وارونهسازی واقعیتها بهمنظور فریب و تحمیق توده ناآگاه ، همواره جزئی جدائیناپذیر از حرفه دستگاه دروغ و نیرنگ روحانیت بوده است. سران دولت دینی جمهوری اسلامی که پرورشیافته این دستگاه فریب و تحمیقاند، در این وارونهسازی واقعیتها، خبرهاند.
حسن روحانی روز سهشنبه ٣٠ مردادماه به مناسبت “روز صنعت دفاعی” در جمع گروهی از فرماندهان نظامی و مقامات سیاسی رژیم سخنرانی کرد . تمام سخنرانی وی را میتوان در این جمله خلاصه کرد: نیروهای نظامی باید تقویت شوند، آمادگی نظامی داشته باشند و صنایع تسلیحاتی شتابان رشد کنند.
اما گویا، این تقویت و آمادگی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی و “تداوم شتابان صنایع تسلیحاتی” نه نتیجه بحرانهای داخلی و برای حراست از رژیم و سرکوب تودههای مردمی است که به قیام علیه نظم موجود برخاستهاند و نه آمادگی برای درگیریهای نظامی، توسعهطلبی و هژمونی طلبی منطقهای، بلکه فقط و فقط به خاطر صلح پایداراست!
به ادعای وی ” آمادگی ما، آمادگی برای جنگ نیست، بلکه آمادگی برای ایجاد و حفظ صلح پایدار است. افزایش قدرت دفاعی، یعنی صلحطلبی. ”
وی خواستار” تداوم رشد شتابان صنایع تسلیحاتی” شد و افزود: همه در هر بخشی که هستند از بخشهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی تا بخش نظامی، موظف هستیم که توانمندی دفاعی و بازدارندگی کشور را ارتقاء دهیم.
این واقعیت را هر انسانی باکمی آگاهی میداند که در هر کشوری، رشد نظامیگری، تقویت صنایع تسلیحاتی و آمادگی نیروهای مسلح، نتیجه تشدید تضادها و بحرانهای داخلی و بینالمللی، تشدید منازعات و مخاصمات است. نتیجه آن نیز نه صلح، بلکه جنگ، تجاوز، سرکوب، کشتار و ویرانی بوده و هست. بنابراین، رژیمهای سرمایهداری به خاطر تخفیف تضادها و از سر انساندوستی و صلحطلبی نیست که به میلیتاریسم و آمادگی نظامی روی میآورند.
حسن روحانی، اما تلاش میکند، واقعیتی را که درستی آن مکرر در تاریخ بشریت به اثبات رسیده است، وارونه سازد. او درهمان حال که سیاست جمهوری اسلامی را تقویت نیروهای مسلح و سرکوب، آمادگی نظامی و رشد شتابان صنایع جنگی اعلام میکند، مدعی است که تمام این میلیتاریسم و نظامیگری فقط به خاطر یک “صلح پایدار” است.
یک چنین ادعای پوچی فقط از عهده کسی ساخته است که حرفه او فریب و تحمیق مردم ناآگاه است. این ادعای وی بدان میماند که گفته شود در جریان بحران سیاسی کنونی و تظاهرات خیابانی مردم علیه رژیم، تقویت و آمادگی پلیس و واحدهای ضد شورش و حضور آنها در خیابانها، نه نتیجه تشدید تضادها و مخاصمات میان توده مردم و طبقه حاکم، نه اقدامی برای سرکوب و فرونشاندن اعتراضات، بلکه از سر انساندوستی جمهوری اسلامی و تلاش برای مصالحه با مردم بوده است.
بهرغم ادعای واهی روحانی، اما این واقعیت بهجای خود باقی است که در ایران نیز همچون دیگر کشورهای جهان، رشد میلیتاریسم ، تقویت نیروهای نظامی و آمادگی این نیروها برای درگیریهای نظامی، محصول رشد تضادهای داخلی و بینالمللی ، تشدید مخاصمات و تلاش برای کنترل اوضاع داخلی است.
اساساً نیروی مسلح بهعنوان یک رکن اساسی جامعه طبقاتی و دولت، مقدم بر هر چیز ازآنرو در طی تاریخ لازم آمد که تضاد میان طبقات دارا و ندار شکل گرفت و تشدید شد. هرچه تضادهای طبقاتی در طول تاریخ حادتر و برجستهتر شدند، این ارگان نظامی و سرکوبگر دستگاه دولتی، مدام تقویت گردید. هر چه تمایلات توسعهطلبانه طبقات ستمگر حاکم افزایش یافت، نیاز به یک نیروی مسلح قدرتمندتر و سلاحهای پیشرفتهتر، افزونتر شد.
طبقات حاکم به فرمانروائی و استثمار تودههای تحت انقیاد در داخل قانع نیستند. آنها جاهطلبیهای سیاسی و اقتصادی دارند که پیامد آن همواره جنگ و کشتار تودههای ستمدیده بوده است. آنها برای تحقق اهداف جاهطلبانه و توسعهطلبانه خود بدان نیاز دارند که نیروهای مسلح خود را تقویت نمایند، سلاحهای مدرن و ویرانگر تدارک ببینند و میلیاردها دلار صرف این تدارک و آمادگی نیروهای مسلح خود کنند. این واقعیت بر کسی پوشیده نیست که نتیجه این سیاست تنها در طول قرن بیستم، دو جنگ جهانی و صدها جنگ منطقهای بوده است که حاصل آن کشتار دهها میلیون انسان و ویرانیهای عظیم بود. همه آنهایی هم که این جنگهای ویرانگر و ضد انسانی را برافروختند، وعده صلح پایدار و ابدی سر دادند. هماکنون نیز وقتیکه قدرتهای امپریالیست و منطقهای جهان مدام در حال تقویت نظامی خود، ساختن سلاحهای مخربتر هستند و سالبهسال بودجههای نظامی خود را افزایش میدهند، نتیجه تشدید تضادها و مخاصمات میان آنهاست و نه تخفیف تضادها و کاهش این مخاصمات. بنابراین آنها برای صلح تلاش نمیکنند، بلکه برای جنگ آماده میشوند.
روحانی افسانهسرائی میکند وقتیکه میگوید: “ارتقای توان دفاعی کشور و آمادگی ما، آمادگی برای جنگ نیست، بلکه آمادگی برای ایجاد و حفظ صلح پایدار است. افزایش قدرت دفاعی یعنی صلحطلبی.” بر اساس این ادعای مضحک، امپریالیسم تجاوزکار و توسعهطلب آمریکا که بودجه نظامی خود را از ۴٣٧ میلیارد دلار در سال ٢٠٠٣به ٨٩٢ میلیارد برای سال ٢٠١٩ افزایش داده است، از سر انساندوستی و صلحطلبی است! ” افزایش قدرت دفاعی یعنی صلحطلبی”!
اما بهرغم یاوهسرائی روحانی، پوشیده نیست که هدف جمهوری اسلامی از تقویت و آمادگی نیروهای مسلح چیست؟ هماکنون تضادهای جامعه ایران بهشدت حاد شدهاند. جمهوری اسلامی با بحرانهای متعدد لاینحل روبهروست. بحران سیاسی کنونی و رشد روزافزون مبارزات، موجودیت رژیم را به مخاطره انداخته است. جمهوری اسلامی هیچ راهحل اقتصادی و سیاسی برای غلبه بر بحرانها ندارد. تنها ابزاری که برای حفظ موجودیت خود در اختیار دارد، نیروهای مسلح است که میکوشد از طریق آنها بقاء خود را تضمین کند. هدف اصلی تقویت و آمادگی نیروی نظامی در شرایط بحران، مقابله با دشمن داخلی، کارگران و زحمتکشان، مردم ستمدیده ایران است. در همین سخنرانی ، روحانی برای غلبه بر بحران و دشمن داخلی است که شعار وحدت میان باندهای رژیم را سر میدهد که درنتیجه همین بحران در میان آنها شکاف ایجادشده است.
او میگوید: الآن زمان وحدت، اتحاد، ایستادگی و مقاومت است. یک یا دو سال، حزب و جناح و این چیزها را فراموش کنیم، اشکالی ندارد، امروز، روزی است که باید به هم کمک کنیم. ما از این مرحله به حول و قوه الهی با حمایت مردم، تدبیر رهبر معظم انقلاب و همدلی همه ارکان نظام، سه قوه و نیروهای مسلح، عبور خواهیم کرد.
اما نه تقویت نیروهای نظامی میتواند نظمی را که در بحرانهای عمیق گرفتار است نجات دهد و نه وحدت و اتحاد باندهای درون طبقه حاکم میتواند، راهحلی بر بحرانها و تضادهای علاج ناپذیر نظم موجود باشد. بااینهمه، از آنجائی که جمهوری اسلامی راهحلی برای غلبه بر بحرانهای جامعه ایران ندارد و کلیه سیاستهای آن به شکست انجامیده است، تمام امید خود را به نیروی نظامی و مسلح بسته است.
محرک دیگری نیز برای تشدید نظامیگری جمهوری اسلامی وجود دارد. تقویت نیروی نظامی، ارتقای توان دفاعی و رشد شتابان صنایع جنگی که روحانی خواستار آن شده است، ازآنرو برای جمهوری اسلامی ضروری است که بتواند در شرایط تشدید تضادها و بحرانهای سیاسی منطقهای، سیاست توسعهطلبانه و هژمونیطلبانه خود را پیش ببرد.
یکی از بنیانهای ثابت سیاست خارجی جمهوری اسلامی از بدو موجودیت آن در ایران، کسب هژمونی در منطقه خاورمیانه، از طریق سیاست توسعهطلبانه پاناسلامیستی بوده است. جمهوری اسلامی برای پیشبرد این سیاست، تلاش نمود با دخالت مستقیم و غیرمستقیم در کشورهای دیگر، از طریق سازماندهی و تقویت گروهای اسلامگرای شیعه، به این هدف خود دست یابد. درعینحال تلاش نمود با حمایت از گروهای اسلامگرای سنی مذهب، دولتهای رقیب خود را در منطقه تضعیف کند. نتیجه این سیاست، تشدید تضادهای دولتهای منطقه خاورمیانه با جمهوری اسلامی به نقطهای است که امروز اغلب دولتهای عربی منطقه وارد اتحادهای رسمی و غیررسمی علیه جمهوری اسلامیشدهاند و با حمایت آمریکا و اسرائیل تلاشهای برتریطلبانه جمهوری اسلامی را به چالش کشیدهاند. جمهوری اسلامی اکنون در وضعیتی قرارگرفته است که نهتنها باید هزینه هنگفتی را صرف بقای دولتها و گروههای اسلامگرای متحد خود نماید، بلکه در شرایطی که مدام تضادهای منطقهای تشدید شدهاند و احتمال درگیرهای نظامی افزایشیافته است، نیروهای نظامی خود را تقویت کند، آمادگی آنها را افزایش و صنایع نظامی را توسعه دهد.
حسن روحانی اما این واقعیت را که سیاست خارجی توسعهطلبانه جمهوری اسلامی، نقش اصلی را در تشدید تضادها و مخاصمات دولتهای منطقه داشته، بهکلی انکار میکند و میگوید: “جمهوری اسلامی همواره آماج هراس افکنی و ترویج ایران هراسی بوده و عدهای سعی کردند به کشورهای اطراف ما اینگونه القاء کنند که ایران حیات، بقاء و عزت آنان را تهدید میکند.”
به همین سادگی! جمهوری اسلامی نه اهداف توسعهطلبانه و هژمونیطلبانه ای داشته، نه در کشورهای دیگر دخالتی داشته، نه منافع دولتهای دیگر را به خطر انداخته، نه گروههای اسلامگرا را برای سرنگونی دولتها و گروههای رقیب سازماندهی و مسلح کرده، نه در لبنان، سوریه، فلسطین، عراق، یمن…دخالتی داشته و دارد و نه سپاه قدس را برای پیشبرد سیاستهای توسعهطلبانه بهطور مجزا ایجاد کرده است. بیخود و بیجهت” عدهای سعی کردند به کشورهای اطراف ما اینگونه القاء کنند که ایران حیات، بقاء و عزت آنان را تهدید میکند.” فقط یک آخوند رسوا میتواند بحرانی را که جمهوری اسلامی در منطقه اکنون گرفتار آن است و هزینههای سنگینی برای کارگران و زحمتکشان به بار آورده که تحریمها نیز یکی از نتایج آن است، اینچنین به مردم ایران توضیح دهد. آنهم در شرایطی که تودههای مردم ایران به ابعاد فاجعهبار سیاست توسعهطلبانه پاناسلامیستی رژیم پی بردهاند و در کمتر راهپیمایی، تظاهرات و تجمع اعتراضی است که علیه این سیاست، شعارهایی از نمونه “سوریه را رها کن فکری به حال ما کن” سر ندهند.
جمهوری اسلامی اما سیاست خارجیاش از سیاست داخلی جدا نیست. این سیاست ادامه و استمرار سیاست داخلی در ورای مرزهاست. سیاست داخلی جمهوری اسلامی به بند کشیدن تودههای مردم، دیکتاتوری، اختناق، سرکوب،تروریسم و کشتار است، همین سیاست ارتجاعی در خارج از کشور هم به شکلی دیگر ادامه یافته است. لازمه یک چنین سیاست داخلی و خارجی تکیهبر نیروی نظامی و سرکوب و تقویت آنهاست. لذا درک این مسئله دشوار نیست که چرا این رژیم ارتجاعی در شرایطی که با تشدید بحرانهای داخلی و خارجی مواجه است، در شرایطی که فقر، بیکاری، گرسنگی در جامعه ایران ابعاد بیسابقهای به خود گرفته، بیشازپیش به تقویت نیروهای مسلح و سرکوب خود نیاز دارد و مدام باید هزینههای نظامی خود را افزایش دهد. این نظامیگری اما رژیم را نجات نخواهد داد، بالعکس فروپاشی و سرنگونی آن را تسریع خواهد کرد.
متن کامل نشریه کار شماره ۷۸۷ در فرمت پی دی اف
نظرات شما