گرامیداشت حماسه سیاهکل برگزاری مراسم پنجاه و سومین سالگرد حماسه‌آفرینان سیاهکل در هانوفر – آلمان

سخنران حسین منصوری

موضوع سخنرانی: چشم‌انداز تحولات سیاسی و آلترناتیوها

اجرای ترانه سرود مصطفی گرگین پور، کبری دارستانی، طاهره نورزاد

سنتور استاد ابوالقاسم شمسی

ورود به سالن ساعت ۱۸

زمان: شنبه ۱۴ بهمن ۱۴۰۲ برابر با ۳ فوریه ۲۰۲۴

آدرس: Zu bettefedernfabrik  1  30451  hannover

 

کمیته خارج کشور سازمان فدائیان (اقلیت)

Website Comments

  1. رسول
    Reply

    با گرمترین درود ها

    از سیاهکل اغاز انقلاب نوین کمونیستی ایران( اغازی که در همی عنصر فاعلیت را در عین برای تغیر جامعه یخ زده و فرو نشسته در پنچه های دو مطلق با پرچم سرخین خود نشان داد) شایسته وبایسته است توسط رفقایی که نشان و صدا و دفاع وفریاد گر ان اغاز پرطنین بوده و هنوز زنده و سر شار از ان شورند سخن ران ان اغاز باشد که نشان از زنده و ادامه ان انقلاب را فریادگر و اب دهند به ان امیدهای نهفته در دل های عاشقان ان عاشقان زندگان. با امید در تجدید نظر در مورد سخن ران ان روز.

  2. م - الف
    Reply

    با درود کاربر گرامی رسول

    اگر نوشته شما را به درستی دریافته باشم میخواهید بگویید بجای سخنران پیشبینی شده سخنران دیگری از “پیشکسوتان” برگزیده شود. در پی آمد برآنم که نشان دهم کار از این سخنان فراتر است.

    جنبش فدائی که از سیاهکل اعلام موجودیت رسمی کرد بر این ادعا استوار بود که میخواهد شرایط موجود سرکوب، سر خورده گی توده ها و خیانت حزب توده را دگرگون کند و اینکه به سازماندهی نیروی اجتماعی هدف برای دگرگونی اساسی جامعه، طبقه کارگر، یاری رساند. سازماندهی طبقه کارگر این نیست که شماری کارگر با سازمان در ارتباط باشند و یا کادر آن بلکه این امر کارگران آگاه به منافع طبقاتی خود است. امکان جنگ نیابتی وجود دارد ولی انقلاب اجتماعی نیابتی هرگز. با نگاهی به جانباختگان سازمان و هوادارانشان پیش از قیام بهمن میتوان دریافت که بیشترآنها روشنفکران اقشار میانی جامعه (دانشجو، هنرمند، دبیر، پزشک، مهندس) و شماری نیز کارگر بودند. حتی اگر همه آنها کارگر میبودند، با روش مبارزه پیشگرفته شده تغییری در ماهیت پوپولیستی این سازمان نمیداد. امروز پس از چهار و نیم دهه بخش بزرگی از آن پایگاه اجتماعی نه تنها “ضد امپریالیسم” نیستند بلکه بدشان نمی آید که امپریالیسم این رژیم سرمایه را برایشان سرنگون کند! اگر در آن دوره “وطن وطن” میکردند امروزه اگر تیم “ملی” شان ببازد، بویژه اگر برنده یک کشور امپریالیست غربی باشد، رقص و پایکوبی در خیابان راه می اندازند. “وطن” شان کشورهای امپریالیستی غربیست. اگر پایشان به این کشورها برسد، بویژه زامبی های “سلبریدی” از هیچ پستی بر ضد کارگران و زحمتکشان فروگزار نمیکنند. اینکه چرا این اقشار به این موضع رسیدند تنها به خاطر جنایات رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی نیست بلکه باید دگرگونی ها، چه درعرصه درونی و جهانی و تأثیر آن بر این اقشار، را بررسی کرد که جای آن در این گفتمان نیست.

    با اینکه سازمان در چهار روز قیام بهمن بیشترین فداکاری را از خود بروز داد (بدست گرفتن رسانه دولتی، پیشقراولی در حمله به پادگانها، آموزش توده ها در خیابان برای حمله به نیروهای سرکوبگر، …) ولی نتوانست توازن نیروها را پس از قیام برهم بزند. بدین خاطر با فشار نیروهای ارتجاعی تازه بدوران رسیده مجبور شد مقر سازمان پس از قیام، در دانشکده فنی دانشگاه تهران و پس از آن ساختمان ساواک در خیابان میکده (مدتی کوتاه، فدائی) را تخلیه کند. آنهائیکه آنروزها روندها در دانشکده فنی را به خاطر دارند، میدانند که سازمان در برابر هجوم روزانه کارگران، دبیران، دانشجویان، روشنفکران، سربازان، … دست بسته بود چرا که تجربه کار با آن توده گسترده را نداشت.

    بیشتر آن اقشار متوسط “ضد امپریالیسم”، ضد سرمایه داری نبودند و حتی با وجود افسار زدن نیروهای بورژوا-ارتجاعی بر جنبش توده های همه با هم، امید به “برقراری حاکمیت خلق” و برکناری “بورژوازی کمپرادور” داشتند. انشعاب بزرگ نتیجه این بافت سازمان، ساز و کارهای درونی، رویکردها و اهداف پیش گرفته شده بود نه “خیانت” جناحی از آن!

    با اینهمه آن سازمان دهه پنجاه تا به امروز تاج سر هر جریان چپ ایران، از جمله بازماندگانشان که خود را بی ربط به آنها منسوب میکنند، است. نه به خاطرصداقت حرف و عمل و دل به دریا افکنی، نه به خاطر تأثیر ژرف جنبش آن کاشفان فروتن شوکران بر ادبیات، موسیقی، فیلم و بطور فراگیر هنر، نه به خاطر اسطوره سازی خرده بورژوامآبانه از آنها بلکه موفقیت در برقراری پیوند اندیشه و عمل با قشری از جامعه، بدون توجه به جنسیت (سخن بر سر دوره ایست که اکثریت زنان ایران خانه دار بودند) و قومیت (مقایسه کنید با “نظرات” شهاب قومپرست، “راه کارگری” سابق آنهم در قرن بیست ویکم) که این جنبش را در آن دوران سیاه به پیش میراند. نه اینکه صداقت و فداکاری در کار اجتماعی کم ارزش است. جامعه به افراد و جریانهای شامورتی بی صداقت و زیاده گوی ناکمونیست و ناکارگری پادوی سرمایه وقعی نمیگذارد بلکه نکته کلیدی آنست که اندیشه و عملشان شان مورد توجه و پشتیبانی بخشی از جامعه قرار گرفت. کدام جریان چپ را امروز سراغ دارید که چنین موقعیتی داشته باشد؟

    آیا از سرنوشت این جریان (با آنهمه انشعاب) و پوپولیسم مزمن آن درسی گرفتند؟ آیا در روند های جامعه نقشی دارند؟! در جنبش “زن زندگی آزادی” آنهمه از راه دور پیام دادند که کارگران لازم است وارد صحنه شوند و اعتصاب عمومی کنند تا رژیم (نه سرمایه داری) جمهوری اسلامی سرنگون شود! “سعودی (حالا اسرائیل) اینترنشنال، “من و تو” (که حالا رو به قبله دراز کشیده)، رضا لاس وگاسی، معصومه هفت خط، عبدالا بی بوته، حامد ژوکر، نازنین مسواکی، شیرین بیمزه و لشگری از اشرف چهارچشم ها، رمضون بی تنبون ها و غضنفرهایی از این دست که صدتا چوب بهشون بزنید میگن من دوغم، همگی در این کُر خواندند. آیا کارگران برای همه اینها تره خُرد کردند؟! در سالگرد آن هم دیدیم! 

    بعضی در این سازمان این جنبش را “انقلاب” می نامند حال آنکه دستکم از نیمه دوم قرن نوزده تنها انقلاب اجتماعی کارگران و زحمتکشان را میتوان انقلاب نامید. نگاه کنید به تبلیغ در تلویزیون شان. بخشی از آن مربوط به مرور اتفاقات و آمار رسانه های درونی، افشاگری جناح ها بر ضد هم، باز پخش ویدئو های کوتاه از اعتراضات و اعتصابات، اینکه اگر انقلاب شود “برنامه ما” (ماهی تو دریا جفت چند!) چه خواهد بود و رژیم کشت و برد، … مگر کارگران و زحمتکشان از پستی، فساد، دزدی، سرکوبگری و آدمکشی چهار و نیم دهه اوباشان بورژوا-اسلامی ناآگاهند که برنامه تلویزیونی را به دیوار ندبه تبدیل کردند؟!

    به این ترتیب اگر این سخنران نه، هر سخنران دیگری که شما مناسب میدانید بیاید چه شقل القمری خواهد کرد؟!

  3. رسول
    Reply

    با درود گرم به م-الف

    از واضحات سخن گفتن اگر شقل القمری باشد ان وقت از بیان رویدادهای تاریخی که نطقه عطفی در زمان خود بود ه بیان وتوضیح ان رویدادها برای نسل میدانی که تو بخوان سخن گا هن ذاتن پرفورمی نیز میشود به هیچ عنوان شقل یا لاقمری نیست فقط وفقط نور تابیدن بر ان رخدادهایی است که گاهن با توضیحات ان چنانی ارزوی غبار پاشی را در گوشها می نوازند

    در مورد شهاب نیز که همشهری من هم هست من شاید بهتر بشناسم به هیچ وجهی قوم پرست نبوده و نیستند صد البته
    از به رسمیت شناختن حق ملت ها در درون کل که اتفاقن نتها راه حل شدنی در فلات ایران زمین است وصد البته برضد ایران شهری هاست ویا سدیست بر نوشته هایی که عطر وطمع شونیستی را میدهند شهاب از زبان مادری دفاع میکند از شستشوی خیابانهای تبریز با خون در بعد حکومت ملی ازربایجان سخن به میان میکشد واز کشتار خونین سرلشکر فرح رام در کردستان داد سر میدهد وووووو

    در مورد سازمان نیز شایسته وبایسته هست که از نقاط ضعف وکاستی ها وناروشنی ها نوشت وسخن راند ولی کدام پدیده تاریخی سراغ دارید که کلن دقیق و بی ایراد باشد واگر صحبت از قشر میانی صف شکنان ان دو مطلق باشیم در مورد خود مارکس و انگلس وکل اندیشمندان تاریخ چه گونه ارزیابی میکنیم از کدام قشر بوده اند این درست است که بن اگاهی از عین است ولی این خود اگاهیست که در پراتیک تغیر را می افریند و هر چقدر از تغیر داد سخن دهیم کم گفته ایم و نافذ تر میشود اگر شاهدان و دست اندرکاران ویادگاران ان سراغاز سخن از دل گویند تا که به دل نشیند

    از اینکه گفته اید در سازمان رفقایی به این جنبش اخیر انقلاب گفته اند کاش از نشریات رسمی این سازمان فاکتی می اوردید

    اینکه سازمان درمیدان نیست این ضعف از سرکوب خانمانسوز بو.ده وهست من خود وقتی از زندان بیرون امدم سرکوب گران را جلوتر از خود یافتم سالیانی در ان سیاه چالها بی خبر از حرکت جامعه بودم چاره را فرار ازدست مرگ ناخاسته دیدم تا با نام ونشان دیگری سوی میدان شتابم افسوس وهزاران افسوس که در باکو بودم از رفیقی در ونکوور کانادا دریافتم که نه له له قالیب نه ده یورد(نه دایه مانده نه خانه) از دیگر نوشته هایت هم دردم ودرد مشترک ممنون که وقتی را برای اختصاص به پیشنهاد من کرده اید . از اینکه دیر متوجه نظریات تان شدم پوزش می خواهم چون از بچگی من تنبل بودم و دیر جنب

POST A COMMENT.