خامنهای رهبر حکومت اسلامی در دیدار خود با صدها تن از اساتید دانشگاه در روز چهارشنبه، یازده تیر و دیدار دیگری در شانزده تیر با مسئولان، کارگزاران و جمعی از مدیران ارشد دستگاههای مختلف کشوری و لشگری، سخنانی برزبان راند که بیانگر نگرانی شدید وی از وضعیت کنونی و آینده دانشگاههاست. خامنهای در دیدار با اساتید دانشگاه، طبق معمول همیشگی پس از یک رشته حرفهای کلی از جمله سخنانی پوچ و توخالی پیرامون “نهضت علمی جمهوری اسلامی” ، “فوائد گرانقدر پیشرفتهای علمی” و این افاضه که “دانشگاه نباید در اختیار کسانی باشد که پیشرفت علمی را به هیچ میانگارند، بلکه باید در اختیار کسانی باشد که عاشق پیشرفت علمی ایران هستند” سرانجام حرف اصلی دل خود را برزبان راند. وی ضمن تاکید بر خواست قلبی خود یعنی وجود “آرامش در دانشگاهها” در مورد فعالیت سیاسی در دانشگاه گفت “مسئولان ذیربط و مدیران دانشگاه باید با جدیت از تبدیل مراکز علمی به محل جولان و فعالیتهای جریانهای سیاسی جلوگیری کنند.” خامنهای چنین وضعیتی را “سم مهلک” و پدیدهای زیانبار نامید که در دورهای شاهد آن بوده است. چند روز پس از این سخنان که چند و چون ماجرا و منظور وی شاید هنوز خیلی روشن نبود، در پوشش دفاع از شعار “اعتدال” حسن روحانی، سخنان دیگری نیز برزبان راند که در آن نسبت به جابجایی مسئولان دانشگاهها و حذف “جریان مومن” به ابراز نارضایتی و نگرانی پرداخت. وی ضمن تایید و حمایت مجدد از دولت و اعلام اعتماد به مسئولان بلند پایه آن، گرچه شعار “اعتدال” را خوب و “افراط” را محکوم دانست اما گفت ” مراقب باشید برخی در صحنه سیاسی کشور با شعار اعتدال، جریانهای مومن را کنار نزنند” خامنهای گفت “اعتدال به این معنا نیست که از کارهایی که جریان مومن احساس وظیفه میکند جلوگیری کنیم”
گرچه سخنان خامنهای خطاب به مقامات ذیربط برای جلوگیری از تبدیل دانشگاه به محل فعالیت گروههای سیاسی و یا کنار زدن جریانهای مومن از صحنه سیاسی کشور تحت شعار اعتدال، به روشنی رقابت و کشمکش جناحهای حکومتی و نگرانی خامنهای از سلطه اصلاحطلبان بر دانشگاه رامدلل میساخت، سخنان احمد جنتی، یار همیشه مورد تایید و حامی خامنهای در نماز جمعه بیست تیر اما عمق کشمکشهای درون حکومتی و هراس کلیت رژیم از دانشگاه و اعتراضات و برآمدهای دانشجویی – تودهای را بهتر به نمایش گذاشت. احمد جنتی خطیب نماز جمعه تهران، با لحن تند و صریحی نه فقط از روحانی که زیر لوای شعار “اعتدال” به سود “فتنهگران” فضا سازی نموده و مسئولیتهایی نیز به آنان داده است شدیداً انتقاد نمود، بلکه دولت روحانی را از این که راه را بر “عناصر مطرود” و “سابقهدار”ی که در “فتنه ۸۸” دست داشتهاند، باز گذاشته است تا پستهای دانشگاهها که “محل کادر سازی نظام است” را اشغال کنند، به شدت مورد حمله قرار داد. جنتی همچنین از تلاش دولت برای بازگرداندن برخی دانشجویان و اساتید اخراجی یا کسانی که “به دلیل ترس از محاکمه و مجازات خود، تقاضای بازنشستگی کردهاند” شدیدا انتقاد کرد. دبیر شورای نگهبان در موجی از حملات بیپایان علیه روحانی و دولت وی، چنین هشدار داد که اگر این عناصر وارد دانشگاه شوند وعدهای را آنطور که دلشان میخواهد تربیت کنند، دیگر هیچکس نمیتواند با آنها برخورد کند. وی این مساله را یک موضوع مهم و جدی خواند که باید با آن مقابله شود! احمد جنتی در عین حال برکناری “عناصر مومن” در دانشگاهها و “انتصاب عناصر مسالهدار” را خلاف سخنان خامنهای دانست و بالاخره به انتصاب افرادی که در “غائله” ۱۸ تیر و “فتنه ۸۸” نقش داشتهاند، “انتصاب افراد بدون استعلام از مراجع قانونی و یا انتصاب درعین مخالفت مراجع مذکور” به شدت حمله کرد. خطیب جنجالی نمازجمعه تهران، موج بیپایان حملات خود به روحانی و دولت وی را با انتقاد از نحوه برخورد مجلس با رضا فرجیدانا وزیر علوم کابینه روحانی (۱) و روند استیضاح وی و تاکید بر ضرورت استیضاح به پایان برد.
هرکسی سخنان خامنهای و دبیر شورای نگهبان وی را شنیده و یا متن آن را خوانده باشد، از خود میپرسد ماجرا چیست؟ مگر دانشگاه چه اهمیتی دارد که جدالی آشکار میان جناحهای حکومتی برای سلطه بر آن با این تندی را سبب گشته است؟ به راستی موضوع اصلی چیست و هراس خامنهای از چیست؟
کسی نمیتواند این واقعیت را انکار کند که در ایران استبدادزده، دانشگاه همواره یکی از سنگرهای مهم و برجسته مبارزه علیه اختناق و ستمگری و جنبش دانشجویی نیز یکی از جنبشهای پیشتاز علیه رژیمهای ارتجاعی و ضدمردمی حاکم بوده است. جنبش دانشجویی در طول حیات خود نشان داده است که نمیتواند با استبداد و دیکتاتوری، با بیحقوقی و بیعدالتی سرسازش داشته باشد. اهمیت دانشگاه، پیشینه مبارزات و نقش دانشجویان و جنبش دانشجویی بر جمهوری اسلامی پوشیده نبوده است و پوشیده نیست. خصلت مبارزهجویی و آزادیخواهانه دانشجویان به ویژه رویکرد بخش قابل توجهی از آنان به آرمانهای سوسیالیستی و کارگری و نیز نفوذ روزافزون سازمانهای کمونیست و انقلابی در میان دانشجویان نیز موضوعی نبود که بر جمهوری اسلامی پوشیده باشد یا آن را برتابد. از اینروست که جمهوری اسلامی از همان آغاز استقرار، به سرکوب دانشگاه و جنبش دانشجویی برخاست. سرکوب خونین جنبش دانشجویی در سال ۵۹ تحت عنوان انقلاب فرهنگی، علاوه بر آنکه دهها دانشجوی کشته برجای گذاشت و صدها دانشجوی دیگر زخمی، بازداشت و روانه زندان شدند، هزاران دانشجو و اساتید مترقی و چپ و سوسیالیست نیز تصفیه و اخراج شدند، نخستین تلاش ارتجاع حاکم برای خاموش ساختن دانشجویان، مهار و نابودی جنبش دانشجویی و ایجاد دانشگاهی مطیع و آرام بود.
رژیم خونریز و ارتجاعی جمهوری اسلامی بر این خیال عبث بود که با این اقدام جنایتکارانه و به دنبال آن اعمال کنترل شدید پلیسی – امنیتی در بازگشایی دانشگاه و گزینشی کردن دانشجویان، جنبش آزادیخواهانه و برابریطلبانه دانشجویان را برای همیشه نابود ساخته است. اعمال خشونت و کاربست قوه قهریه علیه دانشگاه و دانشجویان همپای فعال شدن انجمنهای اسلامی و دفتر تحکیم وحدت به عنوان ارگانهای جاسوسی و بازوی حاکمیت در دانشگاه که از درون ضدانقلاب فرهنگی سربرآوردند، قرار بود دانشگاهی مطیع و اسلامی با دانشجویانی خاموش و سربراه بنا کند که نکرد. تا آنجا که سال ۶۹ یعنی ۱۰ سال پس از “انقلاب فرهنگی” و قلع و قمع دانشگاه، ارتجاع اسلامی به منظور تشدید خفقان و سرکوب در دانشگاه، بسیج دانشجویی را سازمان داد و سال ۷۵ نیز رهبر حکومت اسلامی، رسما خواهان “اسلامی” کردن دانشگاه شد.
این اقدامات و ترفندها که بیانگر تلاش همه جانبه رژیم برای سلطه بر دانشگاه و تبدیل آن به یک نهاد کاملا وابسته و اسلامی و ابزاردست حکومت بود، درعینحال بیان این واقعیت بود که جنبش دانشجویی بهرغم فراز و فرود و بهرغم تمام سرکوبهای وحشیانه، به حیات خود ادامه میدهد.
انتخابات ریاست جمهوری در سال ۷۶ و نتایج سیاسی متعاقب آن، تغییر و تحولاتی در تناسب قوای جناحهای رقیب در حاکمیت ببار آورد. این تحولات و نتایج سیاسی آن، جنبش دانشجویی را نیز با تحرکات جدیدی روبرو ساخت. روی کار آمدن اصلاحطلبان، با فعالیت گسترده این جناح در دانشگاه و یارگیری از میان دانشجویان همراه شد. دفتر تحکیم وحدت عملا به شاخه دانشجویی این جناح و ابزاردست آن تبدیل شد. بهرغم این اما جنبش دانشجویی در کلیت خود پیوسته رادیکالتر و نفوذ دانشجویان چپ و سوسیالیست در میان دانشجویان افزونتر میشود. سال ۷۷ مجلس ارتجاع اسلامی حاکم طرح گسترش بسیج دانشجویی را به تصویب میرساند تا با گسترش خفقان و ایجاد فضای رعب و شبهنظامی، دانشگاه و دانشجویان را مقهور خود سازد. جناح اصلاحطلب، سعی میکند جنبش دانشجویی را از طریق دفتر تحکیم وحدت دنبال خود بکشد و در رقابت با جناح دیگر حکومت و کسب امتیاز و قدرت بیشتر، از این جنبش استفاده کند. بهرغم خواست و تلاش این جناح و بازوی دانشجویی آن اما جنبش دانشجویی پیوسته رادیکالتر میشود، شعارها و خواستهایش از محدوده شعارها و خواستهای دفتر تحکیم فراتر میرود و سرانجام از درون مبارزات آزادیخواهانه و برابریطلبانه دانشجویان در سال ۷۸، قیام شورانگیز دانشجویی ۱۸ تیر سربرمیآورد. خیزش انقلابی دانشجویان که با اعتراضات گسترده خیابانی در روز ۱۸ تیر آغاز شد تا ۲۳ تیر ادامه یافت و پایتخت جمهوری اسلامی را به لرزه افکند. دفتر تحکیم وحدت که پیش از آن به زیر عبای خاتمی خزیده بود، همراه با خاتمی به زیر عبای خامنهای پناه برد. جنبش رادیکال و مستقل دانشجویی که با حمایت و همراهی تودههای مردم همراه شد کل نظام جمهوری اسلامی را به چالش کشید.
بهرغم سرکوب خونین قیام دانشجویی و بازداشتهای گسترده و اخراج و زندان صدها دانشجو، دانشگاه اما باز هم مطیع و آرام نشد. با کنار رفتن خاتمی و روی کارآمدن احمدینژاد، سوای عزل و نصبهای گسترده و تصفیه جناحی در مقیاس تمام دستگاه دولتی از جمله در وزارتخانهها و دانشگاهها، سرکوب و خفقان در دانشگاه بیش از پیش تشدید گردید. بسیج دانشجویی و فضای میلیتاریستی باز هم تقویت گردید. صدها دانشجو به کمیتههای انضباطی حراست احضار شدند. دهها دانشجو ستارهدار و دهها تن دیگر به زندان و شکنجهگاه سپرده شدند. بهرغم سلطه جناح احمدینژاد بر کل ادارات ومؤسسات از جمله دانشگاهها، جنبش دانشجویی باز هم خاموش نشد. دانشجویان با اعتصابات و اعتراضات متعدد خود، به دارودسته خامنهای و کل نظام یادآوری و خاطرنشان کردند که “دانشگاه پادگان نیست” که جنبش دانشجویی و “دانشگاه زنده است”!
سال ۸۸ یعنی ۱۰ سال پس از سرکوب قیام ۱۸ تیر و یک دوره از تصفیه و سرکوب ممتد و سیستماتیک دانشگاه و دانشجویان انقلابی و مبارز، درست زمانی که خامنهای بر این تصور بود که دانشگاهها مطیع و دانشجویان سر به راه شدهاند، نخستین جرقههای اعتراضی علیه مضحکه انتخاباتی و انتصاب احمدینژاد، از دانشگاه برخاست که به سرعت برق به بیرون از آن تسرّی یافت. مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنهای شعار دانشجویان بود که به شعار تودهای تبدیل شد. هر کس این را نداند، دارودسته خامنهای خوب می دانند که پیشتاز تظاهرات چند صد هزار نفره و گاه میلیونی و سنگربندیهای خیابانی دانشجویان و جوانانی بودند که به رغم خواست جناحی از حکومت و رهبران آن، با مبارزات شورانگیز و رادیکال خود، کل نظام را به چالش کشیدند.
جمهوری اسلامی، وحشیانهتر از گذشته باز هم به سرکوب و سرنیزه متوسل شد. قتلهای فجیع را سازمان داد، زندانها را از دانشجویان و معترضان انباشت. به شلاق و شکنجه و تجاوز متوسل شد. انبوه دیگری از دانشجویان را اخراج و از تحصیل محروم ساخت. بهرغم تمام دنائتها ارتجاع اسلامی اما باز هم نتوانست و نخواهد توانست دانشگاه و جنبش دانشجویی را رام و مطیع خویش سازد. اعتراضات و مبارزات دانشجویی در سالهای پس از فجایع ۸۸ نیز گواه این واقعیت است. گرچه در شرایط کنونی با افت نسبی اعتراضات و اعتصابات دانشجویی روبرو هستیم، اما جنبش آزادیخواهانه دانشجویی از این پتانسیل برخوردار است که هر لحظه شعله برکشد و کل حاکمیت را به چالش بکشد.
جمعبندی:
دانشگاه و جنبش دانشجوییِ دخیل و تاثیرگذار در تحولات سیاسی، همواره مورد توجه جناحهای حکومتی بوده است. کوشش آنها بر این بوده است که با نفوذ در دانشگاه و جنبش دانشجویی، در منازعات و کشمکشهای درونی خود، به عنوان ابراز وجود و وسیله کسب امتیاز و قدرت بیشتر، در راستای تامین منافع درازمدت نظام، استفاده کنند. هر جناحی که قوه مجریه را در دست داشته باشد، سعی میکند با حذف رقبا و عزل و نصبها و اشغال پستهای مهم و حساس و نان و آب دار از جمله در وزارت علوم و دانشگاهها، نه فقط منافع آنی خود را تامین کند، بلکه به لحاظ تربیت نیرو و کادرهای مورد نیاز خود، برنامههای درازمدتتر و منافع آتی خود را نیز تضمین نماید. بیهوده نیست که احمد جنتیِ اصولگرای حامیِ سفت و سخت خامنهای، ورود گسترده جناح مقابل به دانشگاه و کادرسازی توسط آنها را هشدار میدهد.
اما موضوع مهمتری که کل نظام را به چالش میکشد، نفسِ وجود دانشگاه معترض، اعتراضات و جنبش دانشجوییست. گرچه جناحهای حکومتی در همه حال درصدد استفاده از دانشگاه و جنبش دانشجویی به سود خود هستند، اما تحربه مبارزات دانشجویی و جنبش دانشجویی نشان داده است که نظام حاکم و جناحهای آن، بهرغم سرکوب خشن دانشجویان و بهرغم حتا نفوذ نسبی در میان دانشجویان، اما نتوانستهاند و نمیتوانند جنبش دانشجویی را نابود و یا حتا در درازمدت مهار کنند. خامنهای و نوچهی همیشه وفادار وی احمد جنتی که خطر گرایش اصلاحطلب در دانشگاه و بین دانشجویان را هشدار میدهند و از برکناری یا حذف عناصر و “جریانهای مؤمن” و انتصاب عناصر “مطرود و سابقهدار” که در “غائله ۱۸ تیر” و رویدادهای سال ۸۸ نقش داشتهاند، البته در پوشش شعار “اعتدال”، از دولت روحانی انتقاد میکنند، آنها در واقع به نحو روشنی نگرانی خود را از افتادن دانشگاه به چنگ اصلاحطلبان بیان میدارند. این اما هنوز تمام مساله نیست. هراس اصلی خامنهای نه صرفاً افتادن دانشگاه به چنگ جناح اصلاحطلب، بلکه از جنبش رادیکال دانشجویی، اعتراضات خیابانی و تظاهرات دانشجویی – تودهای از نوع قیام ۱۸ تیر ۷۸ و رویدادهای مشابه سال ۸۸ است. خامنهای که شباهتهایی میان شرایط کنونی از لحاظ جابجاییها و عزل و نصبها در مقیاس تمام دانشگاهها، با زمان رئیسجمهوری محمد خاتمی که جنبش دانشجوئی اوج گرفت و پدیدآورنده قیام ۱۸ تیرشد، میبیند، از دانشگاه معترض و ناآرام و تکرار ۱۸ تیر وحشت دارد.
جناح روحانی که همه اصلاحطلبان قدیمی، طرفداران رفسنجانی و “نواصلاحطلبان” از وی حمایت میکنند، بر این تلاش است که دانشگاه را به محل نفوذ خود و این گروه از حامیان خود تبدیل کند. تصفیه گسترده در مقیاس تمام ادارات و عزل و نصب بسیاری از رؤسا و مسئولین دانشگاهها، حذف عناصر وابسته به جناح رقیب و کوششهایی که برای بازگرداندن برخی از برکنارشدگان و تصفیهشدگان دوره احمدینژاد صورت میگیرد، تماما در همین راستاست. این اقدامات و تلاشها مخالفت شدید خامنهای و اصولگرایان رقیب روحانی را در پی داشته است.
کشمکش جناحهای حکومتی برای تسلط بر دانشگاه، تنها شمهای از تضادها و کشمکشهای درون حکومتیست. این کشمکش اما در شرایط اعتلا جنبش دانشجویی، به چالشی بزرگ برای کل نظام تبدیل میشود.
زیر نویس:
۱ – در سال ۸۲، پس از استعفای مصطفی معین وزیر علوم وقت، محمد خاتمی رئیسجمهور و رئیس دولت وقت، رضا فرجی دانا را که در آن زمان ریاست دانشگاه تهران را برعهده داشت، برای تصدی وزارت علوم به مجلس ششم معرفی کرد که نتوانست رای اعتماد مجلس را کسب کند.
وی ۱۰ سال بعد که از سوی روحانی به عنوان وزیر علوم به مجلس نهم معرفی شد، رای اعتماد مجلس رابدست آورد. فرجی دانا بلافاصله پس از تصدی وزارت علوم، میلی منفرد وزیر پیشنهادی روحانی که رای اعتماد مجلس را کسب نکرد و گفته شده است که در رویدادهای سال ۸۸ بازداشت شده بود، به عنوان معاون آموزشی خود برگزید و به عزل و نصبهای گستردهای به سود اصلاحطلبان دست زد.
نظرات شما