل گرفته است. هم اینک کارگران، معلمان و دیگر اقشار توده های زحمتکش ایران در شرایط تعیین تکلیف با جمهوری اسلامی قرار دارند. در وضعیت موجود، که بحران‌های متعددی جامعه ایران را فراگرفته است و توده های وسیعتری از معلمان و دانش آموزان به عرصه نبرد با جمهوری اسلامی روی آورده‌اند، پوشید نیست که چشم انداز شکل گیری اعتصاب عمومی معلمان، مسئولان نظام و معاونت  پرورشی و فرهنگی جمهوری اسلامی را به وحشت و هراس افکنده است. آنان به خوبی می دانند که در صورت وقوع چنین امری، دانش آموزان آگاه و مبارز نیز در گستره ای وسیعتر همراه و یاری رسان معلمان  و فرهنگیان در اعتصاب آتی خواهند بود.

لذا، با چنین چشم اندازی از اوضاع بحرانی رژیم و اعتلای انقلابی موجود در جامعه و نیز نارضایتی معلمان است که جمهوری اسلامی تحت پوشش احیای “امر به معروف و نهی از منکر” به تلاشی مذبوهانه برای کنترل و امنیتی کردن فضای مدارس روی آورده است. سیاست امنیتی و سرکوبگرانه ای که در طی هفته های گذشته در کلیت جامعه با شدت و حدت بیشتری به راه  افتاده است و همچنان در حال گسترش است.

ابلاغیه مورد نظر علیرضا کاظمی، معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پروش جمهوری اسلامی نیز نمی تواند جدا از شرایط بحرانی جامعه و سیاست کلی نظام باشد. سیاستی که با توجه به اوضاع و احوال کنونی جامعه و موقعیت نابسامان جمهوری اسلامی، شکست قطعی آن از هم اکون در مدارس قابل پیش بینی است و چه بسا اساسا حتا به مرحله اجرا هم نرسد.

متن کامل نشریه کار شماره ۷۹۲ در فرمت پی دی اف

 

POST A COMMENT.