در اعتراض به اعدام سه زندانی سیاسی رامین حسینپناهی، زانیار مرادی و لقمان مرادی و موشکباران مقرهای دو حزب دمکرات کردستان و حزب دمکرات کردستان ایران، روز چهارشنبه ۲۱ شهریور در برخی از شهرهای استانهای کردستان، آذربایجان غربی و کرمانشاه اعتصاب عمومی برگزار شد. اعتصاب بویژه در برخی از شهرها همچون سنندج، مهاباد، بانه، مریوان، بوکان، سقز، سردشت، پیرانشهر، اشنویه و پاوه به صورت گستردهای با استقبال مردم روبرو شد، اعتصابی که از ارومیه در استان آذربایجان غربی تا سرپلذهاب و کرمانشاه را دربرگرفت.
این اولین بار نیست که کارگران، زحمتکشان و کسبه این مناطق دست به اعتصاب عمومی میزنند. برای نمونه بارها در سالگرد ترور عبدالرحمان قاسملو رهبر حزب دمکرات کردستان توسط مزدوران جمهوری اسلامی، فراخوانهای حزب دمکرات برای اعتصاب عمومی با استقبال گروهی از مردم در کردستان روبرو شد. در ۲۳ اردیبهشت ۸۹ نیز مردم کردستان اعتصاب عمومی بزرگی در اعتراض به اعدام ۵ زندانی سیاسی فرزاد کمانگر، شیرین علمهویی، علی حیدریان، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان برپا کرده بودند.
اما اعتصاب روز چهارشنبه ۲۱ شهریور از اعتصاب اردیبهشت ۸۹ نیز گستردهتر برگزار شد، هم از نظر تعداد شهرهایی که اعتصاب در آنها رخ داد و هم از نظر تعداد افرادی که به فراخوان اعتصاب پاسخ مثبت داده و در آن شرکت کردند. اما علت اصلی گستردگی بیشتر این اعتصاب نسبت به اعتصابات قبلی، وجود شرایط انقلابی در جامعه است. از ویژگیهای دوران انقلابی وارد شدن تودههای هر چه بیشتری به مبارزه فعال و علنی است، افراد و گروههایی از جامعه که پیش از آن وارد مبارزه علنی با رژیم نمیشدند. این مسالهایست که ما در اعتصاب عمومی اخیر بوضوح میبینیم و این بهرغم آن است که در اعتراضات دیماه سال گذشته، در شهرهای کردنشین اعتراضات چندانی صورت نگرفت.
در پی فراخوان اعتصاب عمومی، جمهوری اسلامی با دستگیری گسترده برخی از فعالین شناخته شده این شهرها، از جمله فعالین کارگری این مناطق و گسیل نیروهای نظامی سعی در ایجاد رعب و وحشت برای کاهش ابعاد اعتصاب کرد، تلاشی که موفقیتی برای رژیم به همراه نداشت. براساس برخی از اخبار منتشره حدود ۴۰ نفر (و برخی از اخبار ۲۰ نفر) یک روز پیش از برگزاری اعتصاب در شهرهای مریوان، سنندج، سردشت، اشنویه و روانسر دستگیر شدند.
همچنین در روز اعتصاب، مزدوران رژیم در برخی از مناطق بر کرکره مغازههای شرکتکننده در اعتصاب با رنگ علامتگذاری کردند، کاری که در اعتصابات قبلی نیز کرده بودند، همان کاری که سربازان حکومت فاشیستی هیتلر در آلمان میکردند. در فردای اعتصاب نیز در شهر بوکان ماشینهای نظامی برای ایجاد رعب و حشت در خیابانهای شهر در یک ستون مانند رژه های نظامی به گشتزنی پرداختند. عدم تاثیر اقدامات رژیم در ایجاد رعب و حشت بین مردم (اعتصابکنندگان) بیش از هر چیز نتیجهی همین شرایط انقلابی است. نه تنها ترس تودهها از سرکوب رژیم در دوران انقلابی کاهش مییابد، بلکه حضور گستردهتر تودهها در اعتراضات خود عاملی در جهت بالا رفتن روحیه تودهها در برابر کاهش روحیهی نیروهای سرکوب است.
یکی دیگر از ویژگیهای این اعتصاب، حمایتیست که از این اعتصاب از سوی جوانان و دیگر گروههای اجتماعی در سایر نقاط کشور بویژه در شبکههای اجتماعی صورت گرفت. انعکاس این مساله در خارج از کشور و اعتراضاتی که در برابر سفارتخانههای رژیم صورت گرفت یک جنبهی دیگر مساله است. انعکاس این مساله در افکار عمومی و رسانههای خارجی بهحدی بود که منجر به واکنش میشل باشله کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل و محکومیت اعدام زندانیان سیاسی از سوی وی شد. در یک کلام اعتصاب عمومی کردستان یک شکست برای جمهوری اسلامی و یک پیروزی برای مردم کردستان و کارگران و زحمتکشان ایران است.
در بررسی اعتصاب عمومی کردستان، اولین مساله مهم اهمیت واکنش تودهها به سرکوب رژیم است. اعتصاب عمومی کارگران و زحمتکشان کردستان، اعتراضی بود مبارزهجویانه به سرکوب و جنایات رژیم، از اعدام زندانیان سیاسی تا بمباران مقر احزاب مخالف. از نظر زمانی، نباید فراموش کرد که اقدامات وحشیانهی اخیر رژیم پس از جان باختن شریف باجور و سه همراهاش و محکومیت جمهوری اسلامی به دلیل این جنایت در افکار عمومی و بویژه در جریان خاکسپاری جانباختگان صورت گرفت. مراسمی که در آن کارگران و زحمتکشان کردستان به درستی رژیم اسلامی را عامل این جنایت اعلام کرده و شعارهایی علیه رژیم و بویژه سپاه پاسداران سر دادند. از همینرو بود که جمهوری اسلامی با اعدام زندانیان سیاسی و بمباران مقر دو حزب در کردستان عراق، سعی کرد تا بار دیگر اقتدار و قدرت سرکوب خود را به رُخ تودهها بکشاند. اما اعتصاب عمومی کردستان نه تنها این اقتدار را به زیر سوال برد، بلکه در دوران انقلابی کنونی اهمیت اعتصاب سراسری را به تودهها و کارگران و زحمتکشان ایران یادآور شد.
اعتصاب عمومی کردستان و شرکت گستردهی مردم این مناطق در اعتصاب نشان داد که نظر کارگران و زحمتکشان برخلاف تبلیغات جمهوری اسلامی است که زندانیان سیاسی اعدام شده را “تروریست و جنایتکار” و بمباران موشکی مقر دو حزب دمکرات کردستان و حزب دمکرات کردستان ایران را با هدف ایجاد امنیت “مردم” در این مناطق اعلام کرد. از نظر کارگران و زحمتکشان ایران از جمله کارگران و زحمتکشان کردستان، سه زندانی سیاسی اعدام شده، انسانهایی مبارز و مخالف رژیم و قابل احترام بوده و آنچه که امنیت واقعی مردم را تهدید کرده و از بین میبرد نه گروههای مخالف رژیم بلکه نیروهای نظامی رژیم اسلامی و حضور آنها در خیابانها است که تنها با هدف سرکوب مردم در خیابانها حضور مییابند. اعتصاب عمومی کردستان بار دیگر مخالفت تودهها با تداوم حکومت اسلامی را نشان داد و این همانچیزیست که رژیم اسلامی را به شدت عصبانی و هراسان میسازد.
همانطور که پیش از این نیز بارها در نشریه کار بر آن تاکید کردیم، بحران اقتصادی، اجتماعی و سیاسی که از سویی موجب تشدید تضادهای درونی رژیم شده و از سوی دیگر بر میزان اعتراضات و اعتصابات و تعداد تودههای شرکتکننده در این اعتراضات افزوده، از دیماه سال گذشته که شاهد اعتراضات در بیش از ۱۰۰ شهر بودیم، منجر به بروز اعتلای انقلابی در جامعه شده است. حکومت اسلامی اما برای مقابله با این بحران راهحلی ندارد. نه در عرصهی اقتصادی قادر به تخفیف شرایط وخیم و بحران عمیق رکود – تورمی است و نه در سایر عرصهها. حتا در سیاست خارجی نیز با بنبست شدیدی روبرو شده و تنها در حال دست و پا زدن برای نجات از غرق شدن است، دست و پا زدنی که نه تنها مانع غرق شدن او نخواهد شد، بلکه آن را تسهیل میکند.
در چنین شرایطی تنها ابزار واقعی رژیم برای مقابله با موج انقلابی کنونی، سرکوب است. دستگیری بیش از ۵۰۰۰ نفر در اعتراضات دیماه و محکومیت گروهی از آنها به زندانهای طولانی، دستگیری دانشجویان و صدور احکام طولانی مدت زندان برای آنها، دستگیری وکلای مدافع زندانیان سیاسی همچون نسرین ستوده، دستگیری فعالان شبکههای اجتماعی، فعالان محیط زیست، معلمان همچون محمد حبیبی، معترضان به تجاوز دختران ایرانشهری و غیره در کنار اعدام اخیر ۴ زندانیان سیاسی (کمال احمدینژاد دیگر زندانی سیاسی کُرد است که در روزهای اخیر اعدام شد) و موشکباران مقر احزاب در کردستان عراق، همگی بخشی از همین سیاست سرکوب رژیم هستند. سیاستی که نتوانسته است از شدت اعتراضات و امواج خروشان انقلابی بکاهد. سیاستی که در برابر تمامی کارگران و زحمتکشان کشور و تمامی ملیتهای تحت ستم به یکسان عمل میکند. برای نمونه میتوان به برخورد رژیم به کولبران اشاره کرد. چه در کردستان و چه در بلوچستان جوانان بسیاری قربانی سیاست جنایتکارانه رژیم در این مناطق شده و جان خود را از دست میدهند، جوانانی که به دلیل بیکاری و فقر مجبور به انجام این کار سخت و پر خطر هستند. همان جوانان بیکاری که درجریان اعتراضات دیماه سال گذشته، در اقصا نقاط کشور پیشتاز اعتراضات بوده و بیمحابا به مراکز سرکوب و دیگر مراکز حکومتی حمله کردند. فقر، بیکاری، نبود آزادیهای سیاسی و غیره معضل تمامی کارگران و زحمتکشان کشور است و تنها راه رهایی از این شرایط برای تمامی کارگران و زحمتکشان ایران، سرنگونی جمهوری اسلامی و برقراری حکومت شورایی است. بنابر این تمامی کارگران و زحمتکشان ایران از کردستان تا بلوچستان، از خوزستان تا آذربایجان و تهران و خراسان، متحد طبیعی یکدیگر هستند.
از همین جا به دومین موضوع در بررسی اعتصاب عمومی کردستان و در واقع مهمترین آن میرسیم و آن اهمیت و ضرورت اعتصاب سراسری سیاسی برای سرنگونی رژیم است.
همانطور که در بالا آمد، حکومت اسلامی به رغم تلاشهایاش برای ممانعت از اعتصاب عمومی سیاسی در کردستان، نه تنها نتوانست مانع این اعتصاب شود، بلکه تلاشهایاش هیچ تاثیری حتا در کاهش ابعاد اعتصاب نداشت. حکومت اسلامی و تمامی نیروهای سرکوباش، در برابر اعتصاب عمومی ناتوان هستند. اعتصاب سراسری سیاسی کارگران و زحمتکشان در سراسر ایران، همان اقدام لازمیست که رژیم را فلج و شرایط را برای سرنگونی رژیم، فروپاشی و تزلزل در نیروهای وفادار به رژیم از جمله نیروهای سرکوب و در نهایت گذار به قیام مسلحانه کارگران و زحمتکشان فراهم میسازد. اعتصاب چهارشنبه کردستان یک نمونه در ابعاد کوچک است. این اعتصاب و اعتصاباتی از نوع اعتصاب سراسری رانندگان کامیون، زمانی که به یک اعتصاب سراسری سیاسی در ایران فرا برویند، جمهوری اسلامی قادر به سرکوب و مقابله با آن نخواهد بود.
تا آن روز!
متن کامل نشریه کار شماره ۷۹۰ در فرمت پی دی اف
نظرات شما