وحشت خامنه ای از مبارزات زنان

مبارزات دلیرانه و روبه رشد زنان علیه حجاب اجباری به کابوسی پایان‏ناپذیر برای خامنه ای و نظام جمهوری اسلامی تبدیل شده است. این کابوس و برآشفتگی را در تمام سخنرانی‏های خامنه ای و هر آن کجا که نامی از زنان در میان باشد، به عینه می‏توان دید و شنید. مبارزات بی وقفۀ زنان، از خودگذشتگی، پایداری و حضور پر رنگ خیابانی آنان در برخورداری از حق پوشش اختیاری، بویژه جانفشانی تحسین برانگیز آنان در جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی»، نه فقط تأثیر شگرف و اعجازانگیزی بر کل جامعه و مبارزات جاری توده های مردم ایران گذاشت، بلکه حاکمیت را نیز در تداوم تحمیل حجاب اجباری به درماندگی و استیصال کشانده است.

اینکه خامنه‏ای در هر مناسبت و دیداری – با بهانه یا بی بهانه – خشم خود را بر سر زنان دلاور ایران می‏ریزد و با زبانی تحقیر‏آمیز مبارزات سلحشورانه آنان را تحت عنوان «اغتشاش» به سُخره می‏گیرد، ناشی از همین درماندگی او و نظام اسلامی در واکنش به روند روبه رشد مبارزات زنان است. استیصال و شکستی که هر بار با برآشفتگی بیشتر  او در دیدارهای رسمی‏اش با گروه‏های مختلف حامیان حکومت، از جمله زنان بازتاب می‏یابد.

رهبر جمهوری اسلامی، همانند همه دیدارهای قبلی‏اش با زنان، روز سه‏شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۳ نیز به بهانه تولد فاطمه – دختر پیامبر اسلام –  در دیدار با زنانی که رسانه‏های حکومتی آنان را « اقشار مختلف بانوان» معرفی کردند، بخش اعظم سخنان خود را در وصف اهمیت زن در اسلام اختصاص داد. از ارزش زنان در اسلام گفت، موفقیت‏های جمهوری اسلامی را در اهمیت دادن به زنان برشمرد، از شکست «دشمنان» نظام در مواجهه با جمهوری اسلامی خیالبافی و تا آنجا که برایش مقدور بود در مورد ارزش وجودی زنان در اسلام و جمهوری اسلامی گزافه‏گویی  کرد.

او به تأسی از اسلام و دستورات الهی – که نقش اجتماعی زنان را تا حد بودن در خانه و خانه‏داری تقلیل داده‏ است – از زنان حاضر در این دیدار خواست به «مراقبت از خانواده در فضای مجازی»، «افزایش جمعیت» و «تسهیل‏گری در امر ازدواج» توجه جدی داشته باشند.

رهبر جمهوری اسلامی، همزمان با ترویج آشکار خانه نشینی زنان، مدعی شد که از دیدگاه اسلام، زن و مرد در خانواده [نه در اجتماع] «حقوق یکسان» دارند، اما «اسلام زن را همچون گلی می داند که باید از طراوت و عطر او در خانواده مراقبت و استفاده کرد».

همه داستانسرایی‏ها، دروغ‏ بافی‏ها  و اراجیفی را که خامنه ای در وصف اهمیت زن در اسلام و جمهوری اسلامی بازگویی کرد، به واقع مقدمه‏ای برای سخنان بعدی او در تاختن به مبارزات شجاعانه زنان در نفی نابرابری و رفع ستم و تبعیضات جنسیتی تحمیل شده بر آنان در نظام جمهوری اسلامی بود. مبارزاتی که در جنبش انقلابی نیمه دوم ۱۴۰۱ تحت عنوان «زن، زندگی، آزادی» تجلی یافت و پس از آن بسان کابوسی ماندگار که در جسم و جان خامنه‏ای رخنه کرده است، او را بر آن داشته تا در هر مناسبی زهر و خشم و نفرت خود را بر سر زنان مبارز ایران بریزد.

خامنه‏ای به شیوه مرسوم همیشگی برای اینکه راحت‏تر بتواند جنبش مبارزاتی زنان را به دشمنان فرضی جمهوری اسلامی نسبت دهد، ابتدا با تأکید بر شکست دشمن در بکارگیری  شیوه‏های سخت افزاری گفت: «دشمنان نظام جمهوری اسلامی خیلی زود فهمیدند که با شیوه‏های سخت افزاری نمی شود انقلاب را شکست داد؛ رفتند سراغ شیوه‏های نرم افزاری. فهمیدند که با جنگ و بمب‏باران و نیروهای فتنه‏گر و قومیت‏گرایی و اینجور چیزا نمی توانند ایران اسلامی را از پا در بیاورند، رفتند دنبال شیوه‏های نرم».

رهبر جمهوری اسلامی با  این مقدمه چینی، به یکباره تمام خشم و نفرت و استیصال درونی خود را نسبت به مبارزات دلاوارانۀ زنان بیرون ریخت و در تخریب مبارزات آزادی‏خواهانه و برابری طلبانۀ آنان گفت: «پشت شعارهای فمینستی و آزادی و حقوق زنان، اهداف ضدانسانی و سیاسی نهفته است که برخی از آن‏ها مشخص است و برخی اهداف هم بعدها آشکار می‏شود».

اینکه خامنه‏ای تا بدین حد از زنان شجاع و جنبش مبارزاتی آنان خشمگین است، اینکه خامنه‏ای بر بستر مبارزات روبه رشد زنان این چنین در چنبرۀ کابوسی وحشتناک روزگار می گذراند، امری نیست که بر دیگران پوشیده باشد. وقوع جنبش بزرگ «زن، زندگی، آزادی» که تا آستانۀ سرنگونی جمهوری اسلامی پیش رفت، امر کوچکی نبود که پژواک آن به سادگی از ذهن و روان خامنه‏ای زدوده شود. حضور پر رنگ زنان در جنبش انقلابی ۱۴۰۱ و ضرباتی که این جنبش سراسری در عرصه داخلی و بین‏المللی بر پیکر نحیف جمهوری اسلامی وارد ساخت، آنچنان برای هیئت حاکمه سنگین و سخت بود، که تصور عروج دوبارۀ یک چنین جنبشی – که محتملا بزرگتر خواهد بود –  خواب را از چشمان حاکمیت بر گرفته است. خامنه‏ای که تا پیش از جنبش «زن، زندگی، آزادی»، بخاطر بیرون آمدن یک تار موی زنان، فریاد وااسلاما سر می داد و نیروهای سرکوبگرش نیز بخاطر بدحجابی آدمکُشی می کردند، با عروج این جنبش، آنچنان هراسناک شد که عملا بدحجابی زنان را از مقولۀ بی‏دینی و مخالفت با جمهوری اسلامی خارج کرد.

خامنه‏ای در تاریخ ۱۴ دیماه ۱۴۰۱ در دیدار با گروهی از زنان  به اصطلاح فرهیخته و فعال حکومتی در یک عقب نشینی آشکار در مورد بدحجابی گفت: اگرچه «حجاب یک ضروت شرعی و خدشه ناپذیر است؛ اما این ضرورت خدشه ناپذیر نباید موجب شود تا زنانی که قدری موهایشان بیرون  و به تعبیر رایج بدحجاب و در واقع ضعیف‏الحجاب هستند، به بی‏دینی و ضد انقلاب متهم شوند».

به واقع در اوج مبارزات زنان و در روزها و هفته‏هایی که جشن روسری سوزان در خیابان‏ها برقرار بود، امر «بدحجابی»، «کم حجابی» یا به تعبیر خامنه‏ای « ضعیف‏الحجابی» دیگر مسئله نظام نبود، بلکه آنچه برای خامنه‏ای و حاکمیت موضوعیت داشت، نه بدحجابی که مبارزات رو به رشد زنان در مسیر «کشف حجاب» و جانفشانی آنان در برخورداری از حق پوشش اختیاری و دیگر مطالبات زنان بود.

ادامه روند مبارزاتی زنان در امر پوشش اختیاری، اگرچه برای هیئت حاکم، غیر قابل تحمل بود، اما برای زنان مبارز ایران که با شهامتی کم نظیر از سد حجاب اجباری گذشته بودند به واقعیتی اجتناب‏ ناپذیر در جامعه تبدیل شده بود. امری روزمره برای زنان که به رغم بگیر و ببند و تهدیدهای جانفرسای نیروهای امنیتی همچنان پیگیر و استوار با پوشش اختیاری در خیابان‏، اتوبوس، مترو و دیگراماکن عمومی حضور می یافتند. ناگفته پیداست، ادامه این وضعیت آنچنان برای هیئت حاکمه سنگین و ناگوار بود که خامنه‏ای با اعلام اینکه کشف حجاب، حرام شرعی و حرام قانونی است، عملاً جنگ آشکار خیابانی را علیه زنان در دستور کار خود و دستگاه‏های سرکوب نظام قرار داد.

رهبر فاشیست جمهوری اسلامی که در مقابله با روند رو به رشد «کشف حجاب» در جامعه مستأصل شده بود، در پی فروکش کردن اعتراضات خیابانی جنبش «زن، زندگی، آزادی»، طی دیداری که روز ۱۵ فروردین ۱۴۰۲ با سران قوا و جمعی از مسئولان حکومتی داشت، حجاب اجباری را «محدودیت شرعی و قانونی» خواند و گفت: «کشف حجاب حرام شرعی و سیاسی است».

با اعلام موضع خامنه‏ای علیه زنان، بلافاصله دو دستگاه آدمکُشی قضایی و قانون‏گذاری مجلس ارتجاع اسلامی دست به کار شدند. تدوین لایحۀ موسوم به حجاب و عفاف از طرف قوۀ قضائیه و تصویب آن توسط نمایندگان مجلس ارتجاع، نخستین گام شتابان این دو قوه در پاسخ به دستورالعمل خامنه‏ای بود. لایحه‏ای که بعد از رفت و برگشت‏های متعدد در دالان مجلس و شورای نگهبان، سرانجام تحت عنوان «حجاب و عفاف» به قانون سرکوب زنان و به طریق اولی به اعلان جنگ علنی نظام علیه عموم مردم ایران تبدیل شد.

حال در وضعیت کنونی، به رغم اینکه لایحۀ حجاب و عفاف به قانونی علیه زنان تبدیل شده است، اما به دلیل رشد مبارزات زنان، کارگران، بازنشستگان، معلمان و دیگر لایه‏های اجتماعی و نیز به لحاظ شکست‏های فاحشی که جمهوری اسلامی در عرصۀ داخلی و بین‏المللی متحمل شده است، نحوۀ ابلاغ و چگونگی اجرای این به اصطلاح قانون دست پخت دو دستگاه قضایی و مقننه، عملا به بحرانی در درون هیئت حاکمه تبدیل شده و بازتاب بیرونی یافته است.

بحران ابلاغ و اجرای قانون سرکوب زنان در درون جناح‏های حاکمیت و ترس از اجرای آن در جامعه تا بدانجا کشیده شده است که «شورای عالی امنیت ملی» جمهوری اسلامی به عنوان نهادی بالادست که مصوبات آن فقط با امضاء خامنه‏ای قابل اجرا است، طی ابلاغیه‏ای توقف اجرای این قانون فاشیستی و ضد زن را به دستگاه‏های ذیربط ابلاغ کرده است. ابلاغیه‏ای که خود، بحران دیگری را در درون جناح‏های رنگارنگ رژیم دامن زده است.

حال در چنین آشفته بازار و در میان انبوه اَبَر بحران‏های ناعلاجی که جمهوری اسلامی در عرصه داخلی و بین‏المللی بدان گرفتار است،  و زنان جامعه نیز به تأسی از شرایط موجود به مبارزاتشان در مسیر کشف حجاب و برخورداری از حق پوشش اختیاری شتاب بخشیده اند، دوباره کابوس روزهای پرتلاطم جنبش «زن، زندگی، آزادی» خواب خوش را از چشمان خامنه‏ای گرفته است.

اینکه خامنه‏ای در روز سه‏شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۳، در دیدار با زنان دست‏چین شدۀ حامی حکومت به یکباره سر به صحرا می گذارد، و بدون اینکه نامی از مهسا (ژینا) امینی و نحوه کشته شدن او در بازداشت پلیس اخلاقی تهران ببرد، گفته است: «به بهانه دفاع از جامعه زنان و یک زن، در یک کشور اغتشاش راه می اندازند»، دقیقاً ناشی از همین وحشت و کینه و کابوس خامنه‏ای از جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» است.

به واقع مبارزات دلاورانه زنان در جنبش بزرگ نیمه دوم ۱۴۰۱، چنان ضربات هولناکی به جمهوری اسلامی وارد ساخت، که وحشت از شکل گیری جنبشی فراتر از آن روزها و ماه‏های شورانگیز مبارزاتی دو سال پیش، خامنه‏ای را بر آن داشته تا به رغم همۀ لافزنی‏ها، دروغبافی‏ها و خیالپردازی‏های همیشگی‏اش در نفی مبارزات زنان، شکست خود و نظام را در مقابل زنان به اعتراف بنشیند. خامنه‏ای که پیش این گفته بود حجاب «واجب شرعی، قانونی و سیاسی» است، اکنون با سرافکندگی دستور توقف اجرای آن را داده است. اینکه خامنه‏ای با سنگر گرفتن در پشت شورای به اصطلاح عالی امنیت ملی، موقتاً دستور توقف اجرای قانون به اصطلاح حجاب و عفاف را صادر کرده، ناشی از شرایط بحرانی نظام و وحشت او از شکل‏گیری جنبشی به مراتب بزرگتر از جنبش «زن، زندگی، آزادی» است. جنبشی سراسری، انقلابی و همه جانبه که هم اینک تمامی شرایط عینی وقوع آن فراهم است و راه را بر انقلاب اجتماعی  خواهد گشود.

 

متن کامل نشریه کار شماره ۱۱۰۱  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.