دوشنبه های سیاهی که به سرعت فراموش می شوند

“در بیمارستان‌های دولتی، بیماران همه در نوبت بستری هستند و جا نیست. خصوصی‌ها هم تقریبا همین‌طورند، یعنی تا یک مریض مرخص نشود، نمی‌شود کس دیگری را بستری کرد.”

جملات فوق شمایی از ناکارآیی سیستم درمانی کشور و گوشه ای از رنج و بی پناهی توده های مردم ایران در مواجهه با ویروس کووید ۱۹ است که به نقل از مینو محرز، عضو کمیته علمی ستاد مبارزه با کرونا در روزنامه همشهری درج شده است. همزمان با اعلام چنین وضعیت فاجعه باری از سیستم درمانی و پزشکی ایران، طی هفته های گذشته گزارش های مستندی هم از رواج بازار سیاه خدمات درمانی خانگی برای بیماران حاد کرونایی منتشر شده اند. خانه هایی که با شیوع ویروس کرونا، توسط بخش مافیایی سیستم پزشکی و درمانی جمهوری اسلامی از رونق بیشتری برخوردار شده اند. نوعی کلینیک خانگی که با استفاده از قاچاق دارو و دیگر تجهیزات پزشکی که این روزها در بیمارستان ها یافت نمی شوند، یک بازار سیاه درمان خانگی را سازماندهی کرده و با گرفتن تعرفه های بسیار سنگین از مبتلایان حاد کووید ۱۹، به کسب و کار سودآوری مشغول شده اند.

کسب و کار از مردمی که دست کم بر اساس همان آمارهای دروغین حکومتی هر روزه بیش از ۱۳ هزار نفر به کرونا مبتلا و بالای ۴۰۰ نفر در روز کشتار می شوند. مبتلایانی که به رغم همه جانفشانی کادر درمانی و پزشکی ایران، دولت جنایتکار جمهوری اسلامی آنان را به حال خود رها کرده است. توده های فراموش شده ای که ویروس کووید ۱۹، راه نفس بر آنان بسته و دیرگاهی است به علت پر شدن تخت بیمارستان ها و عدم دسترسی بیماران به مراقبت های ویژه در مراکز درمانی دولتی و خصوصی، توسط دلالان بخش مافیای پزشکی به سوی درمانگاه های خانگی هدایت می شوند. بیمارانی که در روزها و ماه های سیاه کرونایی، امکان درمان دولتی به روی آنان بسته شده و برای اینکه در جلوی دربِ بیمارستان ها جان نبازند، به بازار سیاه درمان خانگی روی آورده اند.

هم اینک حدود ۱۰ ماه از شیوع ویروس کرونا در ایران گذشته است. از نخستین روزهای شیوع کووید ۱۹ در ایران، تا پیش از تاریخ ۲۸ مهر ۱۳۹۹، که تعدادی از روزنامه های دولتی از این روز به عنوان “روز سیاه کرونا” یاد کردند، تمام ترس و وحشت جامعه پزشکی و توده های مردم ایران در این بود که مبادا روزی روزگاری تعداد کشته های کووید ۱۹، به ۲۰۰ تن در روز برسد. شمار مرگ های روزانه مبتلایان کرونا، بر اساس آمارهای حکومتی به تدریج بالا رفت. از مرز ۲۰۰ نفر در روز گذشت و به ۳۰۰ نفر در روز رسید. تا اینکه ۲۸ مهر، روز “دوشنبه سیاه” فرا رسید.

در این روز مرگبار، وقتی سخنگوی وزارت بهداشت “بر اساس یافته های قطعی آزمایشگاهی” از جان باختن ۳۳۷ نفر و مبتلا شدن ۴ هزار و ۲۵۱ نفر خبر داد، بهتی سنگین جامعه پزشکی ایران را فرا گرفت. انبوه مردم مبتلا به ویروس کرونا، سر در وحشت بی پناهی فرو بردند. توده های میلیونی و انبوه مبتلایانی که در پی اعمال سیاست ایمنی جمعی دولت جنایتکار جمهوری اسلامی به حال خود رها شده بودند، در این روز اندوه مرگ خود را در قاب عکس هر جان باخته کرونایی تصویر می کردند.

۲۸ مهر، در صفحه اول اغلب روزنامه های کشور به عنوان “روز سیاه کرونا” ثبت شد. از آن روز تا به امروز، بیش از ۴۰ روز گذشته است. روزهایی که میزان جان باختگان و مبتلایان کرونا با رکوردهای بالاتر از “دوشنبه سیاه” رقم خورد. سه شنبه های سیاه فرا رسیدند. چهارشنبه های سیاه تر از “دوشنبه های سیاه” بر گلوی مردم بی پناه چنگ انداخت. شمار کشته های روزانه از ۴۰۰ نفر بیشتر شد. پنجشنبه ها و جمعه های سیاه تر از روزهای قبل بر سر توده های مردم ایران آوار شد. آمار مبتلایان روزانه به تدریج از ۱۳ هزار نفر نیز پیشی گرفت.

شنبه های سیاه، با ۳۸۶ جان باخته و ۷ هزار ۸۲۰ مورد ابتلای جدید در روز شنبه دهم آبان ثبت شد. و یکشنبه های سیاه با جان باختن ۴۳۴ نفر در روز یکشنبه، ۱۱ آبان تداوم یافت. انبوه مبتلایانی که با جان باختن بیش از ۴۰۰ نفر در روز، ماه آبان را پشت سر گذاشتند و در روز سه شنبه ۴ آذر، با برجای گذاشتن ۴۸۳ کشته و ۱۳ هزار و ۷۲۱ بیمار جدید مبتلا به کووید ۱۹، سیاه ترین روز کرونایی، برای توده های مردم ایران رقم خورد. فاجعه ای مرگبار که برای مردم استان فارس مرگبارتر از همه نقاط ایران بود.

سخنگوی وزارت بهداشت با بیان اینکه طی هفته گذشته استان فارس با حدود ۵۰ کشته به ازای هر یک میلیون نفر، همچنان دارای روند صعودی در این استان است، گفت: در حال حاضر استان فارس به بالاترین میزان مرگ و میر از زمان شیوع بیماری کرونا رسیده است. رقمی که بالاتر از میانگین کشوری است.

درست در چنین وضعیتی مرگبار که آمار کشته ها در روز پنجشنبه ۶ آذر، توسط سخنگوی وزارت بهداشت به میزان ۴۸۳ نفر اعلام شد، ایرج حریرچی معاون کل وزارت بهداشت با گفتن اینکه در حال حاضر بین ۴۰۰ تا ۵۰۰ نفر در روز بر اثر کرونا جان می بازند، با خوشحالی اظهار امیدواری کرد، که تا پایان بهمن ماه بتوانیم “حداقل ۴۰ درصد موارد مرگ و میر و ۵۰ درصد موارد بستری را کاهش دهیم”.

به راستی که در روزگار غریبی بسر می بریم. اگر تا چند ماه پیش جامعه پزشکی و کل توده های مردم ایران از احتمال رسیدن آمار جان باختگان به ۲۰۰ نفر در روز لرزه بر اندام شان می افتاد، اکنون همان توده های مردمی که طبق آمارهای جعلی دولتی روزانه ۵۰۰ نفر کشته می شوند، باید شاهد ذوق زدگی ایرج حریرچی، معاون کل وزیر بهداشت باشند که با خوشحالی وعده کاهش مرگ و میر مبتلایان کرونایی را در ماه بهمن به میزان ۳۰۰ نفر در روز داده است.

خوشحالی ایرج حریرچی، درعادی جلوه دادن مرگ و میر ۳۰۰ نفر در روز، یعنی سفید جلوه دادن “دوشنبه های سیاه”، یعنی به سخره گرفتن توده های مردمی که روزانه نزدیک به ۱۳۰۰ نفر جان می بازند و قرار است با رسیدن این رقم به ۸۰۰ نفر در روز طی روزهای بهمن به جشن و پایکوبی بپردازیم. چرا که خود حریرچی دو هفته پیش اعتراف کرد که آمار واقعی کشته شدگان دست کم “دو تا دو برابر و نیم” آمارهای دولتی است. پس هم اکنون به جای ۵۰۰ نفر ۱۳۰۰ نفر در روز کشته می شوند.

اظهار شادمانی معاون کل وزارت بهداشت از “مرگ ۳۰۰ نفر” در روزهای بهمن که تعداد واقعی آن نزدیک به ۸۰۰ نفر در روز خواهد بود، یعنی بی تفاوتی مطلق هیئت حاکمه نسبت به جان و زندگی توده های مردم ایران. درواقع، ابعاد فاجعه آمیز مرگ و میر کرونا به اندازه ای بی تاثیر شده است که حتا مرگ ۳۰۰ نفر در روز نیز جایی برای اثر گذاری در پوست و جان زندگان این دیار باقی نگذاشته است. پذیرش این وضعیت و بی تفاوتی نسبت به مرگ این تعداد از بیماران کرونایی، صد بار فاجعه بارتر از مرگ و میر روزانه ای است که توده های مردم ایران هم اینک بدان گرفتار شده اند. فاجعه ای سنگین و دردناک که بیانگر این حقیقت تلخ است که ویروس کرونا نه فقط کالبد جامعه را در نوردیده است، که دست کم به طور موقت هم که شده، سلامت روانی جامعه را هم به تسخیر خود در آورده است.

نتیجه وضعیت موجود، صرفا در میزان کشتار روزانه توده های مردم ایران باقی نمانده و هم اینک ابعاد دیگری از این فاجعه چه در درون جامعه پزشکی و چه در میان هیئت دولت بازتاب یافته است.

شکل گیری مافیای “بازار سیاه خدمات درمانی خانگی”، تنها یکی از پیامدهای اپیدمی کرونا در آشفته بازار سیستم مفلوک درمانی جمهوری اسلامی است که این روزها به شدت رواج یافته است. خدمات پرستاری و پزشکی خانگی در ایران البته پدیده تازه ای نیست. سال ها است که برخی شرکت های خصوصی بسته های کاملی از قبیل خدمات تشخیصی (بالینی و آزمایشگاهی)، درمانی (دارویی و غیر دارویی)، پرستاری و توانبخشی را با تعرفه های تعیین شده از طرف وزارت بهداشت به متقاضیان خدمات درمانی پیشنهاد می کنند. اکنون اما با اپیدمی کرونا و داغ شدن مرگ و میر بالای مبتلایان کووید ۱۹ در ایران، ارائه خدمات درمانی خانگی به شکل مافیای “بازار سیاه خدمات درمانی” رواج روز افزونی است.

یوسف رضا، روزنامه نگار، از قول سیمین، مادر یکی از بیماران کرونایی نوشته است: “۴۰ درصد ریه اش درگیر شده بود و باید در آی سی یو بستری می شد. اما خودش خانه را ترجیح می داد. گشتیم و یک تیم خدماتی پیدا کردیم. وقتی تماس گرفتیم و گفتیم حالش وخیم است، قیمت دادند: ۳ میلیون تومان برای ۲۴ ساعت پرستاری، ۱۸ میلیون برای دستگاه اکسیژن و ۱۸ میلیون دیگر هم برای ۶ عدد آمپول که اسمش الان یادم نیست. همان اول هم گفتند باید ۵۰ میلیون پیش پرداخت کنیم”. در مجموع “هفت و نیم برابر” تعرفه های تعیین شده پول پرداخت کردیم.”محسن، بیش از ۹۰ میلیون تومان و خانواده مریم بابت شش روز بستری شدن همراه با هزینه داروها، حدود ۹۲ میلیون تومان پرداخته اند. نتیجه اینکه، به دلیل فقدان خدمات دولتی، نبود تخت برای بیماران حاد کرونایی و ناکارآیی سیستم درمانی جمهوری اسلامی، به همان نسبت که شیوع کرونا برای توده های مردم ایران مرگ را به ارمغان آورده است، در عوض برای بخش مافیای پزشکی ایران موجب کسب و کاری با درآمد سرشار شده است.

اگرچه دولت جمهوری اسلامی با پیشبرد سیاست ایمنی جمعی توده های مردم ایران را به حال خود رها کرده است، اما بی نتیجه بودن اجرای سیاست “ایمنی گله ای” و پیامد آن بالا رفتن آمار جان باختگان کرونایی اکنون به صورت شکاف و جنجالی در درون هیئت دولت و وزارت بهداشت بازتاب یافته است. در واقع، اوج گیری تعداد تلفات کووید ۱۹، ناکارآیی دولت در کنترل این بیماری مرگبار و نگرانی از تلاطم خشم فروخفته توده های مردمی که این چنین بی محابا به مسلخ اپیدمی کرونا فرستاده می شوند، به درون کابینه حسن روحانی سرایت کرده است.

انتقاد های تند و تیز بخش هایی از درون حاکمیت نسبت به عملکرد سعید نمکی وزیر بهداشت در مقابله با کرونا، استعفای ملک زاده، معاون تحقیقات و فن آوری وزارت بهداشت در تاریخ ۳۰ آبان و پیامد آن، استعفای نوبخت حقیقی از سمت نائب رئیسی و دبیر شورای مشورتی مدیریت بیماری کرونا و بالاخره شایعه استعفای وزیر بهداشت طی هفته های گذشته، صرفا بخشی از کشمکش های درونی بحران موجودند، که اخیراً رسانه ای شده اند. در میان کشمکش های فوق، استعفای نوبخت حقیقی اما بسیار جنجال برانگیز شد. چرا که از انتصاب او به سمت نائب رئیسی و دبیر شورای مشورتی مدیریت بیماری کرونا توسط وزیر بهداشت، هنوز یک هفته ای نگذشته بود که او از ادامه همکاری با سعید نمکی امتناع کرد.

بازتاب بحران موجود در درون رژیم موجی از موافقان و مخالفان را بر انگیخت. گروه هایی از درون حاکمیت به دفاع از وزیر بهداشت برخاسته و خواهان تشکیل پرونده قضایی علیه ملک زاده شدند. در طرف دیگر، افرادی همانند عباس عبدی از کارگزاران رژیم خواهان استعفای وزیر بهداشت شدند. عبدی، روز اول آذر در روزنامه انتخاب نوشت: با توجه به اظهارات ناصواب اخیر وزیر بهداشت و سپس نامه صریح معاونت تحقیقات و فنآوری این وزارتخانه و استعفای وی و یکی دیگر از مقامات این وزارت خانه و اتهامات مدیریتی سنگینی که در این نامه به وزیر وارد شده است، قطعا تداوم این مدیریت در شرایط کرونایی به سود کشور و مردم نیست و باید مدیریت این وزارتخانه متحول گردد… چه بهتر که خودشان استعفا دهند”.

در واقع، بحران کرونا و مرگ و میر ناشی از آن اکنون فقط بر سر توده های مردم ایران آوار نیست. بحران کرونا، گریبان دولت را نیز گرفته است. هنوز کمترین چشم اندازی از کاهش بحران کرونا و برون رفت از این وضعیت مرگبار متصور نیست. طبق نظر سخنگوی وزارت بهداشت، در روز شنبه هشتم آذر بر “اساس معیارهای قطعی تشخیصی” ، ۱۳ هزار ۴۰۲ نفر به کرونا مبتلا شده و ۳۹۱ نفر نیز جان خود را از دست داده اند. ۲۷ استان کشور نیز همچنان در وضعیت قرمز قرار دارند.

این ارقام نشان می دهند که دست کم تا برگشت به وضعیت مرگبار “دوشنبه سیاه” زمان درازی مانده است. دوشنبه های سیاهی که به سرعت از یاد رفته اند و توده های مردم ایران تا رسیدن به سطح آمار کشته شدگان “دوشنبه سیاه” همچنان باید کشتار شوند و دراین میان دولت جمهوری اسلامی نیز کماکان به ادامه سیاست “ایمنی گله ای” دلخوش باشد که تا ماه بهمن تعداد کشته ها به میزان ۳۰۰ نفر در روز کاهش خواهد یافت.

وضعیتی فاجعه بار که ادامه آن برای کارگران و توده های مردم ایران به جز مرگ روزانه، با فلاکت بیشتر، افزایش شدید بیکاری، گرسنگی فزونتر و تباهی بیشتر همراه خواهد بود. پس چه بهتر برای رهایی از مرگ و میری این چنین فاجعه بار به اعتراض برخیزیم. تن به این همه کشتار و جنایت ندهیم، با سازماندهی اعتراضات خیابانی و گسترش اعتصابات کارگری در مقابل ویروس مهلک تری به نام جمهوری اسلامی صف آرایی کنیم، تا بیش از این شاهد روزهای سیاه تر از “دوشنبه های سیاه” نباشیم.

متن کامل نشریه کار شماره ۸۹۷ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.