جنبش دانشجویی در آستانه ۱۶ آذر

شنبه آینده ۶۶مین سالگرد ۱۶ آذر سال ۱۳۳۲ است، روزی که خون سرخ سه دانشجو با نام‌های مصطفی بزرگ‌نیا، احمد قندچی و مهدی (آذر) شریعت رضوی در محوطه دانشکده فنی دانشگاه تهران بر زمین ریخت. روزی که عوامل گارد شاهنشاهی به محوطه دانشگاه تهران هجوم بردند و دانشجویان معترض را به گلوله بستند. روزی که به افتخار مبارزات دانشجویان و به یاد جان‌فشانی آن‌ها برای عدالت و آزادی، از آن پس روز دانشجو نام گرفت.

۶۶ سال بعد، ۲۷ آبان ۱۳۹۸، تنها ۱۹ روز مانده به روز دانشجو، ماموران اطلاعات و سپاه، یعنی همان گارد شاهنشاهی خامنه‌ای و حکومت اسلامی، شبانه و راهزنانه در داخل چند آمبولانس پنهان شده و با آن وارد محوطه دانشگاه تهران شدند. راهزنان مزدور با ورود به دانشگاه، تعدادی از دانشجویان را با ضرب و شتم دستگیر کردند، دانشجویانی که برای عدالت و آزادی، برای کار، نان، آزادی و با شعار “بنزین گرون‌تر شده، فقیر فقیرتر شده”، به حمایت از توده‌های ستم‌دیده‌ای بپا خاسته‌ بودند که در زیر ستم و نابرابری مناسبات سرمایه‌داری در حال له شدن هستند.

در دانشگاه تهران و در روزهای یکشنبه و دوشنبه ۲۶ و ۲۷ آبان، همان‌طور که از فیلم‌های منتشر شده هویداست، دانشجویان زیادی در محوطه دانشگاه دست به تظاهرات زدند. دانشجویان هم‌چنین با نصب تراکت‌هایی که بر روی آن نوشته شده بود: ” ما دانشجویان دانشگاه تهران در همراهی با اعتراضات معیشتی مردم و همبستگی با آنان کلاس‌های درس خود را از روز ۲۷/ ۸/ ۹۸ تحریم می‌کنیم و به امید تحقق فردایی روشن برای قشرهای محروم و طبقات فرودست آن را ادامه خواهیم داد”، دست به اعتصاب زده و از شرکت در کلاس‌های درس خودداری کردند. دانشجویان دانشگاه تهران در تظاهرات اعتراضی خود در این روزها شعارهایی هم‌چون “زندانی سیاسی آزاد باید گردد”، “کار، نان، آزادی”، “از هفت تپه تا تهران، زحمتکشان در زندان”، “بنزین گرون تر شده، فقیر فقیرتر شده”، “اصلاح طلب اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا” و “اطلاعات، حراست پیوندتان مبارک!” سر دادند که بیان‌گر جهت‌گیری عمومی جنبش دانشجویی در لحظه کنونی است.

براساس اخبار و فیلم‌هایی که تاکنون منتشر شده، جدا از دانشگاه تهران، در برخی از دیگر دانشگاه‌های کشور از جمله “علامه طباطبایی” تهران، “نوشیروانی” بابل، دانشگاه تبریز، دانشگاه آزاد گوهردشت کرج و دانشگاه ارومیه اعتراضاتی با محتوای اعتراضات دانشجویان دانشگاه تهران صورت گرفته است.

دستگیری دانشجویان دانشگاه تهران از شامگاه یکشنبه ۲۶ آبان آغاز شد. یکی از دانشجویان دستگیر شده در این روز سها مرتضایی دبیر سابق شورای صنفی مرکزی دانشگاه تهران بود که در اعتراض به ستاره‌دار شدن و محرومیت از تحصیل از حدود یک ماه قبل، روزانه در محوطه‌ی دانشگاه تهران دست به تحصن زده و تعدادی از دانشجویان نیز حداقل یک‌بار در حمایت از حق تحصیل وی در محوطه دانشگاه و در کنار او دست به اعتراض زده بودند. سها مرتضایی از جمله دانشجویانی است که در جریان اعتراضات دانشجویان دانشگاه تهران در دی‌ماه ۹۶ نیز دستگیر شده و در بی‌دادگاه جمهوری اسلامی توسط “قاضی” احمدزاده به ۶ سال زندان محکوم شده بود. دانشجویانی که در آن روزها شعارهایی چون “اصلاح‌طلب، اصولگرا دیگه تموم ماجرا” و “نان، کار، آزادی” را سر داده و به میان توده‌ها بردند.

مقامات اطلاعاتی جمهوری اسلامی جدا از دستگیری دانشجویان در محوطه و یا هنگام خروج آن‌ها از دانشگاه، به دنبال دستگیری دانشجویانی بودند و رفتند که از نظر آن‌ها مبارز یا چپ هستند و در اعتراضات دانشجویی نقش ایفا می‌کنند. معاون دانشجویی دانشگاه تهران سعید حبیبا که یک مزدور اطلاعاتی است در سخنان خود به این موضوع اعتراف کرده و می‌گوید: “دانشجویانی که در بازداشت مانده‌اند پیشتر سابقه سیاسی داشتند… برخی از این افراد در جریانات اردیبهشت ماه دستگیر شده و احکامی برای آن‌ها صادر شده اما اجرا نشده بود”. گفته می‌شود حداقل ۵۰ دانشجوی دانشگاه تهران و علامه طباطبایی در روزهای گذشته دستگیر شده‌اند که اسامی تعدادی از آن‌ها تاکنون مشخص شده است. حتا مقامات دانشگاه تهران نیز آگاهانه از اعلام تعداد دستگیرشدگان خودداری کرده و برای نمونه معاون فرهنگی این دانشگاه می‌گوید: “برای اینکه بتوانیم خبر دقیقی در این زمینه بدهیم، باید لیست این دانشجویان را داشته باشیم و فعلا این لیست به ما داده نشده است”.

اما آن‌چه که این روزها در دانشگاه گذشت، پیوندی عمیق با تحولاتی دارد که در سطح جامعه صورت گرفت و این نکته بسیار مهمی‌ست که بویژه از اعتراضات دی‌ماه ۹۶ در دانشگاه‌ها شکوفا گردید. برای درک هر چه بهتر اهمیت این مساله لازم است تا نگاهی هر چند مختصر به گذشته بیاندازیم.

پس از قیام ۵۷، دانشگاه‌ها به خاطر حضور پُر رنگ دانشجویان کمونیست‌ که بویژه متاثر از قیام سیاهکل و سازمان “چریک‌های فدایی خلق” بودند، نقش و وزن قابل‌ توجه‌ای در مخالفت و سازماندهی مخالفان و مبارزه با حاکمیت پیدا کردند و در یک کلام دانشگاه‌ها در تسخیر کمونیست‌ها بود و سازمان “پیشگام” وابسته به سازمان چریکهای فدایی خلق نیز به بزرگ‌ترین تشکل دانشجویی تبدیل شد که البته نه در گذشته و نه پس از آن چنین تشکل فراگیری در جنبش دانشجویی شکل نگرفته است. ویژگی این مرحله از جنبش دانشجویی، رابطه تنگاتنگ آن با سازمان‌های سیاسی چپ و یا تا اندازه‌ای “سازمان مجاهدین خلق” بود و بنابراین سیاست‌های حاکم بر جنبش دانشجویی سیاست غالب بر این سازمان ها بود. اهمیت و نقش نیروهای مخالف جمهوری اسلامی در دانشگاه‌ها به‌حدی بود که رژیم برای متلاشی کردن آن اقدام به تعطیلی دانشگاه‌ها در اردیبهشت ۵۹ تحت عنوان “انقلاب فرهنگی” کرد.

بعد از بازشدن مجدد دانشگاه‌ها که با اخراج، دستگیری، تبعید به خارج از کشور و اعدام بسیاری از دانشجویان و حتا اساتید در سال‌های دهه ۶۰ همراه بود، رژیم سعی کرد با ایجاد تشکل‌های دست‌ساز هم چون دفتر تحکیم وحدت حوزه و دانشگاه (که به اختصار از آن به عنوان دفتر تحکیم وحدت نام برده می‌شد و از انجمن‌های اسلامی دانشگاه‌ها تشکیل شده بود) و با بهره‌گیری از حضور دانشجویان سهمیه‌ای، کنترل دانشگاه‌ها را در دست داشته باشد.

با گذر زمان و افزایش نارضایتی در میان توده‌های ستم‌دیده جامعه، رژیم برای مهار نارضایتی توده‌ها به بازی “اصلاح‌طلب و اصولگرا” روی آورد. محصول این سیاسی‌کاری‌ها، ریاست جمهوری محمد خاتمی بود. از این مرحله بود که تشکل دانشجویی دست‌ساز رژیم یعنی “دفتر تحکیم وحدت” به‌عنوان بازوی جناح “اصلاح‌طلب” رژیم وارد عمل شد و با توجه به فضای جامعه تلاش کرد تا چیزی به نام “جنبش دانشجویی” شکل دهد که در واقع ابزاردست یکی از جناح‌های حکومت بوده و در نهایت هدفی جز حفظ نظم موجود و حکومت اسلامی نداشت. از سال ۷۶ تا ۹۶ این جریان توانست اگرچه با فراز و نشیب‌ها و در پوشش تشکل‌های متفاوت، به حیات خود ادامه دهد. دی‌ماه ۹۶ اما نقطه پایانی بر این روند گذاشت و گفتمان غالب بر دانشگاه‌ها را به گفتمان نفی حکومت و گفتمان ضد سرمایه‌داری تغییر داد. البته این تغییر گفتمان چیزی نبود که یک شبه اتفاق افتاده باشد.

حوادث تیر ۷۸ کوی دانشگاه تهران که به درگیری در بخش‌های مرکزی شهر تهران منتهی شد و چند روز طول کشید، و یا درگیری‌های کوی دانشگاه در خرداد ۸۲ که منجر به تعطیلی امتحانات تیرماه شد، حوادثی بسیار فراتر از درگیری‌های جناحی درون حاکمیت بود و ریشه در نارضایتی‌های عمومی در سطح جامعه داشتند. بر بستر همین نارضایتی عمومی و عملکرد “اصلاح‌طلبان” بود که نارضایتی در میان بخش‌های فعال‌تر دانشجویان از جریان “اصلاح‌طلبان” رشد کرد و حتا نطفه‌های گفتمان چپ نیز در دانشگاه‌ها شکل گرفت، اما این نطفه‌ها که مثلا در تشکیل گروه “دانشجویان آزادی‌خواه و برابری‌طلب” خود را نشان داد، به گفتمان غالب در دانشگاه‌ها منتهی نشد و با دستگیری اعضای آن، دیگر اثری از این تشکل نیز باقی نماند.

اما از سوی دیگر، اگر ما نگاه دقیقی به مجموع اعتراضات دانشجویی در طول این سال‌ها بیاندازیم، و این نکته بسیار مهمی است، می‌بینیم که گفتمان چپ از آن جا که ریشه در واقعیت‌های جامعه داشته و دارد، توانست ریشه‌های خود را در دانشگاه‌ها در طول تمام این سال‌ها حفظ کند. این را می‌توان از جمله در شرکت دانشجویان پیشروتر دانشگاه‌ها در جنبش‌های اعتراضی اقشار گوناگون جامعه در طول آن سال‌ها دید. در واقع گفتمان چپ در دانشگاه‌ها محصور در پوسته‌ی سختی بود و برای این که بشکفد باید این پوسته را می‌شکافت و به بیان دیگر رابطه‌ی مشخصی بین چگونگی حرکات و اعتراضات دانشجویی و میزان رادیکالیسم آن با سطح مبارزات و اعتراضات در دیگر جنبش‌های اجتماعی وجود داشت.

با دی‌ماه ۹۶ که جامعه وارد یک دوران انقلابی شد، شرایط برای این‌که گفتمان چپ در جنبش دانشجویی به عنوان یکی از جنبش‌های اجتماعی به گفتمان غالب تبدیل شود بوجود آمد. این را حتا حزب کارگزاران سازندگی که سرسختانه طرفدار سیاست‌های اقتصادی نئولیبرال است در بیانیه خود که در شهریور سال جاری انتشار یافت اعتراف کرد. آن‌ها در بیانیه خود با بیان این‌که “صدای پای سوسیالیسم به گوش می‌رسد”، نوشتند: “ما هشدار می‌دهیم شیوع جریان‌های کمونیستی محصول یک بحران اقتصادی و اجتماعی گسترده است”.

از دی‌ماه ۹۶ می‌توان گفت که جنبش دانشجویی به دوران جدیدی گام نهاده است که گفتمان غالب بر آن گفتمانی‌ست چپ و رادیکال، گفتمانی که ریشه در گرایش طبقاتی جنبش دانشجویی دارد که خود را متحد کارگران و زحمتکشان می‌داند. این تحول را در طول سال‌های ۹۷ و ۹۸ نیز می‌توان به‌خوبی دید. حمایت دانشجویان از اعتراضات کارگران هفت‌تپه و فولاد یک نمونه آن است. نقشی که آن‌ها در فراگیرتر شدن رادیکال‌ترین شعارهای کارگران هفت‌تپه هم‌چون “نان کار آزادی، اداره شورایی” در سطح جامعه داشتند، غیرقابل انکار است. شعارهایی چون “فرزند کارگرانیم، کنارشان می‌مانیم” یا “از هفت‌تپه تا تهران، زحمتکشان در زندان” بیان‌گر گفتمان جدید‌ی‌ست که بر جنبش دانشجویی غالب شده و آن را به یک جنبش رادیکال متحد طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان جامعه تبدیل نموده است، متحدی که می‌تواند تاثیرات مهمی در رادیکال‌تر کردن مبارزات توده‌ها و فراگیر کردن مهم‌ترین شعارها داشته باشد. دانشجویانی که به دلیل تعداد قابل توجه آن‌ها و ارتباط‌شان با اقشار تهیدست جامعه، می‌توانند پیشروترین ایده‌ها برای گسترش و تعمیق مبارزه را به میان توده‌ها برده و آن را تبلیغ و ترویج کنند. این ظرفیت امروز در جنبش دانشجویی وجود دارد.

جنبش دانشجویی امروزی نه وابسته به یک جریان سیاسی بلکه جنبشی‌ست مستقل و متحد طبقه کارگر، جنبشی‌ست که با شعارهایی چون: “کارگر، معلم، دانشجو اتحاد اتحاد” سمت‌وسوی طبقاتی خود را مشخص کرده است. رشد این گفتمان و شکل‌گیری این جنبش ارتباطی منطقی با رشد دیگر جنبش‌های اجتماعی و وارد شدن به دوران انقلابی و پایان دوران رکود سیاسی دارد. اعتراضات دانشجویان دانشگاه‌ها با شعارهایی رادیکال، از جمله اعتراضات دانشجویان دانشگاه تهران در آبان ۹۸ و همراهی آن‌ها با توده‌های معترضی که خیابان‌ها را به تسخیر خود درآورده بودند، نشان‌گر حاکم بودن روحیه انقلابی بر جنبش دانشجویی‌ست. جنبشی که امروز وظایف مهمی بر دوش دارد.

در آستانه روز دانشجو و ۶۶مین سالگرد به خون غلطیدن سه دانشجوی دانشکده فنی دانشگاه تهران، ضمن گرامی‌داشت یاد و خاطره آن‌ها و تمامی دانشجویانی که در طول این سال‌ها جان خود را فدا کردند، به تمامی دانشجویانی که این روزها در کنار کارگران و دیگر زحمتکشان جامعه قرار دارند درود فرستاده و یادآور می‌شویم که امروز جنبش دانشجویی در پیشبرد ایده‌ها و روش‌های تعمیق مبارزه در میان توده‌ها هم‌چون ضرورت اعتصاب عمومی سیاسی، نقش و رسالت مهمی بر دوش دارد. جنبش دانشجویی می‌تواند امروز تاثیر مثبتی بر روند رو به رشد انقلاب توده‌های کارگر و زحمتکش ایران برای سرنگونی جمهوری اسلامی و برقراری حکومت شورایی کارگران و زحمتکشان از خود بر جای بگذارد.

متن کامل نشریه کار شماره ۸۴۹ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.