نبرد قطعی و طبقاتی را بیش ازاین به تأخیر نیندازیم

مبارزات و اعتصابات کارگری پیوسته در حال گسترش است. صنعت نفت و گاز به مرکز تجمعات و اعتراضات کارگری تبدیل شده است. کارگران شاغل در بخشهای مختلف صنعت نفت، به‏ویژه کارگران پیمانی ارکان ثالث شاغل در مجتمع گاز پارس جنوبی و پالا یشگاه گاز فجرجم که ده ها اعتصاب و تجمع مجزا از هم برگزار نموده‏اند، مدتی است اعتراضات و تجمعات خویش را هماهنگ نموده و چندین تجمع بزرگ و مشترک برپانموده اند. سومین تجمع بزرگ و هماهنگ توأم با راه پیمایی متجاوز از ۵ هزار کارگر مجتمع گاز پارس جنوبی و بیش از هزار کارگر پالایشگاه گاز فجرجم، سه شنبه ۴ دی ماه ۱۴۰۳ برگزارشد. با استمرار اعتراض و تجمع پیشتازان و پیشقراولان صنعت نفت و گاز در مجتمع گاز پارس جنوبی و پالایشگاه گاز فجرجم، سایر کارگران این صنعت نیز آرام آرام وارد میدان مبارزه می‏شوند. اعتراض و تجمع اخیر این کارگران، با پیوستن کارگران ارکان ثالث شر کت نفت و گاز گچساران همراه شد. بیش از هزار کارگر این شرکت با سردادن شعارهایی چون ” تولید عالی، سفره خالی” ، دست به تجمع و راه پیمایی زدند. افزون بر این، کارگران ارکان ثالث شاغل در شرکت فلات قاره- بهرگان،لاوان و برخی سکوهای نفت و گاز نیز به تجمعات پیوسته اند.این اعتراضات و تجمعات مداوم و شورانگیز بدون شک روی سایر کارگران و کشاندن آنان به صحنه مبارزه تأثیر گذاشته و بیش از این خواهد گذاشت.

اعتراضات و تجمعات کارگری به موارد فوق خلاصه نمی‏شود. در یک هفته – ده روز اخیر کارگران در ده‏ها کارخانه و مؤسسه دست به اعتصاب و تجمع زده اند که از جمله می توان به اعتصاب کارگران شرکت بهره بردای پتروشیمی کارون، پتروشیمی شاباد (اسلام آباد غرب) ، اعتصاب و تجمع کارگران فولاد آذربایجان، فولاد ابهر، اعتصاب کارگران شیشه سهند جام تبریز، کشت و صنعت سلمان فارسی، کارگران شهرک صنعتی گلگون، کارگران جوشکار پالایشگاه تهران، کارگران کارخانه تغلیظ مس، کارگران کرپ ناز کرمانشاه، کارگران شهرداری‏ها و تجمع اعتراضی ۵۰ کارگر اخراجی واگن پارس اشاره نمود.

گرچه کمیت اعتراضات و تجمعات کارگری بسیار بالاست و کارگران شاغل در صنعت نفت و گاز در صدر این جدول قرار دارند، اما اعتراض و تجمع و راه پیمایی صرفاً به کارگران محدود نمی‏شود.امروز فقط کارگران نیستند که در عین استثمار وحشیانه در بد ترین شرایط کاری، به فقر و گرسنگی و سیه روزی سوق داده شده‏اند. تمام اقشار زحمتکش جامعه از مجموعه فشارهای اقتصادی، معیشتی، اجتماعی و ظلم و ستم ارتجاع حاکم به ستوه آمده اند.آنان نیز از وضع موجود به شدت ناراضی‏اند، از رژیم حاکم به شدت متنفرند و در اعتراضات خویش در اشکال گوناگون این نفرت را نشان داده و خواهان تغییر وضع موجود شده اند.

صرف نظر از تجمعات هفتگی و خیابانی باز نشستگان تأمین اجتماعی، بازنشستگان فرهنگی و کشوری، باز نشستگان مخابرات، باز نشستگان صنعت نفت، فولاد و معدن، سایر اقشار جامعه نیز از پرستاران و زنان و کادر در مان گرفته تا بیماران،معلمان، دانشجویان، کشاورزان، رانندگان و کامیونداران همه ناراضی‏اند و نارضایتی خود را با برپایی تجمعات اعتراضی نشان داده اند. تجمعات اعتراضی در رابطه با مازوت سوزی، قطع برق، کمبود گاز و سوخت، آلودگی هوا ، تجمعات اعتراضی در شهرک های صنعتی، اعتراضات فعالان زیست محیطی در شهرها و استانهای مختلف به امری روتین تبدیل شده است. اخیراً اعلام شد دست کم  ۸۰ واحد نیروگاهی به دلیل کمبود سوخت از مدار خارج شده و کمبود برق به مشکل بزرگ صنایع و کارخانه ها تبدیل شده است. حتی صاحبان کارگاه‏ها و کارخانه ها نیز زبان به اعتراض گشوده اند.

نارضایتی عمیق همراه با روحیه اعتراضی و ناآرامی، مختص این یا آن بخش از کارگران و زحمتکشان نیست. هیچ بخشی از توده مردم زحمتکش، راضی یا غیر معترض نیست. همه معترض‏اند و از وضعیتی که برآن ها حاکم شده به تنگ آمده اند. افزایش مداوم و سرسام آور قیمت کالاها و خدمات مورد نیاز مردم، تورم افسار گسیخته، ده ها مشکل اقتصادی و معیشتی، مشکل مسکن، دارو، بهداشت، بیمه و درمان، مشکل آموزش و تحصیل، مشکل آب، نان، برق، گاز و مشکلات فراوان دیگری از این دست، اکثریت مردم جامعه را به ستوه آورده است. گروه‏های مختلف اجتماعی تشکیل دهنده این اکثریت، علیه وضع موجود و برای تغییر آن در اشکال گوناگونی دست به اقدام و اعتراض زده اند. ارتجاع حاکم ناتوانی خود را در زمینه حل مشکلات و معضلات جامعه حتی مسائل ابتدایی چون تأمین آب و برق و گاز به اثبات رسانده است. راهزنان حاکم جز به غارت و چپاول به چیز دیگری نمی اندیشند.  در حالیکه هر روز  با ولع هرچه بیشتر بخشهای دیگری از ثروت های جامعه را به یغما می برند و کارگران را به وحشیانه ترین شکلی استثمار می کنند و هر بار شمه ای از راهزنی ها و دزدی آن ها برملا می‏شود، اکثریت مردم جامعه را به فقر، تنگدستی، گرسنگی و سیه روزی سوق داده اند. طبقه حاکم ، استثمار و غارت را به حد نهایت خود رسانده است. نان را از سفره‏ها ربوده است و حتی یک هوای سالم نیز برای مردم باقی نگذاشته است. بدیهی است که هیچ بخشی از توده مردم خواهان ادامه این معضلات و خواهان ابقای رژیم حاکم نیست. توده مردم سال هاست که بر سینه ارتجاع حاکم دست رد زده اند و نه فقط بر سینه آن دست رد زده اند بلکه برای برانداختنش نیز وارد عمل شده اند.

علی رغم این و علی رغم تمام اعتصابات بزرگ کارگری و اعتراضات خیابانی و مبارزات اقشار گوناگون جامعه و به رغم ابعاد وسیع و گسترده این مبارزات، اما ارتجاع اسلامی بر سر قدرت مانده و به حیات ننگین خود ادامه داده است. مبارزات اگرچه نسبتاً وسیع و گسترده است و این بسیار مهم است، شور بختانه اما جدا جدا و پراکنده است که این مهمتر است. ازاینجاست که به رغم آنکه هیچ بخشی از توده مردم جز این فکر نمیکند که این رژیم ار تجاعی و ستمگر باید سرنگون شود و برود، اما این اتفاق نمی‏افتد. اعتصاب هست، اعتراض خیابانی هست، تجمعات اعتراضی اقشار گوناگون مکرر در مکرر هست، اما ارتجاع اسلامی هم هست وبه حیاتش ادامه داده است.

پوشیده نیست مادام که این اعتراضات و مبارزات، پراکنده و جدا از هم باشند، ارتجاع اسلامی نیز به حاکمیت خود ادامه خواهد داد. باید راهی برای غلبه بر این جدایی و پراکندگی پیدا کرد. توده های مردم هیچ راهی ندارند جز آنکه اعتراضات و مبارزات خود را یک کاسه کنند. جویبار های مبارزه در بخشهای مختلف را باید به هم پیوند داد و رود خانه خروشان بزرگ و سیل آسایی پدید آورد. در برابر چنین رود خانه بزرگ خروشنده و سیل آسایی، هیچ ارتجاعی را یارای مقاومت نخواهد بود.

تجربه ۴۵ سال حاکمیت جمهوری اسلامی بایستی به همگان آموخته باشد که مشکل اصلی کارگران، زنان، پرستاران، بازنشستگان و عموم زحمتکشان صرفاً در این یا آن خواست ویژه و محلی هر گروه اجتماعی که بی پاسخ و روی زمین مانده، نیست. گرچه در سطح خواستهای محلی یا ویژه هر گروه نیز می تواند خواستهای مشترکی وجود داشته باشد و وجود دارد، اما موضوع اصلی این است که اولاً این خواست‏ها در مبارزات و اعتراضاتی جدا جدا و مجزا از هم عنوان می‏شوند که یک نقطه ضعف است و ثانیاً، تمام خواستها، همه جا با سد حاکمیت روبرو شده و در نهایت به یک مانع اصلی یعنی رژیم حاکم برخورد می‏کند. بنابراین در چاره جویی‏ها و برون رفت از وضع موجود نیز باید این نقطه ضعف را ازمیان برداشت و روی  مانع اصلی خم شد. بیش از هرزمان دیگری انرژی ها را باید بر سر همین نکته اصلی متمرکز ساخت و ضربت اصلی را نیز بر همین مانع اصلی واردساخت.

مسیر پیوند اعتراضات ومبارزات پراکنده اما، از کانال طبقه کارگر و جنبش این طبقه فراهم می‏شود.  تنها این طبقه است که از نظر کمی و کیفی از این اعتبار و پتانسیل برخوردار است که دیگر اقشار زحمتکش را حول پرچم خود گرد آوَرَد، قدرتمندانه با ارتجاع حاکم چنگ در چنگ شود و در یک ستیز طبقاتی رادیکال و پیگیر، راه پیروزی کارگران و زحمتکشان و نجات از شر مصائب موجود را هموار سازد.

سایر اقشار زحمتکش جامعه نیز، همه چشم به طبقه کارگر دوخته‏اند. طبقه کارگر باید تکانی به خود بدهد. کارگران صنعت نفت به‏ویژه در بخش کارگران پیمانی ارکان ثالث که امروز در نقش پیشتازان و پیشقراولان کارگران صنعت نفت، پا به صحنه مبارزه گذاشته اند، چندین تجمع واعتصاب و راه پیمایی از جمله سه تجمع سراسری چند هزار نفره سازمان داده‏اند. کمیت کارگرانی که به این تجمعات سراسری می‏پیوندند، پیوسته در حال افزایش است. اما این تجمعات و اعتراضات باشکوه به رغم طرح برخی مطالبات سیاسی ، عمدتاً در محدوده خواستهای صنفی و اقتصادی باقی مانده باضافه اینکه به یک جنبش فراگیر فرانروئیده است. اکنون شرایطی فراهم شده است که کارگران صنعت نفت در چنین مسیری گام نهند. کارگران صنعت نفت از این موقعیت و توانایی برخوردارند که در ابعادی بازهم گسترده‏تر خود را سازمان داده و اعتصابات بزرگ تر  اقتصادی و سیاسی را سازمان دهند.

خفت و خواری و چانه زدن های بی ثمر کافی است. مدارا با وضع موجود بیش از این جایز نیست. چند میلیون کمتر یا بیشتر، تغییر اساسی در وضعیت ما ایجاد نمی‏کند. ۴۵ سال تجربه زندگی تحت حاکمیت رژیم سرمایه‏داری جمهوری اسلامی گویای این واقعیت است که در چارچوب نظم حاکم، وضعیت زندگی طبقه کارگر به اندازه سر سوزنی بهتر نشده که بیش از پیش وخیم‏تر شده است. انتظار “عدالت” (۱) که در برخی شعارها شنیده می‏شود – در هر حد و اندازه – از کارفرما و پیمانکار و دولتی که حامی جدی آن‏هاست، هیچگونه خوانایی با واقعیت های موجود ندارد. انتظار عدالت از طبقه سرمایه‏دار و رژیم سیاسی آن، انتظاری به کلی بیهوده است. عدالت تنها به دست خود کارگران، به دست طبقه کارگر برقرار خواهد شد. آنچه در شرایط کنونی بسیار مهم است این است که در شرایط نسبتاً مناسبی که فراهم شده، ما کارگران باید خود را در ابعاد گسترده تری سازمان داده و اعتصابات گسترده اقتصادی و سیاسی را سازماندهی کنیم.

هم اکنون ارتجاع اسلامی در بدترین شرایط، بحرانی ترین و ضعیف ترین موقعیت در تمام دوران حاکمیت خود قرار دارد. شکست‏های پی در پی رژیم هم در عرصه سیاستهای داخلی و هم به‏ویژه در عرصه مسایل خارجی و منطقه ای، رژیم حاکم را به شدت تضعیف و درهمان حال مفتضح ساخته است. با برچیده شدن بساط نیروهای نیابتی رژیم و واژگونی دار و دسته رژیم بشار اسد هیئت حاکمه و در رأس آن شخص خامنه ای، از همیشه ناتوان‏تر و مفلوک تر شده اند. تمام تبلیغات و نمایشات اقتدار رژیم در منطقه که عمدتاً بر همین نیروها تمرکزیافته بود، یکسره دود شد و به هوارفت. ضربات پی در پی، ارتجاع حاکم را گیج کرده است. ریزش نیروهای وفادار به ارتجاع حاکم افزایش یافته است. هربار که علی خامنه ای دهان باز کرد تا معدود نیروهای جانبدار خود را دلداری و به آن ها قوت قلب بدهد، افتضاح دیکری به‏بار آورد و رسوا تر شد.رژیم جمهوری اسلامی که در چنبره تضادها ، بحرانها و معضلات عدیده ای دست و پا می‏زند، ازدرون به کلی فرو ریخته است. هیچ‏یک از گروه های اجتماعی که در صحنه مبارزه حاضر هستند، هیچ‏کس، نه فقط ازمیان کارگران، زنان، معلمان و توده های زحمتکش مردم ایران، بلکه حتی بسیاری از نیروهای حکومتی نیز امیدی به ادامه وضع موجود ندارند. عمر رژیم پایان یافته  و زمان وارد ساختن ضربه اصلی فرارسیده است. ضربات جدا جدا و پراکنده را هماهنگ و یک کاسه کنیم. امروز وظیفه ما کارگران است با برافراشتن پرچم مبارزه، پیشاپیش دیگر اقشار زحمتکش ظاهر شویم و یک مبارزه سیاسی و سراسری را علیه تمام نظم موجود سازمان دهیم. طبقه کارگر نیرو و ستون اصلی انقلاب اجتماعی کارگری است. تنها طبقه کارگر است که قادر به برافراشتن پرچم مبارزه ای زیر و رو کننده است. تنها طبقه کارگر است که رسالت دگرگونی بنیادی نظم موجود و نجات کل جامعه را برعهده دارد. این، یگانه راه نجات جامعه است. یگانه راه پایان دادن به دیکتاتوری ۴۵ ساله حکومت اسلامی است. یگانه راه رسیدن به آزادی و برابری است. به‏پا خیزیم و نبردقطعی و طبقاتی را بیش از این به تأخیر نیندازیم.

 

پانویس

۱- برخی از کارگران مجتمع گاز پارس جنوبی در تجمع اخیرشان شعار می دادند:”حق و حقوق شعار ماست، عدالت انتظار ماست”

 

متن کامل نشریه کار شماره ۱۱۰۲  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.