“من پشیمانم، پس هستم”

طی هفته های اخیر، موجی از پشیمانی در رای دادن به حسن روحانی در شبکه های مجازی به راه افتاده است. این موج پس از زمان کوتاهی از “انتخابات” ۲۹ اردیبهشت ۹۶ کم کم شروع شد و طی هفته های اخیر به صورت کم سابقه ای در شبکه های اجتماعی بازتاب یافته است. بازتاب این جنبش، تحت عنوان “من از رای دادن پشیمانم، پس هستم” آنچنان در شبکه های اجتماعی گسترده و فراگیر بود، که تمام روزنامه های “اصلاح طلب” و تئوریسین های برجسته این جریان حکومتی از جمله عباس عبدی، عمادادین باقی و حتا خاتمی رهبر “اصلاح طلبان” را به واکنش در مقابل رای دهندگان پشیمان واداشت. عباس عبدی، نظریه پرداز کهنه کار “اصلاح طلبان” حکومتی در نکوهش این جنبش، تا بدانجا پیش رفت، که طی مقاله ای مکتوب در روزنامه اعتماد، رای دهندگان پشیمان را به “کم اطلاعی و درک نادرست از سیاست” متهم کرد.( روزنامه اعتماد، ۲۵ آذر ۹۶).

محمد خاتمی، رهبر “اصلاح طلبان” نیز در دیدار با اعضای “مجمع روحانیون مبارز” اعلام کرد: “من از رای دادن به روحانی پشیمان نیستم”. عمادالدین باقی هم در واکنش به جنبش “من پشیمانم” نوشت: “مردمان عجیبی هستیم. کسی را بالا می آوریم تا با سر به زمین بکوبیمش…انگار ما دوست داریم یا نیاز داریم همیشه کسی را با سلام و صلوات بیاوریم و همه گناهان را به گردنش بیندازیم”.(روزنامه شرق، ۲۵ آذر ۹۶). عباس عبدی هم در روزنامه اعتماد با شماتت از جنبش پشیمانی افاضات خود را ابراز و نوشت: “رای دهندگان پشیمان، گمان می کنند که دولت و ریاست جمهوری یک خودروی آماده ای است که رانندگی آن پس از انتخابات تحویل فرد پیروز می شود و اوست که می تواند خودرو را به هر جایی که خواست براند… این بخش از مردم رای دهنده که فوری پشیمان می شوند نیز، دقیقا همین تصور را دارند”.( روزنامه اعتماد، ۲۵ آذر ۹۶).

شنیدن این افاضات از زبان و قلم کسانی که تا دیروز با ده ها وعده توخالی و دروغین، توده های مردم را به رای دادن تشویق می کردند و همواره نهیب می زدند که اگر ما “اصلاح طلبان”، مجلس و ریاست جمهوری را در دست بگیریم، چنین و چنان خواهیم کرد و حالا که کفگیرشان به ته دیگ خورده اینچنین بر گرده رای دهندگان پشیمان تسمه می کشند، هرگز چیز عجیب و غریبی نیست.

عباس عبدی و دیگرانی که در پوشش “اصلاح طلبی” برای بقاء و ماندگاری نظام جمهوری اسلامی نظریه پردازی کرده و می کنند، جملگی بخشی از مجموعه همین نظام سراسر جنایت و کشتارند. این گرایش درون نظام، که بیش از دو دهه است با وعده دروغین “اصلاحات” به بقاء نظام یاری رسانده اند و با بزک کردن چهره کریه جمهوری اسلامی همچنان به فریبکاری و اغواگری در جامعه مشغولند، باید اینگونه خشمگین باشند، باید اینگونه رای دهندگان پشیمان را مورد عتاب و بازخواست قرار دهند. اینان، منافع سیاسی و اقتصادی شان با هزاران رشته مرئی و نامرئی به جمهوری اسلامی و ماندگاری این نظام سراسر کثافت و جنایت گره خورده است. این جماعت به ظاهر اصلاح طلب حکومتی، از آنجایی که دستان خودشان به تمام جنایات و کشتارهای جمهوری اسلامی آلوده است و از آنجایی که موقعیت سیاسی و اقتصادی شان به هیئت حاکمه ایران گره خورده است، دقیقا بر اساس دفاع از موقعیت خود و منافع شان است که اینگونه بر کمپین پشیمانی شوریده اند. اینان، اگر غیر از این رفتارمی کردند، جای تعجب بود.

با وجود خشم فزاینده “اصلاح طلبان” حکومتی از کمپین پشیمانی، فی نفسه نمی توان از جنبش “من از رای دادن به روحانی پشیمان هستم”، ذوق زده شد. پیش از هر چیز باید دید این جنبش با چه ماهیتی شکل گرفته است.لذا، قبل از ورود به دلایل چرایی شکل گیری کمپین “من پشیمانم”، لازم است ابتدا به ویژگی های این جنبش پرداخته شود و اینکه “من پشیمانم” با چه انگیزه ای و عمدتا از طرف کدام قشر یا لایه های اجتماعی به راه افتاده است. با روشن شدن این موضوع، راحت تر می توان به توضیح علل خشم اصلاح طلبان حکومتی و چرایی واکنش تند و تیز آنان نسبت به کمپین “من پشیمانم” پرداخت.

با یک نگاه سطحی و سرک کشیدن به شبکه های مجازی، خصوصا فیس بوک و توئیتر می توان دریافت که پایگاه اصلی این کمپین مجازی و اجتماعی در میان لایه های میانی و نسبتا مرفه خرده بورژوازی جامعه شکل گرفته است.

این بخش از نیروهای درون جامعه، با توجه به پایگاه طبقاتی، میزان تحصیلات، دانش اجتماعی، برخورداری از دانش فنی و بهره برداری سریع از ابزار و تکنیک های پیشرفته اینترنتی طی چندین سال گذشته نشان داده اند که قادرند با استفاده از همین ابزارهای مجازی اینترنتی، موج های سیاسی و اجتماعی موثری را در جامعه ایجاد کنند.

پوشیده نیست که سرمایه اصلی “اصلاح طلبان” حکومتی نیز، عمدتا روی همه لایه های اجتماعی پایه ریزی شده است. در چندین “انتخابات” گذشته، یعنی “انتخابات” ریاست جمهوری خرداد ۹۲، “انتخابات” مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان در اسفند ۹۴ و نیز “انتخابات” ریاست جمهوری اردیبهشت ۹۶، مسلما بدون حضور و شرکت فعال این بخش از لایه های اجتماعی، امکان پیروزی روحانی و موفقیت جریان به ظاهر اصلاح طلبی ناممکن بود. همین قشر اجتماعی بودند که در روزهای آخر مانده به هر “انتخابات”، به یکباره با حضور فعال و همگانی شان در شبکه های اجتماعی موج براه می انداختند. با تبلیغات گسترده و تاثیر گذارِ همین قشر میانی و بالایی خرده بورژوازی بود، که بخش وسیعی از توده های مردد و بعضا تحریمی “انتخابات” با امید به گشایش روزنه هایی هر چند کوچک در وضعیت اسفبار معیشتی و اجتماعی شان، به پای صندوق های رای کشیده شدند و رای خود را در سبد روحانی و دیگر کاندیداهای “اصلاح طلبان” ریختند. طبیعی است که ریزش این بخش از پایه های اجتماعی “اصلاح طلبان”، همانند “ریختن آب در خوابگه مورچگان” است و این وضعیت آنان را به هراس و تکاپو واداشته است.

با اینهمه، تصور اینکه همه عناصر این لایه های اجتماعی که به روحانی رای دادند، نسبت به اصلاحات و گرایش اصلاح طلبی متوهم هستند، تصوری باطل و خطا است. بخشی از این لایه های اجتماعی مورد بحث، خصوصا قشر خرده بورژوازی مرفه درون جامعه به دلایل گوناگون از جمله منافع اقتصادی شان که به جمهوری اسلامی گره خورده است، همواره برای حضور خود در هر یک از انتخابات فرمایشی خصوصا انتخابات ریاست جمهوری توجیهات لازم را دارند. اینان با آگاهی کامل از ساختار حکومتی و حتا با آگاهی از اینکه رئیس جمهور در نظام ولایتی و فقاهتی جمهوری اسلامی صرفا یک “تدارکاتچی” است، باز هم پای صندوق های رای می روند و از میان چند مهره دست چین شده شورای نگهبان – که جملگی امتحان وابستگی و سر سپردگی خود را به نظام اسلامی پس دادنده اند- یکی را بر می گزینند. اینان، نه تنها خود به پای صندوق های رای می روند، بلکه با هزاران ترفند و اغواگری از جمله طرح موضوع انتخاب میان “بد و بدتر” و یا اینکه “اگر به این شخص رای دهیم، دست کم این توان را دارد که پدال ترمز را فشار دهد و نگذارد اتوبوسی که ایرانیان سرنشینان آن هستند، به کف دره سقوط کند”(عمادالدین باقی: روزنامه شرق، ۲۵ آذر ۹۶)، توده های متوهم و امیدوار به اصلاحات را نیز با خود به پای صندوق های رای می کشانند.

از طرف دیگر، در میان همین لایه های میانی و مرفه خرده بورژوازی، نیروهای وسیعی هستند که به رغم اینکه به جمهوری اسلامی باور چندانی ندارند، اما، با توهم “اصلاحات” و با امید به اینکه با انتخاب فلان یا بهمان کاندیدای ریاست جمهوری برگزیده شورای نگهبان شاید روزنه های سیاسی و اجتماعی اندکی در جامعه باز شود، به پای صندوق های رای می روند.

این بخش از نیروهای میانی و بعضا بالای خرده بورژوازی، همان نیروهایی هستند که اکنون جنبش مجازی “من از رای دادن به روحانی پشیمانم” را ایجاد کرده اند. عناصر و نیروهایی که با توهم به حسن روحانی و با امید به وعده های توخالی او از قبیل کاهش فضای امنیتی کشور، بهبود شرایط معیشتی و زیستی توده های زحمتکش جامعه، ایجاد فضای بهتر در دانشگاه ها و شرایط مناسبتر برای زنان و جوانان به پای صندوق های رای رفتند و به نفع روحانی رای دادند. اکنون با دیدن عملکرد روحانی و کابینه اش و روبرو شدن با واقعیت های آزار دهنده اقدامات دولت، از توهمات خوش خیالی نسبت به حسن روحانی بیرون آمده و به صراحت اعلام می کنند که از رای دادن به او پشیمان هستند.

تا این جای مسئله و صرفا با تکیه بر جمله “من از رای دادن به روحانی پشیمانم” نمی توان به ماهیت اصلی این کمپین مجازی پی برد. اما تا همین جا، می توان دلایل خشم اصلاح طلبان حکومتی را فهمید. با وضعیت ایجاد شده، تردیدی نیست که گرایش اصلاح طلبی در ایران به سرعت در حال از دست دادن عمده نیرو و پایگاه اجتماعی شان در جامعه هستند، و این اصلا برایشان خوش آیند نیست.

برای پی بردن به ماهیت کمپین”من از رای دادن پشیمانم”، باید دید که این جنبش از کدام منظر و با چه اهدافی از رای دادن پشیمان است. اگر این کمپین مجازی فقط از رای دادن به روحانی پشیمان است، اما همچنان در توهم اصلاحات بسر می برد و در صدد است تا در انتخابات فرمایشی بعدی به عنصر برگزیده دیگری از شورای نگهبان رای دهد، در این صورت باید عطای آن را به لقایش بخشید و به آنان گفت، “ما را به خیر شما امید نیست، شر مرسان”. شاید امیدواری عباس عبدی نسبت به “مقطعی و گذرا بودن اینگونه اظهارات” رای دهندگان، تا حدودی ناشی از همین امر باشد. اما اگر، انگیزه کمپین “من از رای دادن به روحانی پشیمانم” کلا پشیمانی و فاصله گرفتن از هرگونه انتخابات فرمایشی جمهوری اسلامی باشد، در این صورت باید آن را به فال نیک گرفت و در تقویت آن کوشید. این بدان معناست که بخش وسیعی از نیروهای اجتماعی موثر و شرکت کننده در “انتخابات” از توهم اصلاحات خارج شده اند. ازاین رو جنبش “من از رای دادن پشیمانم” می تواند سرآغاز شروع تغییر توازن قوای درون جامعه به نفع کارگران و توده های زحمتکش ایران و بر علیه جمهوری اسلامی باشد.

این بدان معناست، که بخش وسیعی از لایه های اجتماعی جامعه که تا دیروز به ساختار حکومتی جمهوری اسلامی بی توجه بوده اند، اکنون به این واقعیت سرسخت رسیده اند که در جمهوری اسلامی با وجود یک دولت مذهبی و قرار داشتن قدرت اصلی حاکمیت در دست ولی فقیه و نهادهای انتصابی تحت امر او، هرگز از طریق شرکت در انتخابات چیزی به نفع کارگران و توده های مردم تغییر نخواهد کرد.

این بدان معناست، که جامعه در حال پوست انداختن است و بخش وسیعی از نیروهای اجتماعی که تا دیروز با توهم به اصلاحات و حضور در پای صندوق های رای، پایه های رژیم مذهبی و استبدادی جمهوری اسلامی را تحکیم می بخشیدند، اکنون به این نتیجه رسیده اند، در جایی که آزادی های سیاسی وجود ندارد، آزادی عقیده و بیان ممنوع است، تشکل های صنفی مستقل حق فعالیت ندارند، فعالیت تمام سازمان های سیاسی منتقد و مخالف رژیم ممنوع است و بیان هر مخالفتی با زندان و اعدام مواجه می شود، اساسا انتخاباتی نمی تواند وجود داشته باشد، تا چه رسد به اینکه از درون آن “نلسون ماندلا” بیرون آید.

مسئله اما، فقط در همین واقعیات خلاصه نمی شود که بدان اشاره شد. سازمان ما به کرات در ارگان های مختلف از جمله نشریه کار توضیح داده ایم که، در جمهوری اسلامی، نهادهای به ظاهر انتخاباتی، صرفا نهادهای گوش به فرمان نیستند، بلکه آشکارا تشکیلات پلیسی- امنیتی هستند. همه گزینه های شورای نگهبان یک مشت عناصر امنیتی و گوش به فرمان هستند، که به اسم نماینده و رئیس جمهور گزین می شوند تا مردم هر چهار سال یک بار از میان چند تن از قاتلان و سرکوبگران خود یکی را برای تداوم سرکوب و کشتار برگزینند. ما بارها و بارها گفته ایم، در یک چنین نظامی که مقامات کلیدی دستگاه اجرایی، قضائی و قانونگذاری آن، همه دارای پیشینه پلیسی-امنیتی هستند و تماما از اعضای ارگان های سرکوب و کشتار و نهادهای تحمیق مذهبی انتخاب می شوند، هرگز سیاستی فراتر از سیاست سرکوب و استبداد پیش نخواهد رفت و از این منظر روشن است کسی که در انتخابات فرمایشی رژیم شرکت می کند، فقط به استمرار یک رژیم بغایت استبدادی و ارتجاعی جمهوری اسلامی یاری نمی رساند، بلکه عملا در شکل دهی به نهادهای پلیسی – امنیتی و ارگان های سرکوبگر جمهوری اسلامی مشارکت می کند.

حال در رژیمی با چنین ویژگی های منحصر به فرد، بیان اینکه: “گروهی بی توجه به پیشینه حسن روحانی و همینطور بدون در نظر گرفتن محدودیت هایی که ساختار سیاسی کشور به هر دولتی تحمیل می کند، از او انتظار رفتار و گفتاری همچون “نلسون ماندلا” دارند” (روزنامه بهار،۲۵ آذر ۹۶) اوج فضاحت و اغواگری نویسندگان آن است.

نظریه پردازان جریان اصلاح طلبی که اکنون با وقاحت تمام رای دهندگان پشیمان را به شلاق شماتت گرفته اند و آنان را بازخواست می کنند که چرا در موقع رای دادن به روحانی به محدویت های ساختار سیاسی حکومت توجه نکرده اند، حق دارند از ریزش اصلی ترین نیروی اجتماعی شان برآشوبند. اما، آنانی که خودشان با آگاهی کامل از ساختار سیاسی نظام و با وقوف کامل از اینکه رئیس جمهور در نظام ولائی جمهوری اسلامی صرفا در حد یک “تدارکاتچی” است و طی دو دهه با اغواگری و دادن وعده های توخالی، مردم را به حضور در انتخابات فرمایشی فرا خوانده اند و اکنون رای دهندگان پشیمان را به “کم اطلاعی و درک نادرست از سیاست” متهم می کنند، بدون شک شارلاتان های مفلوکی بیش نیستند.

بگذارید، “اصلاح‌طلبان” حکومتی از شکل‌گیری کمپین “من از رأی دادن پشیمانم” در خشم خود بسوزند. بگذارید، هیئت حاکمه ایران و تمامی سرکوبگران رژیم از این تغییر توازن قوا و آرایش جدیدی که در درون نیروهای اجتماعی به نفع طبقه کارگر و علیه طبقه حاکم در حال شکل گرفتن است، بر خود بلرزند. تحول اوضاع سیاسی ضرورتاً برخلاف خواست آن‌ها پیش خواهد رفت.

متن کامل نشریه کار شماره ۷۵۶ در فرمت پی دی اف

 

POST A COMMENT.