اعتصابات و اعتراضات هفتههای اخیر کارگران نیشکر هفتتپه و فولاد اهواز، نه تنها جلوه پرشکوهی از وحدت و عزم راسخ کارگران این دو واحد تولیدی را عیان ساخت، بلکه پیوندگاه موجی از حمایتها و همبستگیها گشتند.
کارگران اعتصابی فولاد ملی اهواز و نیشکر هفتتپه در تمامی اعتراضات خود از مطالبات یکدیگر حمایت کردند و فریاد برآوردند: “فولاد، هفتتپه، اتحاد، اتحاد” و همبستگی طبقاتی کارگران را متجلی ساختند. همزمان، کارگران، معلمان، دانشجویان و مردمی بودند که برای ابراز همبستگی به میان کارگران شوش یا فولاد اهواز رفتند و همراه و همگام آنها شدند، اما ابراز همبستگیها به شهرهای شوش و اهواز محدود نماند، بلکه از شمال تا جنوب، از شرق تا غرب ایران را درنوردید.
به جز کارگران، بسیاری از زحمتکشان، معلمان، جوانان و دانشجویان شهرها و شهرستانهای، وکلای دادگستری، با این مبارزات، شورمندانه ابراز حمایت و همبستگی کردند و خواهان آزادی کارگران زندانی شدند.
در جوشش بیانیههای حمایتی، “جمعی از معلمان عدالتخواه” نوشتند: “آن چیز که … معلمان را متحد کارگران میکند… وضعیت مادی و عینی طبقات فرودست و تحت ستم است که آنها را در یک همسرنوشتی تاریخی برای اتحاد علیه حافظان سرمایه و وضع موجود قرار داده است.” و در ادامه خواهان آزادی کارگران زندانی شدند. نویسندگان این بیانیه در درک “همسرنوشتی” و لزوم “اتحاد علیه حافظان سرمایه و وضع موجود” تنها نبودند. معلمان بسیاری از شهرهای گوناگون به این شور همگانی در میان “طبقات فرودست و تحت ستم” پیوستند. معلمانی که خود در پی اعتصاب سراسری دو روزه در اعتراض به وضعیت معیشتی، پولیسازی و کیفیت پایین آموزشی با سرکوب مواجه گشته و هنوز ۷ تن از آنان دربندند.
طبق آمار رسمی سال ۹۳ تنها ۱۳ درصد آموزش عالی غیر پولی بود، رقمی که در آمار غیر رسمی به ۷ درصد میرسید. از همینرو، دانشجویان و فعالان صنفی دانشجویی “ورشکستگی هفتتپه” را آینهای از “ورشکستگی آموزش عالی” و نتیجه سیاست خصوصیسازی دانستهاند که “پیامدهایی مصیببار” همچون ” کاهش کیفیت علمی آموزش عالی، دور افتادن مطالعات دانشگاهی از نیازها و مطالبات مردم و تبدیل آن به ابزار سودآوری سرمایه و اعمال کنترل بر کار و دلمردگی فضای دانشگاهها” به بار آورده است.
و دانشجویانی بودند که با سری پرشور گفتند: “همهاش که نباید بترسیم، راه که بیفتیم ترسمان می ریزد” و راه افتادند. فریاد برآوردند: “فرزند کارگرانیم، کنارشان میمانیم”. دانشجویانی که از پسِ تظاهرات دی ماه هنوز دربندیان زیادی در شکنجهگاههای رژیم دارند، پرده برداشتند که “از هفتتپه تا تهران، زندان زحمتکشان”.
آنان، دانشجویان همان دانشگاههایی هستند که شببارهگان حاکم چهار دهه است به کشتن چراغ دانش و پیکارجوییاش کمر بستهاند. گمان میبردند که پیروز گشتهاند، چرا که دیری بود زوزهی جانبداران رژیم حاکم در دانشگاهها بلندترین صدا بود. وقت آن رسیده بود که دانشجویانی سربلندی را به دانشگاهها بازگردانند و این فرزندان کارگران و زحمتکشان به این مهم همت گماردند.
دانشجویان در این بیانیه، همچون معلمان، “خود را همسرنوشت تمام زحمتکشانی” اعلام کردهاند که “زیر ضرب انواع و اقسام حملات اقتصادی و امنیتی بودهاند، زحمتکشانی که با وجود هزاران درد و سختی، به قدرت خویش برای اداره امورشان پی بردهاند.” از اینرو، “همبستگی خود با کارگران هفتتپه را اعلام و بازداشت نمایندگان کارگری” را محکوم کردهاند.
بیانیه دانشجویان، همچون معلمان از “همسرنوشتی” خود با کارگران میگوید. “همسرنوشتی”ای که موجب همبستگی و اتحاد آنان میشود. دانشجویانی به “قدرت خویش برای اداره امورشان پی بردهاند” و خواهان تشکیل “شوراهای مستقل دانشجویی” هستند. گرچه، تعداد دانشجویانی که آشکارا و شجاعانه از “همسرنوشتی” و “همبستگی” خود با کارگران و معلمان میگویند، نسبت به کل دانشجویان کشور، هنوز اندک است، اما مهم آن است که “راه افتادهاند” و در این راه مسلما “ترس”شان خواهد ریخت و یاران بسیاری خواهند یافت.
از آن سو، نیز کارگران نیز از همسرنوشتی خود با معلمان و دانشجویان و تمام تودههای زحمتکش آگاهند و با آنان اعلام همبستگی میکنند. جنبش کارگری اکنون میرود که جویبارها و نهرها و رودهای اعتراض و همبستگی را در خود گرد آورد تا در فردایی دیگر به سیلابی عظیم بدل گشته و بساط استثمار و ستم را برچینند.
رزمبانگ “کارگر، معلم، دانشجو، اتحاد، اتحاد”، که در چهار گوشه ایران طنین افکنده، نماد این همبستگیهاست. اتحاد، زیرا که همه آرزومند “کار، نان، آزادی” هستند و جز به نیروی اتحاد، پیروزی میسر نیست.
در برابر، در میان تفرقه و سرآسیمگی حاکم بر اردوی خصم طبقاتی، دست به گریبان با یکدیگر، ناتوان از پاسخگویی به مطالبات مردم و درمانده در برابر جوش و خروش عهد و پیمانهای همبستگی و اتحاد کارگران و تودههای زحمتکش، سران جمهوری اسلامی، همچنان آویخته به سلاح زنگارگرفتهی سرکوب، زندانی از “هفتتپه تا تهران” برای زحمتکشان بنا کردهاند. زندانی که نتوانسته بندیان را خاموش سازد، بلکه زمزمهها را به فریاد تبدیل کرده است. فریادهایی که شکست ستمگری را نوید میدهند و بذر امید میپراکنند که: “فردا / روز دیگریست.”
متن کامل نشریه کار شماره ۷۹۹ در فرمت پی دی اف
نظرات شما