درس‌هایی از اعتصابات اخیر کارگران نیشکر هفت‌تپه

کم‌تر از دو هفته بعداز اعتصاب کارگران نیشکر هفت‌تپه که اول مهر آغاز شد و بطور عمده بخش‌هایی از کارگران کارخانه، تجهیزات و سایر بخش‌ها به غیراز کارگران کشاورزی در آن شرکت داشتند و بیش از یک‌ماه ادامه داشت، اعتصاب بعدی که استارت آن روز دوشنبه ۱۳ آبان توسط بخش‌هایی از کارگران کشاورزی زده شد، که تا این لحظه (یکشنبه ۱۹ آبان) وارد هفتمین روز خود شده است. این اعتصابات حاوی درس‌ها و تجارب بسیار مهمی هستند که جا دارد در مرحله نخست کارگران آگاه و پیشرو هفت‌تپه و سندیکای آن‌ها، این اعتصابات را بررسی نمایند، نقاط ضعف و قوت آن را مورد واکاوی قرار دهند و درس‌ها و تجارب آن را در اعتصابات و مبارزات بعدی بکار بندند.

در اعتصاب مهرماه هفت‌تپه، کارگران بخش کشاورزی حضور نداشتند. گاه چند کارگر کشاورزی در تجمع کارگران اعتصابی موقتا حاضر می‌شدند. اما این اعتصاب، ازآغاز تا پایان خود از حضور هماهنگ و یک‌پارچه کارگران کشاورزی محروم ماند. اتحاد و همبستگی میان کارگران بخش‌های مختلف نیشکر هفت‌تپه در اعتصابات قبلی بویژه پاییز سال ۹۷، در این اعتصاب به کلی غایب بود. این نقص و کمبود که از همان روزهای نخستین اعتصاب نیز توی چشم می‌زد و تأثر و تأسف علاقه‌‌مندان به جنبش کارگری را درپی‌داشت، درعین‌حال سوال برانگیز بود. خصوصا آن‌که کارگران هفت‌تپه در اعتصابات و راه‌پیمایی‌های پیشین خود در سال ۹۷ نمونه‌های کم‌‌نظیر و درخشانی از اتحاد و همبستگی خود را به نمایش گذاشته بودند. دعوت‌های مکرر کارگران اعتصابی از رفقای خود در بخش کشاورزی برای پیوستن به اعتصاب نیز کارساز نشد و بی‌پاسخ ماند. اعتصاب مهرماه از آغاز تا پایان آن، از یک بخش مهم کارگران هفت‌تپه که در اعتصابات دوره‌های گذشته که گاه نقش بسیار مهم و حتی پیشتازانه‌ای ایفا کرده بودند، محروم ماند.

نیازی به گفتن نیست که این ناهماهنگی و غیبت کارگران کشاورزی دراعتصاب، کمبود و ضعف بزرگی بود که جبهه واحد کارگران در برابر کارفرما و حامیان دولتی آن را تضعیف می‌کرد، به اعتصاب آسیب می‌رساند و به زیان کل کارگران هفت‌تپه بود. این‌که چرا کارگران کشاورزی نتوانستند برای شرکت در اعتصاب مهرماه با کارگران کارخانه و سایر بخش‌ها هماهنگ شوند و در این اعتصاب شرکت نکردند را در درجه اول خود کارگران آگاه و پیشرو هفت‌تپه که از نزدیک با شرایط عینی هفت‌تپه آشنا و با آن درگیر هستند، بهتر از هر کسی می‌توانند و بایستی تجزیه و تحلیل نمایند. علل و عوامل آن را پیدا کنند و نگذارند این ضعف و کمبود بزرگ در اعتصابات بعدی نیز ظاهر شود.

تا آنجا که مشخص است یکی از دلایل اصلی عدم حضور کارگران کشاورزی در اعتصاب مهرماه این بوده که زمان اعتصاب با زمان و دوره کاشت نیشکر مصادف بوده است و کارگران کشاورزی که سرگرم کاشت و آبیاری نیشکر بوده‌اند، نمی‌خواستند و نمی‌توانستند کاشت را رها و تعطیل کنند. می‌دانیم که فصل کاشت نیشکر از اواسط مرداد تا اواخر مهرماه است. نیشکر پس از کاشت بلافاصله باید آبیاری شود و اگر خیلی زودتر یا دیرتر از این دوره کشت شود، محصول خوبی به لحاظ کمی و کیفی نخواهد داد.

نکته مهم‌تر این‌که اگر نیشکر که ماده اصلی اولیه کارخانه نیشکر و بخش‌های جانبی آن است کشت نشود، در آن صورت کل کار کارخانه و تمام قسمت‌های جانبی آن نیز مختل و تعطیل می‌شود. کارگران کشاورزی ممکن است به‌خاطر جلوگیری از تعطیلی کامل بخش‌های مختلف، ترجیح داده باشند اول کار کاشت نیشکر را به اتمام برسانند وبعد وارد اعتصاب شوند و درهرحال نمی‌خواسته‌اند که کار کشت تعطیل شود.

گرچه نمی‌توان نسبت به این ملاحظه و هدفی که در این استدلال دیده می‌شود بی‌توجه بود، اما باز هم نمی‌توان عدم حضور فعال کارگران کشاورزی در اعتصاب و تنها گذاشتن کارگران غیرکشاورزی را توجیه کرد. چرا که کارگران کشاورزی می‌توانستند به نوبت گروهی را از میان خود انتخاب کنند و به تجمع رفقای اعتصاب‌کننده خویش بفرستند و یا در بدترین حالت اینکه تعدادی از کارگران را به همراه نمایندگان خود به تجمع اعتصاب‌کنندگان اعزام می‌کردند. حتی با یک جمع ۱۰ نفره هم می‌شد این کار را انجام داد و در اعتصاب شرکت و از آن حمایت کرد. درآن‌صورت هم در کار کشت نیشکر وقفه نمی‌افتاد و تعطیل نمی‌شد، هم اتحاد و همبستگی میان کارگران محفوظ می‌ماند و تقویت می‌شد. اما متاسفانه چنین نشد و اتحاد و همبستگی کارگران نیشکر هفت‌تپه ولو بطور موقت، آسیب دید.

تقریباً عین همین مساله درروزهای نخستین اعتصاب آبان کارگران هفت‌تپه نیز داشت تکرار می‌شد که خوش‏بختانه درهفتمین روزاعتصاب اوضاع تغییرکرد. شماری از کارگران رسمی و قراردادی و روزمزد کشاورزی از روز دوشنبه ۱۳ آبان ۹۸ دست به اعتصاب زده و در مقابل دفتر مدیریت تجمع اعتراضی برپا کرده‌اند که تا روز شنبه ۱۸ آبان جز تعدادی معدود، کارگران کارخانه و کل کارگران غیرکشاورزی از این اعتصاب و تجمع به طور فعال استقبال نکرده و به آن نپیوستند. البته نشانه‌ها و امیدواری‌های زیادی وجود داشت که ماجرای اعتصاب مهرماه تکرار نشود و کارگران بخش‌کشاورزی در اتحاد با کارگران کارخانه و دیگر بخش‌های شرکت در ادامه، یک اعتصاب هماهنگ شده و متحد را پیش ببرند. صرف‌نظر از این‌که می‌بایستی از قبل میان کارگران بخش‌های مختلف هماهنگی بعمل می‌آمد که شواهد موجود نشان می‌دهد چنین هماهنگی‌هایی وجود نداشته است، اما چنین به‌نظر می‌رسد که ماجرا فراتر از ایجاد هماهنگی قبلی‌ست وبرخی ملاحظات و منافع حرفه ای و نیز برخی ناپیگیریهای موجود درمیان بخش هائی ازکارگران روزمزد و قرارداد موقت کشاورزی، موانعی در راه تحکیم اتحاد ایجاد نموده است.

دراین میان کارفرمای هفت‌تپه چه از طریق شورای اسلامی کار و چه سایر عوامل خود، همیشه سعی کرده است میان کارگران بخش‌های مختلف نیشکر هفت‌تپه ازجمله میان کارگران کارخانه و کارگران کشاورزی اختلاف بیاندازد و نفاق‌افکنی کند. اسدبیگی و رستمی برای ایجاد اختلاف و دلخوری میان کارگران از همه و هرگونه ابزار استفاده می‌کنند و لازم باشد میلیون‌ها تومان هم برایش هزینه می‌کنند که عمال خود را حسابی ساپورت و تقویت و تجهیز کنند تا به هدف خود که ایجاد شکاف و اختلاف میان کارگران است برسند. اسدبیگی و رستمی و عمال آن‌ها، همواره مترصد بوده‌اند و هستند که از هر فرصت و بهانه‌ای برای دامن‌زدن به اختلاف میان کارگران استفاده کنند. اکنون نیز از این موضوع که کارگران کشاورزی در اعتصاب مهرماه شرکت نکرده‌اند، دارند سوءاستفاده می‌کنند و کارگران غیرکشاورزی را به تلافی‌جویی ترغیب می‌کنند که نفاق و دودستگی در میان کارگران کشاورزی و غیرکشاورزی را دامن بزنند و میان آن‌ها دلخوری ایجاد کنند و اختلاف بیاندازند.اما ابتکار عمل کارگران کارخانه و تجهیزات و حضور آنان درجمع کارگران کشاورزی درروز یکشنبه هفتمین روزاعتصاب، معادلات کارفرما و عمال آن را تاحدزیادی به هم ریخت. یکی ازکارگران پیشرو روی سکو ایستاد و درجمع کارگران اعتصابی صحبت کرد.وی ضمن توضیح خواستهای عمومی ومشترک کارگران، براتحاد کارگران کشاورزی و غیر کشاورزی، اتحاد کارگران روزمزد و قرارداد موقت و کارگران رسمی قویاً تأکید نمود. او همچنین عموم کارگران به‏ویژه کارگران کشاورزی را به ایستادگی و پایداری دعوت کرد و ازکارگران خواست تا به آخر متحد و یکپار چه کنار هم بمانند.

روشن است که درهراعتصاب و مبارزه کارگری، باهم بودن و اتحاد و حمایت کارگران بخش های مختلف ازیکدیگر حائز اهمیت جدی است و روشن‏تر ازآن این موضوع است که از نفاق و دودستگی و دلخوری و اختلاف، چیزی نصیب کارگران نخواهد شد. برعکس پیروز میدان اختلاف و نفاق میان کارگران، کارفرماست که همواره از اتحاد و همبستگی کارگران وحشت داشته است.

بنابراین کارگران آگاه و پیشرو هفت‌تپه هم در بخش کشاورزی و هم در کارخانه و سایر بخش‌ها، باید هوشیاری خود را کاملا حفظ کنند و تلاش کارفرما و عمال آن برای ایجاد اختلاف و نفاق‌افکنی در میان کارگران را خنثی سازند. از یاد نبریم که اتحاد و همبستگی کارگران یکی از شرط‌ها و ملزومات اولیه پیروزی هر اعتصاب است. کارگران هفت‌تپه خواست‌های اساسی واحد، منافع واحد و سرنوشت واحدی دارند. بنابراین اتحاد، اتحاد و باز هم اتحاد! این نخستین درسی است که باید از اعتصاب کارگران نیشکر هفت‌تپه آموخت.

خواست‌های کارگران هفت‌تپه اعم از کارگران کشاورزی، کارخانه، تجهیزات و سایر بخش‌ها، چنان‌که اشاره شد خواست‌های واحدی هستند. اگر بخواهیم خواست‌های کارگران هفت‌تپه در اعتصاب مهرماه که پس از ۳۲ روز به پایان رسید و اعتصابی که از ۱۳ آبان آغاز شده و هنوز ادامه دارد را مورد بررسی قرار دهیم، این خواست‌ها را در اساس به دو دسته می‌توان تقسیم کرد.

دسته اول خواست‌هایی هستند که در آن، مورد خطاب کارگران فراتر از کارفرمای هفت‌تپه است. طرف حساب کارگران نه این یا آن سرمایه‌دار که در اساس دولت جمهوری اسلامی‏ست که حافظ منافع تمام سرمایه‌داران و کل طبقه سرمایه‌دار است. در رأس این خواست‌ها که سه سال است کارگران هفت‌تپه پی‌گیرانه برای آن مبارزه می‌کنند، لغو خصوصی‌سازی شرکت نیشکر هفت‌تپه و واگذاری آن به دولت است، تحت نظارت نمایندگان مستقل کارگران هفت‌تپه. این خواست کارگران که از جمله در پلاکاردها و شعارهایی مانند “نه رستمی نه بیگی، شرکت بشه دولتی” و “خواسته اصلی ما، لغو خصوصی‌سازی – نظارت شورایی” انعکاس یافته است، یک خواست کاملا سیاسی است که در بطن آن مخالفت آشکار کارگران با یکی از سیاست‌های محوری دولت جمهوری اسلامی یعنی سیاست خصوصی‌سازی نهفته است. کارگران هفت‌تپه مانند کارگران آذرآب، هپکو، فولاد اهواز و واحدهای مشابه، با طرح شعار لغو خصوصی‌سازی، مستقیماً رو درروی دولت و سیاست‌های آن ایستاده‌اند. بنابراین مثل روز روشن است که این خواست‌ کارگران هفت‌تپه یک خواست سیاسی است و مبارزه آن‌ها در این‌جا نیز یک مبارزه سیاسی است.

از همین مقوله‌اند خواست لغو احکام صادره در مورد اسماعیل بخشی، محمد خنیفر و حامیان کارگران هفت‌تپه و نیز خواست پایان پرونده‌سازی دستگاه قضایی و امنیتی و بازگشت به‌کار کارگرانی که در اساس به خاطر شرکت و ایفای نقش در اعتصابات و اعتراضات کارگری از کار اخراج شده‌اند. این خواست‌ها، همه خواست‌های سیاسی هستند و مبارزه برای دست‌یابی به آن‌ها نیز یک مبارزه سیاسی‌ست.

در کنار این خواست‌ها البته کارگران هفت‌تپه خواست‌های دیگری هم داشته‌اند و دارند که در هر دو اعتصاب اخیر، آن‌ها را مطرح کرده‌اند؛ این خواست‌ها را می‌توان در زمره خواست‌های صنفی و اقتصادی بحساب آورد. پرداخت به‌موقع دستمزدها، پرداخت فوری حقوق و مزایای معوقه، پرداخت حق‌بیمه کارگران به سازمان تامین‌اجتماعی، پرداخت سنوات، بازنشستگی با استفاده از قانون مشاغل سخت و زیان‌آور، حفظ یک‌پارچگی زمین‌ها و املاک شرکت و مخالفت با تفکیک زمین‌های زراعی و فروش آن. می‌دانیم که یکی از نقشه‌های شوم و تلاش‌های همیشگی کارفرما این بوده است که زمین‌های کشاورزی را تفکیک کند و به فروش برساند. کارفرمای خصوصی هفت‌تپه از همان روز اولی که شرکت را تصاحب کرد تاکنون، در صدد پیاده کردن این نقشه بوده است که البته هربار با مخالفت و اعتراض شدید عموم کارگران هفت‌تپه روبرو شده است. کارگران هفت‌تپه نیک می‌دانند فروش زمین‌های کشاورزی به‌معنای کاهش سطح زیرکشت نیشکر و کاهش سطح زیر کشت نیشکر نیز نه فقط به‌معنای اخراج کارگران کشاورزی، بلکه به معنای تعطیلی تدریجی کارخانه و بخش‌های غیرکشاورزی و اخراج کارگران این بخش‌ها نیز هست. درحال حاضر نیز رستمی سهامدار شرکت با همکاری مددی معاون مدیرکل کارخانه درصدد تجزیه و تفکیک زمین‌های کشاورزی و فروش آن هستند که البته بازهم با مخالفت و اعتراض عمومی کارگران روبرو شده است.

بنابراین خواست‌های کارگران هفت‌تپه، ترکیبی است از خواست‌های سیاسی و صنفی که اتفاقاً خواست‌های سیاسی بسیار عمده و در راس مطالبات کارگران هفت‌تپه قرار دارد. خلاصه کردن خواست‌های کارگران هفت‌تپه به خواست‌های صرفا صنفی نه فقط غیرواقعی و تصنعی، بلکه تلاشی است آلوده به این طرز فکر غلط که گویا سیاست و مبارزه سیاسی ربطی به کارگران ندارد. سیاست، مختص روشنفکران و طبقات بالادست جامعه است و طبقه کارگر تنها باید در فکر معاش خود باشد و از دایره خواست‌ها و مسائل صنفی فراتر نرود.

گرایش دیگری بر این تصور است که از طریق محدود کردن خواست‌های کارگران به خواست‌های صرفاً اقتصادی و صنفی، می‌توان یک پوشش حفاظتی و چتر امنیتی برای کارگران ایجاد کرد که اولاً کارگران را از تعرض دستگاه امنیتی و قضایی مصون بدارد و ثانیا شاید بتواند طرف مقابل را به ترحم و گذشت و امتیاز‌دهی وادارد که هر دو تصور از ریشه خطاست.

نخست اینکه در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی به دلیل ماهیت طبقاتی و خصلت استبدادی مذهبی رژیم حاکم، هر خواست و مبارزه صنفی به سرعت به خواست و مبارزه سیاسی تبدیل می‌شود. کارگری که به فرض بخاطر دستمزد و اضافه‌کاری دست به اعتصاب و تجمع می‌زند، نه فقط مورد تعقیب کارفرما قرار می‌گیرد و به دادگاه و محکمه کشانده می‌شود، بلکه مورد یورش نیروهای سرکوب رژیم و دستگاه امنیتی و قضایی آن نیز قرار می‌گیرد. کارگر معترض و اعتصابی، به دادگاه احضارمی شود و محاکمه و بازجویی و به زندان و شلاق محکوم می‌شود. روشن است که در چنین حالتی کارگرانی که برای دستمزد و اضافه‌کار دست به اعتصاب و تجمع زده‌اند، علیه دولت و نیروهای سرکوب آن موضع‌گیری می‌کنند و چنان‌که در اعتصابات گوناگون کارگری نیز مکرر شاهد آن بوده‌ایم خواهان آزادی رفقای بازداشت‌شده خود می‌شوند. دولت عملاً کارگران را رودرروی خود قرار می‌دهد و خواست صنفی و مبارزه صنفی اولیه، به یک خواست سیاسی و مبارزه سیاسی تمام‌عیار تبدیل می‌شود. بنابراین در جمهوری اسلامی صنفی‌ترین خواست و مبارزه، به سرعت می‌تواند به خواست و مبارزه سیاسی تبدیل شود و تبدیل می‌شود و نمی‌توان تصنعاً این دو را از هم جدا کد.

دوم این‌که جمهوری اسلامی در تمام طول چهل سال حاکمیت خود نشان داده است که ضدآزادی‌های ساسی و ضدتشکل‌های کارگری است و ازهرگونه حرکت و مبارزه متشکل و سازماندهی شده بویژه مبارزه متشکل کارگران وحشت‌ دارد و با کمال بی‌رحمی با آن برخورد می‌کند. کارگران بارها دیده یا شنیده‌اند که دولت جمهوری اسلامی اعتصابات و تجمعات کارگری حتی فقط برای کار و ادامه‌کاری و پرداخت دستمزد را، با قهر و سرکوب و حتی با گلوله پاسخ داده است و ده‌ها کارگر و فعال اعتصاب را نیز بخاطر تجمع و طرح خواست‌های صنفی، احضار و بازداشت و محاکمه و اخراج نموده است.

بنابراین تقلیل و تنزل مجموعه خواست‌های سیاسی و صنفی کارگران هفت‌تپه به خواست‌های صرفا صنفی و اصرار بر آن، نه فقط موجب گذشت و ترحم و امتیازدهی طبقه حاکم نمی‌شود و هیچ‌گونه حفاظ امنیتی برای کارگران ایجاد نمی‌کند، بلکه اساسا یک انحراف رفرمیستی‏ست که سیاست را به غیرکارگران واگذار می‌کند و تبعیت و اطاعت از سیاست حاکم و تسلیم به وضع موجود را ترویج می‌کند. بنابراین نمی‌توان و نباید خواست‌های کارگران هفت‌تپه را به خواست‌های صنفی خلاصه کرد. صنفی‌گرایی صرف، یک انحراف رفرمیستی‌ست و به کار کارگران هفت‌تپه نمی‌آید و این دومین درسی است که باید از اعتصاب کارگران نیشکر هفت‌تپه آموخت.

نکته مهم بعدی در ارتباط با اعتصاب هفت‌تپه، استقلال طبقاتی کارگران است. این موضوع زمانی اهمیت بیشتری پیدا می‌کند که می‌بینیم تلاش‌های سیستماتیک و برنامه‌ریزی شده‌ای برای ایجاد توهم نسبت به عدل و داد دستگاه قضائیه رژیم و رئیس آن ابراهیم رئیسی صورت می‌گیرد. عمل‌کرد قوه قضائیه روشن‌تر از آن است که نیاز به توضیح و تفسیر باشد. هزاران تن از مبارزین و مخالفین رژیم از جمله کارگران آگاه، در بیدادگاه‌های رژیم به مرگ محکوم شده‌اند و از جمله توسط امثال ابراهیم رئیسی که از اعضای هیات مرگ بوده است در دهه شصت به جوخه اعدام سپرده شده‌اند. درحال حاضر نیز ده‌ها معلم، کارگر، دانشجو و فعال حقوق اجتماعی و حقوق زنان در زندان به‌سر می‌برند که شکنجه شده و به حبس‌های طولانی‌مدت محکوم شده‌اند. به جرأت می‌توان گفت که تنها در هفت‌تپه، فولاد، هپکو و آذرآب و شرکت‌واحد، برای صدها کارگر پرونده‌سازی شده که همگی آن‌ها با قید وثیقه آزاد شده‌اند و دستگاه قضایی هر آینه اراده کند، می‌تواند آن‌ها را به محاکمه و زندان بکشاند. متهمان پرونده هفت‌تپه و پرونده اول ماه مه که به بیش از یک قرن زندان محکوم شده‌اند با سپردن وثیقه‌های سنگین بطور موقت آزاد شده‌اند. ندا ناجی از بازداشت‌شدگان روز جهانی کارگر هنوز در زندان است. علی نجاتی کارگر بازنشسته هفت‌تپه، بارها به دادگاه احضار شده و آخرین بار روز یکشنبه ۱۹ آبان به شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران احضار شده است. کارگران و اعضای سندیکای شرکت‌واحد مدام احضار و مورد ارعاب و تهدید قرار می‌گیرند.

بنابراین هرگونه تلاش و یا حرف و سخنی در حول‌وحوش اعتمادسازی نسبت به قوه قضائیه و عدل وانصاف ابراهیم رئیسی رئیس آن، یک انحراف جدی و اقدام بیهوده‌ای است که سر تلاش‌گران آن را به سنگ خواهد کوبید. تشکل‌ها و نهادهای حکومتی از شوراهای اسلامی کارو خانه کارگر گرفته تا بسیج دانشجویی و امثال آن مطلقاًغیرقابل اعتماد هستند ولو آن‌که مانند بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی اهواز روی سنگر ظاهر شوند و در ادامه توهم‌زایی و سیاست هدایت‌شده توسط بالاترین مقامات و نهادهای حکومتی، پیرامون ابراهیم رئیسی، مثلا برای پی‌گیری خواست‌های کارگران هفت‌تپه، به رئیسی نامه بنویسند. مبارزات کارگران هفت‌تپه به کلی باید از این‌گونه تلاش‌ها و توهمات برکنار بماند. مقامات و جناح‌های حکومتی، رئیس قوه‌قضائیه، رئیس‌مجلس، رئیس‌جمهور و امثال این‌ها کاری برای کارگران انجام نخواهند داد. تجربه اخیر کارگران هفت‌تپه نیز این را ثابت کرد. نزدیک به یک ماه از وعده مجلس برای رسیدگی به وضعیت شرکت نیشکر هفت‌تپه گذشته است اما یک گام عملی در این راستا برنداشته است. در اثر اعتصابات و پیگیری‌ کارگران هفت‌تپه و پس‌از دیدار تعدادی از کارگران با نمایندگان مجلس در ۲۲ مهر، قرار شده بود سازمان خصوصی‌سازی در مورد نحوه واگذاری کشت‌وصنعت نیشکر هفت‌تپه به بخش خصوصی، تحقیق و تفحص کند و گزارش آن را ظرف ۱۰ روز و حداکثر ۲۰ روز به مجلس ارائه دهد. هم‌چنین قرار بود کارفرمای هفت‌تپه، گزارشی در مورد چگونگی پرداخت دستمزدها و این‌که آیا بموقع پرداخت شده یا نه، تهیه و تحویل وزارت‌کار بدهد و وزارت‌کار آن را در اختیار مجلس قرار دهد. ظاهرا قرار بود مجلس پس‌از دریافت و بررسی این گزارش‌ها، امکان خلع‌ید از سهام‌دار شرکت را مورد بررسی قرار دهد. اما با وجود آن‌که مهلت ۱۰ روزه و ۲۰ روزه به حدود یک‌ماه رسیده است ولی نه از گزارش تحقیق و تفحص سازمان خصوصی‌ خبری هست، نه از گزارش کارفرما و نه از وعده مجلس پیرامون بررسی امکان خلع‌ید از سهام‌دار شرکت! بنابراین روشن است که تمام تلاش‌های کارفرما، شورای اسلامی‌کار و سایر عمال اسدبیگی و رستمی برای کانالیزه کردن خواست‌ها و مطالبات کارگران به مسیری که از کانال التماس به رئیسی جلاد و استمدادطلبی از قوه قضائیه می‌گذرد و کارگران را به ابزار دست و سیاهی‌لشکر این یا آن جناح و این یا آن فرد حکومتی تبدیل می‌کنند باید خنثی کرد.

کارگران هفت‌تپه باید روی پای خود بایستند، روی اتحاد و همبستگی خود و سایر کارگران حساب کنند و در همه حال استقلال طبقاتی خود را از محافل و جناح‌ها و افراد حکومتی و عمال کارفرما حفظ کنند که این سومین درس اعتصاب نیشکر هفت‌تپه است.

در پایان به یک نکته بسیار مهم دیگر نیز باید اشاره کرد و آن شیوه کار و سازماندهی مبارزه در محل کار و تولید است. جنبش کارگری تاکنون بخاطر علنی‌کاری صرف، ضربات زیادی را متحمل شده و خسارت‌های زیادی دیده است. فعالیت و مبارزه کارگری البته همواره با پرداخت هزینه همراه بوده است و خواهد بود. مبارزه و فعالیت کارگری تحت حاکمیت رژیم استبدادی و فوق‌ارتجاعی جمهوری اسلامی بدون پرداخت هزینه، خواب و خیالی بیش نیست. اما کارگران آگاه و پیشرو می‌توانند با تلفیق مناسبی از فعالیت مخفی و نیمه‌علنی و علنی از دامنه هزینه‌ها بکاهند. کارگران آگاه و پیشروی که در کارخانه ومحل کارخود فعالیت می‌کنند و مورد اعتماد کارگران‌اند، باید به نحوی حرکت کنند که در اولین دور مبارزه از گردونه مبارزه خارج نشوند و ادامه‌کاری آن‌ها حفظ شود. ضرورت سازماندهی کمیته‌های مخفی و کمیته اعتصاب در کارخانه و محل کار و تلفیق مناسب فعالیت مخفی، نیمه‌علنی و علنی، چهارمین درس اعتصاب کارگران نیشکر هفت‌تپه است.

کارگران آگاه و پیشرو هفت‌تپه چنان‌که در آغاز این نوشته نیز به آن اشاره شد، می‌توانند و باید مبارزات و اعتصابات اخیر خود را مورد ارزیابی قرار دهند، نقاط ضعف و قوت آن را بیابند و جمع‌بندی کنند، از درس‌ها و تجارب آن بیاموزند و این درس‌ها و تجارب را در مبارزات و اعتصابات بعدی بکاربندند.

متن کامل نشریه کار شماره ۸۴۶ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.