یش از ورود به بحث اصلی این نوشتار، لازم است، در مورد عنوان قیام آبان ماه که در سرتیتر این نوشتار به آن “کار، نان، آزادی” اطلاق شده توضیحی مختصر داده شود. از نظر نگارنده، این نکته بسیار حائز اهمیت است که یک قیام را با مطالبات آن، نامگذاری کنیم. متاسفانه، در ادبیات سیاسی از بسیاری از قیامها و انقلابها تنها با تاریخ وقوع آن یا محل اصلی آغاز آن، یا القاب دیگری یاد میشود که ربطی با اهداف آن قیام ندارند. برای نمونه می توان به قیام “بهمن ۵۷” اشاره کرد و یا “بهار عربی” و یا قیام “میدان تحریر” در مصر و غیره. با این شیوه ی نامگذاری غیرمطالباتی، همان طور که تجربه های تاریخی نشان داده است، میتوان در آینده، علل اصلی قیام ها را از حافظه ی جامعه به ویژه حافظه ی نسلهای آینده پاک کرده و برای حاکمانی که دستاوردهای قیام را به غارت برده اند، راه تحریف علل بروز قیامها و مصادره ی سیاسی آنان، در جهت مشروعیت بخشیدن به خود، باز می ماند. این همان تجربه ی تاریخی قیام عدالتخواهانه و ضد دیکتاتوری مردم ایران در بهمن ۵۷ است که از سوی جمهوری اسلامی، تحریف شد و به نسلهای بعدی به عنوان قیامی صرفا برای برپایی جمهوری اسلامی و قدرت گیری خمینی معرفی گردید. به این ترتیب، در بازگویی حکومتی، به راحتی از محتوای ضد دیکتاتوری و عدالتخواهانهی خود تهی گردید و امکان جایگزین شدن یک دیکتاتور به جای دیگری و حذف خواسته های عدالتخواهانه را فراهم آورد.
اما موضوع اصلی این بحث که بررسی این قیام، تا حدی که زمان حال، یعنی دو هفته پس از برپایی قیام “کار، نان، آزادی”، اجازه می دهد، به این ارزیابی اختصاص دارد که آیا میتوان از شکست این قیام سخن گفت یا این که این قیام یک پیروزی، هر چند مقطعی، برای مردم تحت ستمی بود که در صحنه ی مبارزه ای نابرابر با دستان خالی در مقابل تمام دستگاه سرکوب رژیم از لباس شخصی های اوباش آدمکش گرفته تا تانک و تیربار ارتش و سپاه چنان ایستادگی قهرمانانه ای کردند، که ارکان حکومت جمهوری اسلامی را به لرزه درآوردند.
بحث اصلی را با این سوال آغاز میکنم که آیا میتوان از “سرکوب” قیام سخن گفت یا دقیقتر این است که از “اقدامات سرکوبگرانهی رژیم” نام ببریم؟ آیا جمهوری اسلامی قادر به سرکوب قیام به معنای شکست آن بوده است؟ دقت بیشتر در کاربرد هر یک از این عبارتها اهمیت ویژه ای دارد، چرا که هر یک از این واژه ها، نه تنها بار سیاسی متفاوتی دارند، بلکه تاثیر روانی متفاوتی از خود به جای میگذارند.
این که کشتار وسیع توده های به پا خاسته، کشته و مجروح شدن هزاران نفر و دستگیریهای وسیع، به هیچوجه به معنای پایان گرفتن اعتراضات و موفقیت رژیم در حاکم ساختن فضای رعب و وحشت و نیز تحمیل تحمل و تسلیم به توده های مردم معترض نبوده است، واقعیتی آشکار است.
این واقعیت را نه تنها بر مبنای اعتراف خود سران حکومتی و هم کاسهایهای به اصطلاح “اصلاحطلب” و فرصت طلبش در هر لباس و جامهای می توان بازشناخت، بلکه میتوان در ادامهی اعتراضات کارگری، دانشجویی و دیگر اقشار که مبارزه را همچنان در اشکال دیگر، پس از عقبنشینی موضعی توده های مردم از خیابانها، ادامه می دهند، مشاهده کرد. همچنین در واکنش خانواده های قربانیان، که جبران ناپذیرترین صدمه های انسانی را دیده اند، و اجساد غرق خون جگرگوشه هایشان را بر روی دستانشان حمل کردند، به وضوح روحیه ی مبارزاتی و تسلیم ناپذیری را بازیافت. این واکنش نه تنها از سوی خانواده ها، بلکه به صورت جمعی در موارد متعددی در مراسم عزاداری، از جمله در ماهشهر قابل مشاهده است.
بنابراین اولین استدلال برای شکست رژیم و پیروزی قیام، عدم موفقیت جمهوری اسلامی در سرکوب قیام “کار،نان، آزادی” است، در حالی که باید درنظر داشت، که این بار حتی برخلاف قیام دی ماه ۹۶، رژیم با تمام نیروی مسلح خود وارد میدان شده بود. در نظر داشتن این امر، به شناخت قدرت و توان این قیام میافزاید.
اما برای اثبات این ادعا که قیام “کار، نان، آزادی” نه تنها شکست نخورده است، بلکه در همان چند روز آغاز خود، ضربات مهلکی به رژیم وارد کرد، دلایل متعدد دیگری را میتوان ذکر کرد، از جمله، تشدید بحران سیاسی حاکمیت، با ایجاد شکافهای بسیار عمیق تر در جناحهای حاکم، قوای سه گانه و بی ثبات شدن هر چه بیشتر جایگاه ولی فقیه و بی اعتبار شدن قدرت رژیم در منطقه که همزمان با برگزاری تظاهرات و اعتراضات در عراق و لبنان، بیشترین ضربه را از نظر سیاسی به رژیم وارد آورد. همچنین تضعیف جایگاه رژیم در مذاکرات و معاملات سیاسی و اقتصادی در سطح مناسبات بی نالمللی. به ویژه قطع اینترنت، حساسیت بینالمللی را برانگیخت و جهانیان را متوجه اوضاع سیاسی ایران ساخت. این تاکتیک رژیم که به ضد خود تبدیل شد، از دو زاویه کاملا به زیان جمهوری اسلامی تمام شد، یکی از نظر جلب همبستگی افکار عمومی با قیام کنندگان و دیگری از نظر سلب اعتماد شرکتهای اقتصادی و تائید نداشتن ثبات سیاسی رژیم جمهوری اسلامی در پای میز مذاکرات.
یکی دیگر از مهمترین ضرباتی که قیام نه تنها به پیکر پوسیده ی جمهوری اسلامی، بلکه به نظام جهانی سرمایه داری نئولیبرال وارد ساخت، مقاومت و مبارزه علیه سیاستهایی بود که از سوی ارگانهای سیاستگذاری مالی نظام سرمایهداری جهانی، از جمله بانک جهانی، صندوق بین المللی پول و بانک مرکزی اتحادیه ی اروپا اتخاذ شده و از تمام رژیمهای وابسته به این نظم جهانی، تحت عنوان سیاستهای ریاضتی، از جمله، قطع سوبسیدها، خدمات اجتماعی عمومی یا خصوصی سازی ها و …، دیکته میشود. قیام “کار، نان، آزادی” نشان داد که اقشار زحمتکش و تهیدست جامعه، با وجود تمام خفقان و دیکتاتوری خشنی که بر جامعه حاکم است، در مقابل این سیاستها که افزایش بهای بنزین و قطع یارانهها یکی از آنها می باشد، ایستادگی و مبارزه میکنند و رژیم جمهوری اسلامی به هیچوجه قادر به پیاده کردن این سیاستها بدون به خطر افتادن جدی بقای خود نمیباشد. در واقع با قیام “کار، نان، آزادی” تاریخ مصرف جمهوری اسلامی به شکل موجود، حتی برای نظام سرمایهداری جهانی نیز به پایان رسید.
تمام این ضربات مهلک به پیکر فاسد نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی، دلایل روشن شکست رژیم، اگرچه نه شکستی نهایی، و علائم پیروزی قیام، اگرچه نه هنوز پیروزی نهایی، را اثبات میکنند. اما از جنبه ای دیگر لازم است به ویژگی قیام اشاره کرد که می توان از آن به عنوان یک پیروزی نهایی نام برد و آن پیروزی اخلاقی و ارزشی قیام “کار، نان، آزادی” است.
جمهوری اسلامی در طول حکومت فاسد و خشن خود، بیش از چهل سال با تمام ابزار تبلیغی و نهادهای خود تلاش کرد تا جامعه را نه تنها به انحطاط کامل بکشاند، بلکه این انحطاط اخلاقی و ارزشی را امری بدیهی، طبیعی و ذاتی انسانها نشان دهد تا خشونت خود را توجیه کند، خشونتی که خود سرمنشا متحجر تمام این ناهنجاریها بود. هنوز زمانی دور، پیش از دی ماه ۹۶ نبود که به نظر میآمد، رژیم موفق شده فرهنگ عقبافتاده و ارتجاعی مذهبی و ضد ارزش نظام سرمایه داری را بر جامعه مستولی کند. آمار بالای اعتیاد، فحشا، جرائم اجتماعی و خشونت و اما مهمتر، تجربه ی زندگی روزانه ی هر فرد در مواجهه با دیگر انسانهای جامعه، بسیاری را به گفتن این جمله وامی داشت که “هیچ کس به هیچ کس رحم نمی کند”. این اصل کامل ضد ارزشی حاکم بر نظام سرمایه داری است که در آن، ثروت و قدرت و در واقع مالکیت خصوصی تنها ملاک ارزشمند بودن انسانهاست. نظام سرمایه داری که در آن فرد در روند تولیدی که محصول کارش به خود او تعلق ندارد، منجر به بیگانگی انسان نسبت به محصول کارش، نسبت به خود، نسبت به انسان های دیگر و نسبت به طبیعت می شود. علاوه بر رشد این ضدارزشهای حاصل نظام سرمایه داری، ماهیت استبداد دینی جمهوری اسلامی، خرافه پرستی را رواج داده و اعتقادات دینی را که خود در تاریخ سهم بزرگی در تسلیم به شرایط موجود و انحراف از ریشه ی هستی واقعی اجتماعی و مناسبات و ارتباط این مناسبات با یکدیگر میباشند، در خدمت مشروعیت دادن به نظم موجود، گرفته بود. در این رابطه، به ویژه، عبور از خرافات و به آتش کشیدن سمبلهای حکومت مذهبی، بزرگترین شکست ایدئولوژیک رژیم بود که نه تنها جامعه ی آتی ایران را با جهشی برق آسا به سوی جدایی دین از دولت سوق می دهد، بلکه در طرد ارتجاع مذهبی تاثیری مهم بر کل منطقه برجای خواهد گذاشت.
قیام “کار، نان، آزادی” قیام همبستگی و همدلی انسانها از هر گوشه ای از این سرزمین است که روایت آن را نسلهای آینده با ذکر از خودگذشتگیها و دلاوریهای قیامکنندگان بازگو خواهند کرد.
این قیام نه تنها یک پیروزی تاریخی در ابعاد ارزشی، اخلاقی و ایدئولوژیکی در سطح روبنایی جامعه ی طبقاتی ایران و رژیم استبداد مذهبی حاکم بر آن است، بلکه با پیوند مستحکم بین مطالبات فوری خود برای کار،نان، آزادی برای اولین بار در تاریخ مبارزه ی طبقاتی در ایران، مبارزهای همزمان علیه دیکتاتوری و برای برقراری عدالت اجتماعی را با یکدیگر عجین کرد.
به این ترتیب، این قیام راه گشای اعتلای مبارزه ی طبقاتی گردید. اکنون پیشروان جنبش کارگری میتوانند، با تخمینی واقعی از پشتیبانی توده های مردم زحمتکش و در شرایطی که جهان سرمایه داری و رژیم جمهوری اسلامی با یک بحران عمیق اقتصادی و سیاسی مواجه شده اند، عزم راسخ و عمل انقلابی خود را در برپایی یک اعتصاب عمومی سیاسی نشان دهند. باشد که آن لحظه ی بزرگ تاریخی هر چه زودتر فرارسد، تا سایه ی شوم نظام سرمایه داری و حکومت استبدادی دینی اش توسط حکومت شوراهای کارگران و زحمتکشان، از تاریخ این سرزمین برای همیشه محو گردد.
افسانه پویش
نظرات شما