“من انگشت در خون نمی زنم”

جمهوری اسلامی در یکی از مفتضح ترین و بی اعتبارترین دوران حاکمیت ننگین ۴۱ ساله خود بسر می برد. در چنین وضعیتی نابسامان و بی اعتبار برای رژیم که توده های مردم ایران طی دو سال گذشته به دفعات با شعار “مرگ بر جمهوری اسلامی” در عرصه های مبارزاتی حضور یافته اند، هیئت حاکمه ایران با نگرانی و استیصال در انتظار نمایش انتخاباتی دوم اسفند نشسته است. نمایشی انتخاباتی که نه فقط اینبار، بلکه از همان ابتدای روی کار آمدن جمهوری اسلامی تا به امروز هرگز نشان و مُهری از حداقل ویژگی های یک انتخابات معمول در نظام های متعارف بورژوایی را هم نداشته است. با این همه و به رغم آشکار بودن تمامی ترفندهای نمایشی و خیمه شب بازی های انتخاباتی هیئت حاکمه ایران در نزد سازمان های مترقی، چپ و کمونیست، سال ها زمان لازم بود تا عموم توده های مردم ایران نیز بر این امر آگاهی یابند که در نظام جمهوری اسلامی پدیده ای حتا به نام شبه انتخابات هم هرگز وجود نداشته و نخواهد داشت تا چه رسد به وجود یک انتخابات نسبتا “سالم” و “آزاد” .

آنچه در تمامی ۴۱ سال گذشته، مضحکه ای به نام انتخابات به خورد مردم ایران داده شد، به واقع چیزی بیش از یک انتصابات حکومتی نبود. همان انتصاباتی که اخیرا حسن روحانی چه در سخنرانی ۲۲ بهمن امسال و چه در سخنان دو هفته پیش خود با استانداران کشور بدان اعتراف کرد. انتصاباتی از پیش تعیین شده که هر بار شورای نگهبان منتخب رهبری نظام، تعدادی از مزدوران، سرکوبگران و آدمکشان رژیم را گزینش می کرده و با لیست کردن اسامی آنان در حوزه های رای گیری از عموم توده های مردم ایران خواسته می شد تا از میان مجموعه مزدوران، قاتلان و سرکوبگران برگزیده نظام، یکی را به عنوان رئیس جمهور و یا تعدادی از آنان را به عنوان قانون گذاران مجلس ارتجاع اسلامی انتخاب کنند. افراد و عناصری که همواره یک مسئولیت خطیر بر دوش داشته اند و آن هم اجرا و قانونی کردن شیوه های سرکوب، قتل، جنایت و کشتار توده های مردم ایران جهت استمرار بیشتر جمهوری اسلامی بوده است. مجموعه ای از ترفندها و فریبکاری و شارلاتانیزم انتخاباتی که طی چهل سال در بازه زمانی هر چهار سال یک بار ادامه داشته و هر بار نیز با تاثیرگذاری بر بخش های از توده های مردم ایران و کشاندن آنان به پای صندوق های رای، بقای نظام را استمرار بخشیده اند. روندی فاجعه بار که دست کم طی بیست سال گذشته با فریبکاری و توهم پراکنی مضاعف نیروهایی از درون طبقه حاکم تحت عنوان نیروهای “اصلاح طلب” فاجعه بارتر از دوره های پیشین تکرار شده است.

اکنون اما شرایط هم برای توده های مردم ایران و هم برای حاکمان جمهوری اسلامی به گونه ای دیگر رقم خورده است. جوانان محروم، زنان ستمدیده و عموم توده های مردم ایران با خیزش سلحشورانه خود در دی ماه ۹۶ و طرح شعار “اصلاح طلب، اصولگرا- دیگه تمام ماجرا” عملا خط بطلان بر چهار دهه فریبکاری های انتخاباتی رژیم کشیدند. ماجرا اما در قیام آبان ماه ۹۸ باز هم شکل متفاوت تری به خود گرفت. همان توده های مردمی که در دی ماه ۹۶ بر دو دهه توهم پراکنی نیروهای اصلاح طلب و بر دغلکاری شان در اصلاح پذیری رژیم خط بطلان کشیده بودند، اینبار در قیام آبان ماه ۹۸ با شعار “مرگ بر جمهوری اسلامی” عملا از موضوعی به نام انتخابات عبور کرده و سرنگونی رژیم را در دستور کار خود قرار دادند.

حرکت اعتراضی دانشجویان و توده های مردم ایران در روزهای پس از سقوط هواپیمای مسافربری اوکراینی که توسط شلیک موشکی پدافند سپاه پاسداران سرنگون شد و تمامی ۱۷۶ خدمه و سرنشین آن جان باختند، اینبار با خواست ها و مطالبات باز هم رادیکال تری نسبت به دفعات پیشین در متن جامعه جاری شد. طرح شعارهایی نظیر “اونکه می گه رفراندم- دروغ می گه به مردم” و “اصلاحات، رفراندوم- رمز فریب مردم” عملا نشان داد که توده های مردم ایران در شرایط کنونی نه تنها از تحریم خیمه شب بازی های انتخاباتی رژیم عبور کرده اند، بلکه با سر دادن شعار “نه رفراندوم، نه اصلاح- اعتصاب، انقلاب”، نشان دادند در رویکردی کاملا متفاوت با گذشته، به سرنگونی جمهوری اسلامی و برپایی یک انقلاب اجتماعی روی آورده اند.

وضعیت موجود و رویکردی که توده های مردم ایران طی دو سال گذشته در مقابل رژیم پیشه کرده اند، اوضاع را برای بخشی از هیات حاکمه ایران به گونه ای متفاوت با دوره های قبل رقم زده است. عبور توده های مردم ایران از تحریم خیمه شب باز های انتخاباتی و جهت گیری آنان به سمت انقلاب، باعث شده تا گرایشاتی از درون هیئت حاکمه ایران از جمله حسن روحانی اینبار به صراحت از شکل گیری “انتصابات” به جای “انتخابات” در جمهوری اسلامی سخن گفته اند.

حسن روحانی در مراسم ۲۲ بهمن امسال نسبت به روند شکل گیری “انتصابات” در جمهوری اسلامی و روی آوری توده های مردم به انقلاب به هیئت حاکمه ایران هشدار داد و گفت: “اگر رژیم فاسد گذشته به مردم ایران اجازه انتخاب می داد، نیازی به انقلاب نبود. اگر رژیم گذشته مردم را آزاد می گذاشت تا در نوع حکومت، حکومت خود را برگزینند و انتخاب کنند، در نوع قانون اساسی، قانون اساسی مورد نظر خود را انتخاب کنند…اگر رژیم گذشته تن می داد به یک انتخابات سالم، آزاد و ملی، انقلابی نمی شد. انقلاب بر مبنای آن بود که درِ انتخابات بسته بود. انسدادِ درب و دروازه انتخابات، مردم را هدایت کرد تا از مسیر یک انقلاب بزرگ این زنجیره را پاره کنند و راه را برای انتخابات باز کنند”.

صرف نظر از این‏که روحانی شارلاتان و عوام‏فریب هنوز این را نفهمیده است که انقلاب یک ضرورت جبری‏ست، اما ترجمان روشن سخنان حسن روحانی در شرایط کنونی، چیزی جز اعتراف صریح و استیصال گونه او به عدم وجود انتخابات “آزاد” و “سالم” در جمهوری اسلامی نیست. اعترافی دیر هنگام که اکنون نه صرفا یک اعتراف، بلکه به صورت هشداری جدی در شکل گیری یک انقلاب اجتماعی قریب الوقوع در ایران تجلی یافته است. در واقع ترجمان ساده و همه فهم سخنان حسن روحانی اینگونه است. اگر رژیم فاسد جمهوری اسلامی طی ۴۰ سال گذشته “به مردم ایران اجازه انتخاب می داد”، نیازی به خیزش انقلابی توده های مردم ایران در دی ماه ۹۶ و طرح شعار “اصلاح طلب اصولگرا ، دیگه تمام ماجرا” نبود. اگر رژیم جمهوری اسلامی “مردم را آزاد می گذاشت تا در نوع حکومت، حکومت خود را برگزینند و در نوع قانون اساسی، قانون اساسی مورد نظر خود را انتخاب کنند”، دیگر نیازی به قیام آبان ماه ۹۸ و طرح شعار “مرگ بر جمهوری اسلامی” نبود. اگر جمهوری اسلامی ” به یک انتخابات سالم، آزاد و ملی تن می داد”، توده های مردم ایران برای رهایی از “انسداد موجود” با طرح شعار “نه رفراندوم، نه اصلاح- اعتصاب، انقلاب” عملا به رویکردی انقلابی جهت سرنگونی جمهوری اسلامی روی نمی آوردند.

سخنان استصال گونه حسن روحانی اما تماما بر یک “اگر” ناممکن و ناشدنی استوار است. اگری که با توجه به ماهیت استبدادی، ارتجاعی و سرکوبگرانه رژیم سلطنتی گذشته انجام هر یک از آن ها به تنهایی خود امری محال و غیر ممکن بود، تا چه رسد به اینکه همه آن اقدامات به یکباره در رژیم گذشته عملی می شد. همین “اگر” ناممکن سخنان روحانی، در مورد نظام جمهوری اسلامی هم صدق می کند. در جمهوری اسلامی هم با توجه به ماهیت ارتجاعی رژیم، استبداد مطلقه، ادغام دین و دولت، اعمال سیاست سرکوب عریان و مهمتر از همه شکل ساختار هرم قدرت، اساسا راه “تن دادن رژیم به یک انتخابات سالم، آزاد و ملی” از هر نظر بسته است. افزون بر این، امکان هر گونه “آزاد گذاشتن مردم” در اینکه “خود حکومت خود را برگزینند” و یا اینکه در مورد قانون اساسی مردم بتوانند “قانون اساسی مورد نظر خود را خود انتخاب کنند” به همان اندازه که در رژیم گذشته نا ممکن بود، در جمهوری اسلامی هم عملی غیر ممکن و ناشدنی است.

تمامی این ناشدنی های ۴۰ ساله جمهوری اسلامی، که اکنون با همان “اگر” حسن روحانی در سخنان ۲۲ بهمن تجلی یافته است، به همراه آنچه در دو سال گذشته از تداوم کشتار و سرکوبی که بر سر کارگران و عموم توده های بپاخاسته مردم ایران آمده است، آنان را بر آن داشته تا راه برون رفت از وضعیت موجود را در برپایی یک انقلاب اجتماعی جستجو کنند. همان انقلابی که حسن روحانی را به استیصال رسانده و او را بر آن داشته تا با تاکید بر انتخابات “آزاد” و “سالم” ناشدنی در جمهوری اسلامی، وقوع یک انقلاب بزرگ را به هیئت حاکمه ایران هشدار دهد. انقلابی قریب الوقوع که با براندازی جمهوری اسلامی و بر قرار حکومت شورایی کارگران و زحمتکشان ، دوران نوینی از آزادی و برابری در تمام شئونات سیاسی، اجتماعی را برای توده های مردم ایران به ارمغان آورد.

اکنون دیگر بر کسی پوشیده نیست، که جامعه ایران در تب و تاب شکل گیری یک انقلاب شعله ور است. توده های بپا خاسته مردم ایران، هنوز با بغضی فرو خورده سوگوار قتل عام فرزندان برومند خود در قیام آبان ماه اند. مادران و پدران داغدار ماهشهر خوزستان، هنوز با چشمانی اشکبار نظاره گر نعش خونین فرزندان خود در آب های به خون نشسته نیزار جراحی هستند. توده های مردم ایران همراه با هزاران خانواده های داغدار، هنوز در سوگ و ماتم کشتار جوانان سلحشور خود در دی ماه ۹۶، قتل عام ۱۵۰۰ نفر از معترضان آبان ۹۸ و کشته شدن ۱۷۶ تن از سرنشینان هواپیمای سرنگون شده اوکراینی نشسته اند. هنور هزاران نفر از دستگیرشدگان قیام آبان ماه در زندان های جمهوری اسلامی زیر فشار و شکنجه بازجویان آدمکش جمهوری اسلامی قرار دارند. هنوز جانیان جمهوری اسلامی از اعلام آمار تعداد کشته شدگان آبان ماه پرهیر می کنند. هنوز آخرین نجوای قتل عام شدگان آبان ماه از دل خونین سنگفرش خیابان های شهرهای مختلف ایران به گوش می رسند. نجوای قتل عام شدگانی که با امید به رهایی توده های مردم ایران از سرکوب و کشتار ۴۰ ساله جمهوری اسلامی با شعار “مرگ بر جمهوری اسلامی” به خیابان ها آمدند. زنان و مردانی که برای رهایی از شر حکومت فاسد و تبهکار جمهوری اسلامی از جان خود نیز گذشتند، تا برپایی جامعه ای عاری از ستم و استثمار و استبداد، جامعه ای عاری از ظلم و فساد و تبعیض جنسیتی را امید دهند. تا بر قراری جامعه ای آزاد و رها و برخوردار از تمامی آزادی های سیاسی، اجتماعی، رفاه عمومی، تحصیل و درمان رایگان را برای عموم توده های مردم ایران بر تارک انقلاب آتی بنشانند. توده های بپا خاسته و قتل عام شدگانی که به صد سخن رای خود را با شعار “مرگ بر جمهوری اسلامی” به همگان اعلام کردند.

توده ها و قتل عام شدگانی که نه فقط در دو سال گذشته، که طی چهار دهه به دست آدمکشان جمهوری اسلامی سرکوب شدند، زندان و شکنجه دیدند، در خون خود غلتیدند و اکنون در پس سال ها کشتار و جنایت، قطره قطره خونشان در سراسر کشور، در هر کوی و برزن، در خیابان و میادین شهرها، در مدارس و دانشگاه، در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی با نمادی سرخ و خونین درمقابل نظام جمهوری اسلامی تجلی یافته است. “من انگشت در خون نمی زنم”. نمادی برخاسته از اراده انقلابی کارگران، زنان، جوانان، معلمان، دانشجویان، نویسندگان، توده های زحمتکش و تمامی قتل عام شدگانی است که طی چهار دهه به دست آدمکشان جمهوری اسلامی کشتار و سرکوب شده اند.

متن کامل نشریه کار شماره ۸۵۸ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.