یادداشت سیااسی- در روزهای گذشته اخباری همچون ایجاد یک صفحهی فیسبوکی به نام “آزادییواشکی زنان در ایران” و دستگیری تعدادی دختر و پسر جوان به جرم تهیه ویدئوکلیپ ایرانی ترانهی “HAPPY” در رسانههای ایرانی و خارجی و نیز در شبکههای اجتماعی بازتاب فراوانی یافت.
مقامات و رسانههای وابسته به حاکمیت مانند همیشه این اتفاقات را نشانههای “تهاجم فرهنگی” غرب به “ایران اسلامی” دانستند و از جمله فرمانده سپاه “سیدالشهدا” تهران از تلاش “دشمن” شکست خورده در عرصهی “نظامی” برای باز کردن جبههی “فرهنگی” برای تهاجم به “ایران اسلامی” سخن گفت و یا برخی از قلمبدستان مزدور حکومت تا آنجا پیش رفتند که از حق “تجاوز جنسی مردان به زنان بدحجاب و بیحجاب” دفاع کرده و بیحجابی را مترادف “تجاوز به حقوق مردان” معنا کردند (خبرگزاری تسنیم وابسته به سپاه و روزنامه وطن امروز وابسته به اصولگرایان حکومتی)!!! افکار مریض و کثیفی که تنها میتواند از بلندگوهای حکومت اسلامی و از سوی خبرگزاریها و روزنامههای رسمی آن منتشر و تکثیر شود. اما در سوی دیگر و در افکار عمومی جهان که با تعجب به دستگیری تعدادی دختر و پسر جوان مینگریست، این سوال مطرح گشت که مگر میشود به جرم “رقص و شادی” کسانی را دستگیر کرد؟!!
تحمیل حجاب اجباری که به گفتهی فرمانده نیروی انتظامی تنها در طول سال گذشته حدود ۳ میلیون و ۶۰۰ هزار نفر به دلیل بدحجابی از سوی نیروی انتظامی تذکر گرفتند و پرونده ۱۸ هزار نفر از آنها به قوهقضاییه برای محاکمه ارسال گردید و عکسالعملهایی چون دستگیری تعدادی دختر و پسر جوان به جرم “رقص و شادی” یک مخرج مشترک دارند و آن دشمنی جمهوری اسلامی با آزادی است. آنچه که تمام این اتفاقات را به هم پیوند میدهد و فرمانده سپاه از آن به عنوان “تهاجم فرهنگی” نام میبرد، همان اسم رمز مخالفت حکومت اسلامی با آزادی است که نه تنها عرصه سیاست، اندیشه و بیان، تشکلهای کارگری، تشکلهای صنفی و مدنی، تجمع و تظاهرات را در بر گرفته که حتا به عرصهی رفتارهای شخصی و حقوق فردی مردم نیز تعمیم یافته است، حقوقی مانند شاد بودن، یا حق انتخاب پوشش و بسیاری از دیگر حقوق فردی انسانها که امروز و در قرن بیستویکم در قریب به اتفاق نقاط جهان از سوی دولتهای حاکم به رسمیت شناخته شده است. یکی از این نمونههای برجسته همان حجاب اجباری است که حتا مقامات سیاسی کشورهای دیگر نیز به هنگام حضور در ایران به صورتی کاملا کمیک باید آن را با انداختن یک شال بر روی سر رعایت کنند. موضوعی که در هیچ کشور دیگر در دنیا مشاهده نمیشود. در هیچ کشوری حجاب اجباری در قوانین آن کشور مانند ایران وجود ندارد و از همین روست که براساس مقاولهنامهی ۱۱۱ که در سازمان جهانی کار و در ارتباط با لغو هر گونه تبعیض علیه زنان در ژنو تنظیم و به تصویب رسیده، بارها مقامات حکومت اسلامی از طرف سازمان جهانی کار و در اجلاسهای سالانهی این سازمان در رابطه با لغو حجاب اجباری مورد تذکر و سوال قرار گرفتهاند.
مساله این است که حکومت اسلامی به عنوان یک حکومت دیکتاتوری سرمایهداری که به قدرت فردی “ولایت فقیه” متکی است، بهطور طبیعی دشمن آزادیاز جمله آزادی تشکلات سیاسی و صنفی طبقه کارگر و اندیشه و بیان است، اما در ایران از آنجایی که دیکتاتور حاکم، منشاء قدرت خود را “الهی” میداند و خود را مجری قوانین “الهی”، محدودیتها و نقض آزادیرا تا حدی گسترش میدهد که به نقض گسترده حقوق و آزادیهای فردی نیز تعمیم مییابد. چرا که دین اسلام بهعنوان یکی از ارتجاعیترین مذاهب “الهی” قساوت و تعرض به حقوق و آزادیهای سیاسی و فردی را به اوج خود رسانده و بویژه نقض حقوق زنان در اسلام به حد اعلای خود میرسد.
اما چگونه میتوان برای کسب آزادیهای فردی و اجتماعی مبارزه کرد؟
واقعیت این است که زنان ایران در مبارزه با حجاب اجباری حتا تا همین امروز نیز بسیار فراتر از این صفحه فیس بوکی رفتهاند، صفحهای که از زنان و دختران میخواهد تا به صورت “یواشکی” روسری خود را برای لحظاتی از “سر” بردارند و عکس یا فیلمشان را در صفحه مزبور بگذارند، تا صدای زنان و دختران ایران علیه حجاب اجباری باشد!!
اگر نگاهی به تاریخ حکومت اسلامی و تلاش این حکومت برای تحمیل حجاب به زنان و دختران در ایران بیاندازیم میبینیم که چگونه زنان ایران با تلاش خود و دادن هزینههای بسیار توانستند از دامنهی حجاب بکاهند. اگرچه هرگز نتوانستند حق انتخاب پوشش را به رژیم تحمیل کنند اما توانستند محدودههای آن را کم رنگ کنند.
بیشک ترس رژیم از طرح خواست حق انتخاب پوشش به صورت “یواشکی” نمیباشد. ترس رژیم از این است که این خواست به یک خواست با ابعاد تودهای ووسیله اعتراض جدی علیه آن تبدیل شود. برای همین است که ایجاد صفحهای در فیسبوک در بهترین حالت خود تنها یک صداییست که خواست زنان ایران برای لغو حجاب اجباری را بازتاب میدهد، زنانی که سالهاست در عمل با حجاب اجباری مبارزه کرده و میکنند و این مبارزه نه برای یک آزادی یواشکی که هیچ معنایی ندارد که برای آزادی واقعی میباشد.
اما در عین حال این صفحه میتواند در بدترین حالت خود دلخوش کردن زنان به یک مبارزه یواشکی “فیسبوکی” به جای مبارزه واقعی نیز باشد و این ترس بویژه از اینجا ریشه میگیرد که گردانندگان این صفحه هرگز تلاش نکردند تا واقعیت حجاب اجباری و رابطهی آن با موجودیت حکومت اسلامی را برای بیینندگان خود توضیح دهند و در بهترین حالت عملکرد این صفحه را “به گوش دنیا رساندن صدای زنان ایران” نامیدند.
اما هم افکار عمومی دنیا و هم زنان و مردان ایران، نادیده گرفتن این حق زنان در جمهوری اسلامی را بهخوبی میدانستند. مهم این است که چگونه میتوان به حق انتخاب پوشش رسید و راه حل آن چیست و این چیزیست که در این صفحه مشاهده نمیشود. طرح خواستی که همگان از آن باخبر هستند مهم نیست، نشان دادن راه رسیدن به آن خواست مهم است وگرنه تنها چیزی که از آن باقی میماند سراب است و امیدی که در فضای مجازی تنها موج میزند و از واقعیتهای زندگی زنان جدا است.
سالها بوده و هست که زنان اصلاحطلب دست در دست تعدادی از زنان “سکولار” از طبقات مرفه و حتا متوسط، تلاش داشته و دارند تا جنبش زنان را تحت سیطره خود بگیرند. اتفاقا لغو حجاب اجباری و چگونگی مبارزه برای آن همان پاشنه آشیل این گروه از زنان است. چرا که حجاب اجباری جزئی از قوانین حکومتی و ریشه در ماهیت اسلامی حکومت دارد و زنانی که با این ریشه مبارزه نکرده و خود را حتا جزئی از این ریشه و وامدار آن میدانند هرگز نمیتوانند پرچم مبارزه برای لغو حجاب اجباری را برافراشته سازند. آنها در بهترین حالت سعی میکنند با حاشیه راندن مبارزات و خواست زنان برای لغو حجاب اجباری، فرعی دانستن آن و اگر نتوانستند با محصور کردن آن در مکانهایی همچون فضاهای مجازی از یکسو خود را با خواست زنان ایران هماهنگ نشان دهند تا همچنان موقعیت خود را در جنبش زنان حفظ کرده و از آن ابزاری برای رسیدن به اهداف سیاسی خود بسازند و از سوی دیگر از تأثیر و شدت مبارزه زنان برای این خواست بکاهند.
برای همین است که لغو حجاب اجباری باید از سوی پرچمداران واقعی جنبش زنان، جنبش کارگری و نیروهای چپ و کمونیست که یگانه طرفداران و حامیان واقعی برابری کامل زن و مرد هستند، به صورت شفاف و روشن بهعنوان یکی از خواستهای فوری جنبش زنان بهصراحت بازتاب یابد و بر این خواست در حرکتها و یا نمایشهای اعتراضی خود تاکید کنند. باید در نظر داشت که مبارزه برای لغو حجاب اجباری، جزئی از مبارزه برای آزادیهای سیاسی، اجتماعی و فردی است و این یکی از نقاط مشترک جنبش زنان و دیگر جنبشهای مبارزاتی بویژه جنبش کارگری است که در اشکال و خواستهای متنوعی خود را بروز میدهد. به همین دلیل نیز مبارزه برای آزادیهای سیاسی، اجتماعی و فردی و پیوند ناگسستنی این خواستها با یکدیگر، زمینه همکاری و همراهی هر چه بیشتر جنبشهای مبارزاتی و نیروهای مبارز و انقلابی را فراهم میسازد.
در آخر: برای لغو حجاب اجباری نمیتوان در فیسبوک به آزادی یواشکی دل بست و به آن محدود ماند، از فیسبوک میتوان برای تبلیغ و ترویج یک خواست و یا یک ایده استفاده کرد، اما مبارزه برای تحقق این خواست، بیش از هر چیز خود را در مبارزه عملی با قوانین حاکم که ریشه در اسلام دارند و به چالش کشیدن حاکمیت کنونی در این رابطه نشان میدهد.
نظرات شما