ه بهانه ی برگزاری مراسم اول ماه مه در پارک لاله تهران
شماره ۵۵۱- سال سی و یکم – نیمه دوم خرداد ۸۸
* مقدمه:
نزديک به چهل روز از برگزاری مراسم اول ماه مه، در روز جمعه يازده ارديبهشت ۸۸ در پارک لاله تهران میگذرد. از آن روز تا کنون، مقالات متعددی پيرامون اين رويداد مهم کارگری، چه در تأييد چه در نفی آن، نگاشته شده و انتشار يافته است. مباحثه و اظهار نظر پيرامون اول ماه مه، نحوه برگزاری، شعارها، نتايج و تأثيرات آن، البته موضوع جديدی نيست. وارسی موشکافانه و برخورد نقادانه به رويداد مهمی مانند اول ماه مه و نحوه برگزاری آن، چندين سال است به يکی از نُرمها و ضرورتهای شناخته شده در ميان فعالان جنبش کارگری و مبارزين راه رهائی طبقه کارگر تبديل شده است. اين مباحثات از اول ماه مه سقز در سال ۸۳ به اين طرف که سرمنشأ چرخشی در جنبش کارگری شد، نه فقط به يک بحث زنده و جاندار در ميان کارگران پيشرو و فعالان کارگری تبديل شده است، بلکه اول ماه مه، مسائل مربوط به آن و برگزاری مراسم مستقل کارگری به اين مناسبت، يکی از محورهای مبارزۀ عملی کارگران بوده است. با اين وجود، بايد اذعان داشت که آنچه در طی اين دوره کوتاه پس از مراسم پارک لاله، در اين مورد، نگاشته و يا گفته شده است، در مقايسه با سالهای گذشته، بسی فزونی يافته است. خصوصاً آنکه برخیها در پوشش نقد، حرکت متحدانه کارگران در اول ماه مه را نفی میکنند و به بهانۀ شرايط سرکوب و خفقان، کارگران را به بيراهه صبر و انتظار و بیعملی فرامیخوانند.
جنبش کارگری در جريان عمل مبارزاتی و رودرروئیهای مستقيم و غير مستقيم با پاسداران و مدافعان آشکار و نهان نظم موجود، در هر گام مبارزه، نسبت به اشتباهات و نقاط ضعف خود آگاهی پيدا میکند. از نقد کارگری به قصد پيشرفت و تکامل خويش استقبال میکند ، از آن میآموزد و تجارب قطره قطره اندوخته شده خويش در جريان مبارزه طولانی را، چراغ راه خود قرار میدهد. جنبش طبقاتی کارگران اما از آنجا که برای تحقق مطالبات خويش هر روز و هر ساعت بايد با سرمايه و پاسداران مناسبات سرمايهداری دربيفتد، نمیتواند آنطور که برخی از به اصطلاح منتقدان اول ماه مه توصيه میکنند، پاسيفيسم و بیعملی پيشه کند. مبارزه نظری، يکی از وجوه بسيار مهم مبارزه طبقاتی و ابزار مؤثری است که با آن بايد با ناخالصیها، خرده ناخالصیها و انحرافات درون جنبش کارگری و حاشيه آن به مقابله پرداخت و گرايشها و انديشههای بیربط به جنبش طبقاتی کارگران را نيز ايزوله و منفرد ساخت. هرچند اين واقعيت را نمیتوان انکار نمود که جريان عمل مبارزاتی، بيش از هر مبارزه نظری، ماهيت اينگونه گرايشها را برملا میسازد. در مسير روبهرشد و بالنده جنبش کارگری و در جريان صيقليابی و پيشرفت مبارزه طبقاتی، هر اقدام مبارزاتی کارگران از نوع برگزاری مراسم اول ماه مه در پارک لاله نيز بسيار مؤثرتر از هر مبارزه نظری، ماهيت اينگونه گرايشها را در چشم توده کارگران فاش میسازد و جنبش کارگری در مسير پيشرفت و تعالی خويش، بی تردید اينان را مانند خس و خاشاکی بیمقدار از سر راه خود کنار میزند.
بعد از اين مقدمه، اکنون مراسم اول ماه مه در پارک لاله تهران و برخی انتقادات را که در اين مورد مطرح شده است، خلاصهوار مورد بررسی قرار میدهيم.
* مراسم اول ماه مه در پارک لاله
اول ماه مه سال۸۸ از چند جهت با مراسم اول ماه مه در سالهای گذشته متفاوت بود. اولين نکته مهم در اين مورد اين است که بر خلاف سالهای گذشته که هر تشکلی مراسم مستقل خود را در يکی از سالنها و يا محيطهای دربسته و يا در بيرون از شهر برگزار مینمود، سال ۸۸ مراسم واحدی در يکی از مناطق پر رفت و آمد تهران و به فراخوان کميته مشترکی به نام کميته برگزاری مراسم اول ماه مه، برگزار شد. در اين کميته، علاوه بر سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه و سنديکای کارگران نیشکرهفت تپه،که تشکل های توده ای کارگری هستند، اتحادیه آزادکارگران ایران، هیأت بازگشائی سندیکای کارگران نقاش و تزئينات ساختمان، شورای همکاری تشکلها و فعالين کارگری متشکل از: کميته پیگيری برای ايجاد تشکلهای آزاد کارگری، کميته هماهنگی برای کمک به ايجاد تشکلهای کارگری، جمعی از فعالين کارگری، شورای زنان و کانون مدافعان حقوق کارگر، حضور داشتند. اين تشکلها که در گذشته، هرکدام به تنهائی و آنطور که خود تشخيص میدادند، مراسمی به مناسبت اول ماه مه برگزار میکردند و يا در مراسمی که ديگران آن را تدارک ديده بودند شرکت میکردند، اينبار با تشخيص، همفکری و توافق جمعی، مراسم واحدی را برگزار نمودند.
فراموش نکنيم که در سال ۸۶ همين تشکلها، منهای سنديکای کارگران نيشکر هفت تپه که هنوز اعلام موجوديت نکرده بود، نه فقط نتوانسته بودند مراسم مشترکی با شعارها و قطعنامه مشترکی را سازماندهی کنند، بلکه حتا نسبت به چگونگی برگزاری مراسم اول ماه مه و چند و چون مداخله، برای بدست گرفتن مراسمی که توسط خانه کارگر برپا میشد نيز برنامه واحدی نداشتند. و باز نبايد فراموش کرد که در سال ۸۷ همين تشکلها، بر اين باور بودند که با حضور فعال خود در مراسمی که از سوی خانه کارگر برگزار میشود، مانند سالهای قبلتر از آن میتوانند ابتکار عمل را خود بدست گيرند اما همانطور که شاهد بوديم، رژيم ضد کارگری و خانه کارگر آن، با برگزاری مراسم دولتی، در محلی دور افتاده و تحت کنترل شديد نيروهای پليسی، امنيتی و حراستی، از ورود فعالان کارگری به محل برگزاری مراسم جلوگيری بهعمل آوردند و تاکتيک فعالان و تشکلهای کارگری را خنثا ساختند. از اينرو در سال ۸۷ ، به استثنای موردپارک چیت گرکه موردیورش وحشیانه نیروهای سرکوب قرارگرفت و به پارک جهان نمای کرج منتقل شد، هيچگونه مراسمی در تهران نه در اشکال محدود و محيطهای بسته و نه در اشکال ديگر مانند راهپيمائی و تظاهرات خيابانی برگزار نشد. روشن است که در برگزاری سلسله مراسمهای اول ماه مه در طول لااقل يک دهه اخير، سازماندهی و برگزاری مراسم واحد و مستقل اول ماه مه در پارک لاله تهران توسط مجموعهای از تشکلها و فعالان کارگری، پيشرفت بزرگی دراين زمينه محسوب میشود. شکلگيری کميته برگزاری مراسم اول ماه مه و سازماندهی يک اتحاد عمل کارگری، گام بسيار مهم و موفقيتآميزی بود که پس از چند سال تلاش آگاهانه کارگران پيشرو و فعالان جنبش کارگری، نصيب جنبش کارگری میشد. اگر چه همانطور که اشاره شد مشارکت افراد و نيروهای وابسته به اين تشکلها در مراسمهائی که توسط هر يک از آنها برگزار میشد بیسابقه نبود، اما اتحاد عمل رسمی تا حد تشکيل يک کميته واحد برگزاری مراسم اول ماه مه در تهران، برگزاری مراسم واحد و صدور قطعنامه واحد بیسابقه بود. اين پديده، يک بار ديگر نشان داد که کارگران ايران و تشکلهای کارگری، نه فقط نسبت به اهميت و ضرورت اتحاد عمل کارگری و غلبه بر پراکندگی موجود، اشراف و آگاهی دارند، بلکه با تأکيد بر روی نکات اشتراک خویش و سازماندهی اين اتحاد عمل، گام عملی مشخصی نيز در اين جهت برداشتند. اين گام عملی فعالان و تشکلهای کارگری، بيانگر درجه بالای شناخت و آگاهی آنان و بيانگر مراحل پيشرفتهتر بلوغ جنبش کارگریست.
موضوع مهم ديگر اين است که اول ماه مه امسال در شرايطی برگزار شد که رژيم ارتجاعی حاکم، بر شدت اعمال سرکوبگرانه خود عليه کارگران و فعالان جنبش کارگری و ديگر جنبشهای اعتراضی افزوده بود. رژيم جمهوری اسلامی علاوه بر آنکه در تمام طول سال، عليه کارگران دست به اقدامات سرکوبگرانه میزند و برای ممانعت از متشکل شدن کارگران و خاموش ساختن صدای اعتراض آنان، فعالان کارگری و کارگران پيشرو را اخراج، احضار و بازداشت میکند و به زندان میاندازد، اما در آستانه اول ماه مه، عموماً بر شدت اقدامات سرکوبگرانه خود میافزايد. اکنون چند سالیست که احضار و بازداشت و تهديد کارگران پيشرو و فعالان کارگری برای مرعوب ساختن کارگران و ممانعت از برگزاری مراسم اول ماه مه، به روش عمومی رژيم تبديل شده است.
امسال نيز دستگاههای امنيتی و سرکوب رژيم، ازحدود دو ماه مانده به اول ماه مه، بر شدت اقدامات ضد کارگری خود افزودند. دستگيریهای گسترده فعالين کارگری و اعضای برخی از تشکلهائی که جزو فراخوان دهندگان اول ماه مه بودند، تلفنهای تهديدآميز و احضارهای مکرر فعالين کارگری نشان میداد که رژيم ضد کارگری جمهوری اسلامی مصمم است به هر قيمت، از برگزاری مراسم اول ماه مه ممانعت به عمل آورد. با اين وجود فعالان کارگری و سازماندهندگان مراسم اول ماه مه، از اين تهديدات نهراسيدند و با علم به اين که مراسم آنها با تلفات و هزينه همراه خواهد بود، با جسارت و شجاعت اين مراسم را که وحشيانه مورد سرکوب قرار گرفت اما بازتاب وسيعی در داخل و خارج کشور پيدا کرد، برگزار نمودند.
ازمهمترين و برجستهترين نکات مربوط به اول ماه مه ۸۸، قطعنامهایست که تشکلهای کارگری در اتحاد عمل خود به مناسبت اول ماه مه روز جهانی کارگر صادر نمودهاند.
قطعنامه مشترک تشکلهای فراخوان دهنده مراسم اول ماه مه ۸۸، تبلور ديگری است از ارتقاء سطح آگاهی طبقاتی کارگران و شاهد ديگریست بر پيشرفت جنبش طبقاتی کارگران ايران. قطعنامه کارگران ايران به مناسبت اول ماه مه روز جهانی کارگر در همان نخستين سطر خود، نوک تيز حمله را متوجه نظام سرمايهداری میکند و از روز اول ماه مه به عنوان روز همبستگی بينالمللی طبقه کارگر و روز جوش و خروش کارگران در سراسر جهان برای رهائی از مشقات نظام سرمايه داری و بيان خواستهای کارگران برای برپائی دنيائی عاری از ستم و استثمار ياد میکند. در قطعنامه کارگران ايران، پس از اشاره به بحران عظيم اقتصادی موجود و گنديدگی نظام سرمايه داری، بازهم بر ضرورت برپائی دنيائی فارغ از مناسبات ضد انسانی نظام سرمايهداری، به مثابه يگانه راه خلاصی بشريت از مصائب موجود، تأکيد میشود. تا همين جا، قطعنامه کارگران ايران، يک بيانيه سياسی ضد سرمايه داری ست و آلترناتيو آن نیز، سوسياليسم است!
علاوه بر اين، در قطعنامه ۱۵ مادهای کارگران ايران به مناسبت روز جهانی کارگر، نه فقط مهمترين مطالبات کارگری از جمله تأمين امنيت شغلی، دستمزدهای معوقه، لغو قراردادهای موقت، حق آزادی بيان و تجمع و تشکلهای مستقل کارگری، افزايش دستمزد بر پايه اعلام نظر خود کارگران از طريق نمايندگان کارگری و تشکلهای مستقل کارگری گنجانده شده است، بلکه کارگران همچنين خواستار برابری حقوق زنان و مردان در تمامی شئونات زندگی اجتماعی و اقتصادی و محو کليه قوانين تبعيض آميز عليه زنان شدهاند. قطعنامه، از مطالبات معلمان، پرستاران و ساير اقشار زحمتکش جامعه، قاطعانه حمايت نموده و خواستار لغو حکم اعدام فرزاد کمانگر شده است. سيستم سرمايه داری، بعنوان عامل کار کودکان شناخته شده و خواستار تهيه امکانات آموزشی، رفاهی و بهداشتی برای کودکان شده است. تحميل بی حقوقی مضاعف بر کارگران مهاجر افغانی و ساير مليتها محکوم شده است. در قطعنامه کارگران ايران، “از تمامی جنبشهای آزادیخواهانه و برابری طلب، همچون جنبش دانشجوئی و جنبش زنان” پشتيبانی به عمل آمده، دستگيری، محاکمه و به زندان افکندن فعالين اين جنبشها نيز قوياً محکوم شده است. قطعنامه کارگران ايران، خواستار آزادی کليه کارگران زندانی، از جمله منصور اسالو و ابراهيم مددی و لغو کليه احکام صادره و توقف پیگردهای قضائی و امنيتی عليه فعالين کارگری شده است. در ماده ۱۴ قطعنامه، کارگران ايران ضمن حمايت از اعتراضات و مطالبات کارگران در سراسر جهان، خود را متحد آنان دانسته و “بيش از هر زمان ديگری بر همبستگی بينالمللی طبقه کارگر برای رهائی از مشقات نظام سرمايه داری تأکيد” شده است!
قطعنامه کارگران ايران به مناسبت اول ماه مه که با مضمونی راديکال و ضد سرمايه داری و سرشار از روحيه انترناسيوناليستی تهيه و تنظيم شده است، بار ديگر نشان داد که جنبش کارگری ايران، جنبشی حقيقتاً پيشتاز عليه نظم موجود است. البته تنظيم وصدور قطعنامه با مضمون راديکال و ضد سرمايه داری در جنبش کارگری، امر بیسابقهای نيست. در سالهای گذشته نيز، قطعنامه هائی بااین مضمون، توسط کارگران ايران، به ويژه کارگران و فعالان کارگری در شهرهای کردستان به مناسبت اول ماه مه، تهيه و تنظيم شده و انتشار يافته است. اما قطعنامه اخير از اين جنبه نیز مهم است که ده تشکل برگزار کننده مراسم، از جمله و به ويژه سنديکای کارگران نيشکر هفت تپه و سنديکای کارگران شرکت واحد نیز پای آن را امضا کردهاند. قطعنامه اول ماه مه ، در واقع قطعنامهای متعلق به يک تشکل و يا جمع معدودی از کارگران و فعالان کارگری نبود، بلکه قطعنامه تمام کارگران ايران بود.
گفتن ندارد که تهيه و تنظيم قطعنامهای که میبايست، هم برآيند نظرات فعالين و نمايندگان تشکلهای برگزار کننده مراسم را بازتاب دهد و کل اين تشکلها را متحد سازد و هم مضمون راديکال و ضد سرمايه داری داشته باشد و هم در عين حال از يک روحيه انترناسيوناليستی برخوردار باشد، کار سادهای نيست. توافق روی مضمون اين قطعنامه، به روشنی نشان میدهد که امضا کنندگان قطعنامه، منافع جمعی و منافع طبقه کارگر را بر منافع گروهی و منافع تشکل خويش ارجحیت دا دهاند، که اين مسأله نيز، بازهم دليل ديگری بر بلوغ و پيشرفت جنبش کارگریست.
در چند سال اخير، مکرر شعار اتحاد جنبشهای اعتراضی مطرح شده و از ضرورت پيوند جنبش زنان و دانشجويان با جنبش کارگری صحبت شده است. تشکلهای کارگری، این جانیز پیش قدم شدندوبا اتحاد عمل خويش در برگزاری مراسم اول ماه مه، مقدمه تحقق اين شعار را نيز فراهم ساختند!
پس از يورش نيروهای سرکوب به مراسم کارگران و بازداشت بيش از ۱۵۰ تن از فعالان کارگری و ديگر شرکت کنندگان در اين مراسم، کميته برگزاری مراسم اول ماه مه، بلافاصله و در همان روز يازده ارديبهشت و در اعتراض به اقدامات سرکوب گرانه رژیم ، واکنش نشان داد. ادامهکاری اين کميته و پیگيری مسأله بازداشت شدگان و صدور چند اطلاعيه و فراخوان به کمپين برای آزادی دستگير شدگان، نشان داد که کميته برگزاری مراسم اول ماه مه از اين ماندات برخوردار است که در چهارچوب توافقات تشکلهای فراخوان دهنده برگزاری مراسم، ادامه کاری داشته باشد.
و باز در همين رابطه، فراخوان کميته برگزاری مراسم اول ماه مه به کمپين برای آزادی دستگير شدگان روز جهانی کارگر، که مورد حمايت دهها انجمن و جمعهای متشکل کارگری در استانهای مختلف، از جمله انجمن برق و فلز کرمانشاه، کارگران متشکل در کارخانههای پرديس و شين بافت سنندج، جمعهائی از کارگران عسلويه، لوله سازی اهواز، ايران خودرو، لاستيک البرز، پالايشگاه تبريز، پتروشيمی تبريز، ماشين سازی تبريز، تراکتور سازی تبريز، سيمان صوفيان، چينی سمنان، ذوب آهن اردبيل و جمعهای ديگری در دهها کارخانه و مؤسسه قرار گرفت، تماماً نشان دهنده آن است که موقعيت کنونی جنبش کارگری اکنون به نحویست که تشکلها و فعالان جنبش کارگری میتوانند، گامهای بيشتری در راستای گسترش اتحاد خويش بردارند و برای فرا روياندن اتحاد عملهای موردی به اتحاد عملهای عالیتر و پايدارتر، تلاش ورزند.
* انتقاد يا توجيه پاسيفيسم و بیعملی؟
برخی چنين انتقاد میکنند، از آنجا که از قبل مشخص بود مراسم اول ماه مه مورد يورش مزدوران رژيم قرار میگيرد، بنابراين تشکلهای فراخوان دهنده و کميته برگزاری مراسم اول ماه مه، نبايد پای برگزاری آن میرفتند. اين ديدگاه، با استناد به ماهيت سرکوبگرانه رژيم حاکم، و اين استدلال که دستگاه حاکمه در دورۀ بحرانی کنونی که خودش را با شورشهای فراگير روبرو میبيند و برای چنين دورنمائی خود را آماده میسازد، میگويد که فراخوانهای مبارزاتی، سازماندهی کارگران، تبليغ و ترويج در مورد تشکل سازی و امثال آن، برای رژيم غيرقابل تحملتر از پيش است. همچنين با اشاره به امکانات پليسی – جاسوسی رژيم و برخورداری آن از واحدهای ويژه ضد شورش که بر مبنای تازهترين تمرينات پليس کشورهای امپرياليستی آموزش يافتهاند، چنين نتيجه میگيرد که مراسم اول ماه مه نبايد آنگونه که برگزار شد، برگزار میشد، بلکه کارگران میبايستی در گروههای کوچک چند نفره در نقاط مختلف شهر، آکسيونهای کوتاه مدت تبليغی برگزار میکردند و به شعار نويسی روی ديوارها و پخش شبنامه و امثال آن میپرداختند! اينان به خيال آنکه خود تحليل درستی از اوضاع سياسی بدست دادهاند و نتايج درستی نيز از آن اخذ کردهاند، برگزار کنندگان مراسم اول ماه مه را به نداشتن تحليل درست از اوضاع سياسی کنونی و از موقعيت رژيم متهم میسازند. خلاصه حرف اينها و امثال اينها حال چه حرف خود را به صراحت بگويند، چه آن را در پردهای از الفاظ بپوشانند، اين است که اتحاد عمل کارگران و برگزاری مراسم اول ماه مه در پارک لاله تهران، نه فقط هيچ دستاورد و نتيجه مثبتی نداشته است، بلکه اقدام “نسنجيده”ای بوده است که بدون در نظر گرفتن موقعيت رژيم و توازن نيروها صورت گرفته و هزينه گزافی نيز در پی داشته است. برخی، پا را از اين هم فراتر گذاشته و در مورد سرخوردگی فعالان کارگری دستگير شده نيز، از قبل به قضاوت پرداختهاند!؟
اين ديدگاه، صرف نظر از آنکه چه نقش و وظيفهای برای فعالان کارگری و کارگران پيشرو، در رابطه با سازماندهی مبارزات کارگران، سازمانيابی و ايجاد تشکلهای کارگری قايل باشد، با انکار دستاوردها و نتايج مثبت اتحاد عمل ده تشکل و گروه کارگری، که به برخی از اين دستاوردها و جنبههای مثبت آن اشاره کرديم نشان میدهد که نسبت به مسائل و معضلات جنبش کارگری بيگانه است، ديدگاهی حاشيهای، بی ربط با تشکلهای درگير در اتحاد عمل کارگریست و ربطی به طبقه کارگر و جنبش طبقاتی کارگران ندارد.
گرايشی که با مخفی شدن در پشت “توازن قوا” هرگونه اقدام علنی و تودهای کارگری در شرايط کنونی را نفی میکند، اقتدار نيروهای سرکوب رژيم را به رخ کارگران میکشد تا وحشتزدگی خويش را به درون کارگران رسوخ دهد، اين ديدگاه از فرط وحشت از عواقب برگزاری مراسم علنی تودهای کارگری، پيشاپيش دستهای خود را به نشانه تسليم بالا برده است و کارگران را نيز به تسليم فرامیخواند!
اما هر فعال کارگری که از نزديک دستی بر آتش مبارزات کارگری داشته باشد، اين را خوب میداند که توده طبقه کارگر، بنابه موقعيت خود، نمیتواند دست روی دست بگذارد وابتدا در انتظار فرا رسيدن توازن قوای مناسب باشد، و بعد از فرا رسيدن يک توازن قوای مناسب، برای کسب مطالبات خود دست به مبارزه بزند. دهها و صدها اعتصاب و اجتماع اعتراضی، تظاهرات، راهپيمائی و راهبندان در سال گذشته و نيز در سال جاری، مستقل از آنکه توازن قوا، چگونه بوده و چگونه است، انتخاباتی در کار است و يا رژيم به چه بهانهای به مقابله با اعتراضات کارگران برخواهد خواست، گويای اين واقعيت است که ديدگاهی که در خفای توازن قوا، بی عملی و پاسيفيسم خود را توجيه میکند، هيچ ربطی به مبارزۀ زنده طبقه کارگر و جنبش کارگری ندارد. اين درست است که سنگينی توازن قوای طبقاتی در لحظۀ کنونی به سود رژيم و طبقه حاکم است، اما اولاً طبقه کارگر ايران با مبارزات پيگيرانه خود توانسته است در چارچوب همين توازن قوا، گامهائی به پيش بردارد و از سال ۸۳ به اين سو، تغييراتی در آن نيز ايجاد کرده است. ثانياً، توازن قوا، قرار نيست در يک روز بهاری و در يک روز تعطيل آفتابی، به سود طبقه کارگر عوض شود، و يا چنين تغييری از آسمان نازل شود! مبارزۀ طبقه کارگر و همين مبارزات و تلاشهای مستمری که کارگران برای متشکل شدن و برای کسب حق و حقوق خود و تحميل آن بر رژيم و نيز مبارزات معلمان، زنان، دانشجويان و ساير اقشار زحمتکش مردم عليه رژيم، در چند و چون توازن قوای موجود و فراهم سازی شرايطی که اين توازن، کاملاً به زيان رژيم رقم خورده باشد، مؤثر است. جنبش طبقاتی کارگران در هر گامی که به پيش برمیدارد، گامی نيز به آن حد از توازن قوا نزديکتر میشود. اين ديالکتيک مبارزه طبقاتی است. مبارزه طبقاتی مانند قدم زدن در پيادهرو يک خيابان پهن خلوت و يکطرفه نيست. مبارزه طبقاتی، پيچيده و خارج از اراده اين يا آن گرايشی که در حاشيه به تماشا ايستاده است، زنده و جاریست. بديهیست که تا آنجا که ممکن است باید در هر حرکت اعتراضی ودر هر اقدام کارگری ، تلفات و هزينههای پيشرفت جنبش کارگری را پائين آورد. اماهمین جابایدتصریح نمود که تصور پيشرفت جنبش کارگری و تعميق مبارزه طبقاتی، بدون تلفات و هزينه، خواب و خيالی بيش نيست وفقط می توانددرذهن کسانی که برای بی عملی خود دنبال توجیه می گردند وجودداشته باشد. بنابراين تعطيل مبارزه (که تعطيل بردار نيست) از ترس پرداخت هزينه نيز، ربطی به سنتهای انقلابی جنبش کارگری ندارد. اينطور به نظر میرسد که حاملين اين ديدگاه، در بهترين حالت، در شرايط کنونی، صرفاً به فعاليت و کار مخفی باور دارند و هرگونه فعاليت و مبارزه علنی کارگری را نفی میکنند. اينان در حاليکه ادای سازمانهای زيرزمينی پنهان کار را درمیآورند، اما در واقعيت امر عناصری جدا از توده کارگران و طبقه کارگر بيش نيستند.
قابل ذکر است که مارکسيستهای قانونی و علنی نيز برمبنای همين ديدگاه و جدائی حاملين آن از توده طبقه کارگر است که فعاليت و کار مخفی را به کلی نفی میکنند و بنای فعاليت خويش را بر علنی کاری و شکل قانونی مبارزه میگذارند. بديهیست که در شرايط و توازن قوای کنونی، هر سازمان و حزب جدی سياسی مدافع منافع طبقه کارگر، اساس کار خود را بايد بر فعاليت مخفی بگذارد، اما اين مطلقاً بدان معنا نيست که گويا يک تشکيلات مخفی کار، نباید فعاليت سياسی علنی و قانونی داشته باشد. “منتقدين” اتحاد عمل کارگری در اول ماه مه ۸۸، اين را درک نمیکنند و يا نمیخواهند آن را درک کنند که حتا جمعها يا هستههای سرخ مخفی کار نيز، زمانی میتوانند حيات رزمنده داشته باشند و آن را حفظ کنند که اعضای آن ارتباطی زنده و فعال با تودههای کارگر داشته باشند و در مبارزات آنها نيز مشارکت نمايند و نه فقط در مبارزات کارگران بايد فعالانه حضور داشته باشند، بلکه بايد پيشاپيش مبارزات کارگران حرکت کنند. آنان همچنين بايد در تشکلهای قانونی و نيمه قانونی کارگری و غير دولتی نیز حضور داشته باشند، بدون آنکه هويت کمونيستی خود را برملا کنند. بنابراين در شرايط کنونی، با تلفيق مناسبی از کار علنی، نيمه علنی و مخفیست که بايد وظيفه متشکل ساختن و ارتقاء سطح آگاهی توده کارگران را انجام داد نه اينکه به بهانه توازن قوا، به کُنجی خزيد و نُسخه پاسيفيسم و انفعال پيچيد و بدتر از آن، کسانی را که به انجام اين وظيفه مشغولند، مذمت کرد و “ماجراجو” خواند!
جالب اينجاست که اين “منتقدين” اتحاد عمل کارگری در اول ماه مه، در حالی اين حرکت کم سابقه و متحدانه کارگران را نفی میکنند و سنديکای کارگران شرکت واحد، سنديکای کارگران نيشکر هفت تپه و هشت تشکل ديگر فراخوان دهندۀ مراسم اول ماه مه را نيز تلويحاً به “ماجراجوئی” متهم میسازند که خود به نوعی، کارگران را به ماجراجوئی و اتخاذ تاکتيکهائی مانند تقسيم کارگران به گروههای متعدد و کوچک و دست زدن به آکسيونهای کوتاه مدت تبليغی، شعار نويسی، پخش شبنامه و امثال آن بجای برگزاری مراسم اول ماه مه در پارک لاله، دعوت میکنند!
* کسی که حرکت میکند، اشتباه هم میکند
بحثهای ما پيرامون پيشرفتهای جنبش کارگری و دفاع ما از اتحاد عمل مبارزاتی کارگران و تشکلهای کارگری، به هيچوجه به معنای اين نيست که اقدام اخير فعالان جنبش کارگری بی عيب و نقص بوده است و يا هيچگونه نقص و کمبود و اشتباهی در کار اين رفقا و دوستان وجود نداشته است. کسی که حرکت میکند، اشتباه هم میکند! تنها کسانی اشتباه نمیکنند که حرکت نمیکنند و دچار بی عملی و پاسيفيسماند. بديهیست که اتحاد عمل کارگری در اول ماه مه را، بهتر از هر کسی خود فعالان کارگری که ازنزدیک درگير مسأله بودهاند میتوانند از زوايای گوناگون و با دقت بيشتری مورد بررسی و نگاه انتقادی قرار دهند. جنبش کارگری ايران به آن درجه از پختگی رسيده است که مسؤلانه به اين کار دست بزند. جنبش کارگری و تشکلهای کارگری فراخوان دهنده مراسم اول ماه مه، از اين ظرفيت برخوردارند که نقاط ضعف خود را شناسائی و با آن به مقابله بپردازند. با اين وجود، بی مناسبت نيست که در اين جا به يکی از نقاط ضعف برگزاری مراسم اول ماه مه پارک لاله اشارهای داشته باشيم.
ضعف اصلی اقدام مشترک تشکلهای فراخوان دهنده مراسم اول ماه مه، در نحوۀ برگزاری مراسم بود. مراسم اول ماه مه، در واقع در همان مراحل اوليه و پيش از آنکه بطور واقعی آغاز شده باشد، وحشيانه مورد يورش نيروهای نظامی و امنيتی قرار گرفت و بدين ترتيب، رژيم ضد کارگری قادر شد، از برگزاری مراسمی که تشکلهای کارگری از روزها و هفتهها قبل آن را تدارک ديده بودند، ممانعت بعمل آورد.
با توجه به اين موضوع که، تصميم رژيم و نيروهای سرکوب آن از قبل مشخص بود که با تمام توان به مراسم ما يورش خواهد آورد، بنابراين ما میتوانستيم و فرصت داشتيم برمبنای شواهد و پیش بینی ها، راه جوئی کنيم و مراسم را به شکلی برگزار نمائيم که امکان مانور کارگران بيشتر میبود، به نحوی که، در مرحله نخست ميزان دستگيریها و هزينهها پائين میآمد و در مرحله بعدی، مراسم ما دوام بيشتری میآورد. برای مثال، محل تجمع میتوانست جائی پر رفت و آمدتر باشد. به نحوی که اگر نيروهای انتظامی و امنيتی در همان آغاز دست به محاصره و سرکوب اجتماع کنندگان می زدند، اجتماع کنندگان نيز قادر میبودند از محل تجمع، در يکی از خيابانهای شلوغ منتهی به اين محل، دست به راهپيمائی بزنند. بديهیست که دراين حالت نيز نيروهای سرکوب وارد عمل میشدند و وظيفه ضد کارگری خود را انجام میدادند. اما در عين حال کارگران نيز فرصت میيافتند، اولاً صدای خود را به گوش اقشاری از مردم و عابرين برسانند و چه بسا خود اين عابرين نيز به حمايت از کارگران روی میآوردند. ثانياً در اين حالت، يورش نيروهای سرکوب نيز نمیتوانست به سادگی يورش آنها در پارک باشد و همه را يکجا دستگير کند. چرا که هم حضور ساير اقشار مردم و احتمال عکسالعمل آنها تا حدودی مانع اين میشد و هم در عين حال اين امکان فراهم میشد که شرکت کنندگان در مراسم، خود را از معرض شناسائی و دستگيری توسط نيروهای امنيتی و اطلاعاتی دور کنند. بدين ترتيب هم اجتماع ما دوام بيشتری میيافت و هم تلفات و دستگيریها پائين میآمد.
در اين مورد میتوان به نمونۀ اجتماع اعتراضی معلمان در روز ۱۴ ارديبهشت در برابر ادارۀ آموزش و پرورش استان تهران اشاره نمود. هنوز دقايقی از تجمع اعتراضی معلمان در برابر اداره آموزش و پرورش نگذشته بود که نيروهای پليسی – امنيتی و لباس شخصیها به صفوف معلمان يورش بردند. شماری از آنان را مورد ضرب و شتم و تعدادی را نيز بازداشت کردند. بدنبال اين يورش وحشيانه، معلمان نيز از خيابان سپهبد قرنی تا خيابان طالقانی دست به راهپيمائی زدند و با سر دادن شعارهائی، توجه مردم و عابرين را نيز نسبت به اعتراض و خواستهای خود جلب نمودند و پس از آن نيز به اجبار متفرق شدند.
علیرغم اين موضوع که مراسم اول ماه مه می توانست به نحو بهتری برگذارشود،اما در پايان ضروریست که يک بار ديگر بر اين نکته تأکيد شود که جنبش کارگری در اول ماه مه سال ۸۸، گام بزرگ ديگری به جلو برداشت. اول ماه مه پارک لاله تهران دستاوردهای کم سابقهای داشت ودرعین حال نشان داد که پاسيفيسم و بی عملی در جنبش طبقاتی کارگران جائی ندارد.
اگر در سالهای گذشته و از ۸۳ تا ۸۸ چشم اميد کارگران عموماً به روی کردستان و مراسمهائی که در برخی از شهرهای اين استان، به مناسبت اول ماه مه برگزار میشد، میچرخيد، اين بار اما اول ماه مه در پارک لاله تهران بود که اميد را در کردستان زنده میساخت و بر محيطهای کارگری در سراسر کشور شور و اميد میبخشيد.
نظرات شما