آغاز سال ۹۸ در ایران همراه بود با پیامها و سخنرانیهای سران رژیم. خامنهای در پیام نوروزی خود سال ۹۷ را سال “پرماجرایی” خواند و مدعی شد: “در سالی که گذشت… دشمنان نقشهها کشیده بودند. نقشهها داشتند برای ملت ایران، صلابت ملت و بصیرت ملیت و همت جوانان، نقشههای دشمنان را خنثی کرد.” و ادامه داد: “ملت ایران، هم در عرصهی سیاسی، هم در عرصهی اقتصادی یک واکنش محکم و مقتدرانهای از خود نشان داد.” خامنهای در این پیام، به ناچار به “مشکل اساسی کشور” یعنی “مشکل اقتصادی… بخصوص در این ماههای اخیر” اشاره میکند. “مشکلی” که در سخنرانیاش در مشهد مجددا تکرار میشود و “مشکل عمدهی کشور” را “مشکل اقتصادی و مسئلهی معیشت قشرهای ضعیف” میخواند. هرچند آن را به “تحریمها” و “ضعفهای مدیریتی” نسبت میدهد.
ادعایی که روحانی نیز در پیام نوروزیاش تکرار میکند. روحانی در پیام خود، سال ۹۷ را “سال موفقیت بزرگ ملت بزرگ ایران در عرصههای مختلف” معرفی کرده ولی “اساس نابسامانیها و مشکلات” را “از بیرون مرز” و “تحریمها” معرفی میکند، اشارهای هم به “مشکلات ساختاری سالیان گذشته”، “سالهای قبل از انقلاب” و “ضعف مدیریتی” میکند، اما باز تکرار میکند “اما اصل را از یاد نبریم”.
اما اگر به قول خامنهای “اساس و اصل” مشکلات ناشی از “نقشههای دشمن” در “بیرون از مرزها”ست و “ملت ایران” هم “محکم و مقتدرانه” واکنش نشان داده چرا در سخنرانیاش در مشهد به “بعضی از گویندگان یا نویسندگان یا صاحبنظران” اشاره میکند که سال ۹۸ را “سال تهدیدها” خواندهاند؟ چرا در همین سخنرانی اندرز میدهد: “جوانها… به مسایل اختلافافکن نپردازند” و “… با خودی، با نیروهای داخلی، به اندک اختلاف سلیقهای مرز ایجاد نکنند”؟ مضمونی که روحانی نیز در پیام خود تکرار میکند و میگوید: “آنچه دشمن میخواهد اینکه در برابر این مشکلات، ما رو در روی هم بایستیم، بین ما شکاف و تفرقه ایجاد کند و از آنچه عامل اصلی نابسامانی است، غافل شویم”؟
اندکی “ضعف مدیریتی” و “نقشه دشمن از بیرون مرزها” هیچگاه نتوانسته “سال تهدید” و “شکاف و تفرقه” در تاریخ ملتی به وجود آورد. طبق تجارب تاریخی، عامل مؤثر اصلی در روند و سرنوشت تحولات هر جامعهای همواره شرایط داخلی و تضادها و بحرانهای درونی بودهاند. بر این بسترند که عوامل “بیرون از مرزها” میتوانند بر شتاب یا کندی حوادث تأثیر بگذارند.
پاسخ این سؤال را باید در حوادث “سال پرماجرای” گذشته در عرصههای گوناگون جست. حوادثی که “سال تهدیدها” را در پی دارند و سالی که “شکاف و تفرقه” آفرید و خواهد آفرید. یکی از این عرصهها، عرصه اقتصادی است که این دو مقام بلندپایه رژیم در پیام نوروزی خود به ناچار به آن اشاره کردهاند. مقاماتی که تا هر پدیدهای به بحرانی گسترده و ژرف بدل نشوند، حاضر به اعتراف به واقعیت نیستند.
اقتصاد ایران سالیان مدیدیست که دچار یک بحران رکودی – تورمی عمیق است. این بحران برخاسته از بحران ساختاری نظام سرمایهداری حاکم بر ایران است و پیشبرد سیاستهای نئولیبرالی سال به سال بر دامنه و عمق آن افزوده است. در رد ادعای دروغین سران رژیم در انتساب عوامل این بحران اقتصادی به “بیرون از مرزها” و “تحریمها” و “نقشه دشمنان”، نگاهی به اعتراضات کارگران و زحمتکشان در سال ۹۶ کافیست. اعتراضات به دستمزدهای ناچیز و دستمزدهای معوقه و فقر و بیکاری و تورم که در دی ماه به شورشهای تودهای در بیش از ۱۰۰ شهر انجامیدند. یعنی ماهها پیش از خروج آمریکا از توافقنامه برجام در اردیبهشت ۹۷ و آغاز اجرای تحریمها در چند ماه بعد.
در سال گذشته، هرچه سران رژیم کوشیدند علت “مشکل عمده کشور” و “اساس و اصل مشکلات” را به تحریمها و مشکلات را به “جنگ روانی و سیاسی و رسانهای” و “احساس نگرانی” بین مردم نسبت دهند و مردم را از توجه به “اساس و اصل” و “عامل اصلی نابسامانی” منحرف سازند، اما کارگران و معلمان و بازنشستگان و رانندگان و دانشجویان و آزادیخواهان در هر فرصتی آگاهی خود نسبت به “اصل و اساس” مشکلات را به نمایش گذاشتند و نقاب از چهره دشمن اصلی داخلی برگرفتند و سران رژیم و کل نظام را نشانه رفتند.
بر اثر بحران اقتصادی و وخامت وضعیت معیشتی در سال ۹۷، روزی نبود که خبری از اعتصاب و اعتراض کارگران مختلف منتشر نشود. اعتصاب متعدد و گاهی مکرر کارگران واحدهای گوناگون در سراسر ایران. در اینجا، امکان اشاره به تمام این اعتصابات نیست، اما دو اعتصاب کارگران فولاد ملی اهواز و هفتتپه در میان این اعتصابها از جایگاه ویژهای برخوردار بودند. اعتصاب یکپارچه ۴۰۰۰ هزار کارگر فولاد بیش از یک ماه به طول انجامید و تا به بخشی از خواستههای خود نرسیدند، به رغم گسیل نیروهای پلیس برای سرکوب آنان، از اعتصاب و راهپیمایی در خیابانهای شهر اهواز دست نکشیدند. این اعتصاب نمادی از ایستادگی و همبستگی کارگری بود که در شعارهایی مانند “ما کارگران فولاد علیه ظلم و بیداد، میجنگیم، میجنگیم” و “فولاد، هفتتپه، اتحاد، اتحاد” و بعدها خواست آزادی کارگران بازداشت شده هفتتپه بازتاب یافت. دور آخر اعتصابات کارگران هفتتپه در اواخر آبان ماه، با مطالباتی همچون لغو خصوصیسازی و “اداره شورایی” همراه با برخی مطالبات اقتصادی به مرحله تازهای وارد شد. آنان نیز همراه با اعتصاب، هفتهها خیابانهای شوش را در تصرف خود گرفتند، خانوادهها به راهپیماییهای کارگران پیوستند، شعارهایی در اتحاد با کارگران فولاد سر دادند؛ هوشیارانه در برابر تلاشهای رژیم برای خاموش ساختن این اعتصاب و ایجاد نفاق و دودستگی در میان کارگران و نابودی سندیکای کارگران هفتتپه ایستادند. اما دستاورد عظیم آنان، ایجاد شورای مستقل کارگری و طرح شعار “نان، کار، آزادی، اداره شورایی” بود که آلترناتیو کارگری را در مبارزه طبقاتی جاری در جامعه در برابر آلترناتیوهای بورژوایی قرار داد. آلترناتیوی که به سرعت در جامعه انعکاس یافت. از اینرو، سران رژیم و طبقه حاکم با خشم و سبعیت به سرکوب این اعتصاب به شیوههای مختلف روی آوردند و سرانجام با دستگیری رهبران کارگری به ارعاب آنان پرداختند و اسماعیل بخشی و یکی از همراهان کارگران، سپیده قلیان را تنها پس از شکنجههای وحشیانه و اعترافگیری اجباری آزاد کردند. اما این عمل نیز با افشاگری اسماعیل بخشی و سپیده قلیان به ضد خود بدل گشت و خشم و انزجار مردم را برانگیخت. کارگران این دو واحد، در عین طرح شعارهای ضد دولتی و ضد سرمایهداری، شعارهای عمومی مردم زحمتکش را نیز تکرار کردند و قدرت خود را در نمایندگی مطالبات زحمتکشان به نمایش گذاشتند. آنان هم چنین شعار “کارگر، معلم، دانشجو، اتحاد، اتحاد” را سر دادند که در سایر جنبشهای اجتماعی نیز طنین افکند و به شعار مشترک جنبشهای اعتراضی بدل گشت. دستگیری کارگران اعتصابی در هفتتپه و فولاد اهواز، خواست آزادی کارگران زندانی را نیز به فهرست مطالبات کارگران افزود.
معلمان که در سال گذشته چندین دور اعتصاب و تجمعهای متعدد در شهرهای مختلف را پشت سر گذاشتند، به مطالبات صنفی – سیاسی گذشتهی خود، شعار “کارگر، معلم، دانشجو، اتحاد، اتحاد” را به شعارهای خود افزودند.
اعتراضات دانشجویی نیز در سال گذشته شاهد رشد جوانههای یک جنبش دانشجویی نوین بود. دانشجویان که پیش از آن نیز با طرح مطالبات خود اعتراضات و تجمعاتی برپا کرده بودند، در سال ۹۷ با الهام و تأثیرگیری از اعتصابات و تجمعات کارگران به ویژه کارگران هفتتپه، شعارهایی چون “فرزند کارگرانیم، کنارشان میمانیم” و “دانشجو آگاه است، با کارگر همراه است” سر دادند و سمتگیری طبقاتی و همبستگی خود را با جنبش کارگری نشان دادند. از دیگر مطالبات آنان پایان یافتن فضای امنیتی حاکم بر دانشگاهها و آزادی دانشجویان دستگیر شده بود.
در سال گذشته، بازنشستگان از دیگر گروههای معترض بودند که بارها برای مطالبات خود تجمع کردند. اما اعتراض آنان نیز تنها به وضعیت معیشتی وخیم خود نبود، بلکه با شعارهای سیاسی همچون “معلم زندانی، زندانی سیاسی آزاد باید گردد”، “از اهواز تا تهران، زحمتکشان در زندان” همبستگی خود را با کارگران و معلمان و دانشجویان اعلام کردند.
اعتراضات متعدد کشاورزان و مطالبه حقابه و شعارهایی مانند “درود بر کشاورز، مرگ بر ستمگر” و “ای مردم ستمکش، اتحاد، اتحاد”، اعتراضات مردم به بیآبی و قطع برق، اعتراض مردم ایرانشهر به تجاوز به تعدادی از دختران توسط عوامل مسلح رژیم، اعتراضات مردم کازرون به تقسیمات شهری، اعتراضات گسترده مردم در خوزستان به سیاستهای شوونیستی رژیم و تظاهرات اهواز به آلودگی و تخریب محیط زیست، اعتصابات عمومی در کردستان، اعتراضات مالباختگان در شهرهای مختلف، اعتراضات مرداد ماه که از شاپور اصفهان آغاز شد و به چندین شهر سرایت کرد و طی آنها شعارهایی مانند “مرگ بر دیکتاتور، توپ، تانک، فشفشه، آخوند باید گم بشه”، اعتراضات بیکاران، اعتصابات عمومی رانندگان کامیونها، همه و همه گوشههایی از اعتراضاتی هستند که در “سال پرماجرای” گذشته روی دادند. اعتراضات زنان نیز در سال گذشته، ادامه یافتند. از آن گذشته زنان، علاوه بر شرکت در مبارزات کارگران به یکی از نیروهای محرک اعتراضات معلمان، بازنشستگان و دانشجویان بدل گشتند. اعتراض به فسادهای چند میلیونی و چند میلیارد دلاری سران رژیم و مخالفت با سیاستهای توسعهطلبانه پان اسلامیستی رژیم از دیگر موارد ی بوده است که در شعارهای اعتراضی مردم بازتاب یافتند.
اعتراضات و اعتصابات و تجمعات تودههای کارگر و زحمتکش در بیش از یک سال اخیر، نه تنها با رشد کمی روبرو بودند، بلکه یک جهش کیفی را نیز از خود نشان دادند. تلفیق شعارهای اقتصادی و سیاسی، نشانه رفتن سران رژیم، رادیکالیسم فزاینده، شجاعت و بیباکی در برابر نیروهای سرکوب، همه نشان از فرارسیدن دوران انقلابی داشتند.
رژیم در سال گذشته، در کنار استفاده از ابزار گوناگون تحمیق و تبلیغ و بسیج نیروهای وفادار و مزدورش برای مقابله با مردم، به سرکوب عریان و عنانگسیخته دست زد. اعدام دستهجمعی ۲۲ نفر از شهروندان عرب در اهواز یک نمونه از آنها بود. بنا به گزارشهای نهادهای حقوق بشری در سال گذشته دست کم ۷۰۰۰ نفر دستگیر شدند و بارها نهادهایی مانند عفو بینالملل و مجمع عمومی سازمان ملل بیانیهها و قعطنامههایی در محکومیت وضعیت وخیم حقوق بشر در ایران صادر کردند. و همسویی و همدستی در سرکوب اعتصابات و اعتراضات کارگران و زحمتکشان، نقطه اشتراک جناحها و ارگانهای رژیم با یکدیگر است.
گذشته از آن، فرا رسیدن این دوران انقلابی، تأثیرات معین و چشمیگیری بر هیئت حاکمه گذاشت. آنان از سویی به مردم “خطرات وقوع انقلاب” و “خشونت” و “هرج و مرج و تجزیه کشور” را گوشزد میکردند، از سویی دیگر به یکدیگر هشدار میدادند که شرایط بحرانیست و امکان سقوط رژیم وجود دارد چرا که میدانستند اگر “ملت قیام کنند، همه را به دریا خواهند ریخت.”(نقل قول از جوادی آملی).
۳۰۰ تن از مقامها و فعالان سابق بسیج دانشجویی در نامهای خطاب به خامنهای از “نگرانی خود نسبت به گسست بین مردم و حاکمیت” و تردید نسبت به آرمانهای تحقق انقلاب” نوشتند. حتا جریانی مانند نهضت آزادی به خامنهای “بازگشت صادقانه به قانون اساسی و تحقق حقوق و حاکمیت ملیت” را پیش از افتادن ایران به “ورطه فروپاشی اجتماعی و اقتصادی” توصیه کرد. یکی از چهرههای شناخته شده اصلاحطلبان، سعید حجاریان در میز گردی درباره انتخابات سال ۹۸ میگوید، سال آینده “مشکل مردم، قانون نخواهد بود، آنها سال آینده مشکل معیشت دارند.”
در پیامهای نوروزی، به جز خامنهای، روحانی نیز، البته خطاب به خودیها، هشدار میدهد: “در میدان جنگ و نبرد، اگر دشمن را ندانیم کجاست و آتشی که میخواهیم بر سر دشمن بریزیم، بیهدف بهکار ببریم؛ زمانی که دشمن روبروی ماست، اگر به راست یا چپ حمله کنیم، درحقیقت به نیروهای خودمان تلفات وارد کردهایم.” اندرزهایی که بارها داده شده است، اما هیچگاه مؤثر نیفتاده و هنوز مجادلهای به پایان نرسیده، شکافی عمیقتر سر باز کرده است.
در این شرایط، هر یک از جناحها و ارگانهای رژیم نه تنها از “شکاف و تفرقه” اجتناب نکردند، بلکه در نقش “اپوزیسیون” انگشت اتهام را به سوی دیگری نشانه رفته و هر یک دیگری را مسئول وضعیت اسفبار کنونی دانست. برخی نمایندگان در نطقهای پیش از دستور، و در تذکرات خود به یکباره یاد مصایب مردم افتاده و از فساد، فقر، بیکاری، تورم نالیدند. تمام تلاش آنها آن بود که نه کلیت رژیم جمهوری اسلامی، بلکه جناح یا نهاد یا فردی را خطاکار اصلی و دارای “ضعف مدیریتی” معرفی کنند. جناح اصولگرا، جناح اصلاحطلب را و جناح اصلاحطلب، جناح “تمامیتخواه” را. مجلس و سپاه، دولت را. روحانی از “دولت با سایه” و “دولت با تفنگ” مینالید، مجلس از تعدد مراکز قانونگذاری شکایت میکرد و به همین ترتیب. در سال گذشته، به فاصله کمتر از یک ماه در مرداد و شهریور دو وزیر کابینه استیضاح و برکنار شدند و روحانی برای پاسخگویی به پارهای سؤالات به مجلس احضار شد و برای تغییر برخی معاونان و مقامات در دستگاه اجرایی تحت فشار قرار گرفت. روحانی، جناح اصولگرا را به فیلترینگ و سانسور متهم کرد، جناح مقابل نیز با انتشار نامه محرمانه رئیس جمهور نشان داد که خودش چنین دستوری صادر کرده است. بخشی از اصلاحطلبان از پشتیبانی از روحانی در انتخابات ابراز ندامت کردند. برخی از نمایندگان به فکر تهیه طرح عدم کفایت سیاسی و استیضاح روحانی در مجلس افتادند. در این میان “مقصر” زیاد بود مثل قانون اساسی، رهبر، شورای نگهبان یا سپاه یا قوه قضاییه و “مسئولی” وجود نداشت. مخالفان دولت علیه “تیم ضعیف اقتصادی” و “سوءمدیریت” ادعانامه نوشتند و دولت، رانتخواری و فساد را مسئول دانست. و هنگامی که برخی پروندههای فسادهای نجومی افشا شدند، روشن شد هیچ یک از مقامات جمهوری اسلامی، خواه وزیر و خواه نماینده و خواه معاون و مدیر کل از اتهام فساد و چپاول مبرا نیستند. جناحها در مورد سیاستهای خارجی و نحوه پیشبرد آنها با یکدیگر رقابت کردند. نقشه عملیات تروریستی رژیم در کشورهای اروپایی که لو رفت، کوشیده شد تا کابینه روحانی از اتهام مبرا جلوه داده شود، تا آن که وزیر خارجه هلند در مصاحبهای گفت، اسناد سرویسهای امنیتی آنان حاکی از دست داشتن مقامات بلندپایه رژیم در این توطئههاست.
نیازی به یادآوری نیست که اختلاف و تضادهای جناحی از بدو قدرتگیری جمهوری اسلامی همزاد آن بوده است، اما آشفتگی و هرج و مرج کنونی کمسابقه است و اختلافات هیچ گاه تا به این اندازه عمیق و حاد نبودهاند. این بحران محصول دوران انقلابی است که در میان هیئت حاکمه بازتاب یافته است. در این میان، سرمایهداران و سردمداران رژیم هر یک میکوشند تا حد ممکن حاصل تاراج و چپاول خود را به خارج از کشور منتقل کنند تا در صورت غرق این کشتی، با این اندوختههای هنگفت در ساحلی امن به زندگی ننگین خود ادامه دهند. اگر برخی از آنها، به ویژه سران نظامی توطئه تجهیز و تسلیح نیروهای اسلامگرا و مزدور خود در منطقه و حمله به کارگران و زحمتکشان و انقلاب آنها را در سر نپرورانند.
با توجه به “سال پرماجرای” پیشین، خامنهای خود میداند که خواندن سال ۹۸ به عنوان “سال فرصتها، سال امکانات و سال گشایش” مضحکتر از آن است که مردم باور کنند و روحانی نیز میداند که وعده و وعید “سال جدید، سال مهار تورم” و “دوستی با همسایگان” و “نشاط و امید به آینده” بیاعتبارتر از آن است که مردم را از ادامه مبارزاتشان بازدارد. آنان واقفند که هیچ معجزهای نمیتواند طی چند ماه یا یک سال، انبوه مشکلات و نابسامانیهای کنونی را حتا کاهش دهد. با وجود این، سران رژیم گریزی جز انکار بحران و کوچکنمایی مشکلات عظیم اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و مبارزات کارگران و زحمتکشان نداشته و ندارند. مبارزات و اعتراضات کارگران و زحمتکشان برخاسته از شرایط عینی معیشتی و زندگیشان است و تا پاسخهایی عینی و در خور نیابند، نه تنها کاهش نمییابند، بلکه با توجه به چشمانداز اقتصادی و استمرار بحران و گسترش دامنه آن و فقر و تورم و بیکاری، اوج مییابند. گذشته از آن با گذشت روزها و هفتهها، بنا به تجربه سال گذشته، مطالبات از سطح مطالبات اقتصادی فراتر رفته و به مطالبات اقتصادی – سیاسی فرا میرویند. اعتصابات از اشکال پراکنده خارج شده و اشکال سراسری به خود میگیرند؛ جنبشهای اعتراضی به هم پیوند میخورند و هر یک پشتوانهی دیگری میشود. و تعداد هر چه بیشتری از کارگران و زحمتکشان را به اعتصاب و اعتراض برخواهد انگیخت.
آنچه برای سردمداران جمهوری اسلامی در ۴۰ سال گذشته هیچگاه اهمیتی نداشته، وضعیت معیشتی و رفاه و آزادی تودههای مردم بوده است. و در شرایط کنونی، هم حتا اگر بخواهند نه برای رفاه مردم، بلکه برای افزودن چند صباحی دیگر بر عمر ننگین خود به بخشی از این مطالبات پاسخ گویند، اقتصاد بحران زده و ورشکسته کنونی امکان پاسخ به مطالبات اقتصادی را از آنها گرفته؛ و خصلت سرکوبگر و دینی و ارتجاعیاش مانع تحقق مطالبات سیاسی و اجتماعی است. آنچه در چشمانداز سال آینده به چشم میخورد، اعتلای جنبش و عمیقتر شدن بحران انقلابی است. پس در سال آینده، تنها راه باقیمانده برای رژیم همان سرکوب و سرکوب هر چه بیشتر و وحشیانهتر خواهد بود. رژیم به خوبی میداند هر گام عقبنشینی مترادف است با چندین گام پیشروی از سوی کارگران و زحمتکشان. از اینرو، توام با افزایش دامنه و شدت سرکوب عریان، تحمیق و تبلیغ و تفرقهافکنی را با آن میآمیزد. شاید ترکیب این شیوهها اندکی دیگر بر عمر رژیم بیفزاید اما به جز رژیم سیاسی پاسدار نظم موجود، خود طبقه حاکم نیز از هیچگونه تلاش و توطئهای برای ممانعت از انقلاب اجتماعی در ایران دریغ نمیکند. این طبقه به رغم مشکلاتی که این رژیم در سطح بینالمللی و بنا به ماهیت دینی خود در سطح داخلی به وجود آورده است، هنوز جایگزین مناسبی برای او نیافته است. از همین روست که دولتهای غربی، به ویژه دولتهای اروپایی، با تمام نارضایتیها و غرولندها از این رژیم پشتیبانی میکنند، اما آن گاه که این رژیم را رفتنی و ایران را، به زعم خود، در خطر بروز انقلابی اجتماعی ببینند، از هیچگونه دسیسهای برای حفظ نظام اقتصادی موجود با یا بدون جمهوری اسلامی کوتاهی نخواهند کرد. بنابراین بایستی کارگران و زحمتکشان و نیروهای کمونیست و انقلابی در برابر خطرات احتمالی آینده هشیار باشند و از هم اکنون آمادگیهای لازم را برای هر سناریویی که انقلاب اجتماعی را تهدید میکند تدارک ببینند.
نظرات شما