جنبش نوین دانشجویی و متحدان قدرتمندش

امسال، ۱۶ آذر، “روز دانشجو”، در حالی فرارسید که هوایی تازه در دانشگاه‌های ایران وزیدن گرفته است؛ هوایی که می‌رود تا بوی رخوت و ماندگی سالیان را از تن جنبش دانشجویی بروبد و بزداید و بذرهای جنبش نوین دانشجویی را بر بستر مبارزات طبقاتی جاری به ثمر نشاند. با آن که “روز دانشجو”ی امسال با روز جمعه و تعطیلی دانشگاه مصادف بود، اما روزهای پیش و پس از آن، در ده‌ها دانشگاه مراسم و تجمعات اعتراضی گوناگونی برگزار شدند.

جنبش نوین دانشجویی نیز در ماه‌های اخیر، از دل اعتراضات سراسری توده‌ای، سربرآورد. این اعتراضات دانشجوئی در خرداد ماه ۹۷ اعتلا یافتند. یکی از آماج های اعتراضات دانشجویان، سیاست پولی‌سازی آموزش عالی طی سالیان متمادی بود.

یکی از پایه‌های اصلی نقد سیاست پولی‌سازی آموزش در سال‌های اخیر “شوراهای صنفی دانشجویان” بودند. در بیانیه بیش از ۳۲ شورای صنفی دانشگاه‌‌های کشور به مناسبت روز دانشجو در سال ۹۶ آمده بود: “برای سال‌ها، این روز در قالب برنامه‌های کم‌مایه چند تشکل سیاسی رسمی برای ایجاد شور و هیجان زودگذر و بیان شعارهای جناح‌های سیاسی مسخ شده بود، اما اکنون سه سال است که دانشجویان مستقل و فعالان صنفی عزم کرده‌اند تا معنا و تصویری دیگر به این روز بدهند. پیام آن‌ها یک چیز بوده است: “دست زورمندان اقتصادی و سیاسی باید از دانشگاه کوتاه شود» چنان‌‌که از دیگر قلمروهای حیات انسانی.” و در ادامه به سیاست‌های “تعدیل ساختاری” و “پیامدهای فاجعه‌بار این سیاست‌ها” تاخته بودند، آن هم نه تنها در عرصه آموزش بلکه در عرصه‌های مسایل کارگری، بهداشت و سلامت، آموزش عمومی و مسکن. هم‌چنین در ادامه به تبعیض‌های اجتماعی دیگر نظیر سیاست بومی‌گزینی و تبعیض‌های جنسیتی اشاره شده بود که همراه و هم‌پای این سیاست‌ها به موانعی دیگر بر سر راه تحصیل فرزندان خانواده‌‌های کارگران و زحمتکشان بدل گشته‌اند.

“شوراهای صنفی دانشجویان”، پس از یک دوره انحلال و تشکیل مجدد، ‌میان سیاست پولی‌سازی آموزش عالی و فضاهای دانشگاهی و سیاست‌های کلان‌تر اقتصادی پلی ارتباطی برقرار کرده و در بیانیه‌های خود، این سیاست را به نقد می‌کشیدند. سیاستی که طی چند دهه موجب رشد شتابان دانشگاه‌های آزاد، غیر انتفاعی، پیام نور و گسترش دوره‌های پولی درون دانشگاه‌های دولتی، کاهش بودجه دانشگاه‌های دولتی از جمله بودجه‌های رفاهی دانشجویی و واگذاری بسیاری از خدمات دانشگاه‌ها و به ویژه خدمات رفاهی دانشجویان به پیمانکاران خصوصی و در نتیجه کاهش کیفیت تغذیه، حذف یا پولی‌سازی سرویس حمل و نقل، تقلیل ظرفیت و کیفیت خوابگاه‌ها و بسیاری نابسامانی‌های دیگر گشته است.

با وجود این، در آذر ماه سال گذشته، هنوز سایه سنگین “تشکل‌های سیاسی رسمی” و تأثیرات فعالیت‌های مخرب آنان بر جنبش دانشجویی سنگینی می‌کرد و از سویی دیگر، فعالیت‌های دانشجویی بری از رکود سیاسی و خمودگی حاکم بر جامعه نبودند. این تشکل‌ها که از سال‌های آغازین دهه هفتاد، مهر خود را بر جنبش دانشجویی زده بودند، بنا به ماهیت طبقاتی و گرایش سیاسی، بازوی جناح‌های قدرت، به ویژه اصلاح‌طلبان، در دانشگاه‌ها بودند. از این‌رو، سالیان سال با تمام توان از جناح‌های جمهوری اسلامی دفاع کرده و مبارزات دانشجویان را مهار و کانالیزه کرده بودند و آن‌گاه که سرکوب‌های دوران احمدی‌نژاد و استمرار آن در دوران روحانی، رمق و توان‌شان را تحلیل برده بود، به انزوا خزیدند. چاره‌ای نیز نداشتند، چرا که به جز سرکوب، بن‌بست راه‌حل‌های اصلاح‌طلبانه در عرصه کلان جامعه، برای این زائده‌های اصلاح‌طلبان در دانشگاه، حرفی برای گفتن باقی نگذاشته بود. از آن گذشته به علت پایگاه طبقاتی خود از بهره‌مندان و هم‌سویان این سیاست‌های اقتصادی و سیاسی بودند.

در چنین وضعیتی به نظر نمی‌آمد “این جنبش [دانشجویی] بتواند با تکیه بر نیروی خود بار رخوت و بی‌تفاوتی نسبت به اوضاع وخیم سیاسی و اقتصادی و اجتماعی را بر زمین گذارد و برای آن که به پا خیزد، به محرکی بیرونی، به جنبش‌های اجتماعی خارج از دانشگاه، نیاز” داشت. (نشریه کار شماره ۷۵۴؛ ” روز دانشجویی دیگر، بدون حضور دانشجویان مبارز”؛ آذر ۹۶).

اعتراضات دی ماه آن محرکی بود که به یاری این جنبش شتافت تا “بار رخوت و بی‌تفاوتی” را بر زمین بگذارد. خصلت توده‌ای و خودجوش اعتراضات سراسری دی ماه و اعتراضات پس از آن، در جنبش دانشجویی در قالب شعارهایی مانند “دانشگاه پادگان نیست” و “برخورد امنیتی محکوم است” و “سرکوب دانشجویان را متوقف کنید” انعکاس یافت. آن گروه از دانشجویان مبارز چپ و کمونیست، با طرح شعارهای برجسته دیگر، چون “اصلاح‌طلب، اصول‌گرا، دیگه تمومه ماجرا” و “نان، کار، آزادی”، مضمون طبقاتی این اعتراضات را فرموله کردند و در اختیار جنبش توده‌ای قرار دادند.

توده‌های زحمتکش با تکرار شعار “اصلاح‌طلب، اصول‌گرا، دیگه تمومه ماجرا”، نفی جمهوری اسلامی با تمام جناح‌هایش را ندا دادند، اما طبقه کارگر شعار “نان، کار، آزادی” را برگرفت و به جنبش اعتراضی سمت و سو داد. کارگران نیشکر هفت‌تپه این شعار را به شعار “نان، کار، آزادی، اداره شورایی” ارتقا دادند، آلترناتیو خود را در برابر جمهوری اسلامی قرار دادند و آن را به جنبش دانشجویی و جنبش‌های زحمتکشان سپردند.

در این تبادل، اعتراضات دانشجویی به پولی‌سازی و سیاست‌های نئولیبرالی حاکم راستای طبقاتی عینی یافت و دارای سازوکارهای عملی برای تحقق مطالبات خود گشت. از همین‌روست که “شوراهای صنفی دانشجویان” در بیانیه خود به مناسبت ۱۶ آذر ۹۷، گامی فراتر نهاد، خود را “هم‌پیوند با جنبش صنفی معلمان، اعتراضات کارگران علیه خصوصی‌سازی، بازنشستگان، پرستاران و دیگر اقشار فرودست” دانست و بر این “هم‌پیوندی تأکید” کرد و بدان بالید.

این شوراها در پایان بیانیه خود نوشتند: “جریان صنفی دانشجویی اعلام می کند که در اتحاد و پیوند با معلمان، کارگران و دیگر زحمتکشان در مقابل حملات سیاستهای داخلی و خارجی علیه زیستمان می ایستد. اتحاد ما علیه این سیاست‌ها نه تنها پیشروی به سمت احقاق حقوق بدیهی‌مان بر آموزش و سلامت و مسکن و اشتغال است بلکه مبتنی بر استقلال خود از قدرتها و ضدیت با منطق سود، چشم‌انداز عدالت اجتماعی، سیاست‌گذاری مردمی و صلح را پیش چشم خود خواهد داشت.” (تأکیدات از ماست)

دانشجویان دانشگاه‌ها، یک‌صدا فریاد “کارگر، دانشجو، اتحاد اتحاد” را سر داده و گفتند: “فرزند کارگرانیم، کنارشان می‌مانیم” و آلترناتیو کارگران یعنی “اداره شورایی” را “الگوی زحمتکشان” دانسته و خود خواهان ایجاد شوراها و مشارکت مستقیم در اداره دانشگاه‌ها شده‌اند. آنان با دستگیری نمایندگان کارگران و ادامه بازداشت اسماعیل بخشی، به “اسماعیل بخشی” بدل شده‌اند و به این ترتیب، این شعارها و دست‌نوشته‌ها در هر اعتراضی، حتا اعتراضات صنفی طنین‌ افکند و دیده شد.

به این ترتیب جنبشی نوینی سربرآورد. جنبشی که سرنوشت خود را به سرنوشت طبقه کارگر و زحمتکشان پیوند زده است. از همین‌رو، این جنبش، حتا در مطالبات رفاهی خود، به سرعت سیاسی می‌شود، چرا که از پشتوانه سالیان متمادی مبارزات کارگری برخوردار می‌شود. از سویی نیز، به علت همین ماهیت طبقاتی‌اش، نمی‌تواند به جنبش همگانی دانشجویی بدل شود، حتا اگر در مطالباتی با سایر گرایشات دانشجویی هم‌خوانی و سازگاری داشته باشد.

در چنین جنبشی است که در تحصن دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی تبریز در دفتر ریاست دانشگاه برای بهبود مسایل صنفی، سرود “سراومد زمستون” خوانده می‌شود. در چنین جنبشی است که دانشجویان علامه در راه‌پیمایی و تجمع اعتراضی خود به مناسبت “روز دانشجو” سرود “خون ارغوان‌ها” را می‌خوانند و خواستار آزادی اسماعیل بخشی و زندانیان سیاسی می‌شوند. در چنین جنبشی است که جمعی از دانشجویان، اعتراضات را از محیط دانشگاه به بیرون می‌برند و جلوی درب اصلی دانشگاه تهران، تحصن می‌کنند. در چنین جنبشی است که در دانشگاه تهران، تئاترگونه‌ای با هفت شاکی و کیفرخواست اجرا می‌شود: دانشجوی زن، دانشجوی اقلیت قومی، دانشجوی معلم، دانشجوی مهاجر، دانشجوی اقلیت مذهبی، دانشجوی کارگر و دانشجویی از ترکیب تیپ‌های فوق و شعارهای “نان، کار، آزادی، آموزش رهایی”، “نان، کار، آزادی، پیکار تا رهایی”، “هفت‌تپه، هپکو، فولاد، دانشجو، کارگر، اتحاد، اتحاد”، “نان، کار، آزادی، پوشش اختیاری” سر می‌دهند.

در چنین جنبشی است که اعتراضات دانشجویی به روز خاصی محدود نمی‌شوند، حتا به “روز دانشجو”. اوج و فرود این جنبش نیز به اوج و فرودهای جنبش کارگری بستگی دارد؛ چرا که حلقه‌ایست از سلسله مبارزات کارگران و زحمتکشان و بنابراین نیروی محرکه‌اش، مبارزات طبقه کارگر و زحمتکشان است. این جنبش، متحد قدرتمداران نیست، بلکه هم‌دست کارگران و زحمتکشان است، این جنبش خواستار اصلاح نیست، بلکه خواهان برکندن تمام نظم موجود به همراه رژیم پاسدار آن است. کارگران نیز جنس این جنبش را درمی‌یابند، شعار “کارگر، دانشجو، اتحاد، اتحاد” سر می‌دهند و در اعتراضات خود از دانشجویان حامی خود تشکر می‌کنند. معلمان جنس این جنبش را درمی‌یابند، چرا که به دفاع از اعتصاب سراسری معلمان و مطالبات‌شان برمی‌خیزد و معلمان نیز به دفاع از دانشجویان برآمده و شعار می‌دهند: “دانشجو، معلم، اتحاد، اتحاد” و همه یک‌صدا می‌گویند: “کارگر، دانشجو، معلم اتحاد، اتحاد”.

ناگفته پیداست ماهیت این جنبش، و مهم‌تر از آن پیوندش با طبقه کارگر، مانع از آن نمی‌شود تا اصلاح‌طلبان و اصول‌گرایان بی‌شرمانه و فرصت‌طلبانه در صدد انحراف و قلب ماهیت آن برنیایند. همچون فریاد چند نفری که در تجمعی خواهان “پایان حصر” می‌شوند. شعاری که در میان دانشجویان انعکاسی نمی‌یابد و اعتنایی به آن نمی‌شود. یا نامه ۵۰۰ فعال نشریات دانشجویی یا به قول خودشان “آخرین نسل دانشجویانی … که به شما اعتماد کردند” به روحانی که گله‌مندانه وعده‌هایش را یادآوری می‌کنند، از “خصوصی‌سازی‌ها افسارگسیخته” می‌گویند و به “سرکوب دانشجویان، سرکوب کارگران، سرکوب معلمان، سرکوب کامیون‌داران، سرکوب دراویش، سرکوب زنان، سرکوب فعالان محیط زیست و…” اشاره می‌کنند تا به او هشدار دهند: “اگر در این نوع مقابله‌ی دولت و حاکمیت با جمهور مردم تجدیدنظر نشود، متأسفانه نتیجه‌ چیزی جز نابودی ایران و تمامیت ارضی آن نخواهد بود.” هرچند دیگر همگان می‌دانند که منظورشان از “نابودی ایران و تمامیت ارضی آن”، نابودی خودشان همراه با جمهوری اسلامی است.

یا “مجمع دانشجویان عدالتخواه دانشگاه تهران” که “الگوی خود را تفکر و منش خمینی و رهبر جمهوری اسلامی و اصول انقلاب اسلامی” می‌داند، مزورانه از خامنه‌ای دعوت می‌کند تا با حضور در دانشگاه درباره “عملکرد خود و نهادهای تحت مدیریت”اش “توضیح و تحلیل” ارائه کند و “به سؤالات دانشجویان و مردم پاسخ” دهد. دعوتی که البته با واکنش تند اصول‌گرایان از سوی نویسندگان بیانیه نتیجه “برخی کوتاهی‌های فردی و تشکیلاتی” اعلام می‌شود.

اما واقعیت این است که میان این جنبش و جنبش موسوم به “جنبش دانشجویی” سال‌های اخیر سال‌های نوری فاصله است. اگر امروز، اصلاح‌طلبان، هرچند لرزان از ترس، می‌کوشند این جنبش را نادیده بگیرند و بسیجی‌ها به تجمعات دانشجویان حمله می‌کنند، با تشدید مبارزه طبقاتی در جامعه، هر دو آن‌ها، دست به دست نهادهای امنیتی – نظامی و سرکوب رژیم خواهند داد و به سرکوب فعالین این جنبش خواهند پرداخت. اما این نیز، در شرایط اعتلای مبارزات کارگران و زحمتکشان هر روز دشوارتر و دشوارتر خواهد شد، چرا که متحدان این جنبش، بسی قدرتمندتر از تمامی نهادهای امنیتی و نظامی و سرکوب رژیم‌اند.

متن کامل نشریه کار شماره ۸۰۲ در فرمت پی دی اف

 

POST A COMMENT.