عید نوروز و هیولای بازار سرمایه‌داری!

آمدن فصل بهار برای عموم توده‌ها همیشه همراه با یک شادمانی درونی بوده و هست. یک دگرگونی از فصلی سرد و کرخت‌کننده به فصلی متعادل‌تر که جنب‌وجوش زندگی را برمی‌انگیزد.

با نوروز و شروع فصل بهار، طبیعت، زنده خواهد شد. شادمانه‌ترین رنگ‌ها به همه‌جا پاشیده می‌شود. جویباران پر آب می‌شوند. پرندگان، آواز خود را از سر می‌گیرند. گیاهان از نهفت خود زندگی دوباره‌ای آغاز خواهند کرد. انواع گل (لاله) و سبزی، امید به فردا بر خواهند انگیخت. خیابان‌ها نمودی تازه می‌یابند.” بازار ” پر می‌شود از انواع نیازمندی‌های زندگی. لباس‌های نو وجدید با مدل‌های جدید، خوراکی‌ها، از گوشت و مرغ و برنج و روغن و انواع آجیل و شیرینی و وسایل تزئیناتی همه‌جا به‌وفور پیدا می‌شود. انواع خودرو، فرش، یخچال، اجاق‌گاز، ظروف زیبا، بیش از فصول دیگر در معرض ” فروش ” قرار می‌گیرد. این‌چنین، انسان خوشبخت می‌نماید. اما و این اما چهرهٔ دیگری از واقعیتی تلخ را در خود نهفته دارد که هر بار و در زمان‌ها و مکان‌های گوناگون چهرهٔ کریه خود را بر اکثریت اعضای جامعه نمایان می‌کند. دمی رفتن به کنار جویباران و باغ‌های پر از گل انسان را شاد می‌کند اما پرچینی و یا دیواری، آن‌ها را از مردم نادار جدا می‌کند. تابلوهایی به‌وفور روی دیوار کنار رودها و جویباران با این عنوان به طبقهٔ ستمدیده، کارگر و زحمتکش هشدار می‌دهند که این “ملک خصوصی یا شخصی است ” و هر کسی نمی‌تواند در آن وارد شود. بازار هر دم با پتک نامرئی که درد آن هزار برابر بیشتر از پتک واقعی است، بر مغز طبقه ستمدیده، کارگر و زحمتکش فرود می‌آورد که؛ این خوراکی‌ها، لباس‌های گران‌بها، این فرش‌ها، این وسایل زندگی، این خودروها و… از آن شما و برای شما نیست. بازار به مردم می‌گوید پایتان را از گلیمتان درازتر نکنید. لزومی ندارد مسافرت بروید. لزومی ندارد شیرینی و آجیل خوب خریداری کنید. لزومی ندارد در فلان منطقه سکونت کنید. لزومی ندارد از گوشت و برنج و روغن و…مرغوب تناول نمایید. شما پابرهنگان می‌توانید، وسایل دست‌دوم و دورریز طبقه مافوق را خریداری نمایید. می‌توانید، از دستان خود به‌جای ماشین لباسشویی و ظرف‌شویی بهره ببرید. بازار می‌گوید شمایی که خوراکی چندانی نمی‌توانید تهیه کنید، یخچال آن‌چنانی هم نیاز ندارید.

و این‌چنین عید ما کارگران و زحمتکشان و بهاری که می‌تواند رنگ شادمانی را به همه‌جا بزند، زهری تلخ و کشنده را به شریان‌هایمان می‌ریزد. این جامعه طبقاتی است که مهر خود را بر همه اجزای زندگی میزند. در هیولای بازار است که برای ستمدیدگان همه‌چیز گران است. گران یعنی عدم توان خرید. گران یعنی از دسترس طبقه نادار دور بودن. گران یعنی عدم تناسب دستمزد و یا دسترنج کارگر و زحمتکش باقیمت‌ها. و همهٔ این‌ها یعنی فقیر و نادار بودن.

می‌توان عید را و جشن و شادمانی را همگانی کرد. می‌توان کاری کرد که از این‌همه مواهب به‌اندازه نیاز انسانی بهره گرفت. می‌توان برای همه کارکرد و برای همه تولید نمود، می‌توان پرچین‌ها و دیوارهایی که باغ‌ها و رودخانه و جویباران را از مردم جدا می‌کند و آن تابلو “ملک خصوصی ” را برچید و به دور انداخت. می‌توان تنها زیبایی‌ها را از دور ندید بلکه آن‌ها جزئی از زندگی همه باشند. می‌توان و باید برای انسانی زیستن و بهره‌مند شدن همه از عید و بهار، طبقات را برانداخت و به زوال سوق داد. کمونیست‌ها برخلاف طبقه ستمگر و استثمار کننده و دولت سرکوبگر حامی آن‌ها، چنین می‌خواهند که “همه” بتوانند از زیبایی‌های زندگی و آنچه تکامل بشری از ذهنی و عینی به ارمغان آورده، عادلانه بهره‌مند شوند. خواست و تلاش و مبارزه کمونیست‌ها این است که کار به‌اندازه توان برای همه و مواهب زندگی هم به‌اندازه نیاز، برای همه باشد. عید و بهار برای همه مبارک و شادی‌آفرین باشد.

برای آمدن عید و بهار واقعی با ما کمونیست‌ها، با ما کارگران و زحمتکشان و با ما هسته کار، نان، آزادی، هوادار سازمان فدائیان (اقلیت) همراه شوید.

 

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی!

برقرار باد حکومت شورایی کارگران و زحمتکشان!

زنده باد آزادی زنده باد سوسیالیسم

کار، نان، آزادی، حکومت شورایی

هسته کار، نان، آزادی، هوادار سازمان فدائیان (اقلیت)

۲۶ اسفند ماه ۱۴۰۳

POST A COMMENT.