یادداشت سیاسی- روز سه شنبه ۱۹ آذر ماه، اعضای شورای عالی به اصطلاح انقلاب فرهنگی جمهوری اسلامی به ریاست حسن روحانی، به دیدار خامنه ای رفتند. خامنه ای نیز که از حضور “دردمندان عرصه فرهنگ” و “شخصیت های فرهنگی” جمهوری اسلامی از جمله سران قوای قانونگذاری، قضایی و اجرایی در بارگاه خود به وجد آمده بود، فرصت را غنیمت شمرده و هر آنچه را که از ارتجاع فرهنگی در چنته داشت، برای پامنبری های خود موعظه کرد. طبیعتا، ورود به همه موضوعاتی که خامنه ای در این دیدار به آنها پرداخته است، نه موضوعیت دارد و نه در حجم یک یادداشت سیاسی می گنجد. با این همه، تلاش ما این است تا روی آن دسته از موضوعاتی که خامنه ای به منظور تحمیل هرچه بیشتر ارتجاع فرهنگی در جامعه برآن ها تاکید داشته است، مکث کرده و نشان دهیم که دوران کوبیدن برطبل ارتجاع فرهنگی برای خامنه ای و نوکرانش در به اصطلاح شورای عالی انقلاب فرهنگی جمهوری اسلامی دیگر به سر آمده است.
با همین مقدمه کوتاه بهتر است به موضوعات سخنرانی خامنه ای باز گردیم. خامنه ای در شروع صحبت هایش ضمن قدردانی از اقدامات این “شورا” گفت: ” شورای انقلاب فرهنگی یکی از ابتکارات با برکت امام خمینی بود که عالی ترین و بهترین مرکز فرهنگی کشور است”. در این جا لازم است روی همین جمله خامنه ای کمی مکث کنیم و ببینیم این شورایی که او از آن با عنوان “ابتکارات با برکت” خمینی نام برده است، با چه اهدافی تشکیل شد، از چه ماهیتی برخوردار است و اساسا اگر برای رژیم با برکت بوده، چه فجایع و بدبختی هایی بر سر دانشگاه و دانشجویان کشور آورده است.
نطفه های اولیه تشکیل این شورای به اصطلاح انقلاب فرهنگی جمهوری اسلامی همزمان با فرمان خمینی مبنی بر یورش سراسری به دانشگاه های کشور شکل گرفت. یورشی که علاوه بر به خاک و خون کشیدن دانشگاه ها و کشتار ده ها دانشجو به دست نیروهای سپاه پاسداران و گله های حزب الله در روزهای هفته اول اردیبهشت ۱۳۵۹، به تعطیلی دو ساله دانشگاه های کشور نیز منتهی شد. پس از این حمله سراسری و به خاک و خون کشیدن دانشگاه های کشور بود که خمینی فرمان تشکیل شورای عالی به اصطلاح انقلاب فرهنگی را نیز صادر کرد. از جمله دست آوردهای اولیه این “شورا” جدای از قلع و قمع کردن جنبش دانشجویی، تعطیلی دو ساله دانشگاه های ایران همراه با اخراج و تصفیه عمومی دانشجویان و استادان مترقی از کلیه دانشگاه های کشور بود. اگر حتی از کشتار ده ها دانشجویی که در این یورش سراسری رژیم به دانشگاه ها جان باختند، بتوانیم بگذریم و تنها به همین اقدام تعطیلی دو ساله دانشگاه های کشور بسنده کنیم، به خوبی می توان دریافت که این شورای عالی به اصطلاح انقلاب فرهنگی از همان بدو تاسیس از چه ماهیت ارتجاعی و ضد فرهنگی برخوردار بوده است و لذا، چنانچه از همین منظر به این” شورا” و وظایف آن نگاه کنیم، طبیعتا در جمله خامنه ای که می گوید تاسیس این شورا از “ابتکارات با برکت خمینی” بود، می توان به منظور واقعی خامنه ای از “برکت” مورد ادعایش پی برد. برکتی همانند ویرانگری حاصل از جنگ ارتجاعی هشت ساله میان جمهوری اسلامی و رژیم صدام حسین که خمینی با چشم پوشی از آنهمه کشتار، خرابی و ویرانی به جا مانده از آن جنگ هشت ساله، با وقاحت تمام از آن جنگ به عنوان “نعمت” نام برد. وقتی خمینی این چنین باشد، طبیعی است که خامنه ای نیز به تبعیت از همان امام راحل اش، تاسیس این “شورا” را که در عمل ارتجاع دینی، ویرانگری و فرهنگ قرون وسطایی را بر جای جای دانشگاه های کشور تحمیل کرد، اقدامی “با برکت” برای جمهوری اسلامی ایران بداند. شورایی که خامنه ای به عنوان رئیس جمهور وقت، در راس آن قرار گرفت و با فرمان خمینی و همت دیگر اعضای آن از جمله هاشمی رفسنجانی (رئیس وقت مجلس و نایب رئیس شورا)، هاشمی گلپایگانی (وزیر وقت آموزش عالی)، میر حسین موسوی (نخست وزیر وقت)، موسوی اردبیلی (رئیس وقت قوه قضائیه)، سید کاظم اکرمی (وزیر آموزش و پرورش وقت)، مهدوی کنی(رئیس فعلی مجلس خبرگان)، علی شریعتمداری، مصطفی معین وعبدالکریم سروش که همگی جزو اعضای شاخص و شناخته شده این “شورا” بودند، ابتدا تعطیلی دوساله و تصفیه دانشگاه ها را رقم زدند و پس از آن در سال های بعدتر آیین نامه طرح تفکیک جنسیتی و حفظ حدود و آداب اسلامی در دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی را تصویب کردند. و بدین سان، طی بیش از سه دهه آنچه بر دانشگاه ها و دانشجویان ایران رفته است، تماما دست پخت همین شورای عالی به اصطلاح انقلاب فرهنگی است که تاسیس آن از جمله اقدامات “با برکت” خمینی بوده است.
لذا با توجه به “برکتی” که این شورا در تحمیل ارتجاع دینی بر دانشگاه های کشور داشته است، خامنه ای با تاسی از اقدامات اولیه این شورا در سرکوب خونین دانشگاه های کشور، بخش مهمی از موعظه خود را به مسئله دانشگاه و دانشجویان اختصاص داد. خامنه ای با تاکید بر اینکه “جوان و به ویژه جوان دانشجو موتور تحرک تحولات سیاسی و اجتماعی است” شدیدا به اعضای این” شورا” یاد آور شد که نباید گذاشت دانشگاه ها محل”جولانگاه جریانات سیاسی” شود. پس، در همین آغاز معلوم شد که چرا خامنه ای و کل هیئت حاکمه اینهمه بر سرکوب دانشگاه و دانشجویان ایران سرمایه گذاری کرده و نیرو گذاشته اند. مشکل خامنه ای و شورای عالی انقلاب فرهنگی رژیم در همین است که با اینهمه سرکوب و سرمایه گذاری جهت تحمیل ارتجاع فرهنگی بر دانشگاه های کشور هنوز نتوانسته اند به اهداف قرون وسطایی خود برسند. نه تنها به اهداف خود نرسیده اند، بلکه فضای فرهنگی و سیاسی دانشگاه های کشور را در خلاف مصالح ارتجاعی خود و نظام جمهوری اسلامی می بینند. اینکه جمهوری اسلامی از یک طرف “جوان و به ویژه جوان دانشجو را موتور حرکت تحولات سیاسی-اجتماعی” می داند و در همان حال می خواهد با زور سرنیزه و تغذیه ارتجاع دینی و تحمیل یک مشت باورهای خرافاتی و غیر علمی به دانشگاه ها، این موتور تحرکات سیاسی – اجتماعی جامعه را از سیر حرکت منطقی آن باز دارد، از جمله تناقضات درونی خامنه ای و این نظام است. تناقضی که برای برون رفت از آن پس از ۳۵ سال همچنان بیهوده بر طبل ارتجاع فرهنگی خود می کوبد. خامنه ای برای برون رفت از این معضل و تناقض درونی خود و نظام جمهوری اسلامی تا آنجا پیش می رود که عملا به هذیان گویی دچار می شود. او که از ناتوانی نظام و شورای عالی انقلاب فرهنگی در تحمیل ارتجاع دینی به دانشگاه های کشور عاجز شده است، به جای اینکه دلایل این ناتوانی و بی حاصلی کار نظام را در تحجر وعقب ماندگی فرهنگ خرافاتی جمهوری اسلامی ببیند، به “تهاجم فرهنگی” علیه جمهوری اسلامی متوسل می شود و در این رابطه علاوه بر اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، به مسئولان صدا و سیما و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم توصیه می کند، با تولید بازیهای رایانهای مفید، ترویج بازیهای پرتحرک و تولید اسباب بازیهای معنا دار و جذاب ذهن کودکان، نوجوانان و جوانان ایرانی را در تاثیر پذیری از فرهنگ غربی باز دارند”. همان کودکان و نوجوانانی که از زمان ورود به مهد کودک، یک مشت خرافات اسلامی را در جسم و جان شان می ریزند، متون و تصاویر کتاب ها را با فرهنگ اسلامی به خوردشان می دهند، برای دختر بچه ای۹ ساله “جشن تکلیف” در مدارس بر پا می کنند، از صدا و سیما، شبانه روز ارتجاع فرهنگی و خرافات مذهبی را به خوردشان می دهند، اما به رغم این همه تبلیغات شبانه روزی و کار روی فکر و مغز کودکان و نوجوانان، در نهایت همین کودکان و نوجوانانی که زیر تبلیغات شبانه روزی ارتجاع فرهنگی قرار دارند، نه از قِبَل تاثیر پذیری “فرهنگ غربی” بلکه در روبرو شدن با واقعیت های عینی درون جامعه با دروغ ها و فریبکاری های رنگارنگ تان آشنا می شوند و به یک باره دل از شما و فرهنگ خرافاتی تان بر می دارند. و طبیعتا توصیه های این چنینی خامنه ای که در سال های گذشته به جای عروسک باربی، عروسک هایی با پوشش اسلامی برای کودکان تولید کردید، کاری ازپیش نخواهدبرد. به رغم اینکه خامنه ای نیز در سخنرانی خود درموردکارائی این گونه سیاست ها ابرازتردید نمود، اما از روی استیصال باز هم روی شیوه های دیگری از همین قبیل اقدامات تاکید کرد.
اما مهمترین فراز سخنرانی خامنه ای که به معنای دقیق کلمه یک بار دیگر فرهنگ ارتجاعی جمهوری اسلامی را به نمایش گذاشت، تهاجم خامنه ای به حقوق برابری زنان با مردان بود. خامنه ای در مخالفت با آزادی های فردی و دمکراتیک جامعه و نیز در مخالفت با مبارزات برابری طلبانه زنان جهت رهایی از یوغ فرهنگ ارتجاعی جمهوری اسلامی، خطاب به مرتجعین زیردست خود گفت: “چرا هنگامی که غربیها بر مسائل غیر معقول و انحرافی همچون اختلاط زن و مرد با عنوان تساوی زن و مرد، یا سبک زندگی خود با عنوان پیشرفت و تجدد لجاجت دارند، ما بر ارزشهای والای فرهنگ خود اصرار نداشته باشیم؟”.
در واقع اوج ارتجاع فرهنگی جمهوری اسلامی را باید در همین جملات خامنه ای دید. او در شرایطی از “ارزش های والای فرهنگ اسلامی” نظام جمهوری اسلامی حرف می زند که عملا حاصل این “فرهنگ والا” برای زنان و دیگر اقشار جامعه تا کنون چیزی جز سرکوب و تحمیل بی حقوقی محض نبوده است. از آنجا که خودِ وی نیز بر ویرانی حاصل از این “فرهنگ والا” در جامعه باخبر است ، قادر نشد حتا یک نمونه از والایی و برتری فرهنگ ارتجاعی خود را لااقل برای پامنبری های خودش بازگو کند و صرفا با “لجاجت” سعی کرده است ارتجاع فرهنگی خود را تحت عنوان “فرهنگ والا” به خورد جامعه بدهد.
خامنه ای در پایان موعظه هایش ناگهان به یاد معضلات اجتماعی از قبیل طلاق، بزه کاری و فسادهای مالی در جامعه می افتد و در این رابطه هم سعی می کند پامنبری های خود را در مسیر حل مسائل اجتماعی راهنمایی کند. اما از آنجا که در ذهن او همه چیز وارونه نقش بسته است، در حل معضلات اجتماعی نیز به جای اینکه زمینه های مادی ناهنجاری های اجتماعی از قبیل دزدی، اعتیاد، فساد و فحشاء را نتیجه مستقیم بی کاری و فقر روزافزون در جامعه بداند، که ریشه در مسائل مادی و معیشتی مردم دارد، برای فرار از مسئولیت خود و رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی که بانی همه فجایع و نابسامانی های موجود در جامعه است، در پشت راه کارهای فرهنگی سنگر گرفته و خطاب به اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی می گوید: فرهنگ، حاشیه و ذیل اقتصاد و سیاست نیست، بلکه اقتصاد و سیاست حاشیه و ذیل فرهنگ هستند.
اگر ۳۵ سال پیش خمینی گفت که ما برای شکم انقلاب نکردیم، اوهنوز در آغاز راه حکومت کردن بود و با ناهنجاری های متعدد اجتماعی جمهوری اسلامی روبرو نشده بود تا بداند، وقتی اقتصاد یک جامعه فرو ریخت، فرهنگ آن جامعه نیز بر باد خواهد رفت. وقتی بیکاری در جامعه ریشه گسترانید، وقتی سفره مردم تهی و فقر و فلاکت برزندگی آن ها مستولی شد، در آن صورت، فحشاء، اعتیاد، دزدی و ده ها معضل اجتماعی دیگر نیز دامنگیر آن جامعه خواهد شد و با هیچگونه توصیه ی فرهنگی نمی توان جامعه را از فلاکت و معضلات اجتماعی اش نجات داد. اما خامنه ای نه تنها همه این هارا می داند، بلکه از آنجاییکه همه این ناهنجاری ها ریشه در نظام سرمایه داری حاکم و ماندگاری رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی دارد، و خود نیز از جمله مسببین اصلی وضعیت موجود است، چاره کار را در زدن نعل وارونه می بیند و از روی استیصال در پناه یاوه گویی های ارتجاع فرهنگی خود سنگر می گیرد. اما، واقعیت های اقتصادی، فقر و فلاکت حاکم بر توده ها،وضعیت معیشتی مردم و مهمتر از همه شکست سیاست های جمهوری اسلامی در تمام عرصه ها، حتا در عرصه فرهنگی، هم اکنون همانند پتکی بر سر این نظام فرود آمده است و در چنین وضعیتی کوبیدن خامنه ای بر طبل ارتجاع فرهنگی کمترین ثمری برای او و نظام جمهوری اسلامی نخواهد داشت. این نظام را با همه فرهنگ ارتجاعی و پس مانده های ذهنی قرون وسطاییاش باید به گورستان تاریخ سپرد.
نظرات شما