با تجمعات اعتراضی و سه اعتصاب سراسری معلمان در فاصله ۳۰ دی تا دهم اسفند، جنبش اعتراضی این قشر زحمتکش و محروم جامعه وارد مرحله جدیدی گشته است. اعتراضاتی که علاوه بر مناطق تهران و شهرهایی چون شهریار، رباط کریم، شهر قدس، ملارد، ورامین، پاکدشت، رودهن، بومهن، اغلب شهرها و استانهای کشور از جمله گیلان، خوزستان، خراسان (رضوی، شمالی، جنوبی) سیستان و بلوچستان، فارس، اصفهان، همدان، کردستان، لرستان، یزد، آذربایجان، کرمان، سمنان، قزوین و هرمزگان را نیز دربرگرفت و هزاران معلم و فرهنگی را به اعتصاب و خیابان کشاند. به گزارش سایت “حقوق معلم و کارگر” این اعتراضات و اعتصابات سراسری حتا در شهرستانهای کوچک و کم جمعیت نیز مورد استقبال گسترده معلمان قرار گرفت.
گستردگی اعتراضات، مشارکت فعال توده معلمان و هماهنگی میان تشکلها و فعالان جنبش اعتراضی معلمان و بالاخره سراسری بودن اعتصابات، حاکی از وجود یک سازماندهی بالنسبه قوی، ارتباط فعال میان تشکلها و جمع های متشکلیست که بخش آگاهتر معلمان ایجاد کردهاند، همچنین بیانگرارتباط زنده این تشکلها و جمعها با توده معلمان است. بیثمری تلاشها و تحرکات آندسته از تشکلهای صنفی معلمان که به معجزات روحانی امید بسته بودند، تشدید فشارهای متعدد و فزاینده برگردهی توده معلمان و بیپاسخ ماندن مطالبات آنها، زمینههای عینی و ذهنی شکلگیری اعتراضات و اعتصابات اخیر شد. معلمان زحمتکش و مبارز، با استفاده از تجارب گذشته و افتوخیزهای مبارزاتی لااقل در طول پانزده سالی که از ایجاد تشکلهای صنفی آنها میگذرد، به مبارزهای مستقل و متشکل روی آوردند و بیآنکه اقدام آنها حالتی رسمیت یافته داشته باشد، در مقیاسی گسترده و سرتاسری دست به اعتراض و اعتصاب زدند و با طرح مطالبات خود ، قیدوبندهای مهارکننده و بازدارنده ای را که گرایش اصلاحطلبی بر دستوپای معلمان بسته بود، از هم گسستند. توده معلم با اعتصاب و اعتراض خیابانی، بر یک دوره خمودی جنبش اعتراضی معلمان نقطه پایان گذاشت. دورهای که محصول مشترک اختناق و سرکوب خشن و عملکرد همین گرایش بازدارنده بوده است.
اعتراضات گستردهی معلمان در نیمه اول دهه هشتاد و سال ۸۶ که در شکل تجمعات، اعتصابات سراسری و تظاهرات خیابانی دهها هزار نفره تبلور یافت و ثمره اتحاد و هماهنگی میان معلمان و تشکلهای آنان در مقیاس سراسری بود، بهطرز وحشیانهای در دوره خاتمی و سپس در دوره احمدینژاد سرکوب شد. بعد از سرکوب خشن جنبش اعتراضی معلمان و دستگیریها و اخراجهای گسترده فرهنگیان، تحرکات و فعالیت علنی معلمان نیز به شدت کاهش یافت. تشکلهای صنفی معلمان نیز گرچه محو ونابود نشدند، اما پراکنده و بسیار تضعیف شدند.
با روی کار آمدن روحانی و وعدههایی که که او در زمینه بهبود وضعیت معیشتی و آزادی تشکل و بیان و امثال آن داده بود، دور جدیدی از فعالیت معلمان و تشکلهای صنفی آنان نیز آغاز شد. آغاز فعالیت این تشکلها اما با توهمی غلیظ نسبت به روحانی و امید بستنهای واهی به برنامههای وی همراه بود. “امید” به بالا البته از روی توهمی که اساسا از سوی گرایش اصلاحطلب غالب در برخی تشکلهای صنفی معلمان دامن زده میشد. این تشکلها و فعالان آن که در دروه احمدینژاد مورد آزار و پیگرد دستگاه امنیتی و قضایی قرار گرفته بودند، بیمعطلی خود را به دامان روحانی افکندند. نسبت به محدودیتها و فشارهای امنیتی که علیه آنها اعمال شده بود به رئیس دولت “تدبیر و امید” شکایت بردند و بر این پندار بودند که دوران کنترلها، محدودیتها و فشارهای امنیتی به پایان رسیده است. آنها بر این تصور بودندکه تشکلهای صنفی و مستقل معلمان و فعالیت آزادانه آنها به رسمیت شناخته میشود و روحانی شعار آزادی تشکل، آزادی اجتماعات، آزادی بیان و سایر وعدههای انتخاباتیاش را که بسیاری را با همین وعده ها و شعارها به حمایت از خود کشانده بود، عملی خواهد کرد.
در حالیکه این گرایش درصدد آن بود که از طریق نشست و برخاست با مسئولین حکومتی راهی را به سوی تحقق مطالبات معلمان بگشاید، در پائین اما مشکلات فزاینده، در حال از پای درآوردن توده معلمان بود و آنها را بیتابتر میساخت. اگر چنین تلاشهایی در بالا برای گشودن راهی که راه نبود و بیراهه و بنبست بود، برای توده معلمان چندان ملموس نبود، بیتوجهی کابینه روحانی به خواستهای معلمان، پوچی وعدههای وی که به تجربه آن را دریافته بودند، از همه مهمتر وخیمتر شدن وضعیت حقوقی و معیشتی که با گوشت و پوست آن را احساس میکردند، بسی ملموس بود. از همین جاست که گردانندگان تشکلهای صنفی بهویژه گرایش اصلاحطلب آن از سوی بدنه و توده معلمان تحتفشار قرار میگیرند. در نشستی که این تشکلها به تاریخ هفتم تیر ۹۳ با فانی وزیر آموزشوپرورش و پرورش روحانی داشتند، نماینده یکی از این تشکلها خطاب به وزیر گفت: “ما از “حامی- منتقد”، به “مستقل – منتقد” تبدیل شدهایم. چون فشار معلمان روی ما زیاد است”. این سخن، گرچه به معنای دلکندن آنها از بالا نبود، اما وضعیت پائین را خیلی خوب ترسیم میکرد. توده معلم خواهان تحقق خواستها و حق و حقوق خویش است و خواهان اقدام و حرکتی جدی بوده است تا در رویارویی با سلبکنندگان حق خویش اراده و جدیت خود را نشان دهد و حق خود بستاند. گرایش اصلاحطلب اما ترمز است و مانع جدی چنین حرکتی بوده است و به شیوهها و عناوین مختلف بر آن مهار زده است. این کشمکشیست که از همان آغاز تشکیل کابینه روحانی خود را عیان می سازد. کشمکشی که اگر در آغاز استقرار کابینه روحانی و ناروشنی کارنامه آن هنوز مفرّی نمییافت، کمی پس از استقرار و وضوح برنامه، چنین مفرّی را پیدا میکند. مفرّی که مشخصه اصلی آن گسست و عبور از گرایش اصلاحطلبی و مبارزه مستقل توده معلمان است.
نخستین جرقه اعتراضی چشمگیر معلمان اواسط شهریور ماه زده شد. نزدیک به هزار نفر از معلمان پیش دبستانی که به نمایندگی ۴۰ هزار تن از همکاران خود از شهرهای مختلف به تهران رفته بودند، به مدت چند روز در برابر مجلس، دفتر ریاستجمهوری و وزارت آموزش وپرورش تجمعات اعتراضی برپا کردند و خواستار تعیین تکلیف و استخدام رسمی در آموزشوپرورش شدند. اوائل آذرماه در یک اقدام هماهنگ، بیانیه مشترک ۱۷ تشکل صنفی معلمان پیرامون قتل معلم بروجردی به دست یک دانشآموز انتشار یافت که در آن هر دو، قربانی نظام نابسامان فرهنگی، اجتماعی و آموزشی حاکم شناخته شده بودند. آنگاه طومار اعتراضی هشدارگونه ۶ هزار معلم خطاب به رئیس مجلس انتشار یافت که معلمان به زندگی زیر خط فقر و ناتوانی خود در تامین هزینههای زندگی اشاره نموده و خواستار رفع تبعیض پرداخت حقوق کارمندان دولت و افزایش حقوق شده بودند. این اقدامات اعتراضی گرچه گویای نارضایتی شدید معلمان از وضع موجود و مبین وجود تلاطمی در اعماق توده معلمان بود، اما هنوز هیچ تباین و تخالفی با نحوه حرکت گرایش اصلاحطلب نداشت. تخالف زمانی عیان گردید که معلمان با اعتصاب دوروزه و سراسری خود در روزهای ۳۰ دی و اول بهمن، مرحله جدیدی از مبارزات و جنبش اعتراضی معلمان را کلید زدند و آنها را شگفتزده ساختند. این نخستین اعتصاب سراسری معلمان در سالجاری، زمانی سازماندهی و محقق شد که برخی تشکلهای صنفی با گرایش غالب اصلاحطلبی، کماکان در بالا با مقامات حکومتی سرگرم گفتگو و بحثهای بیفایده فرسایشی بر سر وضعیت معلمان بودند. اینان که سرانجام مجبور شدند بر بیپاسخ ماندن رایزنیهای خود با دولت و مجلس اعتراف کنند، تازه بعد از اعتصاب سراسری معلمان بود که متوجه میشوند “جامعه معلمان در التهاب و نگرانی به سر میبرد” برخی از اینها که جرأت نداشتند اعتصاب سراسری معلمان را به صراحت نفی کنند، به برخوردی دوگانه روی آوردند. بدین معنا که از یک سو بر حضور مستمر و پافشاری معلمان بر حقوقشان تاکید کردند و از سوی دیگر اما با طرح این موضوع که حرکت صنفی موفق “در قالب تشکلهای شناسنامهدار تحقق خواهد یافت” سازماندهندگان اعتصاب را به زعم خود زیر سوال بردند. اما همینها در خاتمه بیانیهای که به همین مناسبت صادر کردند، عاجزانه از رئیسجمهور تقاضای ملاقات نمودند تا خواستهای معلمان را به آگاهی روحانی برسانند! تو گویی روحانی یکسالونیم بعد از تکیه زدن بر صندلی ریاست قوه اجرائی، هنوز از وضعیت و خواستهای معلمان مطلع نیست!؟
اما موضعگیری کانون صنفی معلمان ایران (تهران)، از این هم افشاگرانهتر بود. این “کانون” در آغاز در برابر نخستین اعتصاب سراسری معلمان و فراخوان اعتصابات بعدی به کلی سکوت پیشه کرد. اما از آنجا که اعتصابی بزرگ توسط معلمان در مقیاس سراسری سازماندهی شده بود و اعتصابات دیگری در حال سازماندهی بود، کانونی که نام معلمان بر خود داشت، حتا اگر میخواست، نمیتوانست در برابر آن ساکت بماند مگر آنکه پیه ایزوله شدن در میان معلمان را به تن خود بمالد.این”کانون” اما در بیانیهای که در این رابطه صادر نمود، قبل از هر چیز بر تعهد خود به فعالیت قانونی تاکید ورزید تا با اعتصابکنندگانی که بیاذن و جواز قانونی دست به اعتصاب زده بودند، مرزبندی کند و از نخستین اعتصاب سراسری معلمان و هر اعتصاب دیگری که بعدا سازماندهی شود، تبرّی جوید. بعد هم در پوشش این گفته که “در فقدان فضای آزاد و مناسب برای فعالیتهای قانونی و آرامشبخش” “تشکلهایی میتوانند زمینه شکلگیری حرکتهای هیجانی و تودهوار بیشکل و شناسنامه را فراهم نمایند” به بهترین نحوی ناخرسندی عمیق خود را از بسیج توده معلمان، نقشآفرینی آنها در اعتراضات و اعتصابات و خارج شدن روند اعتراض از قید و بندهای قانونی و از دست واراده نخبهگان سناگوی روحانی را به تصویر کشید و سعی کرد با کوبیدن مهر بیشناسنامگی بر آن، از اهمیت اعتصابات سراسری بکاهد!
گرایش راست و اصلاحطلب که همواره تلاش کرده است معلمان و جنبش اعتراضی آنها را به سیاهی لشکر و عقبهی سیاسی جناحی از حکومت مبدل سازد واکنون میکوشد مشکلات معلمان را صرفا به دوره خاص احمدینژاد خلاصه و محدود ساخته و ناکارآمدی دارودسته روحانی را توجیه کند، با “سیاسی” خواندن حرکت اعتراضی معلمان تلاش کرد مانع اعتصاب سراسری و حرکت مستقل معلمان شود.
افزون بر این موانع و محدودیتها، نیروهای امنیتی و حراستیها نیز هر جا که توانستند به ارعاب و تهدید مدیران و معلمان پرداختند تا هر طور شده مانع حرکت مستقل و اعتصاب سراسری معلمان شوند.
بهرغم تمام این موانع، تهدیدها و ترفندها و در حالیکه گرایش اصلاحطلب در کریدورهای کاخ ریاستجمهوری در به در دنبال روحانی بود تا مشکلات معلمان را به اطلاع وی برساند، اما معلمان مبارز، جمعهای متشکل معلمان و تشکلهایی که خود را از زیر نفوذ اصلاحطلبان خارج ساختهاند، مستقلا وارد عرصه مبارزه شدند و اعتصاب دوم را سازمان دادند. سوم اسفند معلمان در سراسر کشور دوباره وارد اعتصاب شدند و در برخی شهرها نیز در برابر اداره آموزش و پرورش دست به تجمع زدند و بدینترتیب، “آرامش” “شناسنامه داران”ی که در خیال خود با “فعالیت قانونی و آرامشبخش” دلخوش بودند، بر هم زدند و بر شگفتی آنان افزودند. معلمان ایران که سنتا اعتراضات واعتصابات خود را بهطور معمول با فاصله و در چند نوبت انجام میدهند، این بار نیز به همین شیوه عمل کردند. درحالیکه دو اعتصاب سراسری را سازمان داده بودند، فراخوان اعتصاب و تجمع دهم اسفند را نیز صادر کرده و به تدارک آن شتافتند. پیگیری توده معلمان و سازماندهندگان اعتصابهای سراسری، مخالفین و مانعتراشان از نوع “کانون” را به کلی عاجز ساخت. این بار حتا از جانب آن تشکلهایی که دو اعتصاب سراسری قبلی را به سکوت برگزار نموده و یا از آن تبرّی جسته بودند، اعلام شد که در تجمع دهم اسفند، گرچه تحتعنوان “تجمع اعتراضی سکوت” شرکت خواهند کرد.البته میشد تجمع اعتراضی سکوت برگزارکرد، اماسکوت بیشترازاین دربرابراعتراضات و اعتصابات سراسری دیگرامکان نداشت. چراکه کمترین عواقب آن،ایزوله شدن بیشتر و ریزش بدنه بود.
بدینترتیب فعالان جنبش اعتراضی معلمان، تشکلها و جمعهای متشکلی که خود معلمان ایجاد کردهاند و توده معلمان که به مبارزهای جدی روی آوردهاند و توانسته بودند دو اعتصاب سراسری را سازماندهی و با موفقیت برگزار نمایند، سومین اعتصاب و تجمع سراسری را نیز با موفقیت پیش بردند و تمام مرددین و کسانی را که نسبت به حرکت مستقل معلمان و اعتصاب سراسری روی خوش نشان نمیدادند، به دنبال خود کشاندند.
در این اجتماعات و اعتصابات سراسری، معلمان از مشکلات خود سخن گفتند، برای بهبود وضعیت آموزش و پرورش راهحلهای خود را ارائه دادند و به طرح خواستهای خود پرداختند. افزایش لااقل ۳۰ درصد حقوق برای سال ۹۴ و سالهای بعد متناسب با نرخ واقعی تورم از مهمترین خواستهای معلمان است. افزایش بودجه آموزش و پرورش و سرانه دانشآموزی، برخورداری از امتیازات و مزایای شغلی مشابه سایر کارمندان دولت، افزایش حقوق بازنشستگان، پرداخت اضافهکاریهای معوقه، رفع مشکلات فضاهای آموزشی و نوسازی مدارس، از دیگر مطالبات معلمان است. معلمان همچنین خواستار آزادی همکاران زندانی خود، لغو احکام قضایی پیرامون منع تدریس و تبعید، حق ایجاد تشکل مستقل، مشارکت در تصمیمگیریهای کلان آموزشی، مشارکت در انتخاب مدیران و مسئولین آموزش و پرورش میباشند. معلمان با خصوصیسازی مدارس و آموزش و پرورش و طرح دولت مبنی بر اخراج ۲۰۰ الی ۳۰۰ هزار معلم شدیدا مخالف هستند. خواهان استخدام رسمی معلمان حقالتدریسی و شرکتی، آزاد و پیمانی هستند، خواهان کوتاه شدن دست مذهب و آخوندها از مدارس هستند که تحت عناوین مختلفی چون معاون پرورشی، معاون آموزشی، مبلغ مذهبی و پیشنماز در مدارس جا خوش کردهاند. معلمان ایران در آخرین اعتصاب سراسری خود هشدار دادهاند چنانچه به خواستهایشان رسیدگی نشود، در اردیبهشت ماه، اعتصاب سراسری دیگری را سازمان خواهند داد.
تردیدی در این مساله وجود ندارد که سه اعتصاب بزرگ و سراسری معلمان در ظرف ۴۰ روز، چون برگهای زرینی در تاریخ جنبش مبارزاتی معلمان ثبت خواهد شد. اعتصاباتی که نه فقط یادآور اعتراضات و مبارزات پرشکوه معلمان در نیمه اول دهه هشتاد است، بلکه در عینحال زایندهی مرحله جدیدی از این مبارزات است که شاخص اصلی آن، عبور از جریان اصلاحطلبیست و استقلال!
زنده باد مبارزه مستقل توده معلمان، زنده باد اعتصاب سراسری!
نظرات شما