حسن روحانی در دومین حضورش در مجمع عمومی سازمان ملل و در حالی که امپریالیستها و متحدین منطقهایشان را به همکاری با حکومت اسلامی و پذیرفتن نقش آن در منطقه فرا میخواند، از ایرانِ تحت حکومت ولایتفقیه به عنوان باثباتترین و امنترین کشور در منطقهای که پُر از آشوب است، نام برد.
جدا از اینبحث که براستی امنیت و ثبات جمهوری اسلامی با توجه به بحران عمیق اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و نارضایتی عموم کارگران، زنان و دیگر ستمدیدگان و زحمتکشان ایران نسبت به حکومت، چه معنایی میتواند داشته باشد؟!! و جدا از این که بقای جمهوری اسلامی تا اینجا نیز تنها به زور سرنیزه و نقض گستردهی آزادیهای سیاسی و اجتماعی ممکن شده (۱)، این سوال مطرح است که آیا جمهوری اسلامی میتواند خود را از بحران کنونی منطقه که امروز بهویژه در جنگهای مذهبی و فرقهای خود را نشان داده، مصون نگاه دارد؟
واقعیت این است که از همان ابتدای بر سر کار آمدن حکومت اسلامی در ایران، تضادهای مذهبی، فرقهای و بویژه ملی در کشور ایران که متشکل از مردمی با ملیتها، مذاهب و حتا فرقههای مذهبی متفاوت است، به سرعت شدت یافت. تضادهایی که پیش از حکومت اسلامی نیز – نه این چنین حاد – وجود داشته اما بازتاب چندانی نمییافتند، بهیکباره و با بر سر کار آمدن یک حکومت مذهبی، در کردستان، خوزستان، ترکمنصحرا و بلوچستان با بروز اعتراضات و در پی آن تحمیل جنگ، که با کشتار و سرکوب وحشیانهی رژیم همراه گشت، سر باز کردند و در طی تمامی این سالها بهعنوان یکی از بحرانهای اجتماعی و سیاسی باقی ماندند. اگر به لیست اعدام زندانیان سیاسی در سالهای اخیر نگاهی بیاندازیم، میبینیم که عمدهی این اعدامها در مناطقی همچون کردستان، خوزستان و بلوچستان صورت گرفته که رژیم اسلامی اقلیتهای ملی و مذهبی را در این مناطق سرکوب میکند. واقعیت انکارناپذیر آن است که بر بستر چنین شرایطی، میتواند بحران منطقهای دامنهی خود را بر ایران نیز بگستراند.
در همین رابطه پاسخ علوی وزیر اطلاعات در روز ۱۵ مهر به سوالات تعدادی از نمایندگان مجلس، و نکاتی که وی در مجلس مطرح نمود، نشان داد که حکومت اسلامی در برابر گسترش جنگهای ملی، مذهبی و فرقهای که هم اکنون در منطقه در جریان است، فاقد مصونیت میباشد.
او در سخناناش با اعلام کشف و ضبط دو جلیقه انفجاری که برای انفجار در روز قدس در ۲ استان کشور تهیه شده بود، از دستگیری ۱۳۰ نفر از “عوامل تکفیری” نامی که به گروههای مسلح سنی داده میشود، خبر داد. وی همچنین از شناسایی تلاش گروه “فرقان” (۲) برای انجام عملیاتی در شهرهای “مقدس” و پُر جمعیت خبر داد. وی حتا به تماس وزارت اطلاعات با برخی از گروههای مخالف در کردستان (حزب دمکرات و کومله) اشاره کرده و گفت: “این کار طبیعی سرویسهاست که حتا با جریانات معارض نیز صحبت کنند و آسیبها را به حداقل برسانند”.
سخنان یونسی وزیر اسبق اطلاعات و مشاور کنونی روحانی در گفتوگو با خبرگزاری “فارس” نیز بیان دیگری از همین وضعیت و نگرانیهای رژیم است. وی با اشاره به نگاهداری عبدالله اوجالان در زندان و دستگیری و اعدام عبدالمالک ریگی، گفت: “ای کاش در اجرای حکم ریگی عجله نمیشد و زنده نگهش میداشتند”.
همچنین است درگیریهای اخیر در کردستان و بلوچستان و نیز دستگیریهای جدید در خوزستان که همگی نتیجهی عینی شرایط کنونی بوده و بیش از هر چیز شکننده بودن آن را نشان میدهند. در این میان، بویژه درگیریهای اخیر در بلوچستان میتواند نشانهی تاثیر بحران منطقهای بر ایران را بر پیشانی داشته باشد.
در روزهای ۲۱، ۲۲ و ۲۷ شهریور نیروهای حزب دمکرات کردستان در مناطقی از سردشت، اشنویه و شهرک حسنآباد سنندج با نیروهایی از سپاه پاسداران درگیر شدند که در جریان این درگیریها چند تن از اعضای سپاه کشته شدند. براساس اعلام حزب دمکرات یکی از پیشمرگههای حزب به نام “هژار قاسمی” نیز در درگیریهای اطراف اشنویه جان خود را از دست داد.
در پی این درگیریها، حزب دمکرات، حکومت اسلامی را عامل شروع درگیری دانست و در پاسخ به درخواست اتحادیه میهنی کردستان عراق برای خارج کردن نیروهای خود از داخل خاک ایران اعلام کرد که دربارهی مسائل داخلی، خود تصمیم میگیرد. همچنین خالد عزیزی رهبر این حزب در گفتگو با خبرگزاری آناتولی که “العربیه” نیز آن را منتشر ساخت، در ارتباط با مبارزه مسلحانه با حکومت اسلامی، با بیان اینکه هزاران عضو و هوادار حزب ما در کردستان مسلح میباشند، گفت: “به هیچ وجه خط مشی مسلحانه را به کلی متوقف نکردهایم، بلکه چگونگی آن را تغییر دادهایم و در حال حاضر کهاعزام نیروهای سپاهی، امنیتی، بسیج، اطلاعات و مزدوران محلی به کردستان باعث بیشتر شدن تمایل جوانان کردستان برای پیوستن به احزاب کردی شده است، این موضوع را با جدیت بیشتری دنبال کردهایم.”
در بلوچستان نیز روز ۱۸ شهریور نیروهای گروه “جیش العدل” به پاسگاه “آسکان” سراوان حمله کردند که به گفتهی این گروه در جریان این حمله دو تانک متعلق به سپاه نابود شد و حدود ۳۰ نفر از نیروهای رژیم کشته شدند. این گروه همچنین فیلمی از حمله نیروهایاش به این پاسگاه در اینترنت منتشر ساخته است. در روزهای اخیر اما مقامات حکومت به این موضوع واکنش نشان داده و بهطور مشخص فرمانده نیروی زمینی سپاه از حمله ۷۰ عضو گروه جیش العدل در این روز خبر داده و اعلام کرد در این درگیری که بیش از سه ساعت به طول انجامید نیروهای گروه جیش العدل ۶۰۰ کیلو مواد منفجره را به دیوار پاسگاه زدند که انفجار مهیبی صورت گرفت و دیوارهای پاسگاه فرو ریخت. وی از کشته شدن یکی از نیروهای سپاه در این درگیری خبر داد (۳).
در روزهای ۱۶ و ۱۷ مهر نیز درگیریهایی در اطراف سراوان رخ داد و نیروهای جیش العدل به پاسگاه “آسپیچ” در ده کیلومتری سراوان حمله کردند. در رابطه با درگیریهای روزهای ۱۶ و ۱۷ مهر نیز اخبار متفاوتی از دو سو انتشار یافته است. در حالی که رژیم مدعیست در روز ۱۶ مهر ۳ نفر و در ۱۷ مهر و در حمله به پاسگاه تنها یک نفر کشته شدهاند، گروه جیش العدل روایت دیگری از این موضوع دارد. براساس روایت این گروه، سه نفر از نیروهای انتظامی در کمین نیروهای این گروه قرار میگیرند و نیروهای این گروه پس از کشتن این سه نفر، در ماشین نیروی انتظامی بمب ساعتی کارمی گذارند که پس ازانتقال آن به پاسگاه ، این بمب ساعتی در زمانی که نیروهای مستقر در پاسگاه مشغول انجام صبحگاه بودند، منفجر میشود. همچنین گروه جیش العدل از درگیریهای دیگری در منطقه و در روزهای اخیر خبر داده است، از جمله انفجار بمبهای جادهای.
در اهواز و برخی دیگر از شهرهای خوزستان نیز حکومت اسلامی اقدام به دستگیری تعدادی از اهالی عرب منطقه کرده است. در روز دوشنبه ۷ مهر چهار نفر در اهواز دستگیر شدند، یک روز قبلتر نیز یک شاعر عرب اهوازی دستگیر شده بود. در اواخر شهریور نیز تعداد دیگری در اهواز دستگیر شده بودند. یکی از طلاب اهوازی نیز که در حوزه علمیه اهل سنت زاهدان مشغول تحصیل بود روز ۵ مهر دستگیر شد.
در پی بحران منطقهای،حکومت اسلامی فشار بر اقلیتهای ملی و مذهبی را تشدید کرده است که از جمله میتوان در خوزستان به موارد زیادی اشاره نمود. براساس اخبار منتشره در طی هفتههای گذشته بیش از ۷۰ کارگر و مهندس عرب اهوازی از طرح نفتی آزادگان جنوبی اخراج شدهاند. کارگران و مهندسین عرب معمولا جایی در استخدامهای شرکت نفت ندارند و همین موضوع منجر به تشدید بیکاری، فقر و تبعیض در منطقه شده است. در بلوچستان نیز و در پی درگیریهای اخیر، تعدادی از جوانان بلوچ که عموما نقشی در این درگیریها ندارند، به دلیل وابستگی فامیلی و یا قومی دستگیر شدند. این سیاست همیشگی رژیم اسلامی در بلوچستان بوده و هست. اعدام جوانان بلوچ پس از هر درگیری که منجر به کشته شدن تعدادی از نیروهای رژیم میشود به امری عادی در حکومت اسلامی تبدیل شده است.
اما آیا سیاست رژیم یعنی تشدید سرکوب میتواند امنیت و ثبات ادعائی روحانی راتأمین و معضل رژیم را حل کند؟ واقعیت این است که سیاست کنونی بی کم و کاست در تمام دوران حکومت اسلامی جریان داشته و هرگز نتوانسته این مشکل را حل کند. بلوچستان، خوزستان و کردستان هر کدام نمونهی برجستهی این موضوع هستند. فقر، بیکاری، تبعیض، سرکوب همه از عواملی هستند که زمینه را برای جذب جوانان این مناطق به گروههای مخالف حکومت فراهم میسازند و سیاستهای رژیم نه تنها به تداوم این معضلات که به گسترش آنها نیز دامن میزند. موضوع آن زمان پیچیدهتر و حادتر میشود که بحران منطقهای بر بستر چنین شرایطی میتواند زمینهساز جذب هر چه بیشتر جوانان محروم این مناطق به گروههای مخالف حتا نیروهای وابسته و یا نزدیک به داعش شود.
بنابراین در شرایط کنونی، نه تنها هرگونه بحثی برای حل مساله اقلیتها در دولت روحانی بیهوده است، بلکه با توجه به بحران کنونی منطقه باید انتظار تشدید بحران در این مناطق و واکنشهای تودههای تحت ستم آن را حتا با هدایت و رهبری گروههای ارتجاعی انتظار داشت.
بویژه نباید دخالت مستقیم گروههایی هم چون “داعش” و تلاش این گروه برای انجام حملات نظامی و یا عملیات تروریستی که عموما مردم عادی قربانی آن خواهند بود از نظر دور داشت. در روزهای اخیر اخبار متعددی در این رابطه از سوی برخی از منابع در ارتباط با حمله به یک پاسگاه در اطراف قصرشیرین و انجام عملیاتی در خوی و ارومیه و حتا تلاش برای انجام عملیات تروریستی در تهران منتشر شده که سکوت و یا انکار رژیم را بدنبال داشته است. باید در تحلیل شرایط کنونی این موضوع مهم را در نظر داشت که داعش، دولت اسلامی ایران (و به طور کلی شیعیان) را بزرگترین دشمن خود میداند و در سوی دیگر حکومت اسلامی ایران با اعزام نیروی نظامی به عراق و سوریه که در روزهای اخیر از سوی مقامات حکومتی – بویژه نظامی – تایید شده است، بهطور مستقیم وارد جنگ با داعش شده است. همچنین دولت بشار اسد و شبهنظامیان شیعه در عراق و لبنان که در برابر داعش قرار گرفتهاند، از سوی حکومت ایران تغذیه میشوند.
در انتها لازم به توضیحاست که بازتاب بحران کنونی منطقه، میتواند در اشکالی متفاوت و حتا غیرمنتظره خود را نشان دهد. فرو رفتن ترکیه در بحران، پس از محاصره کوبانی توسط نیروهای “دولت اسلامی” (داعش) یک نمونهی واضح از این موضوعست که چگونه بحران منطقهای میتواند بهسرعت در دیگر کشورها بازتاب یابد. لبنان نمونهی دیگر این وضعیت است که در روزهای اخیر کشمکشها در برخی از مناطق آن افزایش یافته و آنطور که از اخبار بهنظر میآید اوضاع در این کشور رو به وخامت است. ایران نیز از این پازل جدا نیست و نمیتواند باشد.
بنابر این سخنان روحانی در مورد این که ایران همان جزیره ثبات و امنیت است، نه تنها به خاطر بحران عمیق اقتصادی، اجتماعی و سیاسی حاکم گزافی بیش نیست، بلکه از این نظر نیز این ادعا دروغی بیشرمانه است که دولت ایران خود با معضل اقلیتهای ملی و مذهبی روبروست و در اثر سیاستهای داخلی و خارجی دولت اسلامی هر آن میتواند به اشکال گوناگونی این بحران در داخلمرزهای ایران به شکلی بسیار حادتر از آنچه که امروز شاهد آن هستیم، خود را نشان دهد.
از همینروست که جنبش کارگری و کمونیستی باید هوشیارانه با بحران کنونی برخورد کرده و از همین امروز برای این شرایط که یکی از احتمالات آن تشدید فضای اختناق و دامن زدن به احساسات ناسیونالیستی و مذهبی است که میتواند نتایج خاص خود را به همراه آورد، خود را آماده سازد. واقعیت این است که برای پایان دادن به تمامی مصیبتهایی که کارگران و زحمتکشان امروز با آن روبرو هستند، برای رسیدن به صلح و از بین بردن نابرابریهای ملی ومذهبی و غیره تنها یک راه وجود دارد: سرنگونی حکومت اسلامی، برقراری حکومت شورایی کارگران و زحمتکشان و برپا ساختن نظامی سوسیالیستی.
پی نوشت:
۱ – سازماندهی پلیس افتخاری متشکل از نیروهای بسیجی توسط نیروی انتظامی برای مقابله با شورشهای خیابانی و رونمایی از تجهیزات جدید نیروی انتظامی برای مقابله با این شورشها، منعکسکننده بخشی از نگرانیهای رژیم از نارضایتی تودهها و امکان شورش علیه نظم موجود را به تصویر میکشد.
۲ – مد نظر علوی، گروه فرقان یکی از گروههای مسلح مخالف بلوچ سنی است که سابقهی تشکیل آن به پیش از گروه “جندالله” برمیگردد اما پس از تشکیل گروه “جندالله” به رهبری عبدالمالک ریگی از فعالیتهای این گروه بشدت کاسته شد و حتا دیگر نامی نیز از آن نبود.
۳ – از سال ۹۰ بسیاری از نقاط مرزی در کردستان و بلوچستان از جمله منطقه سراوان تحت کنترل سپاه قرار گرفته است.
نظرات شما