غزه، نمایی از عواقب سلطه نظام سرمایه‌داری در جهان

بنا به آخرین اخبار، در پی موافقت حماس با طرح پیشنهادی از سوی میانجیگران مذاکرات میان اسرائیل و غزه، چشم‌انداز آتش‌بس موقت تقویت شده است. اسرائیل تاکنون پاسخ روشنی به این طرح نداده است، اما هیئتی را به ریاست رئیس سازمان جاسوسی “موساد” برای ادامه مذاکره به قطر فرستاده است.

طرح پیشنهادی شامل سه مرحله است. در مرحله اول، طی یک آتش‌بس شش هفته‌ای، اسرائیل از مناطق پرجمعیت غزه عقب‌نشینی می‌کند. حماس شماری از گروگان‌ها را در ازای تعدادی از زندانیان فلسطینی آزاد خواهد کرد و غیر نظامیان فلسطینی به خانه‌های خود بازخواهند گشت و مذاکرات با میانجیگری آمریکا و قطر ادامه خواهد یافت. در صورت موفقیت این مرحله، مرحله دوم آغاز خواهد شد که شامل آزادی تمام گروگان‌ها و خروج کامل نیروهای اسرائیل از غزه و “توقف کامل مخاصمات” است. در مرحله سوم، قرار است اجساد تمام گروگان‌های اسرائیلی در غزه بازگردانده شوند و بازسازی غزه آغاز شود.

گرچه هنوز نخست‌وزیر اسرائیل با هر گونه طرحی مبنی بر پایان یافتن جنگ قاطعانه مخالفت می‌کند، اما، بنا به گفته‌ها، حماس، برخلاف اصرار پیشین خود مبنی بر شرط پایان جنگ به عنوان بخشی از آتش‌بس، به این طرح واکنش مثبت نشان داده است.

هم‌ پای مذاکرات آتش‌بس، حملات اسرائیل به غزه هم‌چنان ادامه دارد. یکی از آخرین خبرها حاکی از حمله هوایی اسرائیل به مدرسه‌ای در اردوگاه نصیرات است که به کشته شدن حداقل ۱۶ نفر انجامیده است. ارتش اسرائیل مدعی است که چندین تروریست در ساختمان‌های مجاور مدرسه عملیات می‌کردند. اما واقعیت آن است که این ساختمان سرپناه ۷ هزار نفر بوده است. این اولین باری نیست که ارتش اسرائیل غیرنظامیان آواره فلسطینی را به بهانه حمله به “تررویست‌ها” هدف حملات بی‌رحمانه‌ی خود قرار می‌دهد. برای نمونه در ماه ژوئن نیز در حمله به مدرسه‌ای در نصیرات، حداقل ۳۵ نفر کشته شدند. مدرسه‌ای که تحت مدیریت آژانس پناهندگان فلسطینی سازمان ملل بود و سرپرست آن این ادعا را “تکان‌دهنده” نامیده بود.

در ۱۲ تیر، ارتش اسرائیل از دور تازه‌ی حملات اسرائیل خبر داد. در پی آن، دستور تخلیه ساکنان “قاره” و “بنی‌سهیلا” و شهرک‌های واقع در شرق “خان یونس” و انتقال به “منطقه امن بشردوستانه” صادر شد. گرچه به گفته سازمان ملل، در غزه هیچ “مکان امنی” وجود ندارد، اما ۲۵۰ هزار نفر کوشیدند با هر وسیله‌ای از این مناطق بگریزند. امری که به گفته بسیاری مقامات به فاجعه‌ای دیگر در میان “بحران فاجعه” دامن زده است.

با آن به ظاهر، امید به آتش‌بس در غزه، بالا گرفته است، اما نخست‌وزیر اسرائیل، با وجود اعتراضات و مخالفت‌های بخشی از مردم اسرائیل، به ویژه خانواده‌های گروگان‌ها، با وجود بالا گرفتن اختلافات میان سران سیاسی و نظامی و با وجود فشارهای بین‌المللی و امکان گسترش دامنه جنگ به لبنان و منطقه، هم‌چنان بر “هدف” خود، یعنی نابودی حماس پای‌فشاری می‌کند. همچنین مقامات اسرائیلی اعلام کرده‌اند هنوز “شکاف‌هایی” وجود دارد. در گفتگوی تلفنی هفته گذشته نتانیاهو با بایدن، هم‌زمان با موافقت برای ارسال هیئت مذاکره‌کننده، وی بار دیگر بر “تعهدش برای پایان جنگ” پس از تحقق “اهدافش” تأکید کرد.

روز شنبه ۱۶ خرداد، هزاران تن از اسرائیلی‌ها در مخالفت با نتانیاهو و با خواست پایان جنگ و بازگرداندن گروگان‌ها بار دیگر در شهرهای مختلف به خیابان‌ها آمدند.

یکی دیگر از طرفین فشار بر کابینه نتانیاهو، فرماندهان ارتش اسرائیل هستند. یکی از این فرماندهان در مصاحبه‌ای گفته است: “امیدی به آینده‌ای بهتر برای اسرائیل، جهت برون‌رفت از این مخمصه کامل وجود ندارد و زمان پایان دادن به این جنگ فرا رسیده است.” به گفته وی، اما، “سران سیاسی هیچ علاقه‌ای به آن ندارند”. مقامات دیگری نیز بیان کرده‌اند که “خواهان آتش‌بس در غزه هستند، حتا اگر به معنای در قدرت ماندن حماس در مقطع کنونی باشد.”

در سطح بین‌المللی، علاوه بر فشار افکار عمومی، آمریکا و کشورهای عربی منطقه نیز بر برقراری آتش‌بس اصرار می‌ورزند. یکی از دلایل آن، امکان گسترش این جنگ به منطقه است. از زمان آغاز جنگ اسرائیل علیه غزه، مرز اسرائیل – لبنان، روزانه شاهد تبادل آتش میان حزب‌الله و ارتش اسرائیل بوده است. حملاتی که حزب‌الله توقف آن را مشروط به برقراری آتش‌بس در غزه کرده است. در اواخر خرداد ماه نیز در یکی از حملات اسرائیل به لبنان، یکی از مقامات حزب‌الله (به گفته مقامات اسرائیلی، رهبر حملات هوایی حزب‌الله به اسرائیل) کشته شد که به حمله بی‌سابقه موشکی و پهپادی حزب‌الله به اسرائیل انجامید. امری که احتمال گسترش دامنه جنگ به منطقه و به میان آمدن پای نیروهای بیش‌تری به این جنگ را دامن زد. “حسن نصرالله”، رهبر “حزب‌الله” لبنان، پس از کشته شدن این فرد علاوه بر تهدید اسرائیل، قبرس را نیز در صورت ادامه همکاری با اسرائیل تهدید به حمله کرده بود. ارتش اسرائیل اعلام کرده بود که برنامه تأیید شده‌ای برای حمله به لبنان در دستور کار دارند. هم‌چنین در میان اخبار آمده بود که اسرائیل در تدارک حمله به لبنان در نیمه دوم ماه ژوئیه است. وزیر دفاع اسرائیل در دیداری در واشنگتن ضمن تهدید لبنان، مدعی شده بود، در صورت ادامه حملات حزب‌الله، اسرائیل می‌تواند لبنان را به “عصر حجر” بازگرداند. برخی دیگر از مقامات اسرائیل مدعی شده‌اند، لبنان بخشی از “سرزمین موعود” یهودیان است و خواهان ایجاد شهرک‌نشین‌های اسرائیلی در داخل مرزهای لبنان شده‌اند. پیش از آن نیز در پایان ماه ژوئن، نتانیاهو از کاهش دامنه حملات در رفح، جستجو برای یافتن راه حلی سیاسی، اما تمرکز بیش‌تر به سوی لبنان خبر داده بود.

از طرف دیگر، از سوی جمهوری اسلامی، کمال خرازی، مشاور امور خارجی خامنه‌ای، نیز اعلام کرد، ایران علاقه‌ای به جنگ منطقه‌ای ندارد، اما در صورت حمله “تمام عیار” اسرائیل به لبنان، ایران از “محور مقاومت” با “همه ابزارها” حمایت خواهد کرد و گسترش جنگ به نفع هیچ یک از طرفین از جمله ایران و آمریکا نیست. “محور مقاومت” مورد نظر مقامات جمهوری اسلامی، همان نیروهای دست‌نشانده شبه‌نظامی منطقه از جمله در لبنان و عراق هستند. رهبران این گروه‌های شبه‌نظامی ارتجاعی اسلامی در مصاحبه‌های گوناگون تهدید به گستراندن جنگ به منطقه و  حمله به منافع آمریکا در منطقه، به ویژه در عراق، کرده‌اند. برخی از فلسطینیان ساکن لبنان اعلام کرده بودند در صورت حمله اسرائیل، به جنگ علیه اسرائیل خواهند رفت.

با وجود احتمال برقراری آتش‌بس موقت، با توجه به اصرار مقامات اسرائیلی و در رأس آن کابینه نتانیاهو، احتمال پایان جنگ و عقب‌نشینی کامل اسرائیل از نوار غزه محتمل به نظر نمی‌رسد. گو آن که مرحله سوم، طرح آتش‌بس، بدون اشاره به پایان جنگ، به استمرار اشغال غزه شباهت بیش‌تری دارد. نتانیاهو، ضمن رد هموارگی و قاطع سناریوی تشکیل دولت فلسطینی، در ماه‌های گذشته، سناریوهای گوناگونی را برای دوران پس از جنگ ارائه داده بود. یکی از این سناریوها، شامل اداره غزه از سوی برخی کشورهای عربی از جمله مصر، اردن و امارات متحده، اما تحت اشغال اسرائیل بود. امارات متحده ضمن اعلام آمادگی برای بازسازی غزه، اما مشارکت در چنین طرحی را رد کرده بود. در عین حال، مقامات ارتش اسرائیل در نظر دارند، پایگاه‌های دائمی در نوار غزه بنا کنند، که به گفته برخی تحلیل‌گران تنها با شکست نظامی اسرائیل یا تحت فشار آمریکا مجبور به تخلیه آنان خواهند شد. خواست اسرائیل مبنی بر ادامه جنگ، نه متأثر از هدف “نابودی” حماس، بلکه پاکسازی ملی نوار غزه از فلسطینیان است، چرا که به خوبی دریافته است، خواست مردم اسرائیل نه برگرفته از شعارهای ظاهری سران سیاسی فلسطین، از جمله حماس، بلکه ناشی از خواست وحدت ملی و تشکیل کشور مستقل فلسطین است.

این جنگ خانمانسوز، تا همین اکنون، هستی و زندگی مردم غزه و متعاقب آن لبنان را به نابودی کشانده است. تبادل آتش بین اسرائیل و حزب‌الله تاکنون به آوارگی ۱۰۰ هزار نفر و کشته شدن حداقل ۴۳۵ نفر منجر گشته است. ۹۰ درصد جمعیت غزه آواره شده‌اند. نزدیک به ۵۰۰ هزار نفر در “فاجعه” گرسنگی قرار دارند. بیش از ۳۸ هزار نفر کشته و بیش از ۸۷ هزار و ۷۰۰ نفر مصدوم شده ‌اند. در میان کشته‌شدگان، ۱۵۸ خبرنگار وجود دارند که ۱۰۸ تن از آنان فلسطینی بوده‌اند.

به گفته سخنگوی سازمان “نجات کودکان” کودکان در غزه به “وحشتناک‌ترین شیوه غیر قابل تصور” کشته می‌شوند. به گفته وی: “ما کودکانی را می‌بینیم که قطع عضو شده‌اند. اعضای بدنش بر اثر انفجار از بدنش جدا شده است، بر اثر اصابت سنگ و زیر آوار له شده‌اند.” بنا به برخی توصیف‌ها، غزه به “گورستان کودکان” بدل گشته است. هنوز آمار دقیقی از کودکان کشته شده در غزه وجود ندارد، اما طبق به آمار “نجات کودکان” سازمان ملل، تنها طی ۶ ماهه اول جنگ ۲ درصد کودکان ساکن غزه کشته شده بودند که تا ماه مه تعداد آنان ۱۵۰۰۰ نفر برآورد می‌شد. هنوز ۲۱ هزار کودک مفقودالاثر هستند.

در اوایل تیر ماه، سخنگوی “آژانس امدادرسانی سازمان ملل به آوارگان فلسطینی”، پس از بازگشت از “خان‌یونس” در مصاحبه‌ای این شهر را “شهر ارواح” خوانده بود. به گفته وی، مردم بدون آب و غذا و سرویس بهداشتی رها شده‌اند. هوا به شدت گرم است و آوارگان فلسطینی در میان کوه‌هایی از زباله متعفن زندگی می‌کنند. کمبود دارو، اورژانس، بیهوشی و بخش مراقبت‌های ویژه مراکز درمانی را با مشکلات جدی روبرو کرده است. روزانه حداقل یک یا هر دو پای ۱۰ کودک، گاهی بدون بیهوشی، قطع می‌شود.

در این میان، برای عوامل اصلی این فجایع، این انسان‌های فاجعه‌زده، ارقام و ابزارهایی بیش نیستند، ارقام وحشتناک مرگ و میر، شرایط زندگی دهشتناک فلسطینیان، ویرانی خانه و کاشانه و آوارگی آنان، برای گروه ارتجاعی اسلامی حماس، ابزاری هستند تا افکار عمومی را برانگیزند و “حقانیت” خود را به اثبات برسانند تا عدم محبوبیت خود در میان ساکنان غزه را پنهان کنند، هم‌چنان بر سر قدرت بمانند و از منافع این قدرت سیاسی بهره برند. همین امر برای نتانیاهو و سران سیاسی و نظامی اسرائیل صدق می‌کند. این جنگ، وسیله‌ایست تا بر بحران داخلی سرپوش گذارند، با پاکسازی ملی در غزه و انضمام آن به اسرائیل، اهداف صهیونیستی – فاشیستی خود را پیش برند، قدرت سیاسی را حفظ کنند، سیل کمک‌های مالی – نظامی بین‌المللی را به سوی اسرائیل سرازیر کنند و منافع حاصل از آن را به دست آورند. دست آمریکا و دولت‌های اروپایی نیز، به رغم اشک تمساح ظاهری‌شان، آغشته به خون فلسطینیانی است که خواستی جز استقلال و تشکیل دولت مستقل خود ندارند. آنان با کمک‌های سیاسی – نظامی، حمایت علنی از اسرائیل و سرپوش گذاردن بر جنایات اسرائیل، خواهان حفظ نفوذ خود در خاورمیانه‌اند. جمهوری اسلامی و نیروهای شبه‌نظامی ارتجاعی وابسته به آن، نه از روی دلسوزی برای مردم ستمدیده فلسطین، بلکه برای حفظ سیطره و بقای خود به عاملی دیگر در دامن زدن به درگیری بدل گشته‌اند.

غزه نمایی است از وضعیت عمومی جهان. نمایی که بار دیگر نشانگر گندیدگی نظام سرمایه‌داری حاکم بر جهان است که جز دامن زدن به راسیسم، درگیری‌های ملی و مذهبی، کشتار و جنگ، تبعیض و نابرابری در تمامی ابعاد و پیگیری منافع اقتصادی از طریق جنگ‌افروزی ثمری برای جهان کنونی و توده‌های مردم جهان ندارد. در این نظام نه تنها آینده‌ای روشن برای بشریت در چشم‌ انداز وجود ندارد، بلکه جهان را هر چه بیش‌تر به ورطه انحطاط و بربریت سوق می‌دهد. شرایط کنونی جهان بار دیگر اثبات می‌کند که تنها راه رهایی از تمامی این مصایب، براندازی نظام سرمایه‌داری و برقراری سوسیالیسم است.

 

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۷۷  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.