از دوران پیدایش نظام سرمایهداری تا به امروز، تاریخ بشر مشحون است از مبارزات قهرمانانه طبقه کارگر و عموم تودههای زحمتکش و ستمدیده برای آزادی و سوسیالیسم. در طول این سالها میلیونها انسان درراه مبارزه برای تحقق این اهداف و آرمانهای بزرگ انسانی، به دست طبقه حاکم ستمگر و قدرتهای امپریالیست، قتلعام شدند، اما این مبارزه هرگز متوقف نشده است. تاریخ جامعه ایران نیز از دوران انقلاب مشروطیت تا به امروز گواه روشنی بر این حقیقت است که بهرغم وحشیگری و کشتارهای وحشیانه طبقه حاکم که در دوران محمدرضا شاه پهلوی و جمهوری اسلامی به اوج خود رسید، این مبارزه با تمام افتوخیزهایش، همواره ادامه یافته تا جایی که بهرغم کشتار هزاران انسان توسط رژیم ددمنش جمهوری اسلامی، این مبارزه، امروز بار دیگر در برابر چشمان همگان، در سراسر ایران اعتلا یافته است.
رفقای ما، در دوران هر دو رژیم دیکتاتوری سلطنتی و جمهوری اسلامی، بهعنوان کمونیست، پیشروترین و فداکارترین این مبارزان راه آزادی و سوسیالیسم بودهاند.
سازمان ما در شرایطی بنیانگذاری شد که رژیم سلطنتی شاه، با توسل به دیکتاتوری عریان، جزیره ثبات و آرامش طبقه حاکم در ایران را جار میزد. سکوت و سکون سیاسی مرگباری بر جامعه ایران حاکم بود. بیاعتمادی سیاسی پس از شکست خفتبار حزب خیانتپیشه توده و دیگر احزاب اپوزیسیون و ترس و وحشتی که رژیم پلیسی شاه و سازمان امنیتی ساواک آن، ایجاد کرده بود، مانعی جدی برای رویآوری تودههای مردم به مبارزه مستقیم سیاسی علیه نظم ارتجاعی بودند. در چنین جو سیاسی که ترس و سکون سیاسی حاکم شده بود، رفقای ما با نبردی قهرمانانه در سیاهکل، پرچم کمونیستی سازمان را به نام آزادی و سوسیالیسم ، به اهتزاز درآوردند. این قهرمانان پیشگام مبارزه درراه آزادی و سوسیالیسم، در این نبرد نابرابر از پای درآمدند و پانزده کمونیست دلیر، علیاکبر صفائیفراهانی،جلیل انفرادی، محمدرحیم سمائی، اسماعیل معینیعراقی، محمدهادی فاضلی، محمدعلی محدثقندچی،هوشنگ نیری، ناصر سیفدلیل صفائی، غفور حسنپور،اسکندر رحیمی، عباس دانشبهزادی، مهدی اسحاقی، شجاعالدین مشیدی،هادی بندهخدا لنگرودی، به دست جلادان رژیم شاه به قتل رسیدند. اما راه گشوده شد و سکوت و سکون در هم شکست. مبارزه مسلحانه علیه رژیم اختناق و سرکوب گسترش یافت. رژیم دیکتاتوری عریان تمام دستگاه پلیسی و امنیتی خود را به کار گرفت تا مبارزهای را که آغازشده بود، نابود کند. در طول سال ۵٠ دهها تن از اعضای سازمان چریکهای فدائی خلق در درگیری با مزدوران رژیم استبدادی شاه جان فدا کردند یا پس از شکنجههای وحشیانه ساواک در دادگاههای فرمایشی به اعدام محکوم و به جوخههای تیرباران سپرده شدند. در این سال، سازمان ما تعدادی از برجستهترین بنیانگذاران خود ازجمله رفقا احمدزاده، پویان، اسکندر صادقی نژاد را از دست داد. رفقائی که دستگیرشدند، دادگاههای رژیم را به تریبونی برای دفاع از اهداف و آرمانهای آزادیخواهانه و سوسیالیستی و محکوم کردن رژیم ارتجاعی شاه تبدیل کردند و با سری برافراشته اعدام شدند. ضربات سنگین بود، اما توقفی در مبارزهای که جامعه ایران نیازمند آن بود، وجود نداشت. ترس و وحشت فروریخته بود و اعتماد سیاسی به یک سازمان کمونیست، جای بیاعتمادی گذشته را گرفته بود. گروهگروه زنان و مردان کمونیست به سازمان پیوستند و در مدتی کوتاه آن را به یک سازمان قدرتمند شکستناپذیر مدافع آزادی و سوسیالیسم تبدیل کردند. جنبش دانشجوئی تحت تأثیر این مبارزات اعتلای نوینی یافت، در پی آن مبارزات کارگران روزبهروز افزایش یافت. ساواک رژیم شاه بر دامنه دستگیریها، شکنجه ، اعدام و کشتار افزود. برای انتقام از مبارزات سازمان، گروه رفقا جزنی را که سالها دوران محکومیت را سپری کرده بودند، دستهجمعی در تپههای اوین به قتل رساند و در سالهای ۵۴ و ۵۵ ضربات سنگینی به سازمان وارد آورد. دهها تن از اعضا و رهبران برجسته سازمان، ازجمله رفیق حمید اشرف درنبرد با مزدوران ساواک جان باختند. اما نه توقفی در مبارزه سازمان بود و نه در مبارزات اعتلا یابنده تودههای وسیع مردم ایران که سرانجام به انقلاب و سرنگونی رژیم سلطنتی در قیام مسلحانه ٢١ و ٢٢ بهمن ١٣۵٧ انجامید.
سازمان چریکهای فدائی خلق ایران بهرغم تمام سرکوبها، کشتار و وحشیگری رژیم شاه ، در قلب تودههای کارگر و زحمتکش جای گرفت و از مبارزه سرافراز بیرون آمد. اقبالی که در جریان قیام و پسازآن، کارگران و زحمتکشان، زنان و دانشجویان به سازمان نشان دادند، نتیجه مبارزات پیگیر و آشتیناپذیر سازمان با رژیم ستمگر سلطنتی بود . در دوران رژیم شاه حدود ۴٠٠ تن از رفقای قهرمان سازمان ما درراه اهداف و آرمانهای طبقاتی کارگران، جان باختند و چند هزار تن پس از شکنجههای وحشیانه ساواک به بند کشیده شدند.
بهرغم تمام فداکاری تودههای مردم ایران در جریان انقلاب و سرنگونی رژیم شاه، متأسفانه انقلاب نتوانست به هدف خود برسد، قدرت سیاسی دوباره به دست ارتجاع افتاد و انقلاب به شکست انجامید. روشن بود که این بار وظیفه سرکوب و کشتار کمونیستهای ایران را رژیم جمهوری اسلامی بر عهده خواهد گرفت.
جمهوری اسلامی که یگانه وظیفهاش سرکوب انقلاب و به بند کشیدن مجدد تودههای کارگر و زحمتکش بود، نمیتوانست وجود جنبش کمونیستی و یک سازمان قدرتمند کمونیست مدافع منافع طبقه کارگر ایران و حقوق و مطالبات آزادیخواهانه، دمکراتیک و رفاهی تودههای وسیع مردم ایران را تحمل کند. لذا از همان نخستین روزهای به قدرت رسیدن ، سرکوب و اعدام فدائیان را در دستور کار قرارداد. دستگیری و اعدام فدائیان از فروردینماه ، یعنی کمتر از دو ماه پس از سرنگونی رژیم شاه آغاز شد و تا پایان سال دهها تن از رفقای ما در کردستان، ترکمنصحرا و دیگر مناطق و شهرهای ایران، به خاطر دفاع از حقوق و مطالبات تودههای زحمتکش مردم، با گلوله پاسداران مزدور به قتل رسیدند و یا به جوخه اعدام سپرده شدند. جمهوری اسلامی بهعنوان دشمن وحشی کارگران و زحمتکشان، چهار تن از رهبران جنبش شورایی خلق ترکمن، توماج، جرجانی، واحدی، مختوم را ربود و به قتل رساند.
با انشعاب در سازمان چریکهای فدائی خلق ایران و پیوستن جناح خائن اکثریت به اردوی ضدانقلاب و حمایت از ارتجاع حاکم، رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی حملات خود را به جناح اقلیت سازمان که از آرمانها و اهداف آزادیخواهانه و سوسیالیستی طبقه کارگر دفاع میکرد، تشدید نمود و دهها تن دیگر را به قتل رساند. “اقلیت” بهعنوان ادامهدهنده اهداف و آرمانهای سوسیالیستی سازمان و دشمن پیگیر ارتجاع حاکم، پیگیرانه به مبارزه ادامه داد. وحشیگری رژیم هرگز نمیتوانست سازمان را از مبارزه به خاطر اهداف و آرمانهایش بازدارد. مبارزه با ارتجاعی که وحشیتر و بیرحمتر از رژیم شاه بود ادامه یافت. با یورش گسترده ضدانقلاب حاکم در اردیبهشتماه سال ۶٠ که در میان نخستین گروه اعدامشدگان رفیق سعید سلطانپور عضو هیئت نویسندگان نشریه کار قرار داشت، تا پایان این سال، صدها تن از اعضاء، هواداران و رهبران سازمان به دست جلادان به قتل رسیدند. هزاران تن نیز به زندان محکوم شدند. رژیم جمهوری اسلامی در شکنجه و کشتار، گوی سبقت را از رژیم محمدرضا شاه ربود. اما رفقای ما در زندانهای قرونوسطایی و زیر شکنجههای وحشیانه جلادان اسلامی، قهرمانانه ایستادند و از اهداف و آرمانهای کارگری سازمان، از مبارزه برای آزادی و سوسیالیسم دفاع کردند. تا سال ۶٧ و کشتار دستهجمعی زندانیان سیاسی، لااقل هزار تن از اعضاء و هواداران سازمان درراه مبارزه برای آزادی و سوسیالیسم جان باختند. رفقا احمدغلامیان لنگرودی(هادی)، یدالله گلمژده (نظام)، محمدرضا بھکیش (کاظم)، سیامک اسدیان (اسکندر)،منصور اسکندری تربقان،(مهران)، محسن مدیرشانه چی، زھرا بھکیش (اشرف)، نفیسه ناصری (نسترن)، اعضاء و مشاوران کمیته مرکزی سازمان در این دوره جان خود را به خاطر اهداف سازمان فدا کردند. اما هیچیک از وحشیگریهای رژیم نه میتوانست خللی در مبارزه سازمان ما ایجاد کند و نه تودههای کارگر و زحمتکش، زنان و تمام ستمدیدگان را از مبارزه بازدارد.
رفقای ما از همان آغاز با مبارزه پیگیر، ایستادگی و مقاومت در برابر دشمن، در زندانها، تحت شکنجههای قرونوسطایی ساواک رژیم شاه و جمهوری اسلامی و به هنگام تیرباران، نمونه کاملی از پایبندی به اهداف و آرمانهای بزرگ کارگران را به نمایش گذاشتند. نشان دادند که کمونیستها مظهر پیگیرترین مبارزان راه آزادی و سوسیالیسماند. این ایستادگی در مقابل ارتجاع طبقاتی، سلطنتی و اسلامی، برگ زرینی در مبارزه افتخارآفرین کمونیستهای ایران است. هیچ ارتجاعی قادر نبوده و نخواهد بود تلاش و مبارزه تودههای کارگر و زحمتکش و سازمان فدائیان اقلیت را برای رسیدن به آزادی و سوسیالیسم سد کند. بهرغم تمام وحشیگریهای طبقه حاکم سرمایهدار بر ایران و استبداد و سرکوب اسلامیاش، آنچه را که هماکنون در سراسر ایران شاهد آن هستیم، مبارزهای برای آزادی و سوسیالیسم است که هدف سازمان ما از همان آغاز بوده است و امروز در شعارهای کارگران و زحمتکشان و تمام ستمدیدگان بازتاب آن، دیده میشود. نه رژیم شاه و نه جمهوری اسلامی، هیچیک نتوانسته و نمیتوانند، مبارزه برای آزادی و سوسیالیسم را متوقف سازند. سازمان ما در ٢۵ اسفند، روز جانفشانان فدائی، باردیگر با ادای احترام به تمامی فدائیانی که در راه آزادی و سوسیالیسم جان فدا کردند، پیگیرتر از همیشه با مبارزه برای برپائی یک انقلاب اجتماعی کارگری، استقرار یک نظم شورایی سوسیالیستی راه و اهداف جانباختگان قهرمان سازمان را که همانا اهداف و آرمانهای والای طبقه کارگر است،ادامه خواهد داد.
متن کامل نشریه کار شماره ۷۶۵ در فرمت پی دی اف
نظرات شما