یادداشت سیاسی- سوانح ناشی از کار از جمله وقایع ای است که به صورت مدام و مستمر جان کارگران ایران را تهدید می کند. اگرچه وقوع حوادث ناشی از کار، کم و بیش در اغلب کشورهای جهان رخ می دهد، اما وقوع سوانح ناشی از کار در حاکمیت جمهوری اسلامی هم اکنون به امری روتین تبدیل شده است. مصدومیت، از کار افتادگی و در نهایت مرگ خاموش کارگران در اثر سوانح ناشی از کار از جمله پدیده های رو به گسترش در ایران است. پدیده ای که در آن، جان کارگران در معادله کار و سرمایه، به سهولت قربانی سودبری بیشتر کارفرمایان و دولت حامی آنان می گردد. حوادثی که مدام تکرار می شوند و در هر حادثه تعدادی مصدوم، زخمی و تعداد دیگری نیز جان خود را از دست می دهند. روزنامه ها و خبرگزاری ها هم چند روزی روی اینگونه حوادث تیتر می زنند و بعد سکوت و دیگر هیچ. تا وقوع حادثه ای دیگر و تکرار مرگ کارگران دیگری که مجددا قربانی نظم موجود می شوند. سیکل معیوبی که هر بار شتاب بیشتری می گیرد و بر تعداد قربانیان اش هم افزوده می شود.
طی هفته گذشته دست کم چهار حادثه کار، در پتروشیمی خرم آباد، اداره برق روستای دوگلسرای گلدشت رودسر، قطار شهری اهواز و معدن چاه گز از توابع یزد رخ داد؛ که به مرگ ۴ کارگر و مصدومیت ۹تن دیگر منجر شد. وجه مشترک این چهار رویداد، نقش پررنگ پیمانکاران و صاحبان سرمایه در دست و دل بازی با جان کارگران بوده است. حادثه اول در پتروشیمی خرم آباد رخ داد؛ شنبه ۱۴ دی ماه، دو کارگر ۲۵ و ۲۹ ساله به نامهای “بهمن آزادی مقدم” و “محمد مهدیپور” در هنگام جوشکاری مخزن گازوییل جان خود را از دست دادند. زیرا مخزن گازوییل قبل از شروع عملیات جوشکاری، خالی نشده بود و کارگران بر اثر وقوع انفجار و سپس آتشسوزی از ارتفاع به پایین پرتاب شدند. علاوه بر دو کارگری که در این انفجار کشته شدند، یکی دیگر از آنها را موج انفجار گرفت و کارگر چهارم نیز از ناحیه لگن آسیب دید.
حادثه دوم در اداره برق رحیم آباد رودسر اتفاق افتاد؛ روز شنبه ۱۴ دیماه، زمانی که یک دستگاه جرثقیل در حال نصب تیر برق زیر خط فشار متوسط ۲۰ کیلو وات در روستای دوگلسرای گلدشت بود، ناگهان پارگی سیمها و اتصال آنها به یکدیگر باعث مرگ یک کارگر و مجروح شدن کارگر دیگری که کمک راننده جرثقیل بود، شد.
حادثه سوم در خودروی حامل کارگران معدن سنگ آهن چاه گز رخ داد؛ این حادثه صبح روز دوشنبه ۱۶ دی ماه در شهر بهآباد از توابع یزد، هنگامی که کارگران پس از خاتمه شیفت شب در حال عزیمت به منزل بودند، اتفاق افتاد. سرنشینان خودرو شامل ۴ کارگر معدن، راننده و کمک راننده، به دلیل خرابی بخاری خودرو، دو گاز پیک نیکی در مینیبوس روشن کرده بودند که با واژگونی یکی از گازها، صندلی ها آتش گرفته و در نهایت، گاز پیک نیکی دوم نیز منفجر میشود. این حادثه منجر به مرگ کارگران نشد اما همگی آنها به شدت مصدوم شدند.
حادثه چهارم نیز روز دوشنبه ۱۶ دی ماه، در اهواز رخ داد؛ “علی زادحزباوی” کارگر ۲۱ ساله پروژه قطار شهری اهواز که تحت مسئولیت شرکت پیمانکاری “کیسون” استخدام شده بود، در هنگام کار در تونلی کمعرض در عمق زمین بر اثر گیر کردن لباس کارش به واگن حمل بار، چندین متر به روی زمین کشیده شد و پس از برخورد سرش با دیواره تونل جان باخت. این حادثه حوالی ساعت پنج صبح دوشنبه در حالی رخ داد که حدود ده ساعت از شیفت کاری این کارگر روزمزد میگذشته و دو ساعت بعد نوبت کاری او خاتمه مییافته است.
چهار حادثهی کاری که طی هفته گذشته در ایران رخ داد و منجر به مرگ چهار کارگر و زخمی شدن ۹ کارگر دیگر شد، نه اولین اتفاقات ناشی از حوادث کار هستند و نه آخرین آن خواهند بود. حوادثی از این دست تا کنون به کرات در مراکز تولیدی و کارخانه های ایران اتفاق افتاده است. انفجار کارخانه آلیاژگستر قشم در تیر ماه ۹۱ با سوختگی ۲۶ کارگر، مرگ ۱۸ کارگر در حادثه انفجار کوره فولاد غدیر یزد در آذر ماه ۱۳۹۰، جان باختن حداقل ۴ تن و آسیب دیدگی شدید ۱۳ تن دیگر از کارگران ایران خودرو در حادثه برخورد کامیون به صف کارگران در بهمن ماه ۱۳۸۹ و مرگ ۳۰ نفر و زخمی شدن ۳۸ نفر از کارگران در انفجار کارخانه تولید کننده مواد بهداشتی شازند اراک در خرداد ماه ۸۷، تنها نمونه هایی از سوانح کار هستند که صرفا به دلیل گسترگی حادثه و عمق فاجعه، بازتاب رسانه ای پیدا می کنند. صدها کارگر گمنام و بی نشان، هرساله به دلیل سقوط از ارتفاع، خفگی در حفاری ها، برق گرفتگی و دیگر سوانح ناشی از کار در سکوت و بی خبری محض کارفرمایان و مسئولین حکومتی، جان خود را از دست می دهند و هزاران کارگر دیگر نیز سالیانه به دلیل عدم برخورداری از امکانات ایمنی لازم دچار آسیب دیدگی و از کار افتادگی می شوند، بی آنکه هرگز خبری از آنان در روزنامه ها و خبرگزاری ها رژیم درج شود.
آنچه مسلم است، سوانح ناشی از کار نتیجه مستقیم آز و طمع سرمایه داران در کسب سود بیشتر است. ماهیت وجودی نظام های سرمایه داری و به طور اخص نظام دینی و سرمایه داری حاکم بر ایران، بر استثمار شدید کارگران جهت کسب سود بیشتر است. سود پرستی سرمایه داران، آنان را بر آن داشته تا به هر طریق ممکن، بر شدت استثمار کارگران جهت انباشت بیشتر سرمایه بیافزایند. افزایش ساعات و سرعت کار، عدم فراهم کردن وسایل ایمنی لازم در محیط کار، استفاده از ماشین آلات قدیمی، به کارگیری مصالح تولیدی نامرغوب و عدم فراهم ساختن ابزار کار تولیدی مدرن، از جمله شیوه های متعارف سرمایه داران در تشدید استثمار روز افزون کارگران است. مجموعه شرایط اسفبار حاکم بر ایران، سبب شده اند تا هرساله شاهد افزایش وقوع سوانح مرگبار در محیط کار باشیم. مضافا اینکه به دلیل وجود بیش از ۸ میلیون بیکار در ایران، عدم امنیت شغلی، ترس از اخراج و شرایط سخت تامین معاش کارگران و توده های زحمتکش، عملا معادله به ظاهر دو طرفه قرارداد میان کار و سرمایه، یکسره به ضرر کارگران و تماما به نفع صاحبان سرمایه در ایران رقم خورده است. تا جاییکه کارگران برای تامین معاش و ترس از اخراج شدن، در بسیاری موارد به اجبار، چشم بر شرایط نامناسب محیط کار، فقدان وجود وسایل ایمنی لازم ونقض حقوق اولیه خویش می بندند. و لذا، کارگرانی همانند “علی زادحزباوی” کارگر ۲۱ ساله پروژه قطار شهری اهواز، با وجود بیماری در شیفت شب هم حضور می یابند و در نهایت قربانی بی حقوقی و سودبری بیشتر صاحبان سرمایه می شوند. و در این میان، کارفرمایان، پیمانکاران و صاحبان سرمایه نیز با توجه به همین بی پناهی و بی حقوقی کارگران در جمهوری اسلامی و اشراف به اینکه کارگران ایران در سایه حاکمیت ارتجاعی و ضد کارگری رژیم سرمایه داری حاکم ایران، عملا از حق انتخاب شغل و تعیین حداقل های شرایط کاری مناسب محروم هستند، با بستن قراردادهای یکجانبه و بعضا سفید امضاء شرایط وخیم و مرگباری را به کارگران ایران تحمیل کرده اند. مصدومیت، سوختگی و کشته شدن کارگران در حوادث ناشی از کار، بخشی از این شرایط مرگبار است. حوادثی که هرساله افزایش می یابند و جان کارگران بیشتری را می گیرند. طبق آمارهای منتشره از طرف سازمان تامین اجتماعی و سازمان نظام پزشکی ایران، هر ساله دست کم ۲۰ هزار کارگر ایرانی در حوادث ناشی از کار آسیب می بینند و از این تعداد به طور میانگین در هر روز ۶ کارگر جان خود را از دست می دهند. طبیعتا، ار آنجایی که کارگاه های کوچکِ زیر ده نفر که کارگران آن از شمول قانون کار خارج اند و نیز کارگرانی که تحت پوشش درمانی و تامین اجتماعی قرار ندارند، عملا از شمول آمارهای فوق خارج می شوند؛ بنابر این، آمارهای فوق هرگز بیانگر تعداد واقعی کارگران کشته شده در سوانح کار نیستند و تعداد دقیق کارگران جانباخته و آسیب دیده یقینا بیش از آمارهای دولتی و رسمی موجود هستند.
مرگ خاموش کارگران در حوادث ناشی از کار، بخشی از ماهیت وجودی نظام سرمایه داری حاکم بر ایران است. آنچه برای جمهوری اسلامی و صاحبان سرمایه اهمیت دارد، استثمار هرچه بیشتر کارگران در جهت انباشت بیشتر سرمایه است . سرمایه دار همواره درصددکسب سودبیشتراست.اینکه کارگردرحین کاردچارآسیب دیدگی و سانحه شود ویا جان خودرا ازدست بدهد، برای وی فاقداهمیت است و این همان نکته ای است که مارکس در کتاب کاپیتال به روشنی به آن اشاره کرده و می گوید: اگر برخورد سرمایه دار و شیوه تولید سرمایه داری نسبت به وسایل تولید، ماشین آلات کارافزار و مصالح تولید، فوق العاده با خست و قناعت توام است، در عوض، به همان نسبت به کار زنده (کارگر) دست و دل باز و اسراف کار است.
نظرات شما