فاجعه مرگبار انفجار معدن زغال سنگ معدنجوی طبس درساعت ۲۱ شنبه شب ۳۱ شهریور ۱۴۰۳ جامعه را تکان داد و طبقه کارگر و عموم زحمتکشان را به سوگ نشاند. طمع ورزی و سودپرستی سرمایه داران و بی توجهی به جان و زندگی کارگران، باردیگر قربانی گرفت و هزاران تن را در ماتم و اندوه فروبرد. در فقدان لوازم ایمنی و حفاظت، نبود دستگاه گازسنج و هشداردهنده، انفجار مهیب گازمتان، جان ۵۰ کارگر را گرفت و تعداد دیگری را نیز مصدوم و راهی بیمارستان کرد.
بعد ازاین فاجعه مرگبار، بلا فاصله وزیرکار در حمایت از کارفرما و صاحب معدن زغال سنگ طبس و توجیه این جنایت ادعا کرد “معدن از نظر استانداردهای ایمنی مشکلی نداشته و حادثه قابل پیش بینی نیست”.
اما این دروغ بزرگی بیش نبود چرا که علت واقعی این کشتار از زبان خود کارگران اعلام شد. خیلی زود مشخص شد که گازسنجی در معدن انجام نشده، معدن فاقد دستگاه اندازه گیری و کنترل گاز متان بوده است. تجهیزات داخل معدن ضد انفجار نبوده و به کلی فرسوده بودهاند. سیستم تهویه خراب بوده ومعدن فاقد سنسور و دستگاه هشدار دهنده بوده است. دریک کلام، معدن نه فقط فاقد استانداردهای بین المللی ایمنی و حفاظت بوده بلکه حتی تجهیزات ایمنی اولیه را نیز نداشته است. در عکسی که از جنازه یکی از کارگران پخش شد دیده می شود که کارگران حتی کفش کار سالم و ایمنی نیز نداشته اند. اما کارفرما و عمال آن علی رغم شرایط به کلی ناایمن داخل معدن، کارگران را به داخل معدن فرستاده اند. افزون بر این، درست یک روز قبل از حادثه، کارگران تراکم و تصاعد گاز متان و احتمال بروز حادثه را اعلام کرده و آن را هشدار داده بودند، اما کارفرما نه آن لوازم ایمنی و هشدار دهنده را تهیه و در معدن تعبیه کرد و نه حتی به هشدار کارگران توجه نمود. کارفرما به رغم آنکه از وقوع حادثه و خطر کشته شدن کارگران اطلاع داشت معدنکاران زحمتکش را آگاهانه به کام مرگ فرستاد.
ناایمنی محیط کار و کشتارکارگران در اثر سودپرستی و طمع ورزی سرمایه داران بخش معدن، به معدن معدنجوی طبس خلاصه نمیشود. در هرگوشه کشور و درهرجا که معدنی هست، همانجا قربانگاه کارگران نیز هست. وضعیت معادن فوق العاده ناایمن و شمار حوادث و تلفات مربوطه نیز زیاد است. بنا به آمارهای رسمی در ۴ ماه نخست سال جاری ۱۲ حادثه در معادن رخ داده است. سال های گذشته نیز هرساله چندین کارگر در اثر ریزش یا انفجارمعدن زیر خروارها خاک مدفون شده و جان خویش را ازدست داده اند. اردیبهشت سال ۹۶ ریزش معدن زمستان یورت، ۴۳ کشته برجای گذاشت، سال ۸۸ معدن باب نیزوی کرمان ۱۲ کشته برجای گذاشت.سال گذشته معدن طَزَره ۸ کشته داد. سال جاری سه ماه قبل، معدن شازند اراک ۴ کشته و اکنون معدن زغال سنگ طبس ۵۰ کشته برجای گذاشته است.آخوندی مدیر کل مدیریت بحران استان خراسان جنوبی روز اول حادثه، شمار فوتی ها را ۵۱ نفر اعلام نمود و از احتمال افزایش آن نیز سخن گفته بود، اما استاندار این استان روز چهارشنبه ۴ مهر که اتمام عملیات نجات را اعلام کرد، شمار قربانیان را ۴۹ نفر ذکر نمود. تخمین زده میشود شمار قربانیان بیشتر از رقم فوق باشد. یکی از کارگران نجات یافته تعداد کشته شدگان را ۵۵ نفر و غسال، رقم بالاتری را اعلام نمودند. فجایع و کشتار کارگران معدن و آمار قربانیان سود پرستی سرمایه داران بیش از این است. تنها در طی دهه ۹۰ بیش از ۳ هزار حادثه در معادن رخداده که ۱۳ هزار کارگر بهسختی آسیبدیده و بیش از ۴۳۰ کارگر جان خویش را ازدستدادهاند. سال گذشته ۲۱۱۵ کارگر بر اثر ناایمنی محیط کار دچار حادثه شده و جان خود را ازدست دادند. این آمار رسمی است که تمام واقعیت را بازتاب نمیدهد. آمار واقعی آسیب دیدگان و جانباختگان ناایمنی محیط کار و سوانح معدن بیشتر از اینهاست.
وخامت وضعیت معادن و کارگران معدن صرفاً در فقدان لوازم ایمنی و کشتارهای فجیع ناشی از آن خلاصه نمیشود. به رغم آنکه کار در معدن جزء سختترین و پرمخاطرهترین کارهاست اما دستمزدهای کارگری در این بخش بسیار پایین و در همان حال ساعات و فشار کار بالاست.
دستمزد ماهانه در معدن زغال سنگ طبس چنانکه خود کارگران اعلام کردند تنها ۱۲ میلیون تومان است. به خاطر مزد بسیار اندک، کارگران معدن سعی می کنند با اضافه کاری، دریافتی خود را کمی افزایش دهند و گاه تا ۱۲ ساعت در روز کار میکنند بلکه بتوانند از پس هزینهها برآیند. مطابق فیش حقوقی کارگران معدن طَزَره که در رسانه های دولتی انتشاریافت، میانگین مزد ماهانه کارگران این معدن در سال ۱۴۰۲ مبلغ ۸ میلیون و ۵۰۰ هزارتومان بوده است.اگر در سال ۱۴۰۳ به فرض حتی ۳۵ درصد هم بر این رقم اضافه شده باشد باز هم مزد کارگر معدن در محدودهی همان ۱۲ میلیون باقی میماند. این البته فقط یک نمونه است اما نمونه ای که در مورد عموم کارگران معادن خصوصی شده صادق و جاری است.
در حال حاضر از هزاران معدن فعال کشور، شمار معادن دولتی به سختی از دو برابر انگشتان دست تجاوز کند( زیر ۳۰ معدن) باقی معادن همه به بخش خصوصی و شرکتهای پیمانکاری واگذار شده اند. فشار کار و ساعات کار در این معادن از نمونه معدن معدنجوی زغال سنگ طبس، بسیار بالاست، قراردادها همه، یک ماهه و ۸۹ روزه است. وضعیت بیمهها، مرخصی، ایاب و ذهاب و غیره همه در دست و اختیار کارفرماست و هرطورکه اراده کند عمل میکند. از استانداردهای بین المللی ایمنی و حفاظت محیط کار در این معادن مطلقاً خبری نیست. حتی کفش و کلاه ایمنی و چراغ روی آن اگر خراب شود خود کارگر باید آن را درست کند. در معدن زغال سنگ طبس فقط یک ” کپسول خود نجات” در اختیار کارگران قرار گرفته بود اما اگر کارگری از آن استفاده میکرد مورد پرس و جوی کارفرما قرار میگرفت و باید توضیح میداد چرا از آن استفاده نموده است و اگر از پاسخ کارگر قانع نمیشد، پول کپسول (۶ میلیون تومان) را از خود کارگر میگرفت. هیچگونه نظارتی برمعادن وجود ندارد. معادن بازرسی نمیشوند. به ازای ۲ میلیون کارگاه، تنها۱۳۰۰ بازرس وجود دارد و به فرض، هر معدن برای اینکه یکبار مورد بازرسی قرار بگیرد باید ۵ سال و سه ماه در صف انتظار بماند. صاحبان معادن نیز خیالشان از بابت بازرسی های دولتی ولو هر پنج سال یکبار آسوده است. اصول ایمنی بهره برداری از معدن را مطلقاً رعایت نمیکنند، با سیستم های هشداردهنده هوشمند به کلی بیگانه اند و تنها در فکر سود و افزایش سودخویشاند. چنین است که معادن نا ایمن کشور، هرسال ده ها کارگر فقر زده را در اعماق خود مدفون می سازند و سرمایهدار با تغذیه از خون کارگر، فربه و فربهتر میشود. در همان حال که معدن به قتلگاه کارگران مبدل شده اما هیچ قانونی از کارگر معدن حمایت نمیکند. درفجایعی با ابعاد بزرگ از نمونه فاجعه اخیر معدن زغال سنگ طبس، بسیاری از مسئولین و مقامات دولتی وارد گود میشوند، پشت سر هم به کارگران و بازماندگان کارگران جان باخته وعده میدهند، همزمان با این وعده های توخالی اما حادثه دیگری در اعماق زمین نطفه میبندد.
فاجعه مرگبار طبس چنان بزرگ و هولناک بود که حتی برخی مقامات و کارگزاران سرمایه را نیز به صحنه آورد، تا آنجا که برخی افراد و رسانه های دولتی نیز زبان به اعتراض گشودند و عدم امکانات حفاظتی در معادن را ظاهراً مورد انتقاد قراردادند. برخی دیگر حتی پز حمایت از کارگران و خانواده آن ها گرفتند. اما کیست که نداند تنها پس از مدت کوتاهی تمام این ظاهرسازیها و عوامفریبی ها رنگ میبازد. نهاد ها ومقامات دولتی، آشکار تر از قبل، جانب صاحب معدن را میگیرند و خیلی زود کارگران و خانواده قربانیان را به حال خویش رها میکنند. درفاجعه مرگبار معدن طبس، نحوه برخورد نهاد ها و ادارات و مسئولین دولتی دقیقاً به همین شکل بوده است. پس از اعلام خبر انفجار معدن، هیچگونه اطلاع دقیقی در اختیار خانواده ها که با نگرانی پیگیر وضعیت عزیزان خود بودند، قرار نگرفت و کسی به پرسشهایشان پاسخی نداد. سردخانه طبس در همان لحظات اولیه پرشد و جنازه کارگران اینجا و آنجا روی زمین رهاشد. جنازه ها را با بی احترامی روی زمین میکشیدند یا داخل وسایل نقلیه میانداختند. عجیب تر اینکه حتی هزینه حمل جنازه از غسال خانه تا خانه کارگر فوت شده و هزینه تدفین را خود خانواده ها باید می پرداختند. همسر یکی از کارگران جان باخته در این مورد گفت:” ماحتی پول حمل جنازه عزیزمان را هم خودمان دادیم ۱۵ تا ۲۰ میلیون برای انتقال پیکر بدون سردخانه پرداخت کردیم و تنها چند تکه یخ به ما دادند تا روی جسد بگذاریم”. افزون بر این حتی هزینه معالجه کارگران مصدومی را که راهی بیمارستان شده بودند از خود کارگران گرفتند.
درسوی دیگر اما این رویداد دلخراش، همدردی و همبستگی گسترده گروه های مختلف اجتماعی را در پی داشت. علاوه بر سازمان فدائیان(اقلیت) که با انتشار اطلاعیه ای در اول مهر، ضمن تسلیت به خانواده ها و عموم کارگران و مردم زحمتکش ایران و ابراز همدردی و همبستگی با بازماندگان جانباختگان طبس، عموم کارگران را به تشدید مبارزه علیه رژیم جمهوری اسلامی و تمام نظم موجود دعوت نمود و علاوه بر سازمانها و احزاب سیاسی دیگر، گروه های مختلف اجتماعی نیز دراین همدردی و همبستگی شریک شدند. کانون نویسندگان ایران، شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران، سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه، کانون صنفی معلمان ایران(تهران)، تشکل ها و کانون های صنفی فرهنگیان در شهرهای مختلف ازجمله، الیگودرز، کردستان، فرهنگیان لنگرود، بازنشستگان کشوری در تهران، کرمانشاه و برخی شهرهای دیگر، بازنشستگان تأمین اجتماعی و مخابرات،” سندیکای کارگران نیشکر هفتتپه”، گروه اتحاد بازنشستگان، کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای مستقل کارگری، بازنشستگان خوزستان، پرستاران،جمعهایی از زنان فعال داخل کشور، زندانیان سیاسی،اسماعیل بخشی و برخی دیگر از فعالان کارگری، کارگران و کارکنان رسمی صنعت نفت، کارگران ارکان ثالث، کارگران پیمانی و پروژه ای صنعت نفت و برخی از گروه ها و تشکلهای دیگر با انتشار بیانیهها و پیامها ویا با برگزاری تجمعهای اعتراضی، ضمن محکوم کردن سیاست سرمایه داران در زمینه عدم تأمین لوازم ایمنی و حفاظتی محیط کار، با خانواده و بازماندگان قربانیان فاجعه انفجار مرگبار معدن معدنجوی زغال سنگ طبس اظهار همدردی نموده و در ابعاد گسترده ای به ابراز همبستگی با کارگران پرداختند. سندیکای کارگران شرکت واحد در پیام خود نوشت:” سندیکای کارگران شرکت واحد ضمن عرض تسلیت به خانواده های جانباختگان این فاجعه انسانی، علاوه بر کارفرما، کلیه مقامات ذیربط از جمله وزارت کار و اداره کار استان را به دلیل عدم بازرسی دقیق محیط کار به لحاظ ایمنی محکوم می کند و خواستار محاکمه عاملان این فاجعه جبران ناپذیر و پرداخت غرامت و حقوق و مزایا به خانواده های این عزیزان می باشد.
صدمه به یک کارگر در هر جا، صدمه به همه ماست.”
افزون بر اینها، گروههای دیگری از مردم زحمتکش نیز با معدنچیان طبس و خانواده آن ها همدردی کردند. این همدردی های پرشور و همبستگی گسترده کارگران و زحمتکشان با کارگران معدن زغال سنگ طبس و خانواده آنها، در نوع خود کم نظیر و حقیقتاً اقدامی ارزنده و غرور آفرین و نشانه بلوغ سیاسی کارگران و زحمتکشان و کل جامعه است. این همبستگی غرور انگیز را باسازماندهی مبارزه و همبستگی مبارزاتی، باید به مرحله ای بالاتر ارتقا داد.
اما تا آنجا که به خود کارگران معدن و ادامه کار و مبارزات آن ها برمیگردد، روشن است که نباید بیش ازاین به سرمایه دارانی که استثمار و بیحقوقی مطلق را بر کارگران تحمیل نموده اند اجازه دهند آنان رابه قتلگاه بفرستند.اول، ایمینی محط کار باید تأمین شود! کارگران باید مصرانه خواهان تأمین لوازم ایمنی و حفاظت محیط کارشوند.اگر کارفرما و صاحب معدن به هر بهانه از تأمین لوازم ایمنی و حفاظت ضروری و پیشرفته در حد استاندارد های بین المللی طفره رفت، از رفتن به داخل معدن خود داری کنند. کارگران هر معدن می توانند با ابتکار عمل خود و به هر شکل و شیوه ای که خود صلاح می دانند، کمیته یا شورای چند نفره ای از افراد مورد اعتماد خود برای کنترل و نظارت ایمنی محیط کار انتخاب کنند. افزایش دستمزد، کاهش فشار و ساعات کار و تأمین وسایل ایمنی شخصی از قبیل کفش و لباس ایمنی و “کپسول خود نجات” و دیگر خواست ها را نیز با اتحاد و اعتصاب باید بر صاحبان معدن تحمیل کرد. مادام که تجهیزات ایمنی داخل معدن کامل نیست، مادام که دستمزد ها به بالای خط فقر افزایش نیافته باشد متحد و یکپارچه باید از رفتن به درون معدن خود داری کنیم. در معدن معدنجوی زغال سنگ طبس ۱۵۰۰ کارگر کار میکنند. اگر کارگران متحد و یکپارچه دست از کار بکشند مطمئن باشند کارفرما مجبور می شود به خواستها رسیدگی کند. کارفرما نمی تواند ۱۵۰۰ اعتصاب شکن را به داخل معدن بفرستد و مجبور است به حرف کارگر معدن گوش دهد. درعین حال کارگران معدن با ایجاد تشکلهای محلی و ایجاد یک تشکل هماهنگکننده قادرند اعتراضات خویش را هماهنگ سازند و مبارزات و اعتصابات خود را بیش از این، از سطح یک یا چند واحد فراتر ببرند و اعتصابات رشتهای و سراسری را سازمان دهند.همبستگی و همدردی عمیق و گسترده با کارگران طبس که شاهد آن بودیم، خود نوعی اعتراض علیه شرایط تحمیلی بر کارگران معدن است. اکنون نوبت کارگران معدن است که با دست کشیدن از کار و امتناع از رفتن به داخل معدن، به این اعتراض عمق و وسعت بخشند.
نظرات شما