کابینه روحانی و مقامات وزارت بهداشت متهم به کشتار مردم ایران‌اند کشتار مردم را متوقف کنید! یک ماه سراسر کشور را قرنطینه کنید!

با گذشت بیش از چهار ماه از شیوع کرونا در ایران و مرگ هزاران تن از مردم ایران، بار دیگر تلفات کرونا به نقطه اوج اسفند ماه سال گذشته باز گشته است. از دوهفته پیش، آمار تعداد مبتلایان و مرگ ناشی از کرونا، باردیگر سیر صعودی به خود گرفته است. روز جمعه ۳۰ خرداد ماه، سخنگوی وزارت بهداشت، آمار دولتی تعداد جانباختگان کرونا را در ۲۴ ساعت گذشته ۱۲۰ نفر اعلام نمود. چه تعداد از مردم ایران تا روز جمعه کشتار شده‌اند؟ آمار رسمی دولتی رقم ۹۵۰۰ را اعلام کرده است. اما مردم ایران و کادر درمانی بیمارستان‌ها به خوبی می‌دانند که این آمار را باید دو تا سه برابر کرد تا به رقم نزدیک به حقیقت، دست یافت.

این اوج گیری مجدد بیماری و افزایش تعداد مردمی که روزمره جان خود را از دست می‌دهند، بار دیگر شکست سیاست ضدانسانی رژیم، موسوم به مصونیت جمعی از طریق شیوع کرونا را آشکارا برملا کرد. این کشتار وحشتناک مردم ایران، نه جبر ناشی از عملکرد یک ویروس ولو خطرناک، بلکه نتیجه سیاستی است که کابینه روحانی و مقامات وزارت بهداشت در قبال این بیماری اتخاذ نموده‌اند و به حق باید گفت: کابینه روحانی و مقامات وزارت بهداشت که این سیاست را تجویز کرده و توجیه‌گر سیاست‌های ارتجاعی رژیم بوده‌اند، متهم به کشتار مردم ایران هستند.

اما چرا و بر چه اساسی باید بر سر یک بیماری که سراسر جهان را فراگرفته است، جمهوری اسلامی، کابینه روحانی و مقامات وزارت بهداشت را به کشتار مردم ایران متهم کرد؟

به این علت که این یک جبر و تقدیر نبود که ویروس کرونا در سراسر ایران شیوع پیدا کند، بیماری ناشی از آن  تا به امروز ادامه یابد و همه روزه مردم را کشتار کند، بلکه نتیجه عملکرد سیاست معینی است که فرمانروایان حاکم بر ایران اعمال کرده و این فاجعه بزرگ را به بار آورده اند.

هرکس می‌داند که کوید ۱۹ برای نخستین بار در چین پدیدار گردید و کانون آن ووهانون بود، اما این بدان معنا نبود که این بیماری واگیردار بدون واکسن را نمی شود مهار کرد و جبراً باید به سراسر چین گسترش یابد و جمعیت یک میلیارد و چهارصد میلیونی این کشور را آلوده و مردم را کشتار کند. بنابراین، دولت این کشور با یک سیاست درست، آن را در همان ووهان متوقف ساخت. در همسایگی چین، ویتنام قرار دارد با یک جمعیت صد میلیونی‌، که دولت این کشور ماهرانه‌تر از چین عمل‌کرد. مرز مشترک کشور را با چین بست، کنترل شدیدی در مرزها به مرحله اجرا درآورد، اجازه ورود ویروس را به کشور نداد و نتیجه آن شد که تا به امروز حتی یک نفر کشته نداده است. در دیگر کشورهای اطراف چین نیز که سیاست قرنطینه جدی را به مرحله اجرا درآوردند، با کمترین تلفات، این ویروس مرگبار را مهار کردند. در سنگاپور ۲۶ نفر، تایوان ۷ نفر، تایلند ۵۸ نفر، نپال ۲۲ نفر، مالزی ۱۲۱ نفر، کره جنوبی ۲۸۰ نفر از مردم این کشورها جان خود را از دست دادند. حتی در کشورهائی که با تاًخیر عمل کردند، تعداد تلفات از جمله در ژاپن ۹۳۷ نفر، فیلیپین، ۱۱۰۳ نفر، اندونزی ۲۳۷۳ نفر، بنگلادش ۱۳۸۸نفرجان خود را از دست دادند. حالا این ارقام را با مرگ هزاران تن از مردم ایران مقایسه کنید.

چرا در این کشورها که جمعیت‌ برخی از آنها بیشتر از ایران است، تلفات محدود بود، اما در ایران تاکنون هزاران تن جان باخته و هر روز ده‌ها و صدها تن دیگر برتعداد مردمی که جان خود را از دست می‌دهند، افزوده می‌گردد؟

به این علت که راه حل این کشورها برای مقابله با این ویروس مرگبار مبتنی بر یک راه حل انسانی، اولویت دادن به جان انسان‌ها بر اقتصاد، قرنطینه شدید، بستن مرزها، شناسائی سریع مبتلایان و مهار و سرکوب ویروس بود. در ایران اما برعکس، نه مرزی بسته شد، نه کشور قرنطینه شد و نه جان انسان‌ها بر اقتصاد اولویت یافت و در یک کلام، سیاستی که در دستور کار قرار گرفت ، سیاست موسوم به مصونیت جمعی از طریق آلوده سازی تمام مردم به ویروس کرونا بود. این سیاست ضد انسانی، نافی راه حل فوری و قطعی مقابله با ویروس و بیماری ناشی از آن بود.

با مروری بر پرونده این رویداد مرگبار در ایران، نقش جمهوری اسلامی، کابینه روحانی و تمام مقامات وزارت بهداشت در این کشتار مردم ایران آشکار است.

این واقعیت دیگر بر کسی پوشیده نیست که ویروس کرونا در نتیجه روابط گسترده جمهوری اسلامی با چین در اوج شیوع کرونا در ووهان، تا بهمن ماه سال ۹۸ وارد ایران شده بود و تعدادی از مردم به این بیماری مبتلا شده بودند. اما رژیم تبهکار جمهوری اسلامی نه تنها از همان آغاز، هیچ اقدامی برای مهار آن انجام نداد، بلکه به خاطر اهداف سیاسی ارتجاعیش از جمله برگزاری مراسم نمایشی ۲۲ بهمن و انتخابات فرمایشی بر شیوع کرونا در ایران سرپوش گذاشت و آن را گسترش داد. هنگامی که این بیماری در قم به درجه‌ای گسترش یافت که دیگر نمی‌شد آن را پنهان ساخت، تازه آن وقت پذیرفتند که ویروس کرونا در ایران شیوع پیدا کرده است. با این وجود، کمترین اقدامی برای مهار آن صورت نگرفت. حداقل کاری که می شد انجام داد، قرنطینه قم بود که آن را هم اجرا نکردند. بنابراین، ویروس کوید ۱۹ نه فقط به سراسر ایران، بلکه به تصدیق سازمان جهانی بهداشت، از ایران به تمام کشورهای منطقه منتقل شد. جمهوری اسلامی نه فقط برای مقابله با این ویروس و اشاعه آن در داخل ایران و جلوگیری از انتقال آن به کشورهای همسایه، مرزهای کشور را نبست، بلکه حتی رفت و آمد مشکوک شرکت هواپیمائی ماهان به چین، تا اواسط اسفند ماه ادامه یافت. سرانجام نیز، این جمهوری اسلامی نبود که مرزهای کشور را بست، بلکه کشورهای همسایه از ترس شیوع این بیماری، مرزهای خود را با ایران بستند و هنوز هم برخی از آنها مرز خود را با ایران، بسته‌ نگهداشته‌اند.

در حالی که ویروس به سرعت گسترش می‌یافت و برتعداد جانباختگان افزوده می‌شد، مردم ایران، پزشکان و متخصصان بیماری‌های واگیردار، خواستار قرنطینه سراسری کشور شدند. این خواست برحق مردم با مخالفت خامنه‌ای و روحانی مواجه شد. خامنه‌ای آن را اتفاقی زودگذر نامید و حسن روحانی روز ۶ اسفند ۱۳۹۸ یاوه سرائی را به نهایت خود رساند. او قرنطینه را توطئه دشمنان نامید و گفت: “مردم نباید نگران باشند. کار و فعالیت در کشور باید به صورت آنچه که در ماه ها و هفته های گذشته بوده ادامه پیدا کند منتهی هرکجا جمعیت و اجتماعی است همه مراقبت های لازم پزشکی را باید انجام دهیم.  همه باید کار و فعالیت کنیم و این یکی از نقشه‌ها و توطئه‌های دشمنان ما است که با هراس‌افکنی زیاد در جامعه، کشور را به تعطیلی بکشانند. ” ” مردم به فضای مجازی و برخی رسانه‌های معاند در دنیا که حرف‌های عجیب‌غریب می زنند، توجه نکنند و مسئولینی که در زمینه فضای مجازی مسئولیت دارند، مسئولیتشان را انجام دهند و ان‌شاء الله با همکاری یکدیگر به سلامتی از این مرحله حساس عبور خواهیم کرد.” “بنابراین از روز شنبه همه روال‌ها با صورت عادی خواهد بود.” این سیاست معنای دیگری جز مبتلا ساختن آگاهانه عموم مردم و مرگ روزانه ده‌ها و صدها نفر در ایران نداشت. مرگ ناشی از بیماری در اسفند ماه روزانه از ۱۵۰ نفری که رسماً اعلام کردند، فراتر رفت. بنابراین، کرونا نبود که اشاعه می‌یافت و کشتار می‌کرد. سیاست جمهوری اسلامی بود که باعث این همه مرگ و میر بود.

نا گفته روشن است که این اظهار نظر حسن روحانی معنای دیگری جز کشتار آگاهانه مردم ایران نداشت. آنچه که روحانی گفت، صرفاً یک اظهار نظر نبود. پشت آن سیاستی قرار داشت که وزارت بهداشت جمهوری اسلامی برای رژیم حاکم تدارک دیده بود. قرنطینه بی قرنطینه، باید سیاست موسوم به مصونیت جمعی یا به عبارت دیگر کشتار “گله‌وار” را در پیش گرفت. نباید دولت متحمل هزینه‌ای شود. نباید قرنطینه‌ای رخ دهد. نباید کشور تعطیل شود. نباید برای مهار و سرکوب ویروس، تلاش کرد. باید گذاشت۶۰ تا ۷۰ درصد مردم مبتلا شوند. البته تعدادکثیری هم در این میان می‌میرند، اما این مرگ باید تدریجی رخ دهد، به سیستم درمانی فشار وارد نکند تا این که در یک روند طولانی، خود بخود مصونیت ایجاد شود. این به اصطلاح راه حل در شرایطی که واکسنی برای ویروس و حتی داروئی برای مداوای بیماری وجود ندارد، نمی‌توانست به نتیجه دیگری جز کشتارهای وحشتناک بیانجامد. از همین روست که با ادامه این سیاست، روز به روز بر تعداد کشته‌ها افزوده شد. این است آن سیاستی که رژیم از همان آغاز آن را به مرحله عمل درآورد و بر ادامه آن اصرار ورزید. برمبنای همین سیاست است که حسن روحانی، بار دیگر در ۲۵ اسفند اعلام کرد:

” باید فعالیت اقتصادی عادی باشد و نگذاریم در زمینه فعالیت اقتصادی مشکلی ایجاد شود.” ” دوم اینکه ما چیزی به نام قرنطینه نداریم اصلا اینکه شایع شده در تهران یا بعضی شهرها برخی فروشگاه‌ها و برخی مشاغل قرنطینه هستند،‌اصلا چنین چیزی وجود ندارد. نه امروز قرنطینه است، نه ایام نوروز، نه بعد و قبلش و همه در کسب و کار و فعالیت خود آزادند. ”

یک روز پس از آن نیز در ۲۶ اسفند برای آنکه خیال همه را راحت کند، اعلام کرد “از مرحله پیک بیماری کرونا عبور کرده‌ایم”

پس از این اظهار نظر جعلی روحانی در مورد گذر از پیک بیماری، در حالی که شیوع بیماری ادامه داشت، وزارت بهداشت گوش به فرمان سران حکومت که وظیفه‌اش توجیه‌گری سیاست‌های رژیم است، تقسیم بندی ساختگی استان‌های کشور به قرمز ، زرد و سفید را در کشوری مطرح کرد که مردم استان‌های آن در رابطه‌ای نزدیک و مداوم با یکدیگرند. این تقسیم‌بندی ساختگی باعث شیوع بیماری حتی در استان هائی گردید که از آنها به نام سفید نام برده شده بود و یا قبلاً این بیماری را از سرگذرانده بوند. سرانجام، کار به جائی رسید که در هفته گذشته حریرچی، معاون وزیر بهداشت اعلام کرد که :تنها شهر سبز کشور ابوموسی است. منظور وی البته شهر سفید بود. این یعنی اعتراف به شکست طرح ساختگی تقسیم بندی استان‌های کشور به قرمز، زرد و سفید که با کشتار گسترده مردم در تعدادی از استان‌ها و کاهش رده سنی مبتلایان به ۴۰ تا ۵۰ سال و حتی مرگ افراد رده سنی زیر ۲۰ سال از جمله کودکان پایان یافت.

شکست و رسوائی سیاست مصونیت جمعی از طریق ابتلای همه مردم به کرونا، اکنون چنان برملا شده است که معاون وزیر بهداشت در همین برنامه تلویزیونی از بیخ و بن در پی انکار آن برآمد و گفت: “سیاست دولت و وزارت بهداشت ایجاد ایمنی جمعی به دنبال ابتلای همه مردم به کرونا نیست بلکه به ایمنی جمعی با واکسن فکر می‌کنیم.” اما اعمال این سیاست از سوی جمهوری اسلامی چنان آشکار بوده و آن چنان فجایعی به بار آورده که دیگر کسی نمی‌تواند آن را انکار کند.

این جناب معاون وزیر بهداشت با این اظهار نظر حتی نتوانست سرو ته ادعای بی اساسش را هم بیاورد. وی ادعا کرد سیاست وزارت بهداشت ایمنی جمعی با واکسن است. اما این را هرکس می‌داند که تا به امروز واکسنی وجود نداشته، قرنطینه‌ای هم در کار نبوده است، آنچه که همه شاهد و ناظر آن بوده و هستند، ابتلای مردم به کرونا بوده است. به عبارت دیگر برهمگان روشن است که جمهوری اسلامی و وزارت بهداشت آن در پی ” ایمنی جمعی به دنبال ابتلای همه مردم به کرونا” بوده و هستند .

اکنون که دیگر شکست این سیاست رژیم کاملاً بر ملا شده است و به قول خودشان همه استان‌ها بار دیگر قرمز شده و هیچ جای سفیدی جز ابوموسی باقی نمانده است، طرح استانی کردن را در دستور کار قرار داده‌اند. در حالی که به تصدیق تمام متخصصین و سازمان جهانی بهداشت، موفقیت در مبارزه با ویروس کرونا نیازمند اقدام هماهنگ و همکاری حتی تمام کشورهای جهان است و طبیعتاً نباید بر کسی پوشیده باشد که به طریق اولی در یک کشور، مقابله با این ویروس حتی به شکل کنترل شده و شیوع تدریجی آن بر طبق سیاست جمهوری اسلامی، نیازمند یک سیاست واحد و سراسری است، جمهوری اسلامی اعلام کرده است هر استانی بنا به شرایط خود تصمیم خواهد گرفت. یعنی هرج و مرج تمام عیار و کشتار بیشتر مردم. اعلام شد: افزایش دوباره موارد مبتلایان و فوتی های این بیماری در روزهای گذشته، ستاد ملی کرونا را به این تصمیم رسانده است که با تفویض اختیار به مسئولان استانی، مدیریت این اپیدمی را به صورت استانی دنبال کند.

برطبق این طرح از آنجائی که سیاست سراسری دولت به شکست انجامیده، اعلام گردید که مدیریت یکسان در سراسر کشور امکانپذیر نیست، حالا ستاد ملی کرونا با ابلاغ اجرای فاصله گذاری پویا به مدیران استانی اختیار داده است تا با توجه به وضعیت منطقه خودشان برای اعمال محدودیت یا بازگشایی ها تصمیم بگیرند.

حسن روحانی، در اواخر خرداد در جلسه کمیته‌های تخصصی ستاد ملی مقابله با کرونا پا را از این نیز فراتر گذاشت و گفت: باید محدودیت‌ها به صورت نقطه‌ای و نه یکپارچه در استانها اجرا شود. این طرح تنها کاری که می تواند بکند ابدی کردن بیماری کرونا در ایران است.

این نیز نا گفته نماند که برطبق نظر سران و مقامات رژیم،علت شکست طرح سراسری هم نه سیاست دولت بلکه کوتاهی مردم بوده است. اگر کرونا در مناطق وسیعی شیوع پیدا کرده، اگر بر تعداد مبتلایان افزوده شده و اگر تعداد جانباختگان افزایش پیدا کرده، مقصر مردم‌اند که گویا فاصله‌گذاری را رعایت نکرده‌اند و نه سیاست دولت!!

در حالی که معاون وزیر بهداشت اعلام کرد که دیگر منطقه سفیدی در ایران وجود ندارد و آمار جانباختگان مدام در حال افزایش است، حسن روحانی روز ۲۴ خرداد آب پاکی روی دست همه ریخت و از ورود به مرحله جدیدی به نام «سازگاری با کرونا» سخن به میان آورد.

وی گفت: این مرحله در حالی شروع می‌شود که هم متخصصان داخلی و هم سازمان‌های بین‌المللی اعلام کرده‌اند فعلا هیچ پایانی را نمی‌توان برای کرونا مشخص کرد و باید با استفاده از تجربه فاصله‌گذاری هوشمند وارد مرحله تامین سلامت مردم با رعایت دستورالعمل‌های بهداشتی در روال فعالیت‌های لازم اقتصادی-اجتماعی بشویم.

پس از آن همه بیمار و کشتار، تازه حسن روحانی می‌گوید: باید خیال مردم راحت باشد که این بیماری و مرگ روزانه ده ها و صدهاتن از مردم ایران همچنان ادامه خواهد یافت و راهی برای مقابله با آن نیست. کاری که مردم باید بکنند این است که ماسک بزنند و فاصله را در کشوری که مردم برای رفتن به سر کار نمی توانند در مترو ده سانت فاصله را حفظ کنند، رعایت نمایند تا آرام آرام و تدریجی بمیرند. از این واضح‌تر نمی‌شد گفت که سیاست جمهوری اسلامی در مقابل کرونا، کشتار مردم ایران است و در این کشتار، کابینه روحانی و وزارت بهداشت متهمان اصلی آن هستند.

ادعای روحانی کذب است و توجیهی است بر شکست سیاست مصونیت جمعی از طریق مبتلا ساختن همه مردم به کرونا. همانگونه که تجربه بسیاری از کشورهای جهان نشان داده است، می توان حتی بدون واکسن در هر کشورمجزائی، هم جلو شیوع ویروس را گرفت و هم کشتار مردم را متوقف ساخت و به آن پایان داد. در ایران نیز به رغم این که تا کنون  ویروس کرونا در نتیجه سیاست‌های جمهوری اسلامی صدمات جدی به مردم وارد آورده و باعث تلفات گسترده شده است، در همین لحظه نیز می‌توان با یک ماه قرنطینه سراسری به آن پایان داد. یک ماه قرنطینه کار دشواری نیست. کشورهای دیگر نیز چنین قرنطینه‌ای را به مرحله اجرا درآورده‌اند. در طول این یک ماه، مردمی که به بیماری مبتلا شده‌اند، مشخص و مداوا می شوند. جامعه از ویروس و انسان‌های مبتلا به آن پاک می گردد و با مراقبت های بعدی دیگر اجازه شیوع از آن گرفته می‌شود. این که برخی ادعا می کنند قرنطینه یک ماهه هزینه دارد و نمی توان هزینه ماندن یک ماه مردم را در خانه تامین کرد، این نیز ادعائی کذب و بی اساس است. کافی است از همان صندوقی که چندی پیش دو میلیارد یورو از ان برداشت شد و یک و نیم میلیارد از آن برای آدم کشی به سپاه پاسداران  پرداخت گردید، مبلغی در همان حدود برداشت شود و به خانواده‌های کارگر و زحمتکش رقمی معادل ۴ میلیون تومان برای یک ماه پرداخت گردد. این کار عملی و شدنی است. تنها با این قرنطینه است که مردم ایران می‌توانند از شر کرونا و عواقب آن نجات یابند. فقط باید دید آیا طبقه سرمایه‌دار حاکم بر ایران و نمایندگان سیاسی آن حاضرند یک ماه دزدی، چپاول، غارت و استثمار خود را متوقف سازند.

متن کامل نشریه کار شماره ۸۷۵ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.